۲۴
مأخذ: طالبی، ژاله، ۱۳۸۳، راهنمای طراحی معماری ساختمان های مسکونی، ص ۸۱
انواع ساختمان های بلند
(lepik, 2004) آسمان خراش ها در اواخر قرن ۲۰ گسترش پیدا کردند. ارتفاع جدید ساختمان ها به وسیله اختراع آسانسور و استفاده از تکنیک های ساختار فلزی ممکن شد. ساختمان اداری ۱۰ طبقه که در سال ۱۸۸۵ در شیکاگو به آسمان بلند شد، به طور کلی به عنوان اولین ساختار این نوع ساختمان مورد توجه قرار گرفت. توسعه سریع تکنولوژی که به سبب توسعه مالی در شیکاگو پرورش یافت موجبات رشد و ترقی این پروژه ها را فراهم نمود. پروژه های بلند مرتبه بیشتر برای دفاتر اداری استفاده می شدند و در شهرهای متراکم برای عملکردهای هتل اختصاص می یافتند (رزاقی اصل و دیگران، ۱۳۸۹). بطور کلی ساختمان های بلند مرتبه بر اساس نوع استفاده از آنها به شرح زیر تقسیم می شوند:
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
مسکونی: این ساختمان ها صرفاً مسکونی بوده و فقط برای سکونت افراد احداث می شوند.
اداری - تجاری: این ساختمان ها مناسب با احتیاجات اداری و تجاری بوده و بدین وسیله نیروی انسانی را در یک محل متمرکز نموده تا حداکثر بازده را از این تمرکز بدست آورند.
مختلط: اینگونه ساختمان ها برای چند کاربری متفاوت استفاده می شوند.
پیشینه تاریخی ساختمان های بلند
قبل از قرن ۱۹ میلادی، ساختمان های بلند محدود به فضاهای عبادی، اهرام، قلعه ها، مساجد و کلیسا ها بوده است که به عنوان نمادهای قدرت و ایمان در نظر گرفته می شوند. دیگر ساختمان های بلند شامل خانه هایی ۳ تا ۴ طبقه بوده اند که در آن ها طبقه اول به فعالیت های تجاری اختصاص می یافت. نوع غالب ساخت و سازها مصالح بنایی است. در روم باستان بتن در ساختمان ها مورد استفاده قرار گرفت که معروف ترین ساختمان بتنی این دوره معبد پانتئون است. (N. Rafizadeh, 2005)
با آغاز قرن ۱۹ میلادی، اسکلت فولادی جایگزین ساختارهای بنایی سنگین در ساختمان های بلند شد. پایداری کافی و انعطاف پذیری نسبت به ساختمان های بنایی دلیل خوبی بود برای توسعه سازه های فولادی و همزمان با انقلاب صنعتی، نوعی رایج از ساخت و ساز را شکل داد.
پیشینه زندگی در آپارتمان های بلند مرتبه به سال های بعد از جنگ دوم جهانی باز می گردد. طراحی این مجتمع های مسکونی جدید را می توان تلاش هایی دانست که در روند فراگیر شدن جنبش معماری مدرن به وجود آمد (جورابچی، ۱۳۸۲).
تفکر ایجاد مجموعه های بزرگ مسکونی و پاسخگویی به مسأله ی مسکن، از زمان فوریه، پرودن و ریچاردسون به عنوان پیش شهرسازان نوگرا شکل گرفت. بطوریکه در چارچوب این تفکر شهرسازی، لغت شهر حذف و مجموعه باب می شود. لذا فالانستر (مجموعه ی کار و زندگی) طراحی شده توسط فوریه در آن زمان یک شهر را شامل نمی شد، بلکه یک مجموعه ی زیستی برای انسان های مورد نظرش بود که مجهز به کتابخانه، تئاتر، نمایشگاه آثار هنری، تالارهای مطالعه، مکان های ورزشی، سالن های غذاخوری طرح شده بود. اما طرح های فوریه به مورد اجرا گذاشته نشد و فقط منبع الهام مجموعه های زیستی آتی گردید. به طوری که ژان پلیت گودن که رویای تأسیس یک فالانستر به سبک فوریه را در سر داشت، با الهام از فالانستر فوریه «فامیلستریو» را ایجاد کرد و اصلاحات اجتماعی خود را با اصلاحات معماری آغاز کرد. در فامیلستریو خانواده ها ضمن دارا بودن مسکن مستقل از استقلال فردی نیز برخوردار بوده و همچنین از امتیاز سرویس های مشترک نیز بهره مند می شدند. (N. Rafizadeh, 2005)
با این وجود صورت تکامل یافته، این تفکر خلاقه را باید در اندیشه های فردی چون لوکوربوزیه به عنوان یکی از برجسته ترین معماران و شهرسازان مدرنیست جستجو نمود. اوست که برای نخستین بار از نظریه ی توسعه عمودی شهر به عنوان آنتی تز رشد افقی دفاع می کند و با طرح نظریات خود زمینه ساز شکل گیری مجموعه های مسکونی بلند مرتبه می گردد. مسکن ها در ارتفاع گردهم می آیند، با اینکه تمرکز آنها تراکم مسکونی بسیار بالایی را فراهم می آورد، ولی این مجموعه ها تنها بخش کوچکی از زمین را اشغال می کنند (لوکوربوزیه، به نقل از شوای، ۱۳۷۵: ص ۲۳۹).
در نهایت آنچه استراتژی گذار از رشد افقی به رشد عمودی را به مثابه ی یگانه سیاست مفید و مؤثر در جهت حل مشکل زمین و مسکن در شهرهای بزرگ مطرح نمود و به ظهور کالبدی آن در قالب شهرک های حاشیه ی شهر و مجتمع های مسکونی مرتفع داخل شهر منجر شد، ضرورت های برخاسته از واقعیت صنعتی شدن شتابان جوامع و اشتیاق همگانی برای منتفع شدن از مواهب این رشد و پیشرفت صنعتی بود. در چنین شرایطی سیاست گذاران بخش مسکن در کشورهای مختلف کوشیدند با رویکردی واقعگرایانه به حل مسأله مسکن در شهرها بپردازند که تبلور کالبدی این طرح ها و برنامه ها عمدتاً در هیأت مجموعه های مسکونی متشکل از بلوک های آپارتمانی مرتفع قابل مشاهده است (بمانیان، ۱۳۹۰).
بررسی دیدگاه های مربوط به بلند مرتبه سازی
شناخت هر پدیده ای به درجه شناخت از نظریات و دیدگاه های مربوط به آن پدیده بستگی دارد، بدین معنی که با شناخت دقیق این دیدگاه ها، ادراک آن پدیده آسانتر می گردد. به همین دلیل لازم دانستیم نظریات و دیدگاه های مثبت و منفی مربوط به ساخت و سازهای بلند مرتبه را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
از آنجایی که این رساله به ساختمان های بلند شهری با کاربری مسکونی می پردازد و در پی یافتن نواقص زندگی در این ساختمان ها براساس الگوهای رفتاری ایرانیان است. به بررسی برخی عوامل اجتماعی دخیل در این فضا ها می پردازیم، عوامل اجتماعی و فرهنگی جز ویژگی های انسانی محسوب می شوند و نقش اساسی در ایجاد محیط مطلوب در بناهای بلند ایفا می کنند، از طرفی نیز مطالعه در زمینه رفتار انسانی و ارتباط آن با ساختمان های بلند که شامل مسایل اجتماعی و تاثیرات رفتاری و مسایل محیطی می شود، اغلب کاری بسیار مشکل است. اما بدون بررسی این موارد بیان مطلب در مورد بناهای بلند ناقص است. بدین منظور به ارتباط این عوامل و بناهای بلند خواهیم پرداخت.
دیدگاه های مخالف با ساختمان های بلند مرتبه
در ارتباط با کیفیت زندگی شهری و مسائل اجتماعی، عقیده نظریه پردازان فوق بر این است که، آپارتمان های بلند به هیچ وجه جای یک مسکن سالم و طبیعی را نمی گیرند (بالکن جای باغچه)، مالکیت آپارتمانی هیچگاه جای مالکیت یک خانه معمولی را نمی گیرد. بعلاوه، ساختمان های بلند علیه خود انسان نیز عمل می کنند. زیرا زمینه لازم برای وقوع جنایات را فراهم می سازند. کودکان تماس مستقیم خود را با طبیعت و با همسالان خود از دست می دهند و این امر آثار تأسف باری را هم برای خود کودکان و هم برای والدین آنها در بر خواهد داشت (بحرینی، ۱۳۶۹، ص ۱۴).
صاحبان این نظریه بر این عقیده اند که بناهای بلند کیفیت زندگی شهری را به شکل های مختلف پایین آورده و با زیر پا گذاشتن ارزش ها و سنت های قدیمی زندگی نامناسبی در شهرها فراهم می آورد و صرفاً اجبار باعث شده است که در شهر به ساخت اینگونه بناها اقدام کنند، به گونه ای که شهرهای شلوغ و پرجمعیت اشکلات ترافیک و… ما را وادار می کند که عمارات را چند طبقه بسازیم؛ هرچه زمین کمیاب تر شود، بالاتر و بالاتر خواهیم رفت (مستری، ۱۳۴۹، ص ۲۱۵).
این مجموعه ها عموماً به صورت بلوک های دراز و متعدد آپارتمانی، با تعداد طبقات زیاد حتی تا سی طبقه و در زمین هایی که محدوده آنها بسیار بزرگ می باشد، ساخته می شوند. سطح زمین در این الگو، صرفاً جهت تامین دسترسی و پارکینگ و گاه برای تامین محدود تجهیزات و تسهیلاتی مانند زمین های بازی مورد استفاده قرار می گیرد که محیط هایی یکنواخت و خارج از مقیاس انسانی را ارائه می دهند. از یک سو مسایل و مشکلات ناشی از ارتفاع زیاد و از سوی دیگر کیفیت سکونت در این مجموعه ها را با تهدیدات جدی رو به رو کرده است. (پور محمدی و قربانی، ۱۳۸۲)
به کارگیری ساختمان های بلند مرتبه، به منظور تامین مسکن همگانی، با ناکامی هایی رو به رو بوده است. این نقایص را می توان به صورت خلاصه، در فقدان امنیت و ایمنی و نگه داری بد و ضعیف از اندک تسهیلات عمومی موجود در این گونه از بلوک های مسکونی، طبقه بندی کرد. و مهمترین مسئله مطرح شده در این نوع از مجموعه های مسکونی، وضعیت امنیتی این مجموعه هاست که از منظر وقوع جرایم و بزهکاری های اجتماعی شاخص است. (شماعی، علی؛ جهانی، رحمان؛ ۱۳۹۰)
در گذشته شهرها با طبیعت تعادل خاصی داشتند، براساس نظر دوکیادس ساختمان های بلند درست برعکس طبیعت و محیط زیست عمل می کنند و مقیاس محیط و جریان طبیعی هوا را نیز به هم می زنند و سبب ایجاد آلودگی می شوند. ساختمان های بلند کلیه ارزش های قدیمی کالبد و سیمای شهرها را زیر پا گذاشته اند و مناظر طبیعی شهرها را از بین می برند (بحرینی، ۱۳۷۶). لوئیس مامفورد منتقد بزرگ معماری، اظهار می دارد: مرتب کردن ساختمان های مرتفع پیوسته یا برج ها، حتی اگر به اندازه ای از یکدیگر جدا شده باشند که بر هم سایه نیندازند، ایجاد محیطی عاری از جذابیت است؛ چون که بناهای پیوسته یا برج ها خورشید را از محیط می گیرند و مقیاس انسانی را تخریب می کنند، محیطی که صمیمیت و آشنا بودن با آن برای خردسالان و بزرگسالان شادی بخش است (شوای، ۱۳۷۵، ص ۳۶۵).
به عنوان مثال: هنگامی که درهای دو مجموعه مسکونی بلند مرتبه پروت ایگو در سنت لویس میسوری و لافایتکورتز در بالیتمور مریلند در سال ۱۹۵۵ میلادی برای نخستین بار بر روی ساکنان اولیه گشوده شد، ستایش همگانی در مورد تامین مسکنی آرمانی برای طبقه کم درآمد برانگیخته شد؛ چرا که این واقعیت غیر قابل انکار بود که خانواده هایی که اجازه ورود به این مجموعه های یازده طبقه را پیدا کرده بودند، پیشتر خانه های بهتر از این در اختیار نداشتند. با این وجود سرانجام پروت ایگو به نماد غمباری از شکست مجموعه های بلند مرتبه همگانی تبدیل گردید.
در پروژه مینورو یاماساکی با بهره گیری از یک نظام دسترسی ترکیبی، محدوده وسیعی را مورد ساخت و ساز قرار دادند. با این حال از زیرساخت های اصلی اجتماعی همانند مهد کودک ها، کودکستان ها، مدارس و تسهیلات تفریحی در آن خبری نبود و تنها، تعداد محدودی زمین بازی، درست در مجاورت مناطق اختصاص داده شده به پارکینگ در نظر گرفته شده بود. در آغاز ساکنین این مجموعه بزرگ، نگرانی خاصی در مورد اعمال غیرقانونی نداشتند و کودکان خود را با آرامش خیال و ایمنی کامل در زمین های بازی تعبیه شده در فضای عمومی تنها می گذاشتند. اما فقدان نظارت های عمومی باعث گردید که ورود به محوطه برای همگان امکان پذیر باشد. بدین ترتیب ساکنان در مقابل بزهکاران و افراد شرور بی دفاع ماندند. هنگامی که صندوق نامه ها، سرسرا های ورودی، راهرو ها و آسانسورها مورد تهاجم قرار گرفتند و بزهکاران نقاط مناسبی را برای ارتکاب جرم در نظام راهروهای هزار توی مجموعه کشف کردند؛ کم کم ساختمان خالی از سکنه گردید و به تخریب مجموعه انجامید.
در حالی که در آغاز، این ساختمان ها با هدف تامین نور و تهویه مناسب و به صورت ضد آتش برای کسانی ساخته شدند که در مجموعه هایی پر ازدحام، مخروبه و غیربهداشتی سکونت می کردند اما این ساختمان های بی سرپرست با سرعت اعجاب آوری کیفیت خود را از دست دادند. خشونت و بزهکاری به امری متعارف در پهنه های عمومی تبدیل گشت و به علت عدم مدیریت مناسب در به کارگیری واحدهای مسکونی، پلکان ها و حتی آسانسورها تبدیل به محل خواب افرادی بی خانمان گردیدند.
همه این اتفاقات در تضاد با اشتیاق های اولیه ای قرار دارد که با ساخته شدن مجموعه های بلند مرتبه مسکونی، در دهه های پنجاه و شصت میلادی، برانگیخته شده بودند. دلسردی های گسترده در برخورد با این گونه مسکونی، از آن جا ناشی می شود که این ساختمان ها نه تنها بسیار پرهزینه بوده و گران تمام می شوند. بلکه در صرفه جویی کردن زمین و یا جلوگیری از رشد بی رویه شهر نیز ناموفق بوده اند. در حالی که طراحان اولیه، این گونه مسکونی را گونه ای آرمانی برای دستیابی به تمامی اهداف فوق الذکر معرفی می کردند. علاوه بر این، نقدهای ویران کننده ای از جانب ساکنان، در هر دو زمینه اجتماعی و زیبا شناختی بر این مجموعه ها وارد شده است. (شماعی، علی؛ جهانی، رحمان؛ ۱۳۹۰)
بدین ترتیب، در پی یک تنفر جهانی از زندگی در مجموعه های بلند مرتبه، ساخت چنین مجموعه هایی، علی الخصوص برای طبقه کم درآمد به شدت کاهش یافته است. در این دیدگاه ، ساختمان های بلند مرتبه به دلایل زیر نفی گردیده اند:
پایین بودن کیفیت زندگی شهری
جلوگیری از عملکرد صحیح واحدهای اجتماعی
بالا بردن تراکم های شهری و بالطبع آلودگی محیط زیست
جلوگیری از ایجاد سیمای شهری مناسب
فقدان امنیت و ایمنی و نگه داری بد و ضعیف از اندک تسهیلات عمومی موجود.
به هر حال به نظر می رسد نظریه پردازان اخیر به شکل افراطی، ساختمان های بلند مرتبه را مردود شمرده و به جنبه های مثبت بلند مرتبه سازی اعتقادی ندارند. (حبیبی، سهراب، ۱۳۸۸)
دیدگاه های موافق با ساختمان های بلند مرتبه
موافقان با ساخت بناهای بلند، ضمن ارائه ی دیدگاه ها و نظریات گوناگون، دلایل بسیاری برای مزیت این گونه بناها مطرح می کنند. بعضی از این نظریات، احداث بناهای بلند را نوعی واقع گرایی دانسته و با توجه به شرایطی که در قرن حاضر ایجاد گردیده است، بر استفاده از ساختمان بلند تاکید می کنند و در مجموع با توجه به رشد جمعیت شهرهای بزرگ، احداث ساختمان های بلند را راه حل طبیعی و مناسب جهت اسکان مردم در شهرهای بزرگ می دانند. (حبیبی، سهراب، ۱۳۸۸)
از طرفی احداث ساختمان های بلند را راه حلی برای خلوت کردن شهرها با متمرکز کردن ادارات، مراکز تجاری و حتی مسکن می دانند. بناهای بلند را می توان از موفقیت بزرگ تکنیکی معماری قرن بیستم به حساب آورده ضمن آن که این بناها جز با اختراع آسانسور و… قابل اجرا نبودند (میشل، ۱۳۵۳).
معمارانی چون گریپیوس معتقد بودند که ساختن بناهای مسکونی مرتفع، امکان استفاده از زمین آزاد (باغ) و زمین های بازی را بیشتر می کند، ساختمان و زمین، آفتاب بهتر و بیشتری می گیرند و از این روی خانه های بلند برتری دارند (اعتصام، ۱۳۴۲، ص ۲۵۲).
در طرح های شهری، معمارانی چون میس وندروهه و گروپیوس و… به عنوان موافقان با طرح ساختمان های بلند یا ساخت این بناها خواستار انجام تغییر اساسی در شهرهای بزرگ هستند و معتقدند تراکم جمعیت در شهرها روز به روز افزایش می یابد. برای استفاده از فضای آزاد، نور و هوای کافی، احداث ساختمان های بلند لازم است. بنابراین اساس طرح های معماران احداث پارک ها و گردشگاه ها است (گیدئون، ۱۳۵۰، ص۶۵۱). یک ساختمان بلند مسکونی در آشنایی و نزدیک شدن ساکنان خود همانند آشنایی هایی که در دهات و جوامع کوچک رخ می دهند، نقش اجتماعی مثبتی را ایفا می کند و خارج از این ارزشی مهم شناخته شده است (بهرون، ۱۳۷۵، ص ۴۳).
معماران بزرگی مانند گروپیوس نیز با دفاع از ساخت بناهای بلند اعتراف می کنند که ضرورت و اجبارهایی مانند کنترل توسعه ی شهر، کمبود اراضی شهری، نیاز به مسکن و وجود تقاضا در بازار و… طراحان را وادار به طراحی و اجرای ساختمان های بلند می کند. با این همه مطالبی که طرفداران دیدگاه اول علیرغم موافقت با ساخت و سازهای بلند مرتبه به آن اعتراف دارند این است که اجبارهای مختلف، برنامه ریزان و طراحان شهری را وادار به این امر می نماید. (Belinda Yuen, 2006)