معناى چهارمى نیز در قرآن براى تأویل به کار رفته و آن عاقبت الأمر (پىآمد) است که همان معناى لغوى تأویل مىباشد. در سورهی اسراء مىخوانیم: (وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً )(اسراء/۳۵)، پیمانه را سرشار نموده و با میزان درست بسنجید که این بهتر و خوش فرجامتر است.
فرض پنجم برای معنای تأویل، وجود خارجى و وجود عینى هر چیزى است که ابنتیمیه آن را تأویل وجود ذهنى و وجود لفظى و وجود خطى هر چیز مىداند، زیرا هر چیزى چهار مرحلهی وجودى دارد: در ذهن، در لفظ، در کتابت و در خارج که وجود عینى هر چیزى است. وی آنگاه گوید: «این وجود عینى، تأویل دیگر وجودها شناخته شده، و مآل هر وجود ذهنى و لفظى و کتبى، همان وجود خارجى و عینى او است.»[۲۶۷]
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۳-۵-۴-تأویل از نگاه آیتالله جوادی آملی
««أَوْل» بازگشت به لحاظ آغاز و پیشینه، به لحاظ نهایت و فرجام؛ یا به جهات دیگر مانند غرض است؛ و در همهی کاربردهای قرآنی همین معنا مراد است. اطلاق کلمهی تأویل بر معنای غایی و مقصود نهایی نیز به همین لحاظ است.»[۲۶۸]
۳-۵-۴-۱-معنای اصطلاحی «تأویل» و حکمت تکرار این واژه در آیهی۷/آل عمران[۲۶۹]
«تأویل» در این آیه دو بار آمده است و هر دو معرفهاند نه نکره، هر چند تعریف آنها به ضمیر است نه به الف و لام تا مانند: (فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا )(شرح/۵ ـ ۶) باشد که دومی همان اولی است؛ بر خلاف تکرار به نکره که دومی غیر از اوّلی است.
آوردن اسم ظاهر با امکان اکتفا به ضمیر، مانند (و ما یعلمه …)، مشعر به تعدّد معنای تأویل است؛ یعنی تأویل دوم غیر از تأویل اول است: تأویل اول همانا تأویل متشابه است و تأویل دوم همانا تأویل (الکِتَابُ)؛ و نتیجهی آن سه امر است:
-
- همهی قرآن، أعم از محکم و متشابه، دارای تأویل است و حدیث امام باقر۸،[۲۷۰]تأویل مجموع قرآن را تأیید میکند. واژهی تأویل در هفت سوره جمعاً هفده بار تکرار شده است.
-
- تأویل متشابه، دستآویز آلودگان به زیغ و انحراف است و جریان بهانهجویی بیماردلان به تأویل (أُمّ الکِتَاب) یعنی خصوص محکمات و نیز به تأویل مجموع کتاب، أعم از محکم و متشابه، ربط ندارد.
-
- توسعهی تأویل دوم، به قرآنشناسی به معنای وسیع آن بازمیگردد؛ بر خلاف تضییق تأویل اول که به خصوص متشابهشناسی بازمیگردد که بخشی از قرآن است.
اکنون که روشن شد تأویل کتاب غیر از تأویل متشابه است، باید دریافت که تأویل در اصطلاح قرآن به چه معناست. مفهوم جامع و انتزاعی آن طبق لغت از «اَوْل» به معنای رجوع است؛ ولی مهم،تبیین معنای اصطلاحی آن در فضای قرآن حکیم است.
بیشتر کاربردهای تأویل در قرآن حکیم ناظر به حوزهی لفظ، مفهوم و معنا، تفسیر و تبیین قلمروی دلالت و مانند آن نیست، بلکه دربارهی ارجاع به واقعیت عینی أعم از دنیا و آخرت است؛ نمونهها:
-
- آیهی (…ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً )(نساء/۵۹)، راجع به پایان خارجی اطاعت از خدا، پیامبر۲ و اولواالأمر و بازگرداندن مورد تنازع به خدا و پیامبر۲ است که مطلبی عینی است نه علمی.
-
- آیهی (هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ… )(اعراف/۵۳)، دربارهی جریان خارجی است نه ذهنی؛ و هیچ به انذار و وعید اختصاص ندارد، بلکه تبشیر و وعده و نیز سایر معارف قرآنی را شامل میشود.
-
- آیهی (بَلْ کَذَّبُواْ بِمَا لَمْ یُحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ… )(یونس/۳۹)، ناظر به تحقق عینی گزارشهای قرآنی است نه تفسیر مفهومی آن.
-
- آیهی (…یَا أَبَتِ هَـذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ… )(یوسف/۱۰۰) و آیات (…نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ قَالَ لاَ یَأْتِیکُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُکُمَا بِتَأْوِیلِهِ… )(یوسف/۳۶-۳۷)، راجع به تبیین رخداد آینده است و آن، امری عینی است نه علمی و با این قرینه تعبیرهای دیگری که در سورهی یوسف از تأویل شده است به معنای ارجاع به امر خارجی است نه ذهنی و مفهومی.
-
- آیهی (وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً )(اسراء/۳۵)، دربارهی جریان خارجی است نه ذهنی.
-
- آیهی (…سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا )(کهف/۷۸) و آیهی (…ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا )(کهف/۸۲)، بیانگر رخدادی عینی است نه ذهنی.
در این شش سوره که به روشنی از تأویل سخن به میان آمده است، همه ناظر به تحقق عینی قول، فعل یا رؤیاست و هیچیک دربارهی تفسیر مفهومی یا ترجیح احتمال مرجوح بر راجح و مانند آن نیست. این مطلب سامی از دیرزمان مورد عنایت قرآنپژوهان بوده است و هیچ به تفسیر المیزان اختصاص ندارد، چنانکه ویژهی مفسّران امامیه نیست، بلکه دیگران نیز از آن طرفی بستهاند و آنچه احمدبنتیمیّه در تفسیر سورهی «اخلاص» نگاشته است و برخی متأخران از آن نقل کردهاند،[۲۷۱] گسترش بحث یاد شده را تأیید میکند.
۳-۵-۴-۲-برخی آراء دربارهی معنای «تأویل»[۲۷۲]
«تأویل» از «أوْل» به معنای رجوع است؛ امّا ارجاع لفظ به معنا، عام به خاص، مطلق به مقید، منسوخ به ناسخ، ذوالقرینه به قرینه، یا تطبیق مفهوم به مصداق نیست، زیرا این موارد همگی در قلمرو لفظ و مفهوماند و «تأویل» از نوع پیوند مثال با ممثّل است.
تطبیق مفهوم بر مصداق، غیر از تأویل قول، فعل یا رؤیاست، زیرا موجود خارجی که مورد تأویل امور یاد شده است هرگز مصداق چیزی نیست که بر آن به یکی از انحای دلالتهای مطابقه، تضمّن و التزام دلالت کند؛ مثلاً یازده فرزند حضرت یعقوب هرگز مصداق یازده ستاره نبودند و پدر و مادر آنان مصداق شمس و قمر نبودند و خضوع آنها برابر تخت وزارت یوسف۸ هیچگاه مصداق سجدهی کوکبها نبوده است. غرض آنکه ریشهی تأویل و فروع برخاسته از آن اصل، کاملاً از جریان تطبیق مفهوم خاص بر مصداق خارجی خود جداست.
قرآن کریم فقط ممثّل را نشان نمیدهد، بلکه خود نیز مراد است و تنها با فهم خوب مثال است که میتوان به ممثّل راه یافت.
خدای سبحان قرآن را برای هدایت مردم فرستاد و به تدبّر در آن فراخواند و این همان مرحلهی تفسیر است که بسیاری از دانشمندان را بدان دسترسی بوده و هست؛ امّا «تأویل» که تنها برای خدا یا برای خدا و راسخان در علم شدنی است، مرحلهی وجود خارجی است و راه رسیدن به آن نیز ادراک معانی آیات است، از این رو محکماتْ تأویل متشابهات نیستند، بلکه مفسّر آنهایند و تأویل تنها برای متشابهات نیست، بلکه تمامی قرآن کریم «تأویل» دارد.
ایشان در ادامه به بیان دیدگاه علاّمه طباطبایی۶ دربارهی معنای تأویل میپردازد. و در انتها مینویسد: پس «تأویل» قرآن کریم از سنخ تفسیر نیست و با درس و مدرسه به دست نمیآید. آگاهی از تأویل، پیوند تنگاتنگ با اهلبیت عصمت و طهارت% را میخواهد که راسخان در علماند.
۳-۵-۴-۳-انواع تأویل[۲۷۳]
تأویل در عین اشتراک مفهوم ذهنی جامع چند نوع است:
-
- تأویل رؤیای صادق: گاهی حقایق در عالم رؤیا با قالبی خاص (صورت مثالی)، برای کسی ظاهر میشود که آن حقایق تأویل این رؤیاست؛ مانند خواب حضرت یوسف۸: (إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ )(یوسف/۴) آن حضرت در خواب یازده ستاره را دید که همراه مهر و ماه بر او سجده کردند و آنگاه که به سلطنت رسید و یازده برادر همراه پدر و مادرش برای او خضوع کردند، چنین گفت که این تأویل همان رؤیا و حقیقت عینی همان صورتی است که از پیش در خواب دیده بودم: (…یَا أَبَتِ هَـذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا… )(یوسف/۱۰۰).
-
- تأویل کار مأموران به باطن: کار کسانی که مأمور به باطن هستند و بر اساس ولایت کار میکنند، «تأویل» (یعنی راز) دارد و علل و انگیزهها و مقاصد نهایی آن کارها تأویل آنهاست؛ مانند عمل حضرت خضر۸ یا حضرت حجّتf. داستان حضرت موسای کلیم۸ و حضرت خضر۸ در بیداری بود؛ امّا هدف نهایی کارهای خضر۸ بر موسی۸ پوشیده بود، از این رو هنگام جدایی ضمن بیان علل و انگیزهی کارهایش به حضرت موسی۸ فرمود که این تأویلِ همان کارهایی است که تو را توان تحمّل آن نبود: (…ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا) (کهف/۸۲) و (…سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا )(کهف/۷۸).
-
- تأویل کارهای انسان: کار انسان نیز تأویل دارد؛ یعنی اصلی دارد که به آن بازمیگردد؛ مثلاً میفرماید که هنگام خرید و فروش کم نگذارید؛ اگر با رعایت کیل و وزن به عدل رفتار کنید، این کار تأویل شایستهای دارد: (وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً )(اسراء/۳۵). این آیه رعایت عدلِ در کیل و وزن را دارای تأویل میداند؛ امّا تأویل به این مورد اختصاص ندارد و همهی کارهای انسان تأویل دارد. پیامبر گرامی اسلام۲ فرمود که مردم در دنیا در خواباند؛ کارهایی که در این حال انجام میدهند تأویلی دارد که در بیداری آن را خواهند دید و سرآغاز این بیداری مرگ است: «النّاس نیام فإذا ماتوا انتبهوا.»[۲۷۴]آری تنها کسانی پیش از مرگ بیدارند که با آگاهی زندگی کنند.
-
- تأویل قرآن حکیم.
۳-۵-۴-۴-معنای ظهور تأویل قرآن در قیامت[۲۷۵]
خدای سبحان قیامت را ظرف ظهور قرآن کریم میداند: (وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَهً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ… )(اعراف/۵۲-۵۳)، دربارهی کمّ و کیف ظهور قرآن کریم در قیامت، چهار نظریه هست:
-
- ظهور احکام مربوط به قیامت، مانند بهشت و جهنّم و شفاعت و حساب و صراط و میزان و غیره: پیآمداین پندار آن است که تنها آیاتی از قرآن که دربردارندهی برخی اوصاف الهی و معاد است، تأویل دارد و آیات دیگر، مانند انشائیات و اخلاقیاتی که دلیل خود را به همراه دارند، مانند «قبح ظلم» و «حسن عدل»، تأویل ندارند.
-
- ظهور تأویل تمامی قرآن در قیامت: طبق ظاهر آیهی ۵۳ سورهی «اعراف» که کلّ قرآن را دارای تأویل میشمرد، ظهور آیات «مبدأ» در قیامت به صورت ظهور اسمای حسنای خدای سبحان است: (یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَیَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ )(نور/۲۵)، پس بر همگان روشن خواهد شد که او نور آسمانها و زمین است: (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ…) (نور/۳۵) و آیات معاد نیز با آشکار شدن حقیقت جهنم، حساب، صراط، میزان و مانند آنها تأویل خواهند شد و احکام شریعت نیز که پیرو مصالح و حقایقی برگرفته از آنهایند، با ظهور آن مصالح و حقایق، تأویل میشوند و قصص انبیاء% هم پیش از قیامت تأویل شدهاند.
-
- عدم اختصاص «تأویل» به ظواهر آیات قرآنی و تأویل داشتن فعل خارجی: (وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً )(اسراء/۳۵)، استاد علاّمه طباطبایی۶،[۲۷۶]وصف آیات قرآنی «به داشتن تأویل» را، «اسناد الی غیر ما هو له» یا «وصف به حال متعلّق موصوف» میداند و میفرماید: وجودهای خارجی، تأویل دارند نه الفاظ آیات.
-
- با دقّت در معنای «تنزیل» و بررسی موارد آن در قرآن کریم، روشن میشود که هم اطلاق «تنزیل» بر قرآن، از قبیل «اسناد إلی ما هو له» و «وصف به حال خود موصوف» است و هم کاربرد «تأویل».