این شرط را نیز مالکیها و بعضی از فقهای امامیه گذاردهاند؛ ولی در عین حال بسیاری از فقهای مذاهب با آن مخالف هستند (همو: ۴۶).
شرایط وجوب نفقه همسر
۱-دائمی بودن همسر : نفقه زوجه دائمی برشوهر واجب است [۶۶]و در استحقاق زن برای دریافت نفقه فقر و نیاز او شرط نیست از این رو زن برشوهرش حق نفقه دارد اگر چه از بی نیازترین وداراترین مردم باشد[۶۷] در ازدواج موقت زن نفقه ندارد[۶۸] مگر اینکه دادن نفقه شرط شده یا عقد مبنی برآن جاری شده باشد[۶۹] .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-اطاعت تمکینی
دائمی وقتی برشوهر واجب می شود که زن دراموری که فرمانبری اش واجب است از شوهرش اطاعت کند براین پایه زن ناشزه نفقه ندارد .
پرداخت نفقه در نکاح موقت :
مراد از نکاح موقت عقدی است که در زمان خاص برای مدت معین بین زوجین بسته می شود که مورد توجه ائمه و اسلام است این امر از صدر اسلام برقرار بوده و رسول اکرم (ص) در برخی از سفرها که مسلمانان از همسر انشان دور می افتادند و در ناراحتی بسر می بردند به آنها اجازه ازدواج موقت می دادند چرا که با این کار مانع فساد و از هم پاشیدگی جامعه می شدند .
در واقع هدف از متعه ، تسکین غریزه جنسی است و زوجه نیز نباید مانع استمتاع و لذت مر د شود[۷۰] .
ازدواج موقت با هر زنی چه صغیره و چه کبیره آزاد یا کنیز باشد نفقه و سکنی به او تعلق نمی گیرد[۷۱] .
ماده ۱۱۱۳ ق . م به این امر اشاره کرده است
در عقد انقطاع زن حق نفقه ندارد مگر این که شرط کرده باشد یا آنکه عقد مبنی برآن جاری شده باشد[۷۲] .
پس مرد در زمینه کیفیت و کمیت نفقه در نکاح موقت چون نفقه ای تعلق نمی گیرد تکلیفی ندارد وفقط در یک صورت آن هم در ضمن عقد شرط کرده باشد .
موارد اطاعت زن از شوهرش
۱)تمکین
۲)برطرف کردن چیزهای تنفر آوری که با استمتاع والتذاد ضدیت دارند .
۳)خارج نشدن از منزل شوهر بدون اجازه او
۴)نظافت و آرایش در صورتی که شوهر بخواهد .
۵)مواردی دیگر از این قبیل مانند سکونت در منزل
اگر شوهر برای همسرش منزل مسکونی موافق شان او تهیه کرده باشد برزن لازم است در آنجا سکونت کند ودر صورت تخلف ناشزه محسوب می شود یا ماندن در آنجا بدان زن «حرجی » یا «ضرری» باشد و شوهر نتواند این حرج و ضرر را با تهیه وسایل رفاهی از او برطرف کند بنابراین اگر زن در یکی از موارد یاد شده از فرمان شوهرش سرپیچی کند ناشزه شمرده می شود و استحقاق نفقه نخواهد داشت البته نشوز زن باید با دلیل شرعی اثبات شود و تا اثبات نشده نمی توان او را از نفقه محروم کرد در غیره موارد یاد شده برزن واجب نیست از شوهر اطاعت کند مثلا اگرشوهرش او را به انجام کارهای خانه یا کارهای شخصی خودفرمان دهد اطاعت از او برزن واجب نیست و در صورت سرپیچی ناشزه ثمره نمی شود [۷۳].
۶)بالغ باشد تا مرد از او استمتاع و تمتع کافی را ببرد[۷۴] .
۳-عدم ارتداد برپایه این شرط اگر زن مرتد شود و از اسلام برگردد استحقاق نفقه ندارد مگر اینکه در ایام عده دوباره به اسلام برگردد که در این صورت استحقاق نفقه نیز برمی گردد .
توضیح این نکته لازم است که پس از ارتداد زن و پایان مدت عده پیمان زناشویی او باطل می شود اگرزن در مدت عده از ارتداد برگردد پیمان زناشویی او باطل نمی شود [۷۵].
۴-قابلیت کامجویی : شرط دیگروجوب نفقه آن است که برای زن و شوهر امکان استمقاق والتذاد جنسی از یکدیگر وجود داشته باشد ولی اگر زوج و زوجه به حدی خردسال باشند که این امکان وجود نداشته باشد ظاهر نفقه واجب نمی شود .
بخش سوم
نفقه نزدیکان
مفهوم نفقه نزدیکان
قرابت معمولاً بر سه قسم است، نخست قرابت نسبی که در اثر خون یعنی تولد یکی از دیگری و یا دو نفر از یک نفر به وجود خواهد آمد که در اینجا این نوع خویشاوندی مورد بحث ما است. دوم، قرابت رضاعی که به سبب شیر خوردن ایجاد میشود و سوم قرابت سببی که در اثر نکاح بین هریک از زوجین با خویشاوندان دیگری حاصل میشود. بنابراین، در اینجا دو نوع اخیر به بحث ما به عنوان نفقه خویشاوندان و نزدیکان، ارتباطی نخواهد داشت و تبعاً از بحث راجع به آنها صرفنظر مینماییم. دلیل این بیارتباطی، ماده ۱۱۹۶ق.م. است. در این ماده میخوانیم: در روابط بین اقارب، فقط اقارب نسبی در خط عمودی اعم از صعودی یا نزولی ملزم به انفاق یکدیگرند.
راجع به نفقه خویشاوندان، میدانیم که معمولاً هر کسی نفقه خود را تأمین میکند. ولی، گاهی هدف این است که اعضای خانواده در صورت نیاز به خرجی، ملزم به انفاق نزدیکان باشند و هر توانگری نفقه فامیل مستمند خود را بپردازد، و این تکلیف باعث میشود که پدر و مادر و فرزندان در حد وسع، نیازهای مالی یکدیگر را تأمین کنند و خویش نیازمند، ناگزیر به مراجعه به دیگران که هیچ رابطه خونی و نسبی با وی ندارند، نداشته باشد و به شخصیت اخلاقی، اجتماعی و احساسات طبیعی او خللی وارد نشود. بدین ترتیب، منظور از نفقه نزدیکان، تأمین نفقه خویشان نسبی است که ندار بوده و نتوانند به وسیله اشتغال به شغلی، نیازهای اساسی خود را مانند: مسکن، لباس، غذا و اساس خانه، تأمین نمایند و این نیازها و حاجات را، کسی که ملزم به انفاق است در حد استطاعت و تحت شرایطی، باید تأمین کند.
با تعریف نفقه، روشهای پرداخت و مسائل پیرامون آن در فصل گذشته آشنا شدیم و حتی برخی از مسائل مرتبط با نفقه اقارب را در گفتارهای مربوط به نفقه زن (زوجه) بیان کردیم. بنابراین، برای رعایت اختصار، از تکرار آنها به عنوان بحث مستقل، پرهیز مینماییم و تنها تلاش میکنیم به مواردی که بین نفقه نزدیکان و خرجی زن اختلاف وجود دارد، در طول بحث و در حد نیاز، اشاراتی داشته باشیم.
در اینجا مناسب است به واسطه الزام به انفاق نزدیکان با نظم عمومی هم اشارهای داشته باشیم و اضافه نماییم که: قواعد مربوط به این الزام، در واقع به حیات و سلامت و شخصیت فردی و خانوادگی مستحق نفقه نظارت دارد و از اموری نیست که قراردادهای خصوصی بتواند در آن اخلال کند، وانگهی دولت در اجرای این الزام نفع مستقیم دارد، چرا که سرانجام بینوایان، اگر به وسیله خویشان نگهداری نشوند، سربار جامعه و دولت خواهند شد. بنابراین، مستحق نفقه نمیتواند از حق خود در این باره بگذرد یا ضمن قراردادی آن را به دیگری منتقل سازد یا ملزم شود که دعوی حقوقی یا کیفری طرح نکند یا میزان نفقه را در مصالحهای کاهش دهد .
بنابراین، با تعریف و مصادیقی که قانون مدنی از نفقه اقارب ارائه نموده است به این بحث خاص خاتمه میدهیم. ماده ۱۲۰۴ق.م. مقرر میکند: نفقه اقارب عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاثالبیت به قدر رفع حاجت، با در نظر گرفتن درجه استطاعت منفق.
منابع نفقه نزدیکان
منابع فقهی
همچنان که در قبل راجع به نفقه زن و مبنای فقهی آن، به آیات قرآن کریم و روایاتی از معصومین (ع) اشاره کردیم که برخی از آنها در مورد نفقه نزدیکان نیز صادق است. با این، حال چون فقهای امامیه برای وجوب نفقه به قرآن و روایات و حتی اجماع استدلال میکنند، در اینجا تلاش میشود، برخی از این آیات و روایات را یادآوری نماییم. آیات و احادیثی که بعضی از آنها صراحت بیشتری در مورد نفقه اقارب دارند و برخی به طور ضمنی و حتی بعضی معنای صدقه و ثواب برای پرداخت نفقه خویشان، از آنها به ذهن میرسد.
در مورد آیات قرآن مجید، برای نمونه میتوان به قسمتی از آیه ۲۳۳ سوره بقره اشاره نمود. خداوند در این آیه میفرماید: … لاتضار والده بولدها و لا مولودله بولده و علیالوارث مثل ذلک … (یعنی نباید مادر در نگهداری فرزند به زیان افتد و نه پدر بیش از متعارف برای کودک متضرر شود و اگر کودک را پدر نبود، وارث باید در نگاهداری او به متعارف قیام کنند). بدین ترتیب، از ظاهر این قسمت از آیه، با توجه به بخش قبلی آن که در مورد شیر دادن مادر به فرزند است و تکلیف پدر فرزند برای تأمین خوراک و پوشاک مادر به جهت شیر دادن فرزند تا دوسال تمام، میبینیم که در حد وسع و توان حضانت و نگهداری کودک که مستلزم هزینه و وقت و غیره است، با پدر و مادر است و حتی اگر طفل فاقد پدر باشد، ورثه او باید در نگهداری کودک در حد عرف اقدام نمایند.
آیه دیگری که ظاهراً به انفاق در راه خدا و ثواب اخروی آن اشاره دارد و از آن به طور ضمنی نفقه و اولویت نفقه پدر ومادر و خویشان نیز استنباط میشود، آیه ۲۱۵ سوره بقره است. در این آیه میخوانیم: یسئلونک ماذا ینفقون قل ما انفقتم من خیر فللوالدین والا قربین و الیتامی والمساکین وابنالسبیل و ما تفعلو من خیر فانالله به علیم (یعنی، ای پیامبر از تو میپرسند که در راه خدا چه انفاق کنیم، بگو از مال خود انفاق کنید، در باره پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران و رهگذران رواست و هر نیکی که به جا آورید، خدا بر آن آگاه است.)
روایات فراوانی نیز در کتابهای فقهی و روایی در مورد خرجی و نفقه اقارب آمده است که دو مورد آنها را انتخاب کردهایم و در اینجا یادآوری میکنیم: حدیث نخست که در فصل گذشته نیز از آن اسم برده شد و دلالت بر وجوب نفقه خانواده و زن میکند، حدیثی است از امام صادق (ع)، که از پیغمبر اسلام (ص) نقل میکنند. حضرت در این روایت میفرمایند: ملعون ملعون من ضیع من یعول (ملعون و مورد نفرین است کسی که هزینه زندگی وحقوق خانواده و عائله خود را ضایع کند.) و یا از کلمات قصار حضرت رسول (ص) است که فرمودهاند: اول مایوضع فی میزانالعبد نفقه علی اهله . (نخستین چیزی که در ترازوی بنده میگذارند، خرجی است که برای کسان خود کرده است.)
علاوه بر این، در کتب فقهی گفته شده، پرداخت نفقه پدر و مادر اجماعی است و علاوه بر اجماع اخبار بسیاری نیز بر آن دلالت میکند. البته در واجب بودن پرداخت نفقه پدران پدر و مادر و مادران ایشان، برخی تردید نموده ولی در عین حال، اظهر را وجوب دانستهاند .
منابع حقوقی
منابع حقوقی نفقه اقارب، عمدتاً در جلد دوم کتاب قانون مدنی و کتاب نهم آن در خانواده، یعنی از ماده ۱۱۹۶ق.م. به بعد درج شده است. در این ماده میخوانیم: در روابط بین اقارب فقط اقارب نسبی در خط عمودی اعم از صعودی یا نزولی ملزم به انفاق یکدیگرند. - در اینجا مناسب است به چند نکته توجه داشته باشیم، نخست اینکه، فقط اقارب نسبی (آنهم در خط عمودی) ملزم به انفاق یکدیگر میباشند. بنابراین، همانگونه که در نظریه مشورتی اداره حقوقی دادگستری مشهود است ، همسر پدر جزء اقارب نسبی نبوده و مستحق مطالبه نفقه نیست. دوم – تنها اقارب نسبی در خط عمودی، یعنی کسانی که شخص از آنها متولد شده (عمودی صعودی) و یا افرادی که آنان از شخص متولد شدهاند (عمودی نزولی)، موظف میباشند، نفقه همدیگر را بپردازند.
به نفقه زن در قبل پرداخته شد. یعنی، به قول قانون مدنی: فصل هشتم از باب اول از کتاب هفتم، (ماده ۱۱۹۵ق.م.) و در آن بخش موادی از قانون مدنی را که در این کتاب (خانواده) آمده و مربوط به نفقه زن بود، بررسی کردیم. بنابراین، در این گفتار به آن مواد اشارهای نخواهیم کرد، مگر آنکه به نحوی ارتباط با نفقه اقارب داشته باشد.
در مواد ۱۱۹۷ و ۱۱۹۸ق.م. به ترتیب به شرایط نفقه گیرنده و نفقه دهنده پرداخته شده است بدین ترتیب، در اینجا با گذر از این دو ماده به ماده ۱۱۹۹ق.م میرسیم که بخش عمده و مبتلابه نفقه اقارب را، این ماده به خود اختصاص داده. در این ماده آمده است: نفقه اولاد بر عهده پدر است، پس از فوت پدر یا عدم قدرت او به انفاق به عهده اجداد پدری است با رعایت الاقرب فالاقرب، در صورت نبودن پدر و اجداد پدری و یا عدم قدرت آنها، نفقه بر عهده مادر است. هرگاه مادر هم زنده و یا قادر به انفاق نباشند با رعایت الاقرب فالاقرب، به عهده اجداد و جدّات مادری و جدّات پدری واجبالنفقه است، و اگر چند نفر از اجداد و جدّات مزبور از حیث درجه اقربیت مساوی باشند، نفقه را باید به حصه مساوی تأدیه کنند. در اینجا میبینیم که قانونگذار فرقی بین فرزند پسر یا دختر قائل نشده و تلاش نموده حتیالامکان نفقه فرزندان به وسیله خویشاوندان (البته با اولویت بعضی نسبت به دیگری)، تأمین شود.
هرچند معمولاً فرزندان، آنهم در دوران کودکی و نوجوانی نیازمند نفقه پدر (و مادر) هستند. اما، گاهی چرخ روزگار، آنانی را که زمانی جامعه با دست توانا، ذهن پویا و دارائی آنان اداره میشد، را مستحق نفقه میکند و آن وقت گاهی نوبت فرزندان میشود که نفقه پدر و مادر خود را تأمین نمایند. ماده ۱۲۰۰ق.م. در این خصوص مقرر نموده است: نفقه ابوین با رعایت الاقرب فالاقرب، به عهده اولاد و اولاد اولاد است. دراینجا نیز اولاد، چه پسر باشند و چه دختر (بدون اولویت)، مکلف میباشند نفقه هریک از پدر و مادر (ابوین) مستحق خود را، تأمین و پرداخت کنند. به علاوه، در صورت فوت یا فقیر بودن اولاد، اولاد اولاد، یعنی نوه، بایستی نفقه را بپردازد (با رعایت نزدیکی واولویت).
ماده ۱۲۰۱ این قانون، راجع به عدم اولویت نفقه دهندگانی است که از حیث الزام به انفاق در درجه مساوی هستند (و حصه مساوی آنها در دو خط صعودی و نزولی است)، این ماده مقرر نموده، اقارب باید نفقه منفقعلیه را به طور مساوی بپردازند. یعنی، اگر مستحق نفقه پدر و مادر از یک طرف و اولاد بلافصل، از سوی دیگر داشته باشد، پدر و مادر به طور مساوی بایستی خرجی مستحق نفقه را بپردازند و مادر سهمی نمیپردازد، چون در آن طبقه نیست. لذا، از پرداخت نفقه معاف است.