بررسی تاریخ نهضتها و حرکتهای اسلامی و غیر اسلامی در کشورهای گوناگون نشان میدهد که گروههای مختلف با هدفهای مختلف آنجایی به پیروزی میرسند و مسلّط میشوند که این نقش را میشناختند و با تمامی نیروها و امکاناتشان مبارزه نمیکردند و با تمامی نیروها به صحنه پا نمیگذاشتند.
هرگاه تمامی نیروها در یک راه نیفتند و نیروهای ذخیره پشت پرده بمانند، استمرار نهضت را تامین میکنند، حرکتهایی که فاش و آشکار بودند در یک برخورد مضمحل و از دست رفتند و به مرگ یا بازگشت مبتلا شدند.
همچنین حرکتهایی که تشکیلاتی و سازمان یافته بودند، ولی تمام سازمان از تمامی سازمان اطلاع داشت و تمامی اسرار را همگی میدانستند، در هجوم دشمن آنها هم یک جا درو شدند و از بین رفتند.[۲۷۱]
تنها حرکتهای وسیع و گسترده و مجهول المرکز و معلوم الجهتی که مدام تکثیر و تولید نیرو میکردند و شاخ و برگ و انشعاب مییافتند و تدارکات و امکاناتشان را از دشمن مخفی نگه میداشتند توانستند ادامه دهند و به پیش روند و همچون آتش بزرگ اگر از جایی خاموش شدند از جایی دیگر سر برداشتند و آتش افروختند و پیش رفتند.
آنهایی که به این نقش کارساز و مهم تقیّه و مدیریت ولایی آگاه نیستند و فکر مقابله با دشمن را در سر میپروانند و فقط میروند و به فکر کسانی که باید بیایند و راه آنها را ادامه دهند نیستند فقط راه نفوذ برای دشمن شدهاند و دیوار شکسته برای فتح و گشایش کار دشمن گردیدهاند، حرکت و نهضت آنان از همین دیوارهای شکسته و کارهای مانده ضربه میخورد.[۲۷۲]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
پس، در مرحلهای که حکومت جائر مسلّط است و دشمن به دنبال کسب اطلاعات از وضعیت نیروهای خودی است باید با حربهی تقیّه اجازه نداد دشمن از توانمندیها و امکانات آگاه شود. در این حالت نباید تمامی نیروها را بکار گرفت و از طرفی نباید گذاشت آب راحت به کام او برسد باید از درگیریها بهرهمند شد و آنها را کمک کرد و با حفظ نیروها و امکانات به آنها آموخت که اگر پرندهای رفت، پرندهای دیگر بتواند پروازی دیگر را با صدای بالهایش تلاوت کند و این یکی از رموز تداوم شیعه و حیات آن در پس سالها محرومیّت و مظلومیّت در طول تاریخ است.
یکی از شواهد بر لزوم عدم آگاه شدن دشمن از امکانات و توانمندیهای جبههی مخالف تشکیل سازمان سرّی در زمان امام صادق ☻ است، آن حضرت در این دوره یک تشکیلات سرّی را سازماندهی و تأسیس نموده بود که ، افراد آن حول محور ولایت در جهت بازیافتن حق اهل بیت ♣ و تشکیل نظام علوی تلاش میکردند، از این تشکیلات سرّی معمولا تحت عنوان «نهاد وکالت» یاد میشوند.[۲۷۳]
فرماندهی این سازمان سرّی را «اسماعیل» فرزند ارشد امام صادق ☻ که همواره در هیأت تاجر دنبال مال التجاره میرفت به عهده داشت.[۲۷۴]
آن حضرت فرزندش را علی رغم خطرات فراوان به پیشه بازرگانی گماشت. تا در پوشش این کار، هم به سازماندهی تشکیلات بپردازد و هم اموالی را که مکتبیها و علاقمندان به ائمه ♣ به عنوان خمس ، و بقیّه وجوهات شرعی میپرداخت از آنان جمع آوری کنند.
این که برخی از محققین نوشته است:
هنگامی که نظارت و مراقبت جاسوسان منصور زیاد میشد. امام صادق ☻ به یارانش توصیه میکرد، کمتر رفت و آمد کنند و حتّی گاهی یک نفر از آنان را در کسوت سبزیفروشی سیّار برای انتقال نامهها و پیامهای سرّی معین نمود و شخص رابط نیز در حالی که در مسیر راه از کالاهایش تبلیغ میکرد، در نهایت وارد منزل امام ☻ شده و نامهها را از لای سبزیها بیرون میآورد و به آن حضرت تحویل میداد. خود شاهد چنین تشکلیاتی است.[۲۷۵]
آمادگی جهت یک مبارزه پایدار
یکی از اهداف تقیّه کتمانی آمادگی جهت مبارزه پایدار است. انسان در برابر ظلم و تجاوز طبیعی، به طور طبیعی میایستد اگر ضعیف باشد اعتراض میکند فریاد میزند. اگر ترسو باشد فرار میکند ( و این فرار برای او یک نوع مقاومت است تا نیرو فراهم کند و کسانی را به یاری بخواهد) و اگر توانا باشد درگیر میشود و دفاع می کند یا هجوم میآورد و ظلم را میشکند و اینها همه جریان طبیعی مبارزه است.
اما از آنجا که دشمن با زیرکیها و شیطنتهایی همراه میشود و گذشته از قدرت و حتی جلوتر از قدرت از فکر و نقشهی طرح و اجرای صحیح برخوردار میشود دیگر آن تصور ساده از دشمن نیست که جلوه میکند بلکه یکباره انسان میبیند که غافلگیر شده و در محاصره دشمن قرار گرفته است.
این هجوم پیچیده و طراحی شده دشمن را کسانی میتوانند جلوگیر باشند که با ظرفیت و پیچیدگی گره خورده باشند و خود را برای مبارزه پایدار آماده کرده و در این راه نه از هجوم دشمن بهراسند و نه تحقیر دوست، آنها را بیتاب گرداند لذا این نوع مبارزه نیاز به یک آمادگی جامع و کامل دارد تا بتواند یک مبارزه پایدار و دائمی را پیریزی و پشتیبانی کند.[۲۷۶]
ائمه شیعه ♣ از آنجا که معتقد به کار نظام مند و اسامی همراه با تشکیلات بودند عاقبت اقدامهای عجولانه و کارشناسی نشده را نقش بر آب میدانستند و شیعیان را از اقدام به آن بر حذر میداشتند. با این نگاه تقیّه مقولهای از جهاد است که نه تنها زمینهی چشمپوشی از حق نیست بلکه وسیلهی نجات در راستای پاسداری از حق و نوعی تاکتیک دفاعی در رویارویی با دشمن است درک کامل این مطالب زمانی است که بدانیم تشیّع یک مکتب پویا، مولد و مبارز است و مبارزه تنها بعد تهاجمی ندارد بلکه بعد دفاعی آن مهمتر و حساستر است.
در روایت است: « عَلَیْکُمْ بِالتَّقِیَّهِ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَجْعَلْهَا شِعَارَهُ وَ دِثَارَهُ مَعَ مَنْ یَأْمَنُهُ لِتَکُونَ سَجِیَّتَهُ مَعَ مَنْ یَحْذَرُه»[۲۷۷]
تقیّه بر شما لازم است پس هر کس تقیّه را شعار و کار خود نسازد از ما نیست و باید در قبال کسانی که از آنان باک و ترسی ندارد، تقیّه را رعایت کند تا آن بصورت سجیّهای در برابر کسانی که از آنان بر حذر است درآید.
یعنی برای آماده شدن برای یک مبارزه پایدار، آشکار و پنهان باید تقیّه را رعایت کرد باید در رابطه با دوست مراعات شود تا در رابطه با دشمن بطور عادی تحقق یابد چون دوستان بیظرفیّت به مراتب از دشمن ظریف خطرناکترند.
از آنجا که تقیّه شکل پیچیدهی مبارزه است از این رو احتیاج به ظرفیّت و انگیزهی نیرومندتری دارد.
تقیّه با هدف آمادگی برای مبارزه خصوصیتی دارد از جمله با نیروی کم و بازدهی زیاد بتوان در مقابل دشمن ایستادگی کرد زیرا اگر اقلیّتی بخواهد کار را شروع کند نمیتواند افرادش را پراکنده نماید بلکه باید مواضع و کلیدها را بشناسد و برای آنها آماده شود و در این راه باید به تولید و تکثیر نیرو بپردازد و زندگی دیگران در زندگی او شکل بگیرد.
با توجه به شرایط خفقانآمیز و جوّ پلیسی حاکم بر عصر امام جواد ☻ هر گونه ارتباط و پیوند عقیدتی و فکری با امام ☻ جرمی نابخشودنی تلقی میشد. بیتردید تربیت شاگردانی فرهیخته و دانشمند در همان حال که جهت پایداری و حفظ و بقای مکتب تشیّع و معارف اهل بیت ♣ یک ضرورت بود. در همان حال امر بسی دشوار و جهادی بزرگ محسوب میشد که با رعایت تقیّه، توسط امام جواد ☻ به انجام رسیده است.
آن حضرت در عرصه فعالیّتهای فکری و فرهنگی، علیرغم تمام فشارهای سیاسی که از سوی حاکمان عباسی متحمل میشد، شاگردان بسیار بزرگی را پرورش، و به جامعه تحویل داد.
به عنوان نمونه میتوان از چهرههای درخشان چون: «علی بن مهزیار» «عبدالعظیم حسنی» «ابی نصر بزنطی» «زکریا بن آدم» «محمد بن اسماعیل ابن بزیع» و دیگر رجال برجسته شیعه نام برد.[۲۷۸]
نفوذ در دشمن و پی بردن به اسرار آن
یکی از اهداف دیگر تقیّه نفوذ در دشمن و پی بردن به اسرار آن میباشد در هنگامی که طاغوت در اوج قدرت است و نیروهای خودی در اقلیّت، کندن ریشههای حکومت او از کندن یک کوه سنگینتر است[۲۷۹] مگر آنکه بتوان ریشهها را سست و رابطههای آن را شکست و نظام آن را از هم گسست.
وجود راههای کوهستانی این را به ما میآموزد که قلههای سرکش و صخرههای بلند را اگر از روبرو نمیتوان فتح کرد میتوان دور زد و بر سرآن پای گذاشت.
هنگامی که یک مقدار نیرو در دل صخره جای گرفت انفجار آن میتواند صخرهها را متلاشی کند و این یک حقیقت است که سرداران فاتح، قلعههای محکم را از دورزدن فتح میکردند. البته بعضی در این باره اشکال میکنند که انسان باید حق را فریاد کند و این شیوه با فریاد گری انسان با صداقت و شهامت او سازگاری ندارد.
در پاسخ باید گفت که فریادگری انسان همیشه درست نیست، فریاد برآوردن در هنگامی است که انسان یارانی دارد که یا از او دورند یا درخوابند که با صدای فریاد بیدارمیشوند ولی در زمانی که انسان تنهاست و یاوری ندارد فریاد برآوردن جز خود را به دشمن نمایدند چه حاصلی دارد؟
ما در یک دوره از تاریخ ابوذر را فریادگری میبینیم و همین ابوذر فریادگر در زمان شیخین ساکت و در زمان عثمان آتشفشان میشود، و این تفاوت در برخوردها بیانگر این است که مبارزه حد و حدودی دارد، و در مقابله با دشمن نمیتوان از تاکتیک واحدی برای همیشه استفاده کرد، و در مواقع ضعف و تنهایی به جای درگیری و رو در رو شدن با دشمن باید درون دشمن جای پایی ساخت در بین آن نفوذ کرد، به اسرار و رموز آن آگاه شد تا بتوان در موقع مقتضی ضربهای از درون بر او وارد کرد.[۲۸۰]
اما داستان شهامت و ترس، آنجا که تمامی وجود انسان را مبارزه با خصم و عشق به مرگ در برگرفته است باید حساب کرد کدامیک از فریاد یا سکوت سازندهتر است؟
آیا واقعا انسان با شهامت امام علی ☻ نمیشود که ساکت باشد و با عشق به مرگ نمیشود که تقیّه کند؟
و اما صداقت، در این نیست که هر حرفی را در هر جایی انسان بیان کند. امام علی ☻ در اینباره سخنی دارد که میفرماید:« وَ لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِکُلِّ مَا سَمِعْتَ فَکَفَى بِذَلِکَ کَذِبا»[۲۸۱]
برای کذب تو همین بس که هر حرفی را شنیدی نقل کنی. بلکه صداقت یعنی این که هر حرفی را در جایگاهش بیان کنی.
یک نفر هنگامی که در جایگاه خودش قرار بگیرد همچون یک مقدار باروت است که در سوراخی جای بگیرد، صخرههای بزرگ را میشکند و بیش از هزار شمشیر فشار میآورد.
در بخش تاریخ تقیّه وقتی مرور میکنیم به داستان آنهایی که از معصوم ☻ اجازه داشتند و تا حد وزارت طاغوت هم بالا رفته بودند آنها با دستور امام و با آگاهی کامل بهترین جایگاهها را گرفته بودند و از بهترین روش استفاده میکردند: « ادْفَعْ بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَن»[۲۸۲]
در زمان امام کاظم ☻ یکی از فعالیّتهای سرّی سیاسی آن حضرت بر ضد رژیم، نفوذ در درون حاکمیّت بود. امام ☻ افراد مطمئنی چون: «علی بن یقطین»، «محمد اسماعیل بن بزیع»، «عبدالرحمن بن حجاج»، « مفضل بن عمر جعفی»، «عبدالله بن جندب»، «اسامه بن حفص»، «ابراهیم بن سلام نیشابوری»، «علی بن ابی حمزه بطائنی» و…[۲۸۳] را موظّف کرده بود که بعضا در درون رژیم به فعالیّت مخفی بپردازند، و برخی هم به عنوان رابط بین امام☻ و شیعیان به پرسشهای عقیدتی و اخلاقی آنان جواب دهند.[۲۸۴]
امام کاظم ☻ از وجود چنین افرادی به نفع تشکل شیعی و رسیدگی به فقرای شیعه و تقویت بنیه اقتصادی آنان استفادههای فراوان برد. به عنوان نمونه: در مورد «علی بن یقطین» و فعالیّتهای او نوشتهاند که امام ☻ هر چیزی را که لازم داشت یا هر کاری مهمی که پیش میآمد، به وی نامه مینوشت که فلان چیز را برای من خریداری کن یا فلان کار را انجام بده…[۲۸۵] و او نیز چنان میکرد که امام دستور داده بود.
علی بن یقطین بر اساس دستور امام ☻ مالیات دولتی را به حسب ظاهر از شیعیان اخذ مینمود، اما به صورت مخفیانه دوباره اموال اخذ شده را به شیعیان مسترد میکرد.[۲۸۶] او نه تنها مالیات شیعیان را دریافت نمیکرد که خمس اموال خویش را نیز که گاه بالغ بر صد تا سیصد هزار درهم میشد، مخفیانه به خدمت امام میفرستاد[۲۸۷] تا از آن به نفع فقرای شیعه استفاده شود.
وجود چنین فعالیتهایی باعث شد که هارون از ناحیه امام ☻ شدیدا احساس خطر کند، و شعله این احساس با سعایت برخی سخن چینان هر روز در وجود وی مشتعلتر میشد.[۲۸۸]
این روایات و آن سنّت معصومین نشان میدهد که یکی از اهداف تقیّه نفوذ در دشمن و شکستن نظام و تشکیلات اوست نفوذ در دشمن یک جریان حساب شده و عقلایی است حتی کسانی که انکارش میکنند باورش دارند چون در هنگام ضعف باید در درون دشمن نفوذ کرد، و روشن است که انسان در برابر دشمنی که او را نمیشناسد و از نقشههایش بیخبر هست چگونه میتواند موضع بگیرد و چگونه میتواند ضربههای او را دفع کند و بر او ضربه بزند این یک ضرورت است که در دشمن نفوذ کند و از او خبر بگیرد[۲۸۹]
تقیّه راهی است که مبارزه را از بن بست نجات میدهد چون آنجا که نمیشود درگیر شد و نمیشود با وسیله پیشرفت باید مانعها را دور زد و از همانها بهره برداشت این انعطاف و لطافت تقیّه است که میآموزد آنجا که در برابر دشمن نمیتوان ایستاد در دل او باید نشست.
زمینهسازی جهت حکومت مشروع
یکی از اهداف تقیّه کتمانی، ایجاد زمینه برای تشکیل حکومت مشروع (یعنی حکومت مورد تایید ائمه ♣ که بر اساس آموزههای قرآن مجید و سنّت نبوی ☺ است) میباشد.
«شیعیان با آنکه در بخش اعظم تاریخشان اقلیتی در درون جامعه جهانی اسلام بودهاند و غالبا در رژیمهای مخالف با معتقداتشان به سر بردهاند و تنها راه خردمندانهای که میتوانستهاند در پیش بگیرند همین تقیّه بوده است که از خطر انقراض خود بر اثر تبلیغ و اشاعه آزادانه عقایدشان حتیالمقدور پرهیز کنند، گرچه هر وقت هم که مناسب بوده، با شوریدن بر حکام جور، از انجام رسالت خویش باز نماندهاند.»[۲۹۰]
ائمه ♣ در این شرایط به داد شیعیان خود رسیده و به آنها آگاهی میدادند که چگونه زمینه را برای ایجاد حکومت حق و مشروع ایجاد کنند. آن بزرگواران از طرفی شیعیان را نهی میکردند که در مسائل خود به حکام جور مراجعه نکنند تا خودشان مزهی تشکیل حکومت را بچشند و تمرین کنند و برای آیندهی نزدیک خود را آماده کنند به همین دلیل در هر شهری یک نفر را معین کرده بودند که مردم در منازعات و خصومات به آنها مراجعه کنند. حتی پول نزد آنها گذاشته بودند برای آن که هر جا که لازم است مصالحه کنند و نگذارند پای شیعیان به دادگاههای ظالمانه باز شود چون میخواستند که شیعه بداند اینها برای رفع مخاصمات و منازعات آنها اهلیت و شایستگی ندارند.[۲۹۱]
امام صادق ☻ به شیعیان و پیروان خود سفارش مینمودند: وقتی اختلافی بین شما واقع میشود به محاکمی که از سوی سلاطین جور برای قضاوت تعیین شدهاند مراجعه نکنند.[۲۹۲]
از طرف دیگر، در روایات دیگری امامان شیعه هر کدام برای خود بابی انتخاب کرده بودند که مردم در اینگونه مسائل به آنها مراجعه کنند، مثلا معلی ابن خنیس، یکی از اصحاب امام صادق ☻ است که تمام دخل و خرجها و حساب و کتابها و تمام ارتباط امام را تنظیم میکرده، وقتی معلی را دستگیر کردند، هرچه فشار وارد کردند که اسرار را فاش کند و بگوید با چه کسی در حکومت یا خارج حکومت سروکار دارند مقاومت کرده و گفت تا زنده باشم و این قرارداد زیرپای من باشد تا پای مرا قطع نکنید پا از روی آن برنمیدارم.
یا گاهی امامان ♣ برای مصون بودن اصحاب از شر دشمن آنها قدح و ذم میکردند مانند مذمت کردن امام صادق ☻ از زراره که وقتی فرزندش محمد بن زراره از امام ☻ میپرسید حضرت میفرماید: …مثل زراره در بین شیعیان ما مثل کشتی است که حضرت موسی و خضر بر آن سوار شدند او کشتی این امت و جمعیت است و حضرت خضر برای آنکه اصل کشتی از سرقت مصون بماند چند قطعه تخته از آن کشتی را سوراخ کرد