۲-۱-۷) موانع صادراتی
شرکتها در هر یک از مراحل فرایند بین المللی شدن از قبل از شروع عملیات صادرات تا مراحل آغازین و درگیری اساسی در صادرات، با موانع صادراتی مواجه میشوند اما اغلب ماهیت این موانع در طول فرایند بین المللی شدن تغییر می کند. به گونه ای که در مراحل اولیه بیشتر مربوط به طرز تلقی و نگرش به صادرات بوده و جنبه ادراکی دارند اما با پیشرفت در فرایند صادرات، بیشتر ماهیت ساختاری و عملیاتی پیدا می کنند که جنبه تجربی و واقعی دارند. کاوسگیل (۱۹۸۴)، موانع صادراتی را براساس ریشه آنها دسته بندی کرده است. در دستهبندی وی این موانع ممکن است ریشه در محیط داخلی شرکت داشته یا مربوط به محیط خارجی شرکت گردد. سرینگهاوس و راسن (۱۹۹۰)، موانع صادراتی را به موانع انگیزشی، موانع عملیاتی، موانع اطلاعاتی و موانع دانشی، دستهبندی کرده اند. لئونیدو[۲۶] (۱۹۹۵)، با ترکیب دو شاخص ریشه یا منبع مانع و محل مانع یک نوع شناسی از موانع صادراتی ارائه داده است. در این دسته بندی موانع صادراتی درونی شرکت و مربوط به کشور مادر، موانع درونی و مربوط به کشور هدف، موانع بیرونی مربوط به کشور مادر و موانع بیرونی مربوط به کشور هدف، چهار گروه موانع صادرات میباشند (حسینی و همکاران، ۱۳۸۹، ص ۲۷).
۲-۱-۸) عوامل موثر بر صادرات
در تحقیقات دانشگاهی انجام شده، جنبه های مختلف شرکت که بر راهکار صادرات تاثیر میگذارند، شناسایی شده اند. اکثر تحقیقات بر عوامل داخلی و خارجی که بر روی فرایند صادرات اثر میگذارند، متمرکز شده اند.
عوامل داخلی
عوامل داخلی موثر بر راهکار صادرات، متغیرهایی میباشند که توسط شرکت تحت کنترل میباشند. ساختارهایی نظیر تعهد سازمان به صادرات، تمایل شرکت به صادرات، قابلیت های مدیریتی و ادراک صحیح از صادرات، اندازه شرکت و مزیت محصول از جمله عواملی هستند که مورد بررسی قرار گرفتهاند.
تعهد سازمان: تعهد به صادرات به طور سنتی به دو صورت شناخته می شود: مالی و کارکنان، برای شناخت سطح درک شرکت، محققان رفتار شرکت را در جمع آوری اطلاعات از بازارهای خارجی، استخدام و آموزش کارکنان، فراهم نمودن ملاقاتها و سفرهای بین المللی، یادگرفتن فرایند صادرات و نحوه ی اسناد صادراتی را مورد بررسی قرار دادند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
انگیزش شرکت: بیلکی[۲۷] (۱۹۷۸) اولین کسی بود که انگیزش را به فرایند فروش صادرات ارتباط داد. با تحقیقاتی که انجام داد متوجه شد که انگیزه مدیران در امر صادرات، سوددهی بلندمدتی دارد که از طریق تنوع و رشد بلندمدت حاصل میشوند. انگیزه ها برای صادرات کاملا متفاوتاند. انگیزش صادرات ممکن است به شکلهای گوناگونی باشد و برای هر شرکتی، ترکیبی از عوامل مطرح می شود.
تواناییها و ادراکات مدیریت: کاووسگیل و نوین[۲۸] (۱۹۸۱) نتیجه گرفتند که تغییرات در رفتار صادرات ناشی از تفاوت در ویژگیهای مدیریت می باشد. ویژگیهای مهم مدیریتی شامل: نوع آموزش، درجه و میزان ریسک پذیری، گرایش بین المللی مدیران و گرایش مثبت مدیر به بازاریابی صادرات میباشد. با مقایسه صادرکنندگان در مقابل شرکتهایی که صادرات انجام نمیدهند، نشان داده شد که درصد زیادی از صادرکنندگان، تجربه قبلی زندگی در کشور خارجی، مسافرت خارجی و یا یک زبان خارجی دارند. همچنین بسط تجربه یک شرکت در بازار داخلی نقش مهمی را در تعیین سطح صادرات ایفا می کند. در واقع پیش زمینه تحصیلی و مهارت های زبان، از پیش نیازهای اساسی بازاریابی صادرات میباشند.
اندازه ی شرکت: بسیاری از محققان ارتباط بین اندازه شرکت و فعالیتهای صادراتی را مورد بررسی قرار داده اند. اندازه شرکت از طریق حجم فروش سالانه و تعداد کارکنان، اندازه گیری می شود. بارتون[۲۹] و همکاران (۱۹۸۷) پس از مطالعات بسیار به این نتیجه رسیدند که بیم اندازه شرکت و تصمیم برای صادرات، رابطه مثبتی وجود دارد.
مزیت های محصول: مزیت های محصول از طریق سرمایه گذاری در برتریهای فنّی اندازه گیری میشوند که محصول یا شرکت را روانهی بازار می کند. زمانی که یک شرکت از اولویتها و برتریهای محصول خویش آگاه است، با احتمال بیشتری محصول را صادر خواهد نمود.
عوامل خارجی
عوامل خارجی، متغیرهایی هستند که شرکت هیچ کنترلی بر آنها ندارد یا میزان کنترل کمی بر آنها دارد. برخی از این عوامل عبارتند از: محیط بازار، سطح، نوع و میزان مساعدت و همکاری دولت در امر صادرات.
محیط بازار: تصمیم یک شرکت برای صادرات، ممکن است هم به محیط بازار داخلی و هم محیط خارجی بستگی داشته باشد. مطالعات نشان می دهند که اندازه جاری یا بالقوهی بازار داخلی می تواند بر تصمیم صادرات تاثیر داشته باشند. رابین[۳۰] (۱۹۸۰)، متوجه شد که بازارهای داخلی بزرگ، به صورت مانعی برای صادرات عمل می کنند. به زعم وی، در بازارهای داخلی بزرگتر، تقاضای کافی برای محصولات تولیدی شرکتها وجود دارد، بنابراین کمتر به دنبال بازارهای جدید میباشند، در نتیجه فروش و سود خوب در بازارهای داخلی، صادرات را کاهش می دهد. همچنین اگر بازارهای خارجی بزرگتر از بازارهای داخلی باشند، به احتمال بسیار زیاد شرکت در سطح وسیعتری به صادرات مبادرت خواهد نمود. علاوه بر اندازه بازار، شرایط رقابتی در بازار خارجی نیز می تواند نقش مهمی را در تعیین رفتار صادرات ایفا نماید. راس[۳۱] (۱۹۸۹)، عنوان نمود که رقابت و اندازه بازار هر دو از عوامل مهمی تلقی میگردند. او تایید نمود که در بازارهای خارجی، رقبای اصلی بومی در کانالهای توزیع از مزیت برخوردارند و این مزیتها مانعی برای ورود یک شرکت خارجی به بازار میباشد. در مقابل کشورهایی با رقابت کمتر و فرصتهای رشد بالا به احتمال بیشتر بازارهای هدف جذابتری میباشند. عوامل موثر دیگر بر محیط بازار خارجی، شامل موانع تعرفهای و غیرتعرفهای برای ورود به بازار علاوه بر فاصلهی فیزیکی و روانی از کشور مبدأ میباشد. هرچه موانع تعرفهای و غیرتعرفهای بیشتر باشد، بازار برای شرکت جذابیت کمتری خواهد داشت.
مساعدت دولت: مساعدت دولت شامل سیاستهایی میباشد که دولت برای کمک به صادرکنندگان در جریان تجارت بین الملل به کار می برد. مطالعات نشان داده اند که دولتها هم میتوانند عامل صادرات باشند و هم مانع انجام آن گردند. عموما، آنها از طریق ارائه اطلاعات، راهنمایی در فروش، انگیزه های مالیاتی، بیمه و برنامه های تامین بودجه، به صادرات کمک می کنند. کمکهای دولتی از طریق ارائه اطلاعات مربوطه میتوانند، مشوق فعالیتهای صادراتی شوند. دولتها همچنین از طریق سیاست تغییر نرخ ارز خارجی میتوانند مانع فعالیتهای صادراتی گردند (کاووسگیل و ناور[۳۲]، ۱۹۸۷، ص ۲۲۳).
۲-۱-۹) توسعه صادرات
یکی از راههای مقابله با متکی بودن اقتصاد کشورها بر درآمدهای صادرات تک محصولی، توسعه تولیداتی است که ضمن بهبود وضع اقتصاد داخلی سبب افزایش میزان و نوع صادرات شود (وظیفه دوست و زرین نگار، ۱۳۸۷، ص ۴). هدف از توسعه و ترویج صادرات در واقع، بهبود اوضاع اقتصادی یک کشور و به تبع آن بهبود استانداردهای زندگی مردم آن کشور میباشد. توسعه صادرات را میتوان از طریق افزایس حجم صادرات، تنوع در محصولات صادراتی و یا بازارهای هدف صادراتی انجام داد. نکتهای که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که دستیابی به این اهداف، خود نیازمند بسیج منابع مورد نیاز، ارتقای سطح شیوه مدیریت و فناوری محصولات و غیره در محیط کسب و کار ملی است. از این رو اهداف قابل دستیابی میباشند اما برای شرکتهای موچک و متوسط به دلیل دست نیافتن به منابع مورد نیاز دستیابی به اهداف فوق الذکر، ماهیتی سخت دارند (قره چه و شمشیری، ۱۳۸۹، ص ۶۶).
به دلیل اهمیت صادرات، دولتها معمولا اقدام به حمایت از فعالیتهای صادراتی شرکتها با به کارگیری مشوقها و برنامه های حمایتی می کنند که به برنامه های تشویق صادرات، معروف میباشند. هدف از ارائه این خدمات و تلاشها، کمک به شرکتهای فعال در یک قلمروی اقتصادی برای شروع و یا ادامه فعالیت های بین المللی (صادرات) است. یک گروه از این برنامه ها برای شرکتها، اطلاعات تجاری و صادراتی فراهم می کنند، برخی دیگر با هدف ایجاد یا افزایش انگیزه ی شرکتها برای صادرات ارائه می شوند و بخش مهمی نیز شامل حمایتهای مالی و عملیاتی (مانند تامین مالی صادرات، بیمهی صادرات، آموزش حمل و نقل صادرات، بازاریابی صادرات، اجرای ماموریتهای تجاری خارجی، ایجاد روابط تجاری با تجّار خارجی) می شود (حسینی و همکاران، ۱۳۹۵، ص ۲۲).
۲-۱-۹-۱) نقش سیاست های توسعه صادرات در عملکرد صادرات
سرینگ هاوس و راسان[۳۳] (۱۹۹۰) مطرح کردند که برنامه های توسعه صادرات، اثرات غیرمستقیمی بر روی فروش صادراتی دارند، ایشان به توسعه صادرات به منزلهی بهبود صادرات شرکتها و در نهایت افزایش فرصت این شرکتها برای موفقیت در بازارهای بین المللی نگریستهاند. کاووسگیل[۳۴] (۱۹۹۰) متوجه شد که اهداف برنامه های توسعه صادرات براساس بین المللی کردن شرکتها تغییر می کنند و شرکتها مطابق با آن بخشبندی میشوند. سطح بین المللی کردن شرکت به عنوان عاملی حیاتی در توسعه ی برنامه های مناسب شناسایی شده اند. با بررسی مطالعات پیشین این نتیجه حاصل می شود که ارتباط مثبتی بین برنامه های توسعه صادرات و عملکرد شرکت وجود دارد. به عنوان مثال: فعالیت نمایشگاهها و هیأت های تجاری منجر به سطوح بالاتری از عملکرد میشوند، به دلیل اینکه به مدیران این امکان را می دهند که به سرعت اطلاعاتی درخصوص بازار صادرات و فرایند صادرات به دست آورند (سرینگهاوس و راسان[۳۵]، ۱۹۹۱، ص ۳).
کاتسیلیس[۳۶] و همکاران (۱۹۹۶) متوجه شدند که سیاستهای توسعه صادرات ملّی، ارتباط مثبتی با عملکرد صادرات شرکتها دارند. زینکوتا[۳۷] (۱۹۶۰) مدلی را ارائه داد که نشان میدهد چگونه برنامه های توسعه صادرات بر روی عملکرد صادرات شرکت تاثیر می گذارد. مطابق با این مدل، کمکهای صادراتی فقط به طور مستقیم بر روی عملکرد صادرات اثر می گذارد. این برنامه ها به عنوان ابزاری برای افزایش قابلیتها، شایستگیهای مدیریتی و سازمانی نگریسته شده است.
صلاحیتهای سازمانی شامل: تواناییهای تحقیق، آگاهی از بازار، ارتباطات، منابع انسانی و فناورانه میباشد.
صلاحیتهای مدیریتی شامل: آموزش، تبلیغات بین المللی، تخصص، گرایش و تعهد بین المللی میباشد.
به طور کلی، برنامه های تشویق صادرات را به سه گروه برنامه های تشویق مالی (شامل: معافیتهای مالیاتی، وام های صادراتی، مجوز جانشین کردن مواد اولیه وارد شده و بیمهی صادرات)، برنامه های کمکهای فنّی (ترفیع بازاریابی در کشورهای هدف، کمک وارداتی به صادرکنندگان و حمایتهای حمل و نقل صادراتی) و سایر مشوقها (اصلاح بروکراسی و جوایز صادراتی) دسته بندی کرده اند (حسینی و همکاران، ۱۳۹۵، ص ۲۵).
ابی و اسلاتر[۳۸] (۱۹۹۵)، عوامل تاثیرگذار بر عملکرد صادراتی را به عوامل مربوط به محیط بیرونی و عوامل مربوط به محیط درونی بخش بندی کرده اند. به زعم ایشان، عملکرد صادرات تحت تاثیر سه گروه از متغیرهای درونی به شرح زیر قرار می گیرد:
مشخصههای شرکت: مانند اندازه شرکت، طرز تلقی مدیریت تسبت به صادرات
قابلیت های شرکت: مانند دانش بازاریابی و فناوری
استراتژی بازاریابی بین المللی: مانند بازارهای هدف، روش ورود و تطبیق آمیخته بازاریابی با بازارهای هدف
استفاده از برنامه های تشویق صادرات، دانش و اطلاعات عملی صادرات را افزایش میدهد، طرز تلقی و ادراک مدیران از محیط بازار صادراتی را تحریک می کند و تعهد به صادرات را نیز ارتقاء میبخشد و از این طریق به طور مستقیم بر استراتژی صادرات و عملکرد صادرات تاثیر می گذارد (گنجتورک و کوتیب[۳۹]، ۲۰۰۴، ص ۵۱۲).
اگر مدیران شرکتها، محرکهای صادراتی مختلف را درک کرده و قدرت آنها را بالا برآورد کنند، ممکن است صادرات را به عنوان یک استراتژی پذیرفته و رفتار صادراتی را آغاز نمایند. محرکها یا انگیزاننده های صادرات را میتوان براساس منبع محرک، به دو دسته محرکهای درونی و محرکهای بیرونی تقسیم نمود. محرکهای درونی عواملی هستند که به محیط داخلی شرکت مربوط میباشند اما محرکهای بیرونی ریشه در محیط کشور مادر یا کشور بیگانه دارند. به علاوه، میتوان براساس ماهیت محرکها، آنها را به محرکهای فعال و محرکهای واکنشی دسته بندی نمود. در این دسته بندی، محرکهای پیش فعال، محرک هایی هستند که ناشی از شایستگیها و توانمندیهای داخلی و منحصر به فرد شرکتها میباشند. این فاکتورها، فاکتورهای کششی نامیده میشوند. محرکهای واکنشی یا فاکتورهای فشار، محرکهایی هستند که موجب درگیر شدن شرکت در صادرات برای پاسخ به فشار یا تحریک عوامل محیطی میشوند. بنابراین، برنامه های تشویق صادرات محرکهای بیرونی و واکنشی صادرات هستند که ممکن است بر عملکرد یا استراتژی صادرات شرکتها تاثیر داشته باشند. زمانی که یک شرکت با دو راهی تصمیم گیری برای شروع یا ادامه ی صادرات مواجه می شود، گرایش عمومی به سمت تصمیم به عدم صادرات است. گرایش به عدم صادرات را میتوان به موانع صادراتی نسبت داد. موانع صادراتی شامل موانع نگرشی، ساختاری یا عملیاتی هستند و موجب پنهان ماندن یا عدم شکوفایی تواناییهای شرکتها در شروع یا گسترش و ادامه فعالیت های صادراتی میشوند (حسینی و همکاران، ۱۳۸۹، ص ۲۶).
۲-۱-۱۰) عملکرد صادراتی
برای سالها عملکرد در بازارهای بین المللی شرکتها مورد توجهی محققان مختلف بوده است. این تعجب برانگیز نسیت که مدیران شرکتهای بین المللی باید درباره تعهدات آینده بر مبنای عملکرد فعالیتهای کنونیشان تصمیم گیری کنند. ظاهرا قضاوت در این مورد که آیا یک معامله بین المللی موفق است یا خیر، آسان میباشد. ممکن است هدفهای از پیش تعیین شده توسط مدیریت تحقق یابد یا حتی فراتر از آن باشد. موفقیت مفهوم پیچیدهای است که می تواند به وسیله شاخص های چندگانه اندازه گیری شود (موان[۴۰] و همکاران، ۲۰۰۸، ص ۴۸۹).
عملکرد در بازارهای بین المللی به رضایت مدیران از نتایج اقتصادی مربوط می شود و دانش بازار جدید به دست آمده از فعالیتهای بین المللی که بازار و هدفهای توانمندگرا را نشان میدهد، مربوط میباشد. مقیاس عملکرد در بازارهای بین المللی برگرفته از مطالعات نایت و کاوسگیل میباشد. (مقیاس هفت امتیازی رضایت را در رابطه با انتظارات اولیه درباره سهم بازار، رشد فروش، سوددهی قبل از مالیات، رشد فروش در مقایسه با رقبای اصلی و یک ارزیابی کلی از رضایت اندازه گیری می کند.) مقیاس دانش درباره بازار جدید سوالاتی را به روش سادهای شکل میدهد و رضایت را با دسترسی به بازارهای جدید و مشتریان و همچنین رضایت درمورد دانش جدید درباره رقبا و کانالهای توزیع، اندازه گیری می کند (نایت و کاووسگیل[۴۱]، ۲۰۰۴، ص ۱۲۵).
۲-۱-۱۰-۱) تعیین کننده های عملکرد صادرات شرکت
در ادبیات مرتبط با صادرات، عوامل مختلفی به عنوان عوامل تاثیرگذار بر موفقیت صادرات بیان شده است. در یک تقسیم بندی میتوان این عوامل را به تعیینکننده های داخلی و تعیین کننده های خارجی، تقسیم نمود. تعیینکننده های داخلی یا قابل کنترل، به عواملی گفته می شود که در درون شرکت وجود دارند و توسط مدیران شرکت قابل کنترل هستند، درصورتی که تعیین کننده های خارجی در محیطی که شرکت در آن فعالیت دارد، وجود داشته و غیرقابل کنترل میباشند (رحیم نیا و صادقیان، ۱۳۹۰، ص ۱۲۲).
تعیین کننده های داخلی
تعیین کننده های داخلی عملکرد صادرات عبارتند از: مشخصههای شرکت، مدیریت، منابع فناوری، مشخصه های تصمیم گیرنده و تعیین کننده های مرتبط با صادرات.
مشخصه های شرکت:
از مشخصههای شرکت میتوان به اندازه و تجربه اشاره نمود. در میان تعیین کننده های عملکرد صادرات، اندازه شرکت به روشهای مختلف (از جمله تعداد کارمندان ثابت شرکت) اندارهگیری شده است اما تاثیر آن قابل بحث است. تاثیر مثبت آن با توجه به این مطلب توجیه می شود که هرچه یک شرکت بزرگتر باشد، منابع بیشتری دارد و شرکتهای بزرگتر میتوانند از اقتصاد مقیاس و تجربه بالا، سود ببرند و عملکردشان را بهبود بخشند. در عین حال شرکتهای کوچک متعددی با عملکرد بالا وجود دارد به طوری که بیان می شود، شرکتهای کوچک میتوانند با انعطاف پذیری، از فرصتهای رشد بیشتری استفاده نمایند، حتی اگر محدودیت منابع داشته باشند. شرکت می تواند یک عامل تعیینکننده موفقیت صادرات به شمار آید. از یک طرف هرچه تجربه شرکت بیشتر باشد، می تواند از روشها و تکنیکهای بیشتری بهره مند شود و بر عملکرد تاثیر مثبتی گذارند اما از طرف دیگر، عنوان می شود که شرکتهای جوانتری که در بازار محلی شرایط نامساعدی دارند، میتوانند با تمرکز بر صادرات، عملکرد بهتری داشته باشند (ویلکینسون و براودرز[۴۲]، ۲۰۰۶، ص ۲۳۴).
مدیریت شرکت
مدیریت شرکت می تواند یک منبع در جهت بهبود عملکرد شرکت، ایفای نقش کند. تعهد مدیریت به امر صادرات، به عنوان یک تمایل کلّی به تخصیص منابع مورد نیاز برای صادرات است که می تواند تاثیر به سزایی بر عملکرد صادرات داشته باشد. اختلاف در تعهد می تواند منجر به عدم دستیابی برابر به اطلاعات شود. رسالت تجارت نیز می تواند به عنوان یک مولفهی مدیریت مورد نظر قرارگیرد که باعث بهبود عملکرد صادرات می شود (اسپنس[۴۳]، ۲۰۰۳، ص ۸۴).
منابع تکنولوژی
نوآوری می تواند به عنوان یک منبع سودآوری تلقی شود. نوآوری منجر به عملکرد بهتر شرکت می شود. خلاقیت نیز می تواند به عنوان یک معنای وسیعتر، نسبت به نوآوری، مورد توجه قرار گیرد (لئونیدو[۴۴] و همکاران، ۲۰۰۲، ص ۵۳ ).
مشخصه های تصمیم گیرنده
شخصیت و نگرش تصمیمگیرنده که می تواند مدیر یا مالک شرکت باشد در زمینه نوع تجارت و صادرات می تواند بر عملکرد صادرات شرکت ها تاثیر بسزایی داشته باشد (کاووسگیل و زو[۴۵]، ۱۹۹۴، ص ۵).
تعیین کننده های مرتبط با استراتژی صادرات
مولفههای متفاوتی به عنوان مولفههای استراتژی صادرات در ادبیات مدیریت وجود دارد. یکی از این مولفه ها با عنوان استراتژی بازاریابی، آمیخته بازاریابی را دربر دارد که شامل محصول، قیمت، توزیع و ترفیع می شود. نوع ارتباط بین صادرکننده و سایر شرکای تجاری (مانند: مشتریان واسطه ها و غیره) می تواند در بهبود عملکرد صادراتی شرکت، موثر واقع شود. استراتژیهایی از نوع تشریک مساعی، یک راه موثر برای توسعه دانش صادراتی و تقویت منابع هستند (هاهتی[۴۶] و همکاران، ۲۰۰۵، ص ۱۲۶). استراتژی تطبیق محصول نیز مولفهای دیگر از استراتژی صادرات است که اشاره به تطبیق محصول با فرهنگ مشتریان دارد و مبتنی بر نیازهای مشتریان است که منجر به بهبود عملکرد صادراتی شرکت، می شود. البته برخی از محققان نتایجی برخلاف این گرفتهاند. جنبه دیگر استراتژی صادرات، انتخاب تنوع در مقابل تمرکز جغرافیایی است. تمرکز بازار صادرات از طریق تمرکز بر روی تلاش های بازاریابی در تعداد محدود بازارهای کلیدی و گسترش تدریجی در بازارهای جدید در طول زمان محقق می شود. در حالی که تنوع بازار صادرات به عنوان ورود سریع به تعداد زیادی از بازارها و تخصیص تلاش های بازاریابی در میان بازارهای مختلف، معرفی می شود (کاتسیکیا[۴۷] و همکاران، ۲۰۰۵، ص ۵۸).