اما اگر آن را کثیف
و آلوده غفلت بیابد
به قعر طوفان ها و مصیبت ها می فرستدش،
جایی که تا ابد
میان زمین و آسمان
دستخوش تند بادها خواهد بود .
(فرک و گندی، ۱۳۸۴،۱۷۰)
لاهیجی در شرح گلشن راز چنین می گوید: «متناسخه جماعتی اند که قایل برآنند که روح انسانی قائم به نفس خود نیست و زایل و فانی نیز نمی گردد و او را از مظهر جسمانی عنصری لابّد است که قائم به آن مظهر باشد و هر گاه که مظهر اول متلاشی گردد، مظهر دیگری مسوّی می خواهد بی انقطاع» (خالقی و کرباسی۱۳۸۸، ۵۵۰)
نظر شیخ محمود شبستری:
تناسخ ز آن سبب کفر است و باطل که آن از تنگ چشمی، گشت حاصل
چو اکمه بی نصیب از هر کمال است کسی کو را طریق اعتزال است
(۱۰۸- ۱۰۹/۶۰)
شیخ محمود شبستری به تناسخ اعتقادی ندارد و آنرا رد می کند. استاد سعادت پرور در کتاب خود درباره شرح این ابیات چنین می نویسد: «علت آن که افراد معتقد به تناسب در احادیث کافر شمرده شده اند؛ که مَن قالَ بِا لتَناسُخ، فَهُوَ کَافِرو بِالله العَظیم . هر کس معتقد به تناسخ باشد، به خداوند کفر ورزیده است. آن است که اعتقاد دارم مدبر عالم، مشابه مخلوقات است، و به اعتقادات نادرست غیر اسلامی دیگر معتقدند و عمل می نمایند.» (سعادت پرور، ۱۳۸۷، ۶۰)
۴-۱۱کشف و شهود
«به طور خلاصه در اصطلاح تصوف و عرفان، مشاهده، دیدار حق است به چشم و دل و قلب پس از گذراندن مقامات و درک کیفیات احوال، و در این باره سخن بسیار گفته اند؛ در طی حال مشاهده برای صوفی و عارف حالاتی پیش می آید که از آن به اشراق و جذبه و بیخودی و فنا تعبیر می کنند.» (غنی،۱۳۶۴، ۱۳۳)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
صوفی و عارف، با کسب مقامات و دریافت حالات، و تزکیه نفس و تصفیه باطن، چشمش به نور حق و پرتو انوار حقیقت معنوی و مخفی روشن می شود و دلش به آن نور تابناک می گردد.
هرمس در جایی مکاشفه عرفانی خلقت کیهان را شرح می دهد که تمامی تعالیم بعدی وی برپایۀ آن نهاده شده است. او در مکاشفه ای رازآمیز، شاهد خلقت جهان است یا در مکاشفه ای دربارۀ ارواحی که به اجسام وارد می شوند سخن می گوید.
من مکاشفه ای دیدم درباره ارواحی
که به اجسام وارد می شوند
برخی از آنان فغان برمی آورند و شیون می کردند.
برخی نیز با بدبختی و بیچارگی خویش می جنگیدند
مانند حیوانات نجیبی که به وسیله صیادان حیله گر شکار شده اند
و از منزلگاه وحش خویش به اسارت می روند.
(فرک و گندی، ۱۳۸۴،۱۶۰)
عارف واصل آیت الله سعادت پرور در شرح گلشن راز می گوید: «آنان که با دیده دل و نور ایمان به مشاهده حضرت محبوب نایل گردیده اند و این امر برای آنها ملکه و مقام شده است، پیش از نظر به هر چیز،اول او سبحانه رامشاهده می کنندو سپس آن چیز را می بینند.»(سعادت پرور۱۳۸۴، ۴۸)
در آدر وادی اَیمن که ناگاه درختی گویدت: اِنّی انّا الله
محقق را که وحدت در شهود است نخستین نظره بر نور وجود است
دلی کز معرفت نور و صفا دید ز هر چیزی که دید اول خدا دید
(۸۵-۸۶/۴۸)
خداوند در سوره نور آیه ۳۵ می فرمایند: «اَللهُ نورُ السَّمَاوا تِ وَ اَلاَرضَ … یَهدِی اللهُ لِنورِه ی مَن یَشَاءُ»
خداوند هر که را بخواهد به نور خویش هدایت می کند.
۴-۱۲ جهاد با نفس
عارفان راستین یکی از راه های وصول به حق و رسیدن به کمال را مبارزه با نفس می دانند و از آن به جهاد اکبر نام می برند.
مرقی کاشانی در ینبوع الحیاه از زبان هرمس درباره جهاد با نفس می نویسد: «ای نفس، هر که سلاح بیفگنددر جهاد، و خود را به دشمن سپرد، بند و گرفتاری وی را واجب شد، و هر که به سلاح کارزار کرد، و نفس را بپایید و بنسپرد خود را، قتلش واجب شد و هر نفس که آمد بدین جهان طبع او را از این دو حال گزیر نیست: یا کشتن، یا بند .
هر آنکه بند و گرفتاری گزید بر خود عذاب دراز اختیار کرد، و هر که کشتن بر اسیری گزید ارجمند مرد، و آن مردگی زیستن بود وی را و رستگاری از اسیری و بند و خواری و درازی عذاب.» (کلباسی اشتری، ۱۳۸۶، ۲۱۰)
گویی از نظر هرمس تطهیر خویشتن از غفلت وفراموشی، نخستین پله نردبانی است که به تولد دوباره می انجامد. روح در جسم مادی تجسّد می یابد و ما در این راه می باید برای تسلط بر خویشتن خودمان تلاش کنیم.
این طریقت، راهی مقدس و الهی است
ولی طریقی سخت برای روح است
روحی که به جسم می پوید.
زیرا نخستین وادی روح
جهاد با خویشتن است
و به پا کردن یک جدال درونی است
(فرک و گندی، ۱۳۸۴، ۱۹۴)
تولد دوباره یک نظریه نیست
که تو بتوانی به جد و جهد فراگیری
ولی زمانی که آتوم اراده فرماید
به تو تذکار خواهد داد.