شناخت روند گسترش و نفوذ تشیع و پراکندگی جغرافیایی آن در ایران در سه قرن نخست هجری.
۱-۴-۲- اهداف فرعی
شناسایی دلایل گرایش ایرانیان به تشیع در سه قرن نخست هجری.
شناخت روند گسترش و نفوذ تشیع در ایران و وضعیت استقرار شیعیان در مناطق مختلف جغرافیایی ایران در قرن نخست هجری.
شناخت روند گسترش و نفوذ تشیع در ایران و وضعیت استقرار شیعیان در مناطق مختلف جغرافیایی ایران در قرن دوم هجری.
شناخت روند گسترش و نفوذ تشیع در ایران و وضعیت استقرار شیعیان در مناطق مختلف جغرافیایی ایران در قرن سوم هجری.
۱-۵- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
موضوع پذیرش تشیع از سوی ایرانیان و نفوذ و گسترش آن در مناطق مختلف جغرافیایی ایران از موضوعات دامنه دار است که حاوی ابهامات و سوالات متعددی است، که در این راستا بررسی و تحلیل پراکندگی جغرافیایی تشیع در ایران در سه قرن نخست هجری می تواند به سوالات زیادی پاسخ دهد و ابهامات زیادی را بر طرف نماید، که اشخاص و سازمانهای ذیل میتوانند از نتایج این تحقیق استفاده نمایند:
دانشگاهها و حوزههای علمیه.
دانشجویان رشتههای تاریخ اسلام، تاریخ تمدن اسلامی، تاریخ تشیع، علوم سیاسی، علوم اجتماعی، تاریخ محلی.
سازمان صداوسیما، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت ارشاد، مراکز پژوهشی اسلامی، شیعه شناسی و امامت پژوهی، بنیاد ایرانشناسی.
فیلمنامهنویسان و نویسندگان علاقمند به تاریخ صدر اسلام، تاریخ امامت و تاریخ تشیع.
۱-۶- جنبه جدید بودن و نوآوری در پژوهش
اکثریت تحقیاتی که درباره موضوع نفوذ و گسترش تشیع در ایران انجام گرفته است با محوریت دلایل پذیرش تشیع در بین ایرانیان، مهاجرت سادات و علویان به ایران و نقش آنان در گسترش تشیع، هجرت امام رضا (ع) و نقش آن حضرت در گسترش تشیع جریان گسترش تشیع در مناطق مشهور ایران شامل: قم، کاشان و آوه در قرن دوم و سوم هجری و دیگر مناطق ایران در قرن چهارم هجری به بعد بوده است و درباره موضوع پراکندگی جغرافیایی تشیع در ایران در سه قرن نخست هجری تاکنون در مورد این موضوع پژوهش مستقلی صورت نگرفته است و برای همین یافتههای پژوهش حاضر می تواند اطلاعات مناسب و جدیدی در اختیار خوانندگان قرار دهد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱-۷- مرور و نقد پژوهشهای گذشته
درباره سابقه تحقیق باید گفت کتابهایی که درباره تاریخ امامت، تاریخ اسلام، تاریخ ایران و تاریخ تشیع نوشته شده است درباره نفوذ و گسترش تشیع در مناطق مختلف جغرافیایی ایران در سه قرن نخست هجری مطالبی را بیان کرده اند. رسول جعفریان در کتاب «حیات فکری و سیاسی ائمه (ع به صورت اختصار و مفید زندگی نامه و فعالیتهای سیاسی، فکری، علمی و آموزشی ائمه (ع) را مورد کنکاش قرار داده است و به تناسب درباره ارتباط ائمه (ع) با ایرایان در مناطق مختلف ایران مطالبی را بیان داشته است. امتیازات کتاب شامل موارد ذیل است:
احاطه نویسنده بر منابع تاریخ اسلام و کمک از کتابهای جغرافیایی، ادبیات، شعر و رجال برای تبیین درست مطالب.
نقد و تحلیل جامع منابع و بخصوص منابع شیعی در ابتدای کتاب.
تحلیل اوضاع شیعیان و وضعیت آنان در زمان های مختلف و ارتباط آنان با ائمه اطهار (ع).
هاشم معروف حسنی در کتاب «زندگی دوازده امام (ع)»، به صورت مبسوط به فعالیتهای سیاسی ائمه (ع) و شیعیان و دشمنیهای امویان و عباسیان با آنان پرداخته است و در همین راستا مطالبی را درباره اوضاع شیعیان ایران ارائه کرده است. دکتر اصغر منتظر القائم در کتاب «تاریخ امامت» و مهدی پیشوایی در کتاب «سیره پیشوایان»، در باره ارتباط شیعیان ایران با ائمه (ع) و قیامهای علویان و شیعیان در ایران مطالبی را بیان کرده اند. دکتر حسین جعفری در کتاب «تشیع در مسیر تاریخ»، در بررسی و تحلیل موضوعات مختلف به تناسب مطالبی را در باره تشیع در ایران بیان کرده است.
یکی از مهمترین کتابها درباره تاریخ تشیع در ایران، کتاب «تاریخ تشیع از آغاز تا قرن دهم»، نوشته رسول جعفریان است که علیرغم نگاه همهجانبه و فراگیر وی به موضوع، به دلیل اینکه تاریخ تشیع را به صورت قرن به قرن مورد مطالعه قرار داده است، مطالب آن از انسجام کافی برخوردار نیست. کاظم خواجوی در کتاب «تاریخ تشیع»، به صورت سطحی بعضی از عوامل نفوذ تشیع در ایران تا قرن پنجم را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است؛ که به دلیل نگاه خاص به عوامل و سیر تدریجی نفوذ تشیع در ایران، بدون توجه به مباحث دیگر میتواند مفید و لازم تلقی شود.
همچنین مقالاتی شامل: «نقش شرایط داخلی ایران در شکلگیری حکومت علویان طبرستان» نوشته احمدرضا بهنیافر چاپ شده در مجله پژوهشنامه انقلاب اسلامی، که درآن به جغرافیایی تاریخی طبرستان و چگونگی گسترش فرقه زیدیه پرداخته است؛ مقاله «علل روی آوردن علویان به مازندران» نوشته مهناز شایستهفر چاپ شده در مجله تحقیقات اسلامی، که به بررسی موقعیت جغرافیای طبرستان و موقعیت تاریخی آن و علل روی آوردن علویان پرداخته است و مقاله «نخستین شیعیان در ایران» نوشته رضا فرشچیان چاپ شده در مجله مطالعات ایرانی، که درآن به بررسی علل مهاجرت خاندان اشعری به قم که یکی از مهم ترین مناطق استقرار شیعیان بوده پرداخته شده است تدوین گردیده است.
در هیچ کدام از پژوهشهای یاد شده به طور منسجم روند نفوذ و گسترش تشیع در ایران در سه قرن نخست هجری مورد بررسی قرار نگرفته است و اگر هم اشارهای به مناطق شیعی ایران شده است به طور مختصر و پراکنده بوده است. تاکنون به صورت جداگانه و به صورت تحلیلی روند نفوذ و گسترش تشیع در ایران در سه قرن نخست هجری مورد بررسی قرار نگرفته است و کتاب، پایان نامه و مقالهای در زبان فارسی نوشته نشده است. در این پژوهش تلاش بر این است که با بهره گرفتن از اطلاعات منابع و مأخذ دست اول و تحقیقات جدید، روند نفوذ و گسترش تشیع در ایران و پراکندگی جغرافیایی آن در سه قرن نخست هجری مورد کنکاش قرار گرفته و مطالب جدیدی برای خوانندگان عرضه گردد.
فصل دوم:
علل گرایش ایرانیان به تشیع
درآمد
زمان شکلگیری تشیع به دوران رسالت رسول خدا (ص) باز میگردد و از رسول خدا (ص) در این زمینه احادیث و روایاتی نقل شده است. یکی از مهمترین موضوعات علل گرایش ایرانیان به تشیع است که این امر تحت عوامل مختلف شکل گرفته که در این فصل به صورت مبسوط مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
۲-۱- معنای لغوی شیعه
تشیع در زبان عربی، مصدر باب تفعل و از ریشه «شیع» گرفته شده است (جوهری، ۱۴۰۷: ۳/۱۲۴۰). شیعه از همان ریشه شیع اشتقاق یافته است و به معنای پیرو، طرفدار، گروه، همدل و یاران به کار میرود (ابن کثیر، ۱۴۰۷: ۲/۲۴۶). این واژه از مشایعت به معنای فرمانبرداری و پیرویکردن است (گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۰: ۵). کاربرد لغوی آن، تنها با آمدن نامی در پی آن، مانند «شیعه علی» یا «شیعه عثمان» می تواند پیروان شخصی را بشناساند (جعفریان، ۱۳۸۸: ۱۹). «کاربرد عملى این کلمه نامى است ویژه پیروان حضرت على (ع) و خاندان او و بنابراین نام مشخص دیگرى در اسلام در مقابل سنى است (جعفری، ۱۳۸۷: ۱۶). معنای لغوی شیعه در آیه ۱۵ سوره قصص«فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ »درباره حضرت موسی و آیه ۸۳ سوره صافات«وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ» در باره حضرت نوح آمده است.
۲-۲- معنای اصطلاحی شیعه
نام شیعه برابر با پیروی و دوستداری حضرت امام علی (ع) به عنوان وصی و جانشین رسول خدا (ص) و فرزندان آن حضرت میباشد. نوبختی درباره شیعه مینویسد: «پس از رحلت رسول خدا (ص)گروهی شیعه نامیده شدند و ایشان هواخواه علی بن ابی طالب (ع) بودند که پیروی از وی را شیوه خود ساخته و به کس دیگر نگرویدند» (نوبختی، ۱۳۶۱: ۴). شهید ثانی در تعریف شیعه آورده است: «شیعه کسی است که از حضرت علی (ع) پیروی کند و او را بر دیگران در مسئله امامت مقدم بدارد» (شهید ثانی، ۱۴۱۰ق: ۳/۱۸۲). همچنین شهرستانی شیعه را این گونه تعریف نموده است: «شیعه به کسانی گفته می شود که فقط حضرت علی (ع) را پیروی نموده و به امامت و خلافت بلافصل آن حضرت از طریق نص و وصیت پیامبر (ص) اعتقاد دارند» (شهرستانی، ۱۳۶۴: ۱/۱۹۵). جابر بن یزید گفته است امام باقر (ع) فرمود ام سلمه همسر پیامبر (ص) گفت از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود: پیروان على و شیعه او رستگارانند. رسول خدا (ص) مصداق آیه: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ» (قرآن کریم: آیه ۷ سوره بینه) «و کسانى که ایمان آورده اعمال صالح کردند ایشان بهترین خلق خدایند»، را امام علی (ع) و شیعیانش دانسته اند (مفید، ۱۳۸۰: ۱//۳۸). علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد: «درکتاب الدر المنثور که ابن عساکر از جابر بن عبد اللَّه روایت کرده که گفت: نزد رسول خدا (ص) بودیم که على (ع) از راه رسید، رسول خدا (ص) فرمود: به آن خدایى که جانم در دست اوست، این مرد و پیروانش (شیعیانش) تنها و تنها رستگاران در قیامتند، آن گاه آیه هفت سوره بینه نازل گردید. وقتى این آیه نازل شد اصحاب رسول خدا (ص) هر وقت على (ع) را مىدیدند که دارد مىآید مىگفتند: خَیْرُ الْبَرِیَّهِ آمد (طباطبایی، ۱۳۷۴: ۲۰/ ۵۷۸). بدین سان روشن میگردد اوّلین کسی که کلمه شیعه را مطرح کرد و یاران علی (ع) را شیعه نامید رسول گرامی اسلام (ص) بود. دیگران نیز از رسول خدا (ص) آموختند که یاران علی (ع) را شیعه بنامند (منتظرالقائم، ۱۳۸۰: ۱۹-۱۱۸؛ طباطبایی، ۱۳۸۸: ۷۸؛ مظفر، ۱۳۷۷: ۳۳؛ صابری، ۱۳۹۰: ۲/۲۰- ۱۸).
۲-۳- گرایش ایرانیان به تشیع
با بررسی و تحلیل منابع و مراجعه به دیدگاههای نویسندگان مشخص میگردد که پذیرش تشیع در بین ایرانیان به صورت تدریجی بوده است که برای آن دلایلی به شرح ذیل را میتوان بیان داشت:
۲-۳-۱- علاقه ایرانیان به اسلام ناب و تشیع
با توجه به شکلگیری هرج و مرج در حکومت ساسانی، ستم گسترده بر مردم، وجود تبعیض نژادی و فاصلههای طبقاتی و همچنین ظلم و ستم روحانیون زرتشتی؛ زمینهی مساعدی در بین ایرانیان برای استقبال از اسلام به وجود آمده بود. ایرانیان این آیین پاک را تنها در چهرهی امام علی (ع) و جانشینانش میدیدند و همین سنگ زیرین اساس تشیع ایرانیان گردید. استاد مطهری در این باره گفته است: «حقیقت این است که علت تشیع ایرانیان و علت مسلمان شدنشان یک چیز است، ایران روح خود را با اسلام سازگار دید و گمگشتهی خویش را در اسلام یافت. مردم ایران که طبعاً مردمی باهوش بودند، به علاوه سابقهی فرهنگ و تمدن داشتند. بیش از هر ملت دیگری نسبت به اسلام شیفتگی نشان دادند و به آن خدمت کردند. مردم ایران بیش از هر ملت دیگر، به روح و معنی اسلام توجه داشتند، به همین دلیل توجه ایرانیان به خاندان رسالت از هر ملت دیگر بیشتر بود. از این رو تشیع در میان ایرانیان نفوذ بیشتری یافت. یعنی ایرانیان روح اسلام و محتوای اسلام را در نزد خاندان رسالت یافتند، چرا که فقط خاندان رسالت بودند که پاسخگوی پرسشها و نیازهای واقعی روح ایرانیان بودند. آن چیزی که بیش از هر چیز دیگر روح تشنهی ایرانی را به سوی اسلام میکشید، عدل و مساوات اسلامی بود. ایرانیان قرنها از این نظر محرومیت کشیده بودند و انتظار رفع آن را داشتند. آنها دیدند، آن عدالت و صفا و مساوات اسلامی که روح تشنهی آنها را سیراب میکند، تنها در خاندان رسالت یافت میشود» (مطهری، ۱۳۷۹: ۱۳۶۰). ایرانیان این آیین پاک را تنها در چهرهی امام علی (ع)و جانشینانش میدیدند و همین سنگ زیرین اساس تشیع ایرانیان گردید.
۲-۳-۲- نزدیکی امام علی (ع) به پیامبر (ص)
امام عـلی (ع) بن ابوطالب بن عبدالمطب، اولین مرد مسلمان (ابن شهاب زهری، ۱۴۰۰ق: ۴۶)، اولین و امینترین کاتب وحی (ابن سعد، ۱۳۷۴: ۱/۲۴۰)، قهرمان لیله المبیت، (حاکم حسکانی، بیتا: ۱/۹۷). شاگرد همیشه همراه پیامبر (ص)، سرباز و پرچمدار فداکار مسلمانان و جانشین رسول خدا (ص) به عنوان تجلی اسلام ناب عمدهترین نقش را در نشر مبادی اسلامی و قرآنی بر عهده داشته است. پیامبر (ص) درباره امام علی (ع) فرموده است: «من شهرعلم و علی دروازه این شهر است. هر که میخواهد وارد این شهر شود باید از دروازه آن داخل گردد» (صدوق، ۱۴۰۳ق: ۳۴۳). همچنین ابنعباس گفته است از رسولخدا (ص) شنیدم که فرمود: «به علی بن ابیطالب (ع) نُه قسمت از ده قسمت علم که خدا برای جمیع خلق آفریده، عطا شده است. به خدا قسم او در یک قسمت باقی نیز با دیگران شریک است» (ابن طاووس، بیتا: ۱۹۲). در زمان خلفای سهگانه هرگاه مشکل و معمایی برای آنان پیش میآمد دست به دامن امام (ع) میشدند، به طوری که خلیفه دوم بارها گفته است: «اگر علی نبود، هر آینه عمر هلاک میشد» (شوشترى، ۱۴۰۹: ۳/۱۰۲). خـطـبـهها و کلمات آن حضرت که بخشهایی از آن در نهج البلاغه آورده شده است، سند گویایی است بر این معنا که کلام ایشان فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق است. آن حـضـرت بارها به مردم میفرمود: «ای مردم از من بپرسید پیش ازآنکه مرا نیابید که من به راههای آسمان داناتر از راههای زمینم. . . . » (نهج البلاغه: خطبه۲۳۱). لذا سعید بن مسیب میگوید: به جز علی (ع)کسی نمیگفت از من بپرسید ؛یعنی کسی جرأت نداشت به روش علی (ع) ادعای علم کند. ابن مسعود در مورد علم علی (ع)میگوید: ما همواره از این صحبت میکردیم که علی (ع) افضل اهل مدینه است (ابن سعد، ۱۳۷۴: ۲/۳۳۸). وی همچنین میگوید: که قرآن بر هفت حرف نازل شده و هر حرف آن دارای ظاهر و باطن است که علی (ع) بر علم ظاهر و باطن همه آنها مطلع است (ابن عساکر، ۱۴۱۵ق: ۴۲/۴۰۰). بدون شک یکی از دلایل اصلی گرایش ایرانیان به تشیع شخصیت والای حضرت امام علی (ع) بوده است.
۲-۳-۳- حمایت امام علی (ع) از ایرانیان در زمان خلافت
کار تعیین خلیفه پس از قتل عثمان در سال ۳۵ هجری چندین روز معوق ماند. «مصریها امام علی (ع) را میخواستند، بصریها به طرف طلحه میرفتند و کوفیها به طرف زبیر، عاقبت همه در باب امام علی (ع) همداستان شدند و جمهور اهل مدینه نیز بر این رأی موافق شدند» (فیاض، ۱۳۸۱: ۱۴۳). در یکی روزها مردم مهاجر و انصار و جماعت مصریان جمع شدند تا درباره تعیین خلیفه به رایزنی بپردازند، عمار یاسر، ابو الهیثم بن تیهان، رفاعه بن رافع، مالک بن عجلان و ابو ایوب خالد بن زید با اشتیاق تمام خواهان خلافت امام علی (ع) بودند. عمار در این مجلسگفت: اى انصار و اى مهاجرین، شاهد بودید که عثمان چگونه حکومت کرد، مواظب باشید کسی مثل او دوباره زمامدار شما نشود. اینک على مرتضى در میان شماست. قرابت او را با رسول خدا (ص) و سابقه او را در اسلام میدانید، از تفرقه پرهیز نموده و با او بیعت نمایید. حاضرین همگی سخن عمار را تصدیق کردند (ابن اعثم کوفی، ۱۳۷۲: ۳۸۹). سپس صحابه پیامبر (ص) و مردم پیش امام علی (ع)رفتند و گفتند: عثمان کشته شد، مردم پیشوا میخواهند و کسى شایستهتر از تو از لحاظ سابقه و نزدیکی به رسول خدا (ص) برای امر خلافت نیست. امام علی (ع) گفت: چنین تقاضایی نکنید، که من وزیر باشم، بهتر از آن است که امیر باشم. گفتند: نه، به خدا دست بر نمىداریم تا با تو بیعت کنیم. امام (ع) وقتی اصرار مردم را دید گفت: بیعت با من باید در مسجد و به صورت علنی باشد. عبدالله بن عباس گوید: خوش نداشتم امام (ع) به مسجد برود، چون ممکن بود سر و صدا بسیار شود، اما امام علی (ع) جز مسجد جایى را نپذیرفت. وقتی امام (ع) وارد مسجد شد، مهاجرین و انصار با وى بیعت کردند، پس از آن سایر مردم نیز بیعت کردند (طبری، ۱۳۷۵: ۶/۲۸ -۲۳۲۷). بعد از آن جمله مهاجر، انصار، اشراف، افاضل و معارف عرب و عجم تا اوساط الناس و موالى و هر کس که در مدینه حاضر بود، همه به رضایت و اشتیاق بیعت کردند (فیاض، ۱۳۸۱: ۵۱). وقتی امام علی (ع) به عنوان خلیفه مستقر شد، فرمان داد که هر چه در خانه عثمان از مال، سلاح و غیره که تعلّق به بیتالمال داشت، بیرون آوردند و به بیت المال سپردند، شتران صدقه را احضار کردند و به حافظى سپردند و باقى آنچه اموال عثمان بود به ورثه او دادند (ابن اعثم کوفی، ۱۳۷۲: ۳۹۲). امام علی (ع) در توصیف درخواست و هجوم مردم برای بیعت با وی میگوید: «ناگهان دیدم مردم از هر سوى روى به من نهادند، و چون یال کفتار پس و پشت هم ایستادند، چندان که حسنان فشرده گشت و دو پهلویم آزرده، به گرد من فراهم و چون گله گوسفند سر نهاده به هم» (نهج البلاغه: خطبه۳). امام علی (ع) درباره تذکرات خود به مردم در این زمینه گفته است: «من را بگذارید و دیگرى را به دست آرید، که ما پیشاپیش کارى مىرویم که آن را رویههاست و گونهگون رنگهاست. دلها برابر آن برجاى نمىماند و خردها بر پاى. همانا کَران تا کَران را ابر فتنه پوشیده است و راه راست ناشناسا گردیده و بدانید که اگر من درخواست شما را پذیرفتم با شما چنان کار مىکنم که خود مىدانم، و به گفته گوینده و ملامت سرزنش کننده گوش نمىدارم. و اگر من را واگذارید همچون یکى از شمایم و براى کسى که کار خود را بدو مىسپارید، بهتر از دیگران فرمانبردار و شنوایم. من اگر وزیر شما باشم، بهتر است تا امیر شما باشم» (نهج البلاغه: خطبه ۹۲).
بررسی منابع حکایت از عدم رغبت امام علی (ع) نسبت به قبول بیعت مردم دارد. در این راستا امام (ع) وقتی با اصرار پی در پی مردم، یاران، مهاجرین و انصار رو برو شد، امر خلافت را پذیرفت. در باب اینکه چرا امام (ع) زیر بار بیعت نمىرفت، سخنان خود امام (ع) گویاتر از هر چیزى موضوع را بیان کرده است. نخستین مسأله آن بود که امام (ع) جامعه موجود را فاسدتر از آن مىدانست که او بتواند آن را رهبرى کرده و معیارها و منویات خود را در آن به اجرا در آورد. «احساس امام (ع) این بود که در میان این فتنهها، نمىتوان به سلامت، جامعه را رهبرى کرد. پس از آنى که امام (ع)داحساس کرد که از او دست بردار نیستند، با انکار خود خواست تا از مردم این تعهد را بگیرد که از وى پیروى کامل کنند و به آنچه او میخواست تن در دهند. حوادث و رخدادهاى بعدى، این تصور امام (ع) را که کار کردن در فتنه و شبهه بسیار دشوار است، روشن کرد (جعفریان، ۱۳۸۱: ۶۵). امام علی (ع) بعد از کسب عنوان خلافت به عناوین مختلف از ایرانیان حمایت کرده است و با ظلم و تبعیض در حق آنان مخالفت کرده است. یکی از این قضایا، واکنش شدید امام (ع) در مقابل قتل هرمزان به دست عبیدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم بود، زیرا پس از مرگ عمر به دست یک ایرانی به نام فیروزِ ابولوءلوء، عبیدالله بن عمر، چهارتن از ایرانیان ساکن مدینه از جمله هرمزان را به قتل رساند (مسعودی، ۱۳۷۴: ۲/ ۳۸۵). زمانی که خلافت به امام علی (ع) رسید درصدد بر آمد، عبیدالله را به قصاص قتل هرمزان که به ناحق کشته شده بود، قصاص کند. عبیدالله به معاویه پناه برد و حتی در جنگ صفین در مقابل حضرت علی (ع) قرار گرفت (جعفریان، ۱۳۸۲: ۲/۳۸۵). مغیره همیشه در مقایسه میان حضرت علی (ع) و عمر گفته است: علی (ع) تمایل و مهربانی اش نسبت به موالی بیشتر بود (قمی، ۱۴۱۶ق: ۲/۶۹۲).
یکى از تبعات فتوحات، اختلاط نژادهاى مختلف عرب، ایرانى، نبطى، رومى و بربر بود. بسیارى از اینان با مهاجرت یا به قصد جنگ به نقاط دیگر برده شده یا رفته بودند. کسان زیادى نیز اسیران جنگى بودند که به قبایل عربى تعلق گرفته و از مناطق مختلف به شام، عراق و حجاز آورده مىشدند. اسیران آزاد شده را موالى مىنامیدند. این بدان معنا بود که این اسیر متعلق به این طایفه عربى بوده و اکنون نیز به نحوى مربوط به همان طایفه مىشود. طبیعى بود که طبقه موالى از اعراب پایینتر بوده و از حقوق کمترى برخوردار بودند. یکى از دشواریهاى حکومت این بود که چگونه با این مسأله برخورد کند. آنچه مسلم است این که زمانى که امام بر سر کار آمد، جامعه برترى عرب را بر موالى اصل مسلمى فرض کرده بود. این امر مشکل مهمى براى روحیه عدالتخواهانه امام بود که از نظر دینى هیچ دلیلى بر درستى تفاوت مزبور نمىدید، بلکه بر عکس تساوى همه مسلمانان، دلایل آشکارى داشت. یکی از سنتهای که بعد از رحلت رسول خدا (ص) رایج گردید تبعیض در حق غیر عربان و موالی بود. تبعیض از علل اصلی شکل گیری فساد، نارضایتی تودههای مختلف مردم و فراهم شدن کینه و اختلاف در جامعه میباشد. «تبعیض انسان محروم را کینه توز می کند و او را به انتقام جدی و عکس العملهای حاد وا میدارد. فقر، پاک دامنی و عفت را به چالش می اندازد و زمینه ساز بسیاری از مفاسد اخلاقی و گناهان است» (رشاد، ۱۳۸۵: ۶/۶۵).
اساس و هدف متعالی حکومت امام علی (ع) را برقراری قسط و عدالت در جامعه تشکیل میداد. در این راستا امام (ع) هیچ گونه تبعیضی را در نظام حکومتی و اداری خود قبول نداشته و با تمام وجود در برابر تبعیض ایستادگی کرده است. «امام علی (ع)در دوران خلافت خود بر همه تبعیضها و انحصار طلبیهای باند اموی و اشراف قبایل خط بطلان کشید و بدین سان، نور امیدی در دلهای مسلمانان روشن ساخت» (منتظر، ۱۳۸۷: ۶۸).
زمانى که امام (ع) بر سر کار آمد، تقسیم اموال را به صورت تساوى مطرح کرد. امام (ع) در همان سخنرانى نخست خود، با اشاره به این نکته که او تنها به سیره رسول خدا (ص) عمل خواهد کرد، به سیاست مالى خود اشاره کرده و فضل مهاجر و انصار را بر دیگران، برترى معنوى خواند که نزد خداوند محفوظ بوده و پاداش آن نزد خداست، امّا در این دنیا، هر کس که دعوت خدا و رسول را بپذیرد و مسلمان شده به قبله مسلمانان نماز بگذارد، از تمامى حقوق بهرهمند و حدود اسلام بر شما اجرا خواهد شد. امام (ع) فرداى آن روز به عبید الله بن ابى رافع دستور داد: هر کس آمد سه دینار به او بدهد. همانجا سهل بن حنیف گفت: این شخص غلام من بوده که دیروز او را آزاد کردم. امام (ع) فرمود: همه سه دینار خواهند گرفت و ما کسى را بر دیگرى برترى نخواهیم داد (ابن ابى الحدید، ۱۳۳۷: ۷/۴۲-۳۷).
زمانى که امام (ع) قصد تقسیم مالى را داشت فرمود: حضرت آدم نه غلام به دنیا آورد و نه کنیز، بندگان خدا همه آزادند، اکنون مالى نزد من است و من میان سفید و سیاه فرقى نخواهم گذاشت و آن را به گونه مساوى تقسیم خواهم کرد (محمودی، ۱۳۹۹ق: ۱/ ۱۸۹). سوگند به کسى که دانه را رویانید و جانداران را بیافرید که از محمد (ص) شنیدم که مىگفت: به خدا قسم آنها شما (عربها) را خواهند زد تا به دین بازگردید همچنان که شما ایشان را در آغاز مىزدید تا به دین درآیند (ابن ابى الحدید، ۱۳۳۷: ۱۹/۱۲۴). در همین راستا امام (ع) حقوق موالی را به صورت مساوی با اعراب و صحابه پرداخت کرد و حاضر به گذاشتن کوچکترین فرقى میان آنان نبود (ابن ابى الحدید، ۱۳۳۷: ۷/۴۲-۳۷). این امر اعتراض بزرگان عرب و از جمله اشعث بن قیس کندی را در بر داشت. امام (ع) در جواب وی فرمود: «من را فرمان مىدهید تا پیروزى را بجویم به ستم کردن در باره آن که والى اویم؟ به خدا که، نپذیرم تا جهان سرآید، و ستارهاى در آسمان پى ستارهاى برآید. اگر مال از آن من بود، همگان را برابر مىداشتم که چنین تقسیم سزاست، تا چه رسد که مال، مال خدا است. بدانید که بخشیدن مال به کسى که مستحق آن نیست، با تبذیر و اسراف یکى است. قدر بخشنده را در دنیا بالا برد و در آخرت فرود آرد، او را در دیده مردمان گرامى کند، و نزد خدا خوار گرداند» (نهج البلاغه: خطبه ۱۲۶). در موقعی دیگر اشعث بن قیس وقتی کثرت ایرانیان را در پای منبر امام (ع) دید گفت: این افراد حمراء بر ما چیره شدهاند و توجلو آنها را نمیگیری. امام (ع) از این سخن تعصب آلود او سخت خشمگین گردید و به عنوان دفاع از ایرانیان و رد سخن اشعث فرمود: این عربهای شکم گنده در بسترهای نرم میآرمند، ولی آنها (حمراء و ایرانیان) در روزهای سوزان در تلاش و فعالیت هستند، آنگاه همین رفاه طلبان شکمباره به من میگویند آنها (ایرانیان) را طرد کنم. آیا آنها را طرد کنم؟ که اگر چنین کنم از ستمگران خواهم بود. سوگند به خدا، از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود: آنها (ایرانیان) شما را به خاطر برگرداندن به سوی اسلام میزنند، همانگونه که شما آنها را در آغاز برای گرایش یافتن آنها به اسلام میزدید (ابن ابى الحدید، ۱۳۳۷: ۱۹/۱۲۴).
مورد دیگر حمایت امام علی (ع) از ایرانیان اجرای عدالت نسبت به آنان بود. در نظام حکومتی امام علی (ع) همه افراد در سطوح مختلف در برابر عدالت از برابری برخوردارند. بنا به نظر امام (ع) حاکم اسلامی باید دغدغه اصلی خود را اجرای عدالت در تمامی سطوح و پایبندی به آن بداند. امام (ع) تاکید داشته که امر حکومت برای او ارزش ندارد، مگر اینکه به وسیله آن عدالت را اجرا نماید. «به خدا این (کفش وصله زده شده بیقیمت) را از حکومت شما دوستتر دارم، مگر آن که حقی را بر پا سازم یا باطلی را بر اندازم» (نهج البلاغه: خطبه ۳۳). همچنین امام (ع) تأکید داشته که به هیچ عنوان از اجرای عدالت سر برنتافته و همیشه و در همه حال به آن وفادار خواهد ماند. «به خدا، اگر شب را روى اشتر خار مانم بیدار، و از این سو بدان سویم کشند در طوقهاى آهنین گرفتار، خوشتر دارم تا روز رستاخیز بر خدا و رسول (ص) در آیم، بر یکى از بندگان ستمکار، یا اندک چیزى را گرفته باشم به ناسزاوار» (همان: خطبه ۲۴). در این راستا امام مَنذر بن جارود عَبدی فرمانداراصطخر را که در بیت المال دست انداخته بود عزل و زندانی کرد (یعقوبى، ۱۳۷۱: ۲/ ۸۹). این در حالی بود که در دوران پیشین هیچ حاکمی به علت ظلم و ستم در حق مردم ایران توبیخ و عزل نشده بود.