۵-۳۴. مناظره میان نقّاشان چین و روم در آیین اسکندری
داستان مناظرهی میان چینی ها و رومیان در آیین اسکندری عبدی بیگ شیرازی در دفتر دوم در میان ابداعات و اختراعات اسکندر آمده است . عبدی بیگ شیرازی غرض از قرار دادن این مناظره را در این بخش ، ثبت هنر نقّاشی به نام اسکندر دانسته، چنان که خود او می گوید:
هــــنر پیشه نقّاش مانــی رقم فشاند این چنین مشک چین از قلم
که اسکندر آن شاه دانش پنــاه کـــــه بودش به هر دانشی دستگاه
به هر پیشه می بود رغبت فزای کــــه ماند نموداری از وی به جـای
(عبدی بیگ شیرازی ، ۱۹۷۷م: ۱۰۷)
چنان که از گفتهی عبدی بیگ بر می آید او هنر «نموداری » یا نقّاشی را میراث ابداعات و اختراعات اسکندر بر شمرده و به همین خاطراین مناظره را در میان دفتر دوّم که شرح ساختهها و ساختمانهای او است قرار داده است.
زمان ، مکان و علّت این مناظره در آیین اسکندری نیز با اسکندرنامه ی نظامی متفاوت است . عبدی بیگ زمان این واقعه را بعد از رجعت اسکندر به روم نقل می کند و مکان این مبارزه طلبی را نیز در روم ودر حضور اسکندر می داند. علّتی که او برای این مبارزه خواهی می آورد این است که نقّاشان روم هنر نقّاشی را میراث تاریخی خود به شمار می آورند در حالی که اهل خطا بر این باورند که رومی ها این هنر را از چینی ها فرا گرفتهاند:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
به غیرت فتادند اهــــــل خطـای خردشان بدین گونه شد رهــنمای
زدل خون زدیده گهـر ریــــختند خــیالی زخــاطـــر بــرانگـیختند
به دعوی هــم ســـوی روم آمدند به ملک هنر کـــوس دعوی زدنــد
بــه عرض ســکندر رساندند بـــاز که مـــــــــا نقشبندان جادو طراز
نخـــستین درِ ســحرسازی زدیم دم از فنّ جـــــادو طرازی زدیـــم
زمــــا رومیان شیوه آمــــوختند کـــــــــه شمع هنر را برافروختند
کنون می کنند آن تصوّر به خویش کـــــه دانسته بــودند گویی زپیش
(همان: ۱۰۸)
اهل خطا طرح دعوی می ریزند و در این میدان اسکندر را به عنوان داور شاهد می گیرند که بر این مبارزه طلبی هنری قضاوت کند :
که جادو خیالان این مرز و بــوم چه اهل فرنــگ و چه ابنای روم
به دعوی بیایند یک یک به پیش نمایند مـــــا را هنرهای خویش
اگر مــــا توانیم ازآن ساخـت به رسدمان درین شیوه احسنت و زه
وگرنه زدعوی یکــایک خــموش همه پیش ایشان بگیریم گــوش
(همان: ۱۰۸)
اسکندر هنرمندان روم را در بارگاه جمع می کند و آنان را از طرح دعوی چینی ها آگاه می سازد و بنا را بر آن می گزارند که نخست هنرمندان رومی نقشی را ترسیم کنند و سپس هنرمندان خطایی نقش دیگری را بر آن منوال بیافرینند:
هنرپیشگان را طلب کرد شاه همه جمع فــرمود در بارگـاه
تناظر کنان هردو جادو شـعار میانشان چنین یافت آخر قرار
که استاد کاران روم وفــرنگ کزآیینه ی دل زدایند زنــــگ
نگارند نقشی به کلک و بیـان که عاجز بماند خـــطایی ازآن
(عبدی بیگ ، ۱۹۷۷: ۱۰۹)
رومی ها نقشی شگفت انگیز را نقّاشی می کنند که موجب بهت همگان می گردد. اهل خطا از اسکندر درخواست می کنند که آن ها در اطاقی دربسته کار خودرا انجام دهند و پس از اتمام کار داوران به آن خانه وارد گردند.
پس از چهل روز اسکندر و خاصّگیانی که درون خانه می روند از دیدن نقشهای زندهای که راه می روند و حرکت می کنند در حیرت فرو می روند. نتیجهی این مناظره با آنچه که در اسکندر نامه ی نظامی آمده است مشابه است . رومیان که تا آن زمان آینه ندیده بودند ، فریب آیینه کاری اهل خطا را می خورند و بادیدن نقش خود در آینه آن را نقوش جاندار می پندارند. اهل خطا در این فن بر رومیان سبقت می گیرند :
پس از چـــــلّه رفتند از آن جا برون ببردند شه را بـــــــدان اندرون
شـــه و خــــــاصّگان و هنرپیشگان هــنرپــروران چابک اندیشگــان
چــه دیدند ایوانی از هــــفت جوش به صیقل صفا داده از روی هــوش
درو عکس مردم به صــــد زیب وفر یکـــی در توقّف دگــر در گـــذر
زهـرکس که آمــــد درون یک مثال یکی در سخن دیگری در خــــیال
شهنشاه را حـیرت از خـــود ربـــود کـــزآن پیش آیینه نــــادیده بود
هــمه رومیان عاجـز از آن خــــیال زصــورت چــو صورت بماندند لال
همه هـــــــوشمندان یونان زمیـن بـــــــه تسلیـم کردندشان آفرین
(همان: ۱۱۰)
رومی ها با آگاه شدن از هنر و فنّ آیینه کاری ، آینههای زیادی برای کاربرد در موارد متفاوت می سازند و در این فن از همگان پیشی می گیرند:
حـکیمان ایـــــوان شاهنشهی زآیینه چــــــون یافتند آگـــهی
نمودند هر یک یــــکی انتقال دگر گـــــونه بستند هریک خیال
یکی ســاخت آیینه ی مهرتاب کزو رخت مـی سوخت درآفتـــاب
یکی سـاخت آیینه ی سبزگون که صورت نمودی نگــون در درون
(همان: ۱۱۰)
۵-۳۵. پیکار اسکندر با روس ها در اسکندر نامه ی نظامی
چنان که نقل شد داستان اسکندر و شرح مبارزات و فتوحات او در آیین اسکندری در دفتر نخست پس از خاتمهی جنگ میان چین و روم وپذیرش صلح از جانب دوطرف به پایان می رسد . امّا ادامهی این داستان دراسکندر نامه ی نظامی بر وجه دیگری است . اسکندر پس از فتح بی دردسر چین براساس گزارش نظامی قصد برگشت به ایران را دارد که ناگهان «دوالی » دست نشاندهی او در شهر ابخاز به حضور می رسد و از ستم و جوری که روس ها در حقّ آنان کردهاند دادخواهی می کند.
زرّین کوب در این باره می گوید :
« از خراسان اندیشه ی بازگشت به روم داشت که دوالی پهلوان ابخاز به درگاه وی رسید و از بیداد تجاوزگران روس و دستبرد آن ها به خاک بردع به وی شکایت آورد .»
(زرّین کوب ، ۱۳۸۶ : ۱۸۶)
دوالی که سالار ابخاز بــود به نیروی شه گـردن افراز بود
دوال کمر بسته بر حکم شاه بسی گــــرد آفاق پیمود راه
درآمـــد بر شاه نیکی سگال بنالید مانند کــــوس از دوال
که فریاد شاها ز بیداد روس که از مـهد ابخاز بستد عروس
(نظامی گنجوی، ۱۳۸۸: ۴۰۱)
روس ها به گزارش نظامی همهی سرزمین های شمالی را آماج قتل و غارت کرده و جای آبادی در آن دیار از خود بر جای نگذاشتهاند. شهر بردع را با گنجهای آن به یغما برده و نوشابه و همه ی زنان بارگاه او را به اسارت گرفتهاند:
همان ملـــک بــردع بر انداختند یکی شهر پر گنج پرداخــتند
بـــــه تاراج بــــــردند نوشابه را شکستند بر سنگ قـــرّابه را