پادیلا(۱۹۸۰) و کیف(۱۹۸۷) فرهنگ پذیری مهاجران در جامعه مقصد را به دو بعد فراساختاری فرهنگ، به نام “آگاهی فرهنگی” و “وفاداری قومی” نسبت می دهند. بر اساس این رویکرد، آگاهی فرهنگی، دانش مطلقی است که افراد از فرهنگهای مبدأ خودشان و فرهنگ جامعه میزبان دارند، این دانش شامل عوامل چون مهارتهای زبانی، آگاهی از حوادث تاریخی مهم، نمادهای فرهنگی، فهم و درک شکلهای موسیقی و هنری فرهنگها و افراد از خودشان تولید می کنند. چنانچه مهاجران از این میراث فرهنگی آگاهی داشته باشند، نسبت به آنهای که تماس جدید با آنها دارند، بر اساس این مدل بهتر فرهنگ پذیر خواهند شد. وفاداری قومی یا قوم مداری زمانی رخ می دهد که افراد مهاجر آداب و رسوم، سنت ها و فعالیت های گروهی و جمعی خود را ترجیح می دهند. چنانچه این مدل اتفاق بیفتد، فرهنگ پذیری مهاجران، سخت تر خواهد شد.
یکی از نظریات مهم در رهیافت روانشناسی اجتماعی نظریه “بری” است. فرضیه اساسی “بری” این است، که ورود مهاجرین و پذیرش فرهنگ جامعه مقصد توسط آنها تجربیات فشارزایی را برای آنها به وجود می آورد. بری به ارائه یک مدل چهار بعدی در خصوص استرس های فرهنگ پذیری پرداخته است، که بر پایه دو سوال استوار است: نخست آیا باید هویت ارزشی و رسوم فرهنگی باقی بمانند؟ و دوم آنکه، آیا روابط مثبتی با ارزشهای جامعه بزرگتر وجود دارد؟ وی در قالب این دو سوال، چهار نوع استراتژی فرهنگ پذیری به نام همانندی یکپارچگی، جدایی، حاشیه نشینی، در یکپارچگی شخص مهاجر به فرهنگ جامعه مبدأ پایبند است. در حالیکه با فرهنگ جامعه مقصد نیز ارتباط دارد و به آن هم پایبند است. در یکپارچگی نوعی دو فرهنگی واقعی وجود دارد و وفاداری به هردو فرهنگ نوعی همبستگی اجتماعی را بوجود می آورد. همانندی زمانی رخ می دهد که فرد هویت فرهنگی خود را از دست داده و به فرهنگ جامعه مقصد روی می آورد، در همانندی فرد مهاجر در فرهنگ جامعه میزبان ادغام می شود و به شیوه، آداب و رسوم فرهنگی جامعه میزبان عمل می کند. جدایی در نظریه بری حفظ فرهنگ اصلی خود و فقدان رابطه با جامعه میزبان است. جدایی برای مهاجر وقتی است که علاقه مندی به فرهنگ خودی وجود دارد و افراد به فرهنگ خودشان اهمیت می دهند، اما هیچ توجهی به فرهنگ جامعه میزبان ندارند. استراتژی چهارم در مدل بری، حاشیه نشینی است، این استراتژی زمانی رخ می دهد که یک فرد مهاجر هم فرهنگ قومی خود و هم فرهنگ جامعه میزبان را طرد می کند. بری مدل حاشیه نشینی را بیگانگی دوگانه می داند، چون در این استراتژی عدم وفاداری به دو فرهنگ وجود دارد. به نظر وی یکپارچگی شکلی از سازگاری است که بهترین مدل برای سلامت روانی ترسیم می کند، چون این مدل دارای پایین ترین سطوح از فشارهای روانی و فرهنگ پذیری است. بر عکس این استراتژی، حاشیه نشینی بالاترین سطح فشار روانی را برای مهاجران ایجاد می کند، چون در این استراتژی فرد نسبت به دو فرهنگ بیگانه می شود. بر اساس این مدل، ما باید انتظار داشته باشیم، مهاجرانی که یکپارچگی با فرهنگ بری را دارند، سطح پایین تری از فشارهای روانی را تجربه کرده و در نتیجه دارای سلامت روانی بهتری نسبت به آنهایی که در سه نوع مدل دیگر قرار دارند هستند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
رویکرد دوم که به محیط های چند فرهنگی پرداخته و ملهم از مکتب شیکاگو است، رویکرد بوم شناختی می باشد. دیدگاه اکولوژیکی مدعی است که شهر نشینی نابسامانی های شخصیتی و اجتماعی و مشکلات روانی افراد را افزایش می دهد. جوهره تحلیل جامعه شناختی نظریه پردازان اکولوژیکی ایجاد و ارتباط بین ویژگیهای ساختاری جامعه و نظم اخلاقی جامعه بوده است. آنها بر این باورند که مهاجرت و استقرار در شهرها، شکل جدیدی از زندگی اجتماعی و روانی برای افراد فراهم می آورد و موجب بوجود آمدن انسانهای جدیدی می شود که به هم خیلی نزدیک هستند، اما فاصله روانی و اجتماعی آنها باهم خیلی زیاد است. آنها استدلال می کنند که زندگی در نواحی کلان شهرها، به بی برنامگی (آشفتگی)، آنومی و خصایص چون ضعف پیوندهای اجتماعی و از بین رفتن حمایت های اجتماعی منجر می شود. زندگی در چنین محیط هایی بر فشارهای فیزیکی و روانی برای مهاجران منجر می شود، بطوریکه به آنها احساس از خود بیگانگی و جدایی دست می دهد. بنابر این در صورتی که این مدل اتفاق بیفتد، مهاجران در محیط های شهری بطور قابل توجهی با چالش هایی در حفظ سلامت روانی و فیزیکی مواجه می شوند، به طوریکه نظام حمایت اجتماعی برای آنها ضعیف می شود(لهسایی زاده و مرادی، ۱۳۸۶: ۱۶۵).
یکی از عوامل مهمی که در عصر ارتباطات، انسان ها را به مهاجرت وادار می کند، رسانه ها هستند. رسانه ها به تدریج پیوند انسان با اشیاء، زمان و مکان اصلی را کم رنگ می کنند. این امر، در نتیجه باعث کم رنگ شدن هویت انسان ها می گردد که انسان ها قبل از آنکه به صورت فیزیکی مهاجرت کنند، فکر و ذهنشان هوای مهاجرت به مناطق توسعه یافته می کند. زرق و برق جوامع شهری و صنعتی و دسترسی به امکانات مدرن رفاهی برای زندگی بهتر، فکر و ذهن جوانانی را که در جوامع فقیر و سنتی زندگی می کنند، از طریق رسانه ها به خود جلب و جذب می نماید. زیرا رسانه ها تنوع گرایی، تجدد گرایی، ناپایداری و جهانی شدن را در انسان ها تقویت می کنند و زمینه را برای بی هویتی و نیازمند کردن انسان ها به وجود می آورند. رسانه ها با شوک هایی که در سطح فردی، ملی، منطقه ای و گاه جهانی وارد می کنند، انسان ها را برای مهاجرت ترغیب می کنند.
۲-۱۷-۱۳- مدل معیشتی
صاحب نظران مدل معیشتی، موضوع مهاجرت را از یک دیدگاه جدید مورد مطالعه قرار داده اند، که با دیدگاه های گذشته ی مهاجرت تفاوت دارد. رویکرد معیشتی را می توان به عنوان چهارچوبی، برای فهم و تحلیل بهتر مهاجرت های دوره ای(زنجیره ای) نیروی کار افغان ها که معمولاً به هدف تأمین معیشت، به ایران مهاجرت نموده اند، به کار برد. زیرا جوانان و نیروی کارگر خانواده های نسبتاً فقیر افغانستان که به ایران مهاجرت نموده اند و هنوز هم، چه به صورت رسمی و چه غیر رسمی، همه روزه، تعداد زیادی از این جوانان بی سواد و بیکار، (اکثراً از مرز پاکستان) توسط قاچاقچیان وارد خاک ایران می شوند، پس از چند مدت زمانی که پول مورد نیاز خود و خانواده ی خود را تهیه نمودند، دوباره به کشور خود بازگشت می نمایند. بنابر این، می توان این نوع مهاجرت را که به خاطر تأمین معیشت صورت می گیرد، مهاجرت دوره ای یا فصلی نامید که در چهارچوب این مدل قرار گرفته اند. صاحب نظران این مدل نیز، به این نوع مهاجرت، به عنوان شیوه ای معیشت نگریسته اند.
رویکرد معیشتی از دهه ی ۱۹۹۰ میلادی به بعد، به عنوان یک رویکرد جدید در موضوع مهاجرت، بیشتر با کارهای رابرت چمبرز[۱۰۱] شناخته شده است. معیشت از دیدگاه چمبرز، به معنی زندگی و زنده بودن، توانایی ها، دارایی ها و فعالیت هایی است که برای زندگی و زنده بودن بکار می رود(چمبرز[۱۰۲]، ۲۰۰۵: ۵). در واقع معیشت تنها شامل فعالیت هایی که درآمدی را برای خانوار تولید می کند، نیست؛ بلکه نهادهای اجتماعی، روابط فراخانواری، سازوکارهای دسترسی به منابع در طول دوره ی زندگی را نیز در بر می گیرد. محققان این رویکرد معتقدند که مردم در نواحی در حال پیشرفت و کشورهای جهان سوم، معیشت خود را در میان این مجموعه از دارایی ها و سرمایه ها شکل می دهند و شناخت معیشت آنها از طریق شناخت این چارچوب ها امکان پذیر است. در رویکرد معیشتی، پدیده ی فقر فراتر از ناکافی بودن درآمد است(ودینگتون[۱۰۳]، ۲۰۰۳: ۵).
در رویکرد معیشتی، پنج نوع سرمایه، تعریف و برای افراد جامعه مشخص شده است که اعضای خانوار به آن دسترسی داشته و یا مالک آن هستند: سرمایه ی انسانی، شامل (مهارت، توانایی، آموزش، سلامتی و…)؛ سرمایه ی فیزیکی (سرمایه ی غیر منقول، کالاهای سرمایه ای تولیدی، ساختمان، ابزار و…)؛ سرمایه ی مالی (پول، پس اندازها، دسترسی به وام و قرض)؛ سرمایه ی طبیعی (زمین، آب، درخت، دام و غیره)؛ سرمایه ی اجتماعی(شبکه ها و اتحادیه ها)(الیز[۱۰۴]، ۲۰۰۳: ۵). این دارایی ها نمایی کلّی است و شامل همه منابعی که مردم می توانند با آن معیشت خود را بسازند، نمی شوند. رویکرد معیشتی مفهومی مردم محور و کلی گرایانه است تا از این راه، دیدگاهی یکپارچه از چگونگی زندگی مردم درون شرایط متحول اجتماعی، نهادی، سیاسی، اقتصادی و محیطی ترسیم کند. راهبرد معیشتی را می توان به عنوان انتخابی آگاهانه و راهبردی از ترکیب فعالیت های خانوارها و اعضای آن و افراد به عنوان وسیله ای برای بقا، امنیت و بهبود معیشت آنها تعریف کرد (دی هاس[۱۰۵]،۲۰۰۷: ۲۶).
۲-۱۷-۱۴- مدل محرومیت نسبی
صاحب نظرانی نظیر استارک (۱۹۸۴) و ونگ، مهاجرت افراد را در چهارچوب تئوری محرومیت نسبی مورد بررسی قرار داده اند. این دو معتقدند نارضایتی تنها هنگامی که دستمزدها پایین است بروز می کند. مهاجرت یک رفتار تصادفی نیست، بلکه پاسخی برای رفع محرومیت ها محسوب می شود. اما صرف وجود برخی محرومیت ها موجب مهاجرت نمی شود. بنابر این، شناخت ملاک محرومیت های موجود و فرایندهای اثرگذار محرومیت بر تصمیم به مهاجرت ضروری است. در صورت مساوی بودن شرایط دیگر محرومیت از هدف هایی که با ارزش تر هستند بیش از محرومیت از هدف هایی که ارزش کمتری دارند در تصمیم به مهاجرت مؤثرند. مهاجرت پاسخ نهایی به محرومیت های نسبی می باشد. در واقع، وقتی فرد یا جمع نتواند به هدف های با ارزش در داخل سازمان اجتماعی خود دست یابد و احساس کند که منابع لازم برای رفع محرومیت هایش در خارج از سازمان اجتماعی او وجود دارد، در آن صورت مهاجرت می کند. در اینجا فرد با دو سازمان اجتماعی روبه رو است: یکی سازمانی که در آن پرورش یافته اما احساس می کند که در آن از فرصت های لازم برای رسیدن به هدف های با ارزش خود محروم است. دیگری سازمانی که شاید فقط به طور مبهم آن را می شناسد، اما احساس می کند که در آنجا به منابع لازم برای رفع محرومیت های خود دسترسی می یابد. در این حالت مهاجرت در عین اینکه نتیجه برخی نارسایی ها که در کارکرد یک سازمان اجتماعی است، اما سلسله ای از تغییرات را در کل سازمان اجتماعی بر می انگیزد. مهاجرت پدیده ای است که سازمان اجتماعی مبدأ و مقصد را تحت تأثیر قرار می دهد. همچنان “منگالام"، “شوارز” و “للر"، بر این باورند که احساس محرومیت از ارزش ها و امور مطلوب، تحت شرایط خاصی، موجب مهاجرت می شود. بر اساس این نظریه، زمانی که جامعه قادر به تأمین نسبی احتیاجات و نیازهای افراد نباشد، احتمال بروز رفتارهای جمعی افزایش می یابد. یکی از این رفتارهای جمعی مهاجرت است که در چنین شرایطی احتمال وقوع آن افزایش می یابد. در شرایط محرومیت نسبی، افراد برای رفع محرومیت خویش از امکانات مادی و معنوی اقدام به مهاجرت می کنند(لهسایی زاده، ۱۳۶۸،۳۶).
۲-۱۸- چارچوب نظری تحقیق
نظریه در واقع بیان اعتقاد یک فرد یا افراد هم عقیده پیرامون یک موضوع خاص است؛ دیدگاهی است که به ما اجازه می دهد تا با مطالعه آن، جهان اطراف خود را قدری بهتر بشناسیم. پس از مطالعه عمیق نظریه های گوناگون در خصوص موضوع مورد نظر، از بین آنها، یک یا چند نظریه را که بتوانیم تحقیق خود را در قالب آن به درستی تبیین نماییم، به عنوان چهارچوب نظری انتخاب می نماییم. انتخاب چهارچوب نظری برای تحقیق، سه کارکرد مهم دارد: نخست اینکه اجازه می دهد تا محقق سوال آغازین تحقیق خود را مجدداً فرمول بندی نموده و به صورت دقیق تر بیان نماید؛ دوم اینکه چهارچوب نظری تحقیق به عنوان شالوده برای فرضیه هایی به کار می رود که به اعتبار آنها، محقق پاسخ منسجمی به سوال آغازین خواهد داد. سوم اینکه، چارچوب نظری در مورد هر موضوع تحقیق، یک محدوده و مرز مشخصی را برای پژوهشگر ایجاد می کند، تا تحقیق خود را در محدوده آن به انجام برساند. در حوزه مهاجرت، دیدگاه ها و نظریات مختلفی وجود دارد، محققان و صاحب نظران هرکدام از زاویه های گوناگون به این پدیده نگریسته اند. ادبیات مطالعاتی مهاجرت، حوزه های مختلف اقتصادی، جامعه شناختی، روانشناسی، جمعیت نگاری، انسان شناسی و… را در بر می گیرد. ولی تصمیم به مهاجرت، یک عمل ذهنی است، که افراد مهاجر، قبل از اقدام به مهاجرت، یک تصویری از این پدیده در ذهن خود بوجود آورده و پس از آن در مورد مهاجرت یا عدم مهاجرتشان تصمیم می گیرند. آمادگی برای مهاجرت بیشتر تابع واقعیت های ادراکی و احساسی افراد است. در واقع وقتی فرد نتواند به وسایل حصول هدف های با ارزش در داخل سازمان اجتماعی خود دست یابد و احساس کند که منابع لازم برای رفع محرومیت هایش در خارج از سازمان اجتماعی وجود دارد، در آن صورت مهاجرت می کند(هانتر، ۲۰۰۵). بررسی های به عمل آمده در راستای شناسایی عوامل مؤثر در مهاجرت مبین این است که مهاجرت از عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نظریه های مرتبط با هریک نشأت می گیرد.
از جمله مهم ترین نظریاتی که در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ مورد توجه محافل علمی قرار گرفته و بیشتر به علت مهاجرت پرداخته اند، نظریه های «جاذبه – دافعه» هستند، که این تحقیق نیز در قالب این مدل، طرح و مورد پژوهش قرار گرفته است. در این دیدگاه، نظریه پردازان، علت مهاجرت را در ترکیب دو دسته عوامل دافعه و جاذبه دانسته اند. بر اساس این مدل، جامعه ی مبدأ دارای یکسری عوامل و نیروهای منفی(دافعه ) و جامعه ی مقصد دارای نیروهای مثبت(جاذبه) هستند. وجود همین عوامل دافعه و جاذبه در مبدأ و مقصد و همچنین عوامل مداخله گر و شخصی، باعث شکلگیری مهاجرت بین دو منطقه میشود. به عنوان مثال: وجود خویشاوندان و شبکههای مهاجرتی افغان ها به ایران، باعث افزایش روند مهاجرت جوانان و نیروی کار که اکثراً به صورت دوره ای (زنجیره ای) و حتی غیر قانونی وارد ایران می شوند، گردیده است. در قالب مدل دافعه - جاذبه، صاحب نظران مانند: راونشتاین[۱۰۶]، استوفر و زیپف[۱۰۷] (۱۹۴۰ـ ۱۹۴۶)، لی[۱۰۸] (۱۹۶۶)، لاوری و راجرز[۱۰۹] ( ۱۹۶۶ و ۱۹۶۸) و… در ارائه نظریات خود که بیشتر به اصلاح و بازبینی نظریات یکدیگر پرداخته اند، تفاوت ماهوی آشکاری به آنصورت دیده نمی شود. بنابر این، در اینجا تنها به مدل اورت. اس. لی اشاره می نماییم: لی بعد از بازبینی و اصلاح نظریه راونشتاین، به همبستگی عوامل مثبت و منفی در مبدأ و مقصد و عوامل ویژه فردی اشاره نموده است. از نظر لی تصمیم به مهاجرت تحت تأثیر چهار عامل میباشد: عوامل موجود در مقصد، عوامل موجود در مبدأ، موانع موجود در جریان مهاجرت از مبدأ به مقصد(موانع مداخلهگر)، عوامل ویژه فردی مربوط به شخص مهاجر. وی چنین فرض می کرد که مناطق مبدأ و مقصد، دارای عوامل مثبت و منفی میباشند که فرد را جذب و دفع مینمایند. عوامل خنثی نیز وجود دارند که افراد نسبت به آنها بی تفاوت هستند. اثر هر یک از این عوامل بنا بر شخصیت و سایر خصوصیات فردی از جمله سن، جنس، تحصیلات، نژاد، گروههای قومی و غیره متفاوت خواهد بود( تودارو ۱۳۶۷: ۲۲).
از جمله دیدگاه ها و نظریات جدید در مورد مهاجرت، که در این اواخر بیشتر تأثیرگذار بوده اند، می توان به مدل شبکه ای و مدل معیشتی اشاره نمود. مدل شبکه ای، فرایند مهاجرت را به فرد، فرهنگ و پیوندهای اجتماعی بین آنها نسبت می دهد و معتقد است که در نواحی پذیرای مهاجرت، این پیوندها از طریق دوستی با سایر مهاجران در پیداکردن شغل و سازگاری با محیط جدید به دست می آید. «راهبرد معیشتی را می توان به عنوان انتخابی آگاهانه و راهبردی از ترکیب فعالیت های خانوارها و اعضای آن و افراد به عنوان وسیله ای برای بقا، امنیت و بهبود معیشت آنها تعریف کرد»(دی هاس[۱۱۰]،۲۰۰۷: ۲۶). این دو مدل شبکه ای و معیشتی در مهاجرت دوره ای نیروی کار افغان ها به ایران نقش اساسی دارند. زیرا آن عده از جوانانی که قصد مهاجرت به ایران را دارند، حتماً با شبکه های مهاجرتی (اقوام و دوستان در مقصد) در ارتباط هستند و هدف از مهاجرت شان به ایران، اکثراً تأمین معیشت خانواده های خود بوده است. به صورت عموم، با بهره گرفتن از بررسی دیدگاه ها و نظریات گوناگون در حوزه مهاجرت، به این نتیجه می رسیم که: عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی متفاوتی مانند دست یافتن به شغل بهتر، پیوستن به اقوام و خویشاوندان، استفاده از تسهیلات و امکانات بیشتر و بهتر، رهایی از فقر، حوادث طبیعی، دستیابی به امنیت، تحصیل، آموزش و … از جمله عوامل اساسی و مؤثر بر مهاجرت افغان ها به ایران هستند و برای درک و تبیین علل مهاجرت افغان ها به ایران، می توان از این نظریات گوناگون بهره برد، به خصوص از نظریه های معیشتی و شبکه ای در مهاجرت های دوره ای نیروی کار مناسب به نظر می رسند، اما آنچه در تمام رشته های علوم انسانی و اجتماعی مسلم است، این است که هیچ پدیده اجتماعی را نمی توان به طور کامل و از زوایای مختلف تبیین کرد؛ به خصوص در یک دوره کوتاه تحصیلی غیر ممکن است. بنابر این ما در تحقیقات اجتماعی به نوعی دست به انتخاب می زنیم، چه در انتخاب موضوع، چه در انتخاب نظریات و چه در تبیین. این تحقیق نیز یقینا از این قضیه مستثنی نیست. بر این اساس تلاش نموده ایم تا در این تحقیق، نظریات گوناگونی را در قالب یک مدل نظری که بتواند، ابعاد مختلف علل مهاجرت افغانها را با توجه به عوامل برانگیزنده ی مهاجرت در مبدأ و مقصد، تبیین نماید، ترکیب نموده و مورد استفاده قرار بدهیم.
باتوجه به مدل ها و نظریات گوناگون در حوزه مهاجرت که در مبانی نظری مورد بررسی قرار گرفتند، به نظر می رسد، مدل دافعه و جاذبه، بیش از هر مدل دیگری، تا اندازه ای، در برگیرنده ای ابعاد مختلف علل مهاجرت مردم افغانستان به ایران بوده و سایر مدل های نظری مربوط به این حوزه (نظریه های اقتصادی، معیشتی، شبکه ای و…) را نیز می توان با این مدل تلفیق و ترکیب نمود. بنابر این، این مدل ها و نظریات را با مدل (دافعه – جاذبه) ترکیب و به عنوان چهارچوب نظری انتخاب نموده و تحقیق خود را در قالب آن مورد بررسی قرار داده ایم.
۲-۱۹- مدل مفهومی تحقیق
شکل شماره ۲-۳: مدل مفهومی علل مهاجرت افغان ها به ایران، بر اساس مدل دافعه – جاذبه.
۲-۲۰- فرضیه ها ی تحقیق
فرضیه اصلی: عوامل دافعه و جاذبه با مهاجرت مردم افغانستان به ایران رابطه دارند.
فرضیه های فرعی:
بین شرایط جنگ و مهاجرت افغان ها به ایران رابطه وجود دارد.
بین احساس نا امنی و مهاجرت افغان ها به ایران رابطه وجود دارد.
بین فقر و مهاجرت افغان ها به ایران رابطه وجود دارد.
اشتراکات فرهنگی دو کشور ایران- افغانستان، با مهاجرت افغان ها به ایران رابطه دارند.
زمینه کار و اشتغال با مهاجرت افغان ها به ایران رابطه دارد.
بین شرایط اجتماعی – اقتصادی و مهاجرت افغان ها رابطه وجود دارد.
فصل سوم
روش شناسی تحقیق
۳-۱- مقدمه
انتخاب روش تحقیق بستگی به ویژگی های موضوع تحقیق، هدف پژوهش، فرضیه های تدوین شده، ملاحظات اخلاقی و انسانی ناظر بر موضوع تحقیق و وسعت و امکانات اجرایی آن دارد. در هر پژوهش، محقق بایستی معلوم نماید که برای مسأله انتخابی او چه روش تحقیقی مناسب است.
در این فصل ابتدا نوع و روش تحقیق، واحد و سطح تحلیل، جامعه و نمونه آماری، چگونگی انتخاب و تعداد نمونه و روش و ابزار جمع آوری اطلاعات شرح داده شده و سپس تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای تحقیق و شیوه های سنجش و شاخصه سازی این متغیرها بیان گردیده است. در ادامه روایی و پایایی و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات مورد بررسی قرار گرفته اند.
۳-۲- مفهوم تحقیق
تحقیق را می توان به عنوان یک جستجو یا بررسی منسجم، سازمان یافته و علمی، برای بررسی مسأله ای خاص توصیف کرد که با هدف پاسخگویی به سوال آغازین و یا برای راه حل یک مسئله اجتماعی و… صورت می گیرد و شامل گام هایی است که بصورت علمی طراحی و پی گیری می شوند تا در نتیجه ی آن پاسخ هایی علمی برای مساله مورد علاقه ما به دست آید.
۳-۳- فرایند تحقیق
با این که هر موضوع تحقیقی به طریقی ویژگی های منحصر به فرد خود را دارد، تمام پروژه های تحقیقی بدون توجه به پدیده مورد بررسی، دارای مراحلی هستند که می توان آن ها را به شرح ذیل ذکر کرد: تعیین قلمرو تحقیق مورد نظر، گردآوری داده های اولیه ( بررسی پیشینه)، روشن کردن مساله تحقیق، شناسایی متغیرها، تنظیم فرضیه ها، تدوین طرح تحقیق، گردآوری، تحلیل و تفسیر داده ها، آزمون فرضیه ها و پاسخ به سوالات تحقیق. هریک از مراحل مذکور با تئوری در ارتباط هستند. بدین معنی که تئوری هم روی آنها تأثیر می گذارد و هم از آنها تأثیر می پذیرد. همچنین مراحل مزبور به یکدیگر وابسته هستند.
۳-۴- نوع و روش تحقیق
تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی است. در تحقیق کاربردی، یافته ها را می توان برای حل مسائل اجتماعی به کار برد. زیرا تحقیق کاربردی در جستجوی دست یابی به یک هدف علمی است. در واقع این پژوهش همان طور که ذکر شد در زمره مطالعات میدانی قرار دارد. به طور کلی می توان گفت که هر مطالعه علمی بزرگ یا کوچک که روابط را به طور نظام یافته دنبال کند، فرضیه ها را بیازماید، غیر آزمایشی باشد و در شرایط زندگی واقعی مانند جوامع محلی، مدارس، کارخانه ها، سازمان ها و موسسات اجرا گردد، مطالعه میدانی تلقی می شود. در مطالعه میدانی، محقق ابتدا موقعیت اجتماعی در یک جامعه و یا یک سازمان اجتماعی را در نظر می گیرد و سپس روابط بین نگرش ها، ارزش ها، ادراکات و رفتارهای افراد و گروه های موجود را مطالعه می کند. در واقع می توان گفت که این پژوهش ویژگی های مورد اشاره از تحقیق توصیفی از نوعی پیمایشی را دارا میباشد. با توجه به توضیحات بالا می توان نتیجه گرفت که تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش انجام و پردازش اطلاعات پیمایشی می باشد.
۳-۵- واحد و سطح تحلیل
یک نکته اساسی در هر حقیق مشخص کردن واحد تحلیل می باشد. واحد تحلیل واحدی است که اطلاعات از آن گردآوری و خصوصیات آن توضیح داده می شود. در هر تحقیقی واحد تحلیل بنا بر ماهیت مسأله مورد بررسی مشخص می شود. بنابراین با توجه به مسأله حاضر، واحد تحلیل در این پژوهش فرد(مهاجرین افغانی بالای ۱۵ سال ساکن تهران) می باشد و سطح تحلیل نیز خرد(Micro) است.
۳-۶- جامعه و نمونه آماری
جامعه آماری عبارت است از گروهی از افراد یا اشیاء که در خاصیت های مورد تحقیق مشترک باشند. جامعه آماری این تحقیق، تمام مهاجرین افغانی بالای ۱۵ سال ساکن تهران می باشند که «در سال ۱۳۹۱ تعداد مهاجرین افغانی ساکن تهران حدود ۵۸۰۰۰۰ نفر براورد شده بود»( خسروی،۱۳۹۱: ۱۱۳). این مهاجرین بیشتر در مناطق حاشیه ای و جنوبی تهران، شامل شهر ری، اسلام شهر، پاکدشت، ورامین و…. حضور دارند. براى انتخاب نمونه مورد نیاز و حصول اطمینان از انعکاس دقیق ویژگى هاى مختلف جامعه در گروه نمونه، به دلیل نامشخص بودن فهرست واحدهای نمونه گیری (لیست دقیق افغان های ساکن تهران) و پراکندگی واحدهای نمونه گیری در مناطق مختلف تهران، استفاده از شیوه نمونه گیرى تصادفی ساده، مناسب تشخیص داده شد. سپس بر اساس قاعده برآورد حجم نمونه، در مجموع و با بهره گرفتن از فرمول کوکران تعداد ۳۸۴ نفر از این مهاجرین براى تحقیق به صورت تصادفى انتخاب شده اند. در پژوهش های توصیفی که به روش پیمایشی انجام می شوند، گردآوری داده های مورد نیاز پژوهش به دو طریق صورت می گیرد: شمارش کامل جامعه آماری مورد مطالعه، نمونه گیری و انتخاب نمونه آماری. نمونه آماری، اصطلاحاً به تعداد محدودی از احاد جامعه آماری که بیان کننده ویژگی های اصلی جامعه باشند اطلاق می شود. روش های متعددی برای نمونه گیری وجود دارند. برخی از این روشها عبارتند از: نمونه گیری تصادفی ساده، نمونه گیری منظم یا سیستماتیک، نمونه گیری طبقه ای و نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای. برای این که مطمئن شویم نمونه انتخاب شده نماینده واقعی جامعه است، باید آن را به صورت تصادفی انتخاب کنیم. در انجام این پژوهش از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است. برای به دست آوردن حجم نمونه از رابطه زیر استفاده گردیده است:
t = 1.96
p , q = 0.5
d = 0.05
N = 580000
n = 384
بر اساس فرمول کوکران حجم نمونه برابر با ۳۸۴ گردید و در این راستا تعداد ۳۸۴ مورد پرسشنامه، تهیه، تکمیل و از مهاجرین افغانی ساکن تهران که سن آنها بالای ۱۵ سال بود، جمع آوری گردید.
۳-۷- روش و ابزار جمع آوری اطلاعات
فرضیه های تحقیق در حقیقت، راه حل ها، حدس و گمان ها و پاسخ های احتمالی پیرامون مسأله تحقیق هستند. پژوهشگر باید با بهره گرفتن از ابزارهایی مورد نیاز، داده های لازم را از جامعه (نمونه ) آماری جمع آوری نماید و با تحلیل، پردازش و تبدیل آنها به اطلاعات به آزمون فرضیه ها بپردازد. برای جمع آوری داده ها به ابزارهای گوناگونی نیاز است. نوع این ابزارها تابع عوامل گوناگونی از جمله ماهیت و روش تحقیق است. به طور معمول چهار ابزار عمده برای جمع آوری داده ها وجود دارند که عبارتند از: بررسی مدارک و اسناد (مطالعات کتابخانه ای)، مشاهده، مصاحبه، پرسشنامه. مهم ترین روش های گردآوری اطلاعات در این تحقیق، مطالعات کتابخانه ای و تحقیقات میدانی می باشد. به منظور گردآوری اطلاعات در زمینه مبانی نظری و ادبیات تحقیق، از منابع کتابخانه ای، مقالات، کتب، نشریات، اینترنت و نیز مشاهدات و اطلاعات محقق در زمینه جامعه ی آماری استفاده شده است. برای جمع آوری داده ها و اطلاعات در حوزه عمل، از تحقیقات میدانی و پرسشنامه استفاده شده است. یکی از ابزارهای رایج تحقیق و روش مستقیم برای کسب داده ها پرسش نامه است. پرسشنامه مجموعه ای از سوالاتی است که پاسخ دهنده با ملاحظه آنها پاسخ لازم را می دهد. این پاسخ، داده های مورد نیاز پژوهشگر را تشکیل می دهد. سوالات پرسشنامه را می توان نوعی محرک و پاسخ محسوب کرد. از طریق سؤالات پرسشنامه می توان دانش، نگرش و عقاید افراد را مورد ارزیابی قرار داد، به تجربیات قبلی وی پی برده و به آنچه در حال حاضر انجام می دهد آگاهی یافت. برای سنجش نگرش ها، قضاوت ها، عقاید و سایر خصیصه هایی که به آسانی قابل اندازه گیری نیستند از مقیاسهای متعددی مثل لیکرات، افتراق معنایی، گاتمن، و ثرستون استفاده می شود که مقیاس لیکرات رایج ترین آنهاست، این مقیاس از مجموعه ای منظم از گویه ها (عبارات) که به ترتیب خاصی تدوین شده اند، ساخته می شود. این گویه ها حالات خاصی از پدیده مورد اندازه گیری را به صورت گویه هایی که از لحاظ ارزش اندازه گیری دارای فاصله های مساوی اند، عرضه می کند. مقیاس های لیکرت معمولا” به صورت ۵ تایی، ۶ تایی و ۷ تایی می باشند. در این تحقیق از طیف ۵ تایی لیکرت استفاده شده است. سؤالات پرسشنامه این تحقیق شامل دو بخش سؤالات عمومی (جمعیت شناختی) که اطلاعات کلی و جمعیت شناختی پاسخ گویان را در بر می گیرد و سؤالات مرتبط با علل مهاجرت افغان ها به ایران نیز به صورت طیف لیکرت سنجیده شده است.
۳-۸- ابزار تحقیق