معنی و مفهوم: محبوب نگارین همچون ماهی است که با پیراهن کتان خویش آمیخته شده است. (اگر چه ماه کتان را از بین میبرد و میپوساند) از غبغب زیبای خویش طوق و گردنبندی ساخته و بر خود آویزان کرده است و از زلف سیاه شبگون خویش بر ماه رخ خود دستمالی بسته است .
آرایههای ادبی: ماه استعاره از وجود معشوق . شب استعاره از موی سیاه نگار. ماه تابان استعاره از رخ زیبای محبوب . غبغب به طوق مانند شده است. و گوشه چشمی به اعتقاد قدما مبنی بر این که ماه کتان را میپوساند امّا ماه وجود معشوق با لباس کتان او درآمیخته و هیچ آسیبی به آن نمیرساند .
۶۱ - افتاده چون اشک منش، نور غبـب بر دامنـش
زآن نور سیمین گردنش، زرّین گریبان دیـدهام
معنی و مفهوم: پرتوهای غبغب درخشان محبوب، مانند اشکهای درخشان من که بر دامن میریزد، بر دامنش افتاده است. از انعکاس پرتوهای گردن نقرهگون محبوب ، لباس او را زرّین و طلایی میبینم .
آرایههای ادبی: نور غبغب به اشک شاعرکه بر دامن میریزد تشبیه شده است. سیمین گردن اضافهی تشبیهی مقلوب .
۶۲ - زلفش چلیپا خم شده وزلب مسیحا دم شـده
زلف و لبش با هم شده، ظلمات و حیوان دیدهام
واژگان: چلیپا: خاج و صلیب، علاقی که مسیحیان با خود دارند و به شکل داری است که معتقدند عیسی را به آن مصلوب کردهاند. (فرهنگ لغات) مسیحا دم: با دم و نفس مسیح ، زنده کننده. (فرهنگ لغات) ظلمات : توضیحات. حیوان: توضیحات
معنی و مفهوم: خم زلف محبوب، همچون صلیب شده است و لب او مانند نفس حیات بخش مسیح، زندگی میبخشد. زلف ولب او در همراهی با هم همچون ظلمات و چشمهی آب حیات هستند (در سیاهی زلف و حیات بخشی لب) .
آرایههای ادبی: زلف را در خمیدگی به صلیب مانند کرده است. لب را در حیات بخشی به دم عیسی و زلف و لب را در مصراع دوم به ظلمات و آب حیوان تشبیه کرده است. صلیب و مسیحا، با هم تناسب دارند. ظلمات و چشمهی حیوان نیز با هم تناسب دارند. دم و خم جناس اختلاف در آغاز دارند .
توضیحات :
مسیحا دم: عیسی به فرمان خدای تعالی کور و پیس را شفا میداد و مرده را زنده میکرد. در انجیل صبوت ( کودکی ) هست که طفلی را در بازی میکشند و گناه را بر گردن عیسی میگذارند و طفل مرده به فرمان عیسی برخاست و به بی گناهی مسیح گواهی داد. چهار روز پس از مرگ شخصی به نام العازر بر سر گور او رفت، با دم مسیحایی خویش او را زنده کرد و از این جهت نفس عیسی و دم مسیحا به عنوان معجزاتی که به کار بهبود بخشیدن بیماران و زنده کردن مردگان میآمد مورد استفادهی شعرای فارسی زبان برای ساختن مضامین بدیع واقع شده است. ( یاحقی ، ۱۳۷۵: ۳۱۱ )
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ظلمات و حیوان : ظلمات جمع ظلمت است و قسمتی از زمین در منطقهی شمال که به عقیدهی قدما در آن جا دائماً شب باشد و آب حیات در آن جاست و هم چنین گوهرها در آن پراکنده است . بنا بر روایات و افسانهها ، خضر و اسکندر به طلب آب حیات به آنجا رفتند و خضر آب زندگی بخورد و زندهی جاوید ماند لیکن اسکندر به منزل مقصود راه نیافت. ( یاحقی ، ۱۳۷۵: ۳۰۱ )
۶۳ - جان از پیاش تیمارکش، چون چشم او بیمار و خوش
دل چون دهانش پسته فش، خونین و خندان دیدهام
واژگان: تیمارکشیدن: رنج کشیدن، مراقبت کردن کسی یا چیزی را. (معین)
معنی و مفهوم: جان به دنبال آن محبوب نازنین در حال غم و اندوه خوردن است و همچون چشم خمار او هم بیمار است و هم از این بیماری سرخوش است. دل عاشق همچون دهان پسته مانند (تنگ) او هم خونین است و هم در عین حال خندان می کند .
آرایههای ادبی: جان را در بیماری به چشم معشوق مانند کرده است. بیماری چشم کنایه از خماری آن است. دل در خونینی و خندانی به لب یار و باز در سرخی و خندانی به پسته تشبیه شده است. خندانی پسته استعاره از شکفتگی آن است .
۶۴ - او سرگران با گردنان، من در پیاش برسر زنان
دلها دوان دندان کنان، دامن به دندان دیـدهام
واژگان: سرگران:کنایه از کسی که در قهر و غضب بوده و خشمناک باشد. (برهان) گردنان: بزرگان و صاحب قدران، سران. (فرهنگ لغات) دندان کنان: کنایه از قطع کنندهی طمع باشد، عجز و الحاح و زاری کنان، ترسان. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: محبوب با حالت قهر و سرگرانی به همراه بزرگان به راه افتاده است و من در پی او از اضطرار و ناچاری و زاری، بر سر خود میزنم. دل های عاشقان با ترس و بیقراری و ناامیدی، چابک و چالاک به دنبال او میدوند .
آرایههای ادبی: دل به موجودی تشبیه شده است که در حال دویدن است. استعاره مکنیه از نوع تشخیص. دندان کنان کنایه از ترس و زاری و بیقراری. دامن به دندان کنایه از چابکی ، چالاکی .
۶۵ - تیز است چون بازار او ، عاجز شدم در کـار او
جان در خط دلـدار او، مدهوش و حیران دیـدهام
معنی و مفهوم: چون بازار عشق او را پر رونق دیدم در کار عشقش عاجز شدم و جان خویش را در راه عشقبازی و دلداری او مدهوش و متحیّر دیدم .
آرایههای ادبی: بازار تیزکنایه از رونق و رواج کار. جان استعارهی مکنیه از نوع تشخیص به انسانی تشبیه شده که متحیّر و مدهوش باشد .
۶۶ - زلفش بسان زنگیان، درهم شده بر هر کـران
بر عارضش بازی کنان، افتان و خیزان دیــدهام
واژگان: زنگیان: منسوب به زنگ، منسوب به قبایل سیاه پوست ساکن افریقای شرقی. ( فرهنگ لغات) کران: کنار، طرف ، حد. (معین) عارض: صفحه، صورت، رخساره، چهره. (معین)
معنی و مفهوم زلف سیاهش از هر طرف پریشان شده و افتان و خیزان بر روی صورتش در حال بازی و جولان است .
آرایههای ادبی: زلف را در سیاهی به زنگیان تشبیه کرده است . (تشبیه مجمل)بازی کردن زلف آرایهی تشخیص دارد.
۶۷ - دجله ز تفّ آه خود، کرده تیمـم گاه خــود
بغـداد را در راه خـود، از دیـده طوفان دیــدهام
واژگان: تیمم گاه: جای گاه دست و روی به خاک مالیدن به قصد عبادت به جای آب، دست بر خاک زدن و به صورت مالیدن و نیز تطهیر با خاک.(فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: از حرارت و گرمی آه من، آب دجله خشکید به گونهای که میتوانم در آن تیمم کنم ( از آن خاک بلند میشود ) و از فراوانی اشکم میبینم که نزدیک است که بغداد را طوفان فرا بگیرد .
آرایههای ادبی: اغراق در وصف حرارت آه و فراوانی اشک .
۶۸ - خاقانیا، جان برفشان در من یزیـد عاشقـان
کان گوهر ار بخری به جان، ارزد که ارزان دیدهام
واژگان: من یزید: که زیاد میکند؟ اصطلاحی است که در حراج اجناس به کار میرود. (فرهنگ لغات) ارزان: آن چه ارزنده باشد به بهای وقت. (معین)
معنی و مفهوم: ای خاقانی، در من یزید حراج بازار عشّاق، تو جانت را برافشان؛ چرا که گوهر عشق ( معشوق ) را اگر به بهای جان هم بخری ارزنده و شایسته است .
۶۹ - چون عزم داری راه را ، دل چون دهی دلخواه را
فرمـان شاهنشـاه را بر دل نگهبـان دیــدهام
معنی مفهوم: چون قصد ادامهی راه را داری، چرا دل به دلبر دلخواه خود میدهی؟ فرمان شاه اخستان بر دل نگهبان است و اجازه نمیدهد که به غیری دل بدهی (باید بازگردی) .