شناسایی و تشخیص مهارتها و تواناییهای مرتبط با سطوح بالاتر عملکرد.
شناسایی و تشخیص ستادههایی که به صورت کیفی نه به صورت کمی تعریف شدهاند (آرمسترانگ، ۱۳۸۶، ۱۶).
یک فرایند مدیریتی رو به بالا و اختیاری.
شیوه ارزیابی آن بیشتر به صورت مشاورهای و توصیفی بوده و کمتر بر انتقادات تأکید کند.
به ارزیابی عملکرد و بهبود افراد به طور یکسان بپردازد.
در مقیاسهای ارزیابی عملکرد روش توزیع اجباری به کار گرفته شودو همچنین سناریوهایبرد- باخت نداشته باشد.
تا حدامکان، مقیاسها رسمی نباشد.
اگر چه هر سازمانی که خواهان ایجاد مدیریت عملکرد میباشد باید نوعی خاص از آن را برای برطرف کردن نیازهایش گسترش دهد، ولی داشتن چارچوبی مفهومی که در قالب آن فرایندهای مناسب، توسعه یافته و اجرا میشوند، برای آن سازمان مفید خواهد بود. چنین چارچوبی در اتخاذ رویکرد مناسب بسیار مفید خواهد بود (آرمسترانگ، ۱۳۸۶،۲۹).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۷٫ نحوه ارتباط بین مدیریت عملکرد و ارزیابی عملکرد
صاحبنظران مدیریت منابع انسانی در سالهای اخیر، تدبیر مدیریت عملکرد را جانشین ارزیابی عملکرد نمودهاند که البته در درون فلسفه مدیریت عملکرد، ارزیابی عملکرد، تعیین میزان شایستگی و لیاقت، قابلیت ارتقاء و ترفیع منظور میگردد (میرسپاسی، ۱۳۸۶، ۲۳۹).
مدیریت عملکرد را میتوان به عنوان یک فرایند وسیعتر، جامعتر و معمول مدیریتی دانست که بر شفافسازی انتظارات متقابل، نقش حمایتی مدیران به عنوان مربی، نه داور، و نیز آینده تأکید دارد (آرمسترانگ، ۱۳۸۵، ۲۴).
برخی به اشتباه مدیریت عملکرد را با سنجش و ارزیابی عملکرد یکسان دانستهاند. برخی دیگر هم تفاوتها و تشابههای این دو مقوله را گیجکننده میدانند. سنجش عملکرد, مقایسه سطوح واقعی با سطوح قبل از استقرار است و انجام اصلاحاتی که با هدف خاص تعیین شدهاند. برای کسب بهترین نتایج از برنامه سنجش عملکرد، لازم است که با برنامه ریزی استراتژیک سازمان، همسو و مرتبط شود. به طور کلی یک برنامه مدیریت مبتنی بر عملکرد، از معیارهای سنجش عملکرد استفاده میکند.به عبارت دیگر سنجش عملکرد را میتوان یکی از اجزاء اساسی و ضروری نظام مدیریت مبتنی بر عملکرد دانست (افشار جهانشاهی، ۱۳۸۵، ۲۲).
۲-۸٫ معیارهای ارزیابی عملکرد سازمان
معیار سنجش عملکرد سازمانها در بخش خصوصی یا دولتی متفاوت است ولی معیارها را میتوان بصورت جزء یا کل از یکدیگر متمایز نمود. معیارهای جزء از تقسیم کل ستاده سازمان بر یکی از عوامل و نهادههای تولید بدست میآید.
شاخص کل یا نهایی سازمان نیز میتواند به عنوان معیار بهرهوری کل که از نسبت ستاده به انرژی، سرمایه، مواد و نیروی کار حاصل میشود، مطرح شود. توضیح اینکه، هیچ معیار واحدی به تنهایی برای اندازهگیری عملکرد یک سازمان وسیع و پیشرفته مناسب نیست و روش خاص و مناسب اندازهگیری باید با توجه به سطح سازمانی و استفادهای که از آن روش بعمل میآید، تعیین گردد. به عنوان نمونه، برخی از معیارهای بهرهوری در رده عملیاتی کارخانه عبارتند از:
نیروی کار = نسبت واحدهای تولید شده به نفرساعت
مواد = نسبت تولید به مواد مصرفی
سرمایه = نسبت واحدهای تولید شده به ماشین ساعت
انرژی = نسبت تولید به واحد مصرف انرژی
گونه مشهورتری بنام ماتریس هدفها[۱۶] که توسط مرکز بهرهوری ارگون[۱۷]رواج یافته، امکان تلفیق خانواده معیارها را با فعالیتهای مربوط به تعیین اهداف سازمانی، فراهم میکند پس بر هر مدیر واجب است که سعی کند نسبت به معیارهای عملکرد سازمان حساس بوده و آنها را بشناسد. لذا برای شناخت میبایست معیارهایی را مطرح نمود و جواب منطقی آنها را بصورت یک چارچوب و یا یک برنامه جامع و مدون، مورد توجه قرار داد (فرهمند،۱۳۸۱، ۴۶).
۲-۹٫ اهداف، کاربردها و انواع ارزیابی عملکرد
الف)اهداف و کاربردها:
بهبود عملکرد کارکنان (کاظمی، ۱۳۸۱، ۶۸).
آموزش و تربیت کارکنان
شناخت و درک رفتار کارکنان توسط سرپرستان
راهنمایی برای تغییرات شغلی، ارتقاء، انتقال، تشویق و تنبیه
اصلاح حقوق و دستمزد
بررسی روایی برنامهها، آزمونهای انتخاب و به کارگیری کارکنان
ملاحظات اساسی که در ارزیابی عملکرد باید رعایت شوند عبارتند از:
استانداردهای سنجش عملکرد چیست؟
عملکرد واقعی سنجیده میشود یا استعداد کارکنان برای ارتقاء به پستهای بالاتر؟
چه کسانی ارزیابی را انجام میدهند؟
چگونه از نتایج ارزیابی استفاده میشود و نحوه بازخورد چگونه است؟
نحوه مشارکت کارکنان در طراحی و اجرای نظام ارزیابی عملکرد چگونه است؟
ب) انواع ارزیابی
مقایسه با استانداردها
مقایسه کارکنان با یکدیگر
مقایسه با هدفها
قضاوت ارزیاب
اندازهگیری مستقیم عملکرد (کاظمی، ۱۳۸۱، ۶۸).
۲-۱۰٫ شاخصهای ارزیابی عملکرد سازمانها
برای سنجش و عملکرد هر سازمان (اعم از سازندگان کالاها یا ارائهدهندگان خدمات)، معیارها و شاخصهای گوناگون و متفاوتی مورد استفاده قرار میگیرد. برخی از شاخصهایی که بیش از سایر معیارهای ارزیابی عملکرد رایجتر میباشند عبارتند از (طاهری،۱۳۸۴، ۱۷):
اثربخشی[۱۸] با پاسخ سئوالاتی از این قبیل معلوم میشود که: آیا برای رسیدن به هدفهای سازمان فعالیتهای درستی را انجام میدهیم؟ آیا مشکلات سازمان را به درستی تشخیص دادهایم، و درصدد رفع آنها برآمدهایم، به طوری که به هدفهای سازمان در موعد مقرر دست یابیم؟ درجه دسترسی به هدفهای از پیش تعیین شده در هر سازمان، میزان اثربخشی در آن سازمان را نشان میدهد (طاهری، ۱۳۸۴، ۱۷).
کارایی[۱۹] بازده یا نسبت کار انجام شده به منابع مصرف شده و انجام امری به بهترین طریق و بوسیله فرد حائز شرایط در بهترین محل و مناسبترین وقت نیز تعریف گردیده است (فرهمند، ۱۳۷۹، ۱۷۳).
کیفیت[۲۰] یعنی میزان مرغوبیت محصول یا ارائه خدمتی بالاتر از حد متوسط، با توجه به قیمت مناسب و قابل رویت (نجف بیگی، ۱۳۸۷، ۱۵۴).
نوآوری[۲۱] به میزان تطابق محصولات تولیدی و فرایندهای تولیدی یک سازمان در قبال تغییرات تقاضا و نیازهای جدید مشتریان، تغییرات تکنولوژی و ساخت محصولات جدید گفته میشود.
نوآوری به منظور برآورد نیازهای جدید مشتریان یا ایجاد تقاضای جدید و کسب سهم بیشتر در بازار در مقایسه با رقبا انجام میپذیرد (طاهری، ۱۳۸۴، ۱۸).
بهرهوری[۲۲] را صاحبنظران، نسبت بازده سیستم تولیدی به مقداری که از یک یا چند عامل تولید به کار گرفته شده است و همچنین به عنوان معیار عملکرد یا قدرت و امکانات موجود برای تولید کالا یا خدمت معین تعریف نمودهاند (ابطحی و کاظمی، ۱۳۸۳، ۲۱).
کیفیت زندگی کاری[۲۳] به این موضوع مربوط میشود که سازمان تا چه میزان به برقراری ایمنی در محیطکار، امنیت شغلی در سازمان، پرورش استعداد کارکنان خود و بالا بردن مهارتهای آنان از راه های گوناگون و به عبارتی دیگر ایجاد رضایت شغلی آنان از محیط کار قادر میباشند (طاهری، ۱۳۸۴، ۱۸).
۲-۱۱٫ اصول ارزیابی عملکرد