۱۰-تصویر نامشخص با سه نماد تکرار شونده: همین سه نماد با همین ترتیب، در کاوشهای معبد خورهه بر روی قطعه ای سنگ بدست آمده است. (تنگ غرقاب) (تصویر۳-۵۱)
۱۱- نگاره خشن مردی با کلاه شاخدار: این نگاره انسانی را با سر و یا کلاهی عجیب و به احتمال کلاه شاخ دار نشان می دهد. تصویر سمت راست بارنگ روشن تر سایه های قهوه ای پیرامون آن نشان می دهد که بعدها این بخش تصویر دست کاری شده است.(تنگ غرقاب- قیدو) (تصویر۳-۵۲)
۱۲- طرح زیبایی از بز با شاخ های پیچیده: طراحی این بز مخصوص و با قدرت و هنرمندی بسیار انجام شده است. اینگونه شاخ در برخی از بزهای اهلی، امروز در منطقه دیده می شود. در زیر شاخ سمت راست نقش بقایای یک جانور (دم، پاها و بخشی از بدن و یکی از دست های آن)دیده می شود که احتمالاً چند هزار سال قدیمی تر از نقش بز می باشد. طرحی دیگر از خانواده گربه سانان و احیاناً یک شیر در بالا و سمت راست عکس قابل مشاهده است. و طرح بی شکلی که در میان دو شاخ پیچ در پیچ بز دیده می شود، دوباره سازی سر جانوری گوشتخوار از نگاره های قبلی است.(تصویر۳-۵۳)
۱۳-گربه سانی که به شکار می رود: این طرح واقع گرایانه که احتمالا شیر ماده ای را نمایش می دهد، بسیار سرزنده، هوشیار و در حال کمین می نماید، و از نظر شیوه حکاکی استثنایی است به این ترتیب که سر و گردن و دست ها و پاها تو پر و تنه کناره نگاری شده است.(سمت راست بند مزاین) (تصویر۳-۵۴)
۱۴-قوچ کوهی _شرق بند قیدو :(تصویر ۳-۵۵)
۱۵-دو جانور گوشتخوار_کوچ ری گلپایگان: (تصویر۳-۵۶)
۱۶- نمادی تی(T) مانند: نماد تی مانند و انسانی که به نشانه آمادگی برای خدمتگذاری و یا احترام دست به سینه ایستاده است.(تصویر ۳-۵۷)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱۷- حمله کردن گرگ به قوچ: تنگ غرقاب(تصویر ۳-۵۸)
۱۸-بز کوهی دو انسان و گرگ: در این تابلو علاوه بر نگاره های بز کوهی، دو انسان و گرگ ردیف پایین،علامت ۸ مانند در سمت راست و علامتی صلیب مانند در سمت چپ و طرح های نا مشخص نیز دیده می شوند.(تصویر۳-۵۹)
۱۹- بزی در حال استراحت و احیانا نشخوار: شمال مزار هندی ها.(تصویر ۳-۶۰)
۲۰-بز و قوچ کوهی: که با دو سبک طراحی شده متفاوت با اسب سواری در حال تاخت اما نه شکار_تنگ غرقاب قیدو. (تصویر۳-۶۱)
۲۱- پرنده ای کمیاب شبیه بوقلمون : بند مزاین. (تصویر۳-۶۲)
۲۲- نقش کمیاب شانه به سر(هدهد): دره مورهای خوار-هاجیله (تصویر۳-۶۳)
۲۳-نقش کمیاب شبیه درنا یا حواصیل: شاه نشین آشنا خورد.(تصویر ۳-۶۴)
۲۴-نقش عجیب و کمیاب یک بز در دایره ای خورشید وار: در سمت راست نیز بر روی نقوش کهن تر نقش بز کوهی و یک شکارچی کنده شده است_ دره زرشکی برگله.(تصویر۳-۶۵)
۲۵-نشانه نمادین چنگ مانند: تنگ غرقاب(تصویر ۳-۶۶)
۲۶- نقش گوزن _تنگ غرقاب: (تصویر ۳-۶۷)
۳-۴ ملاک انتخاب منطقه برای نگارگری
مشاهده محل این نگاره ها و همچنین بررسی مناطقی که عاری از چنین نگاره هایی می باشند این پرتو را در ذهن می افکند که وجود این نگاره ها نتیجه فراهم آمدن عوامل گوناگون در یکجا بوده است که به آنها اشاره می کنیم:
وجود شکارگاه مناسب اولین شرط وجود زیستگاه نسبتاً پر جمعیت برای شکارچیان ما قبل تاریخ می باشد. این مناطق با وجود تغییرات آب هوایی از هزاران سال پیش تا کنون از شکارگاههای مهم ایران محسوب می شوند.
وجود پناهگاه از دیگر عوامل است، چرا که در هنگام رگبار تند تگرگ و باران یا آفتاب شدید و یا بوران این مکانها می توانستند این مردمان را پناهگاهی امن باشند و جان آنها را نجات دهند.
آبشخور و آبگاه از دیگر عوامل انتخاب منطقه برای نگارگری می باشند، گرچه شکار گاه بدون آبگاه معنی ندارد، اما شرط چنین نگارستان هایی وجود آبگاهها و آبشخور های مناسب شکار اما به تعداد محدود می باشد، تا تردد شکار را بر این آبشخور های محدود الزامی کند.
گدارگاه در عاملی برای انتخاب منطقه بوده، وجود آبشخور و آبگاه برای جلب شکار هر چند بسیار اساسی است، اما هر آبگاهی گدارگاه (محل عبور و تردد) شکار نیست. شکار، محلی را برای آبگاه انتخاب می کند که از نظر طبیعی امنیت او را تأمین کند. بنا بر تجربه شکارچیان ، شکار کوهی، محلی را گدارگاه می گزیند که راحت تر از جاهای دیگر بتواند خود را به کوه برساند. لذا برای شکار های بومی و مهاجر باید محل تردد مناسبی باشد.
افزون بر عوامل ذکر شده این سنگ نگاره ها طبعاً باید در محل هایی باشند که بومگاهی مناسب برای نگارگری داشته باشند. بومگاه مناسب به معنای وجود تخته سنگ های صاف در نزدیکی کمینگاه ها و آبگاهها و گدارگاه های شکار می باشند.
خاک منطقه لرستان به رنگ قرمز اخرایی است که به علت وجود ترکیبات آهن در آن می باشد که اکسید شده و به قرمز تبدیل گشته، خاک قرمز در مقابل صخره های اکر رنگ که از جنس آهکی و رسوبی می باشد از نظر کنتراست رنگی با هم متفاوت می باشند و نگارگران اندیشه خود را به راحتی با اختلاف رنگی موجود بین خاک و صخره بیان می کرده اند.
در تمامی نقاشی ها و سنگ نگاره ها بر سطح دیواره صخره ها آنچه مسلم است اینست که نقوش در عین تنوع و وفور همگی بیانگر اینست که اندیشه حاکم بر رسم تصاویر مشترک بوده و همگی نقوش با یک دیدگاه فرهنگی به تصویر کشیده شده است. این نقوش از نظر ساختار و موضوع مطرح شده از یک اندیشه مشترک الهام گرفته، به عبارت دیگر به وجود آورندگان نقوش با یک دیدگاه فرهنگی به رسم نقوش پرداخته اند.
۳-۵ مقایسه غار های لرستان با غارهای اروپا
اظهار نظر های مختلفی در رابطه با مقایسه نقوش غارهای لرستان با نقوش لاسکو در فرانسه و آلتامیرا در اسپانیا بیان شده است. در اینجا به مقایسه ای اجمالی بین آنها اشاره خواهیم کرد.
نقاشی های غار لاسکو بیش از ده هزار سال در محفظه های در بسته و خشک زیر زمینی سالم بودند. در چند سال اخیر که غارهای مذکور به روی همگان گشوده شده اند بسیاری از آنها سریعاً صدمه دیده اند و از میان رفته است. رطوبت پس از انتقال به درون غار ها توسط بازدید کنندگان روی دیوار ها می نشست و رسوب می داد و باعث تشکیل لایه ی نازکی از آهک بر روی نقاشی ها و تار شدن رنگ آنها میشد. به همین دلیل، برای آنکه صدمه بیشتری به این نقاشی ها وارد نشود، درهای غار لاسکو به روی مردم بسته شده است. (گاردنر۱۳۸۵ ، ۳۱)
درحالیکه نقاشی های غارهای لرستان در محوطه های باز و بیرون از غار ها هستند. و در برابر عوامل طبیعی مانند سرما، گرما، باران ، باد و یخ زدگی از بین رفته اند. از طرف دیگر متأسفانه به علت عدم آگاهی مردم نیز بسیاری از نقوش تخریب شده اند.
در غارهای اروپا بعضی از حیوانات در اندازه طبیعی یا حتی بزرگتر و در نور لرزان چراغ زنده می نمایند. این نقاشی ها که گاه سرشار از رنگ های قهوه ای، قرمز، زرد و سیاه هستند، در برخی موارد با شکل خود صخره تطابق دارند، یعنی نقاش عمداً آن را طوری قرا داده است که از خطوط موجدار سقف غار آلتامیرا حداکثر استفاده را کرده است. برای مثال کفل گرد جانوری برروی قسمتی برجسته نقاشی شده است و بدین ترتیب حالتی سه بعدی یافته و فوق العاده واقعی به نظر می رسد.(نتسلی۹۱ -۱۳۸۹)(تصویر۳-۶۸)
اما تصاویر نقوش بر روی صخره های لرستان در اندازه های طبیعی نقش نشده اند، اندازه نقوش در قطع کوچک می باشند و از هیچ گونه برجستگی سنگ استفاده نکرده اند. این نقاشی ها به شیوه ای ابتدایی و ساده به رنگ های قرمز اخرایی، سیاه و یا گاهاً زرد بر روی دیواره غارها کشیده شده اند.
«یک مورد تمایز نقاشی های غارهای لرستان به آثار مشابه اروپا آن است که یک فاصله زمانی بیش از ده هزار سال، نقاشی های غار های اروپا را از هنر شناخته شده در قاره جدا می سازد. در این فاصله هیچ اطلاعی از هنر مردمان آن سامان در دست نیست و معلوم نشده است چه رابطه ای ممکن است میان مردمی که تصویر غارها را بوجود آورده اند و مردمی که بعد از چند هزار سال پس از آن در اروپا مستقر شده اند وجود داشته باشد.
در صورتیکه نقوش غارهای لرستان کاملاً از نظر تاریخی و تداوم، با هنر نقاشی ایران تا آن روزگار پیوستگی دارد. در نقش های این غار ها بیشتر به صحنه های رزم و شکار و تصویر حیوانات گوناگون، بویژه گوزن و آهو و کل، توجه شده، به کمک این نگاره ها خواسته اند پیروزی صاحب تصویر را بر دشمن یا هنگام شکار مجسم کنند و با بهره گیری از اثر جادویی نقش این پیروزی را قطعی سازند». (تجویدی ، ۱۳۷۵-۲۱-۲۲)
معمولی ترین جانور نقاشی شده بر دیواره ی غارهای اروپا، اسب و پس از آن گاومیش و نره گاو است. حدود ۶۰ درصد کل تصاویر از این سه جانور است. گوزن، ماموت و مرال، گوزن شمالی، بزکوهی، گراز وحشی، کرگدن، شیر، کفتار، روباه و گرگ هم دیده می شوند، ولی بسیار کمترند؛ و این در حالی است که در میان آنها به ندرت پرنده دیده می شود.
در صورتیکه ۸۸ درصد نقوشی که در لرستان و دیواره سنگی کوه ها و دره های مناطق مختلف ایران دیده شده، بزکوهی می باشند. و نقوشی مثل انسان در حالات کمانداری و اسب با سوار و بدون سوار، نمادهایی همچون اشکال و حروف رمزی، نقش های هندسی و گیاهی دیده می شوند ولی بسیار کمترند
در برخی از نمادهای اروپا سر انسان را روی تن جانور کشیده اند. این تصویر که دانشمندان آن را جادوگر نامیده اند، شاخ و گوش گوزن، و بدن و دم اسب دارد، ولی پاها و نیز ریش آن مانند انسان است. اما در نقوش لرستان تصاویری با چنین مضامین جادویی مشاهده نمی شود.
نقاشی های لاسکو بیشتر در جنب و جوش وحرکت و بسی متنوع ترند. در حالی که جانوران همیان و میرملاس آرام و موقرند، جانوران لاسکو اغلب به طرزی وحشیانه و در حال دویدن هستند. هنرمندان آلتامیرا بر رنگ و حرکت تسلط داشته اند در حالیکه نقاشان غار های لرستان رنگ را ضعیف و لرزان به کار می بردند و نقوش به صورت ساده و هندسی می باشند، اما در نقاشی های لاسکو رنگ ها را سرسری و خط ها را موج دار به کار برده اند که در پیچ و تابشان تقریباً حالت باروک را یافته اند.
نقوش غار های لرستان، ساده و استلیزه می باشند و بسیار بدوی و خطی کار شده اند در صورتیکه مراسم و رقص یا حیوانات وحشی شکاری بطوری که در غار های اروپا دیده می شود وجود ندارد. نقش ها عموماً مربوط به یک موضوع خاص مثل شکار و شاید رزمگاه می باشند و این خود یک بخش کوچکی از وجوه زندگی یک اجتماع می باشد. با این وجود حیوان سواری، چون اسب، که در متن به قدمت حضور آن پرداخته شده خبر از دوران مردمان نژاد کاسیت می دهد. که خود جامعه ای متمدن بوده اند و دارای قریحه و مراکز اجتماعی بودند و به نظر نمی رسد در غار زندگی کرده باشند.(تصاویر۳-۶۹، ۳-۷۰)
۳-۶ مقایسه سنگ نگاره تیمره با سنگ نگاره های دیگر نقاط دنیا
هنر صخره ای تنها هنر تجسمی است که مرز جغرافیایی مشخص نداشته و همه ملل جهان فارغ از فرهنگ، نژاد و حتی اقلیم های جغرافیایی بعید از هم، از آن گذر کرده اند.
یکی از شگفتی های مسحور کننده در سنگ نگاره ای ایران (به خصوص تیمره) وجود شباهت ها و بعضاً مضامین یکنواخت آنها با دیگر نمونه های مکشوفه در کشورهایی است که عمر کشف آنها به پانصد سال نمی رسد. هنرمندان بومی در کشورهایی نظیر آمریکا، استرالیا و هاوایی در هزاران سال قبل آثاری را خلق کرده اند که هنرمندان نگارگر در ایران باستان همان آثار را با شباهت های شگفت انگیز در تیمره و دیگر نقاط خلق کرده اند.بشکلی که گویی این همه آثار کهن و بسیار بعید از هم را یک هنرمند در نقاط مذکور ایجاد کرده است. این ارتباطات دقیق و پیوسته از شگفتی هایی است که انسان امروزی تا کنون برای چرایی آن، پاسخی منطقی و قانع کننده پیدا نکرده است.
بوم در دو نقطه ی دنیا با نقش های رقص آیینی با شباهت و مضامین یکسان، یکی در جمهوری آذربایجان (قوبستان)و دیگری در ایران(تیمره). این آیین ها در مواقع خاصی (وحشت، غلبه بر شکار، بیماری و…) اجرا می شده است. (تصویر۳-۶۹)
نقش انسان در حال نیایش، یکی در میان سنگ نگاره های ایران و دیگری در میان سنگ نگاره های ایتالیا. (تصویر ۳-۷۰)
نقش دو انسان بالدار در پارک زرد آمریکا که سرخپوستان بومی در هزاره های قبل اقدام به خلق آن نموده اند،و دیگری در ایران (سنگ نگاره های تیمره) با شباهت هایی شگفت انگیز (تیمره –کوه های اطراف خمین)(تصویر ۳-۷۱)