یزیدیان: خاقانی، شروان شاهان را یزیدیان یا آل یزید میخواند از آن جهت که یک خاندان از شروان شاهان به نام خاندان کسرانی منسوب به محمّد بن یزید، مؤسس آن خاندان بوده و این شخص با مسعودی صاحب مروج الذهب ، معاصر بوده و به گفتهی او، نسبش به بهرام گور میرسیده است. (فرهنگ لغات)
ذوالفقار: نام شمشیر معروف منبهابنحجاج یا عاصبنمنبه است که حضرت محمّد (ص) در غزوهی بدر، آن را به غنیمت گرفت، چون در پشت شمشیر مذکور، قطار مهرهها یا خراشهای پست و همواره بود آن را ذوالفقار «دارندهی مهرههای پشت » مینامند. روز احد، هنگامی که شمشیر حضرت علی(ع) در حرب شکست، پیامبر آن را به وی بخشید، علی بگرفت و به کارزار شد. پیامبر چون او را دلیر و کارآمد دید که با ذوالفقار از چپ و راست و پس و پیش میکشت، گفت: «لا فتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار». (یاحقی، ۱۳۷۵: ۲۰۵)
بند هشتم:
کلمات قافیه: نوای ، صفای، قفای و …
حروف اصلی قافیه: ا
حرف روی: ا
حروف الحاقی: ی
ردیف: مملکت
۸۸ - تاجور جهان چـو جم، تخت خدای ممـلکت
خـاتـم دیـو بنـد او، بنـد گشــای ممــلکت
واژگان: تاجور: کنایه از پادشاه. (آنندراج)
معنی و مفهوم: شاه اخستان، همچون جمشید (سلیمان) سلطان تمام عالم است، اوست که صاحب تخت مملکت است و انگشتر سلیمانیاش (که همانند خاتم سلیمان دیوان را مسخّر کرده است) با مُهر فرمانهای گوناگون، موجب گشایش امور مملکتی میشود.
آرایههای ادبی: ممدوح در سلطنت عالم گیر، به جم (سلیمان) مانند شده و انگشتریاش که با آن فرمانها را مهر میکند به خاتم جم (سلیمان) تشبیه شده است. جم با خاتم دارای تناسب است.
توضیحات:
خاتم دیو بند: سلیمان را انگشتری بود که نام بزرگ خدای تعالی (اسم اعظم) بر آن نبشته بود و چهار نگین در آن تعبیه، دوتا آهنین و دوتا برنجین ، با برنجین بر پریان و با آهنین بر دیوان و شیاطین حکم میراند و معجزهی سلیمان و ملک و جهان گیری وی در نگین همین انگشتری بود که از بهشت آورده بودند و ارمغان روضهی رضوان بود. (یاحقی، ۱۳۷۵: ۲۷۳)
۸۹ - انس و پریـش چون مَلَـک، زلّه ربای مائـده
دام و ددش چـو مورچـه، هـدیه فزای ممــلکت
واژگان: پری: موجود متوهّم، صاحب پر که اصلش از آتش است و به چشم نیاید. (دهخدا) زلّه: طعام و خوردنی که شخص مهمان از مجلس ضیافت با خود ببرد. (دهخدا) مائده: سفره، خوان. (دهخدا) دد: وحش، وحشی، دام. (دهخدا)
معنی و مفهوم: انسانها و پریان نیز مانند فرشتگان، جیرهخوار سفرهی شاه اخستان هستند (همه به برکت او روزی میخورند) و تمام جانوران اهلی و وحشی نیز همانند مور که هدیه به درگاه سلیمان آورد، برای شاه هدیه میآورند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
آرایههای ادبی: زلّه با مائده تناسب دارد. مصراع دوم تلمیح دارد به ماجرای هدیه آوردن مورچه برای حضرت سلیمان.
توضیحات :
هدیه آوردن مور: هنگام عرض هدایا، موری پای ملخی به ارمغان به پیشگاه سلیمان آورد و از این جا مثل « ارمغان مور، پای (ران) ملخ است » در فارسی شهرت یافت. امّا در ادبیات عرب، اهدای ران ملخ به قُبره (چکاوک) منسوب شده است. (یاحقی، ۱۳۷۵: ۲۵۳)
۹۰- دیـو دلان سـرکشـش، حامل عرش سـلطنت
مـرغ پـران ترکشـش، پیـک سـبای ممــلکت
واژگان: دیو دل: شجاع، دلیر. (برهان) پیک: قاصد، برید. (معین)
معنی و مفهوم: دلیران و دلاوران شجاع، تخت سلطنت شاه اخستان را حمل میکنند و تیرهای ترکشش نیز همچون پوپک (هدهد) که برای سلیمان نامه رسانی میکرد، پیغام شاه را به اطراف مملکت میبرد.
آرایههای ادبی: دیو دل کنایه از شجاع و دلیر. سرکش و ترکش جناس اختلاف در آغاز دارند. مرغ پران ترکشش اضافهی تشبیهی. پیک صبا استعاره از هدهد. بیت در مصراع اوّل تلمیح به داستان تسلّط سلیمان بر دیوان دارد که تخت او را حمل میکردند و در مصراع دوم به سلیمان و هدهد که پیامهای سلیمان را به بلقیس، ملکهی سرزمین سبا میرساند .
توضیحات:
پیک سبا: سلیمان روزی به پرندگان و مرغانی که برتخت وی سایه میافکندند رسیدگی میکرد و هدهد را نیافت، سلیمان گفت: آیا من هدهد را نمیبینم؟ یا آن که هدهد به حضور نپیوسته است ؟ اگر برای غیبت خود حجتی قابل قبول نیاورد او را عذاب خواهم کرد … پس از اندک مدتّی، هدهد به خدمت پیوست و به سلیمان عرضه داشت که بر وقایعی اطلاع یافته است، که سلیمان از آن مطلّع نیست … هدهد گفت: قومی را یافتم که زنی بر ایشان سلطنت میکرد و وی و مردمش را یافتم که خورشید را بدون توجه به خدای یکتا عبادت میکنند … سلیمان گفت: در مقام تحقیق بر خواهیم آمد تا صدق و کذب سخن تو برما معلوم گردد. این نامه را از جانب من ببر و به ایشان برسان. آن گاه مراقب باش که دربارهی آن، چه تصمیماتی اتّخاذ میکنند … . (خزائلی، ۱۳۷۱: ۳۶۵)
۹۱ - افسـر گـوهـر کـیان، گـوهـر افسـر سـران
خـاک درش چـو کیمـیا، بیش بهـای ممــلکت
واژگان: کیان: پادشاهان بزرگ. (برهان) گوهر: مروارید که به عربی لؤلؤ خوانند و مطلق جواهر را نیز گفتهاند. (برهان)
معنی و مفهوم: شاه اخستان، همچون تاجی بر سر پادشاهان بزرگ است (مایهی افتخار کیانیان است) و در ارزش و برتری همچون گوهری است که در تاج بزرگان تعبیه شده است. خاک درگاه او، مانند کیمیا ارزشمند و قیمتی میباشد به حدّی که این خاک، از تمام مملکت با ارزشتر است.
آرایههای ادبی: افسر گوهر و گوهر افسر نوعی از قلب در بیت ایجاد کرده است. خاک درِ پادشاه، در ارزشمندی به کیمیا تشبیه شده است.
توضیحات:
کیمیا: به اصطلاح ارباب صنعت، علمی و عملی است که روح ونفس اجسام را به مرتبهی کمال رساند و فی المثل قلع و مس را سیم و زر کند. کیمیا را با چهار علم دیگر (سیمیا، لیمیا، ریمیا و هیمیا) علوم غریبه یا خمسهی محتجبه گویند. کیمیا در لغت فارسی به معنی مکر و حیله است. زیرا این علم خالی از فریبی نیست. (یاحقی، ۱۳۷۵: ۳۵۹- ۳۵۸)
۹۲ - عقل که دید طلعتـش، حرز بر او دمید و گفت
اینـت شـه مَلـَک سـپه، عرش لوای ممــلکت
واژگان: طلعت: دیدار، روی. (دهخدا) لوا: درفش، رایت، علم. (معین)
معنی و مفهوم: عقل با دیدن فروغ روی شاه اخستان، برایش دعا خواند و بر او دمید که چشم زخمی به او نرسد و چنین گفت: احسنت بر این پادشاهی که سپاهیانش فرشتگان هستند و عرش (فلک الافلاک) به منزلهی پرچم و بیرق مملکت اوست .
آرایههای ادبی: عرش لوا، اضافهی تشبیهی مقلوب است .
۹۳ - گفت جهانش ای ملـک، تو ز کیانی از کـیان؟
گفــت ز تخـم آرشـم، نخـل بــقای ممــلکت
معنی و مفهوم: جهان به ممدوح (شاه اخستان) گفت: تو از نسل کدام یک از پادشاهان هستی؟ شاه پاسخ داد، من از نژاد پهلوان آرش هستم و مانند نخلی تناور و استوار، دیرگاهی است که بر این مملکت حکومت میکنم.
آرایههای ادبی: کیان و کیان جناس ناقص دارند. شاه در استواری و دیرپایی به صورت مجمل به درخت نخل تشبیه شده است.
۹۴ - گفت به تیغش آسمان، کای گهری، تو کیستی
گفـت مـن آتـش اجل، زهـر گــیای ممـلکت
واژگان: گهری: اصیل، بانژاد. (معین) زهرگیا: گیاهی است که هر کس اندکی از آن بخورد فی الحال هلاک گردد. (برهان)
معنی و مفهوم: آسمان به شمشیر شاه اخستان گفت: ای شمشیر نژاده و گوهرین، (از جنس گوهر) تو چه کسی هستی؟ شمشیر پاسخ داد: من آتش مرگ و نیستی و گیاه زهرآلود و کشندهی دشمنان این مملکت هستم .
آرایههای ادبی: آتش اجل اضافهی تشبیهی است . بیت دارای آرایهی تشخیص است.
۹۵ - گرچه به باطل اختـران، افسـر عاجزان برند
اوسـت مظـفر به حـق، خـانـه خـدای ممـلکت