فرایند برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت پرتفوی، دانش های مرتبط با روندهای بازار، نیازهای مشتری و تکنولوژی را جمع آوری کرده و آنها را توسعه می دهد تا بهتر بتوان از آنها استفاده کرد. استراتژی های محصول برنامه های خانواده محصول، جریان و جهت تلاش های مرتبط با محصول جدید را هدایت می کنند. در شکل (۲-۴) بخش پایین خط چین –بخش فنی- فرصت های ویژه بازار و فعالیت های تعریف شده پروژه را مشخص می کند. این بخش با شناسایی و توسعه فرصت های جدید کسب و کار شروع می شود. نیازمندی های جدید مشتریان و تکنولوژی هایی که یک بخش خاص از مشتریان را تحت تأثیر قرار می دهند، به عنوان فرصت های ممکن مورد بررسی قرار می گیرند. بعد از بررسی فرصت های ممکن، با بهره گرفتن از مدیریت پرتفوی محصول تعدادی از طرح ها پذیرفته شده و تأمین بودجه می شوند. اگر طرحی دارای پتانسیل کم باشد یا با محدودیت منابع در دسترس مواجه باشد، کنار گذاشته می شودبا ترکیب بخش استراتژیک و فنی، می توان فرایند مذکور را به صورت ساخت یافته تر به صورت شکل (۲-۴) تبدیل کرد. در مرکز مدل ارائه شده، سیستمی پویا شامل شش فرایند وابسته به هم قرار دارد. این فرایندها برای حداکثر کردن بازده سهامداران، با شناسایی، سرمایه گذاری و مدیریت بهترین پرتفوی از پروژه های نوآوری، با هم کار می کنند. سه عنصر کلیدی: بازخورد، همراستایی استراتژیکی و نقطه مرکزی کنترل پرتفوی از فرایند فوق پشتیبانی می کنند .(سلیمی، نصیری،۱۳۸۶)
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نتیجه:
هدف غایی از نوآوری محصول این نکته است که شرکت می تواند با معرفی یک محصول جدید که به آن اجازه افزایش تقاضا و افزایش قیمت فروش را می دهد ، یک مزیت رقابتی را حاصل نمایند. شرکت هایی که می خواهند همزمان با تغییرات ،خود را به شیوه اساسی دوباره تعریف کنند وجهت پیشتازی در آینده ،الگو های کسب و کاررا تعیین نمایند ،بایستی به تولید ایده های بنیادی اهتمام ویژه ای داشته باشند. شرط لازم آن ارتباط نزدیک با مصرف کنندگان (تقاضا) ،عرضه کنندگان و رقبا است.در نتیجه،بنگاه ها در انجام نوآوری همانند اجزای یک سیستم عمل می کنند و مهمترین ویژگی نوآوری از این زاویه طبیعت و ویژگی سیستمی آن است.
۲-۳) اثرات نوآوری محصول بر سازمان
نوآوری در سطح شرکت شامل خلق محصولات جدید (نوآوری محصولات ) بکارگیری فرایندهای تولیدی جدید (نوآوری فرایند ) می باشد . شرکت ها باید به این واقعیت آگاه باشند که این دو شکل نوآوری به یکدیگر وابسته بوده و یک تاخیر زمانی بین سیکل عمر محصول و فرایند وجود دارد. در مراحل اولیه سیکل عمر محصول ، سطح نوآوری نمونه بالاست . محصولات خود را بهبود می بخشند تا یک طرح غالب که به بهترین وجه نیازهای مصرف کنندگان بالقوه را برطرف می سازد را بوجود آورند. این مرحله بنام الگوی سیال نامیده می شود.وقتی که یک طرح غالب شکل می گیرد ، پس از آن به نوآوری فرایندی تاکید می شود تا امکان تولید انبوه را فراهم آورد . این مسئله بطور مشخصی نیاز به انتقال از تجهیزات عمومی به تخصصی دارد. این دوره که در آن سطح نوآوری محصول به طور فاحشی کاهش می یابد به نام “الگوی گذار” خوانده می شود . در نهایت ، محصول وارد الگوی ویژه دوره عمر خود می شود. این مرحله شامل نوآوریهای فرایند تدریجی است که فرایند تولید را اختصاصی تر کرده تا هزینه ها را کاهش و کیفیت را افزایش دهدجوککا [۷۷](۲۰۰۸).
تحقق اهداف سازمانی ،زمانی بهبود می یابد که کارکنان از دانش نوآورانه به نحوی موثر استفاده کنند ،بی شک در سازمان های منطبق با سیستم مدیریت دانش ،عملکرد های سازمانی تحت تاثیر مدیریت نوآورانه قرار دارند (مون و دیگران[۷۸]، ۱۹۹۸).توسعه یادگیری در اشکال مختلف آن (فردی ،تیمی ، سازمانی) به عنوان عاملی بسیار مهم در موفقیت اقتصادی سازمان ها بوده است هیور لی و هالت [۷۹](۱۹۹۸) . در دنیای در هم تنیده امروز با کسب وکارهای پیچیده و پویا ،انجام کارها ،نیازمند یادگیری است و سازمان هایی در آینده برتر خواهد بود که بدانند چگونه تعهد و ظرفیت کارکنان را در جهت شناسایی بهترخواسته هایشان به کار گیرند. سازمان هایی که متعهد به یادگیری است احتمالا با بدست آوردن توان تغییر فن آوری قادر به کسب قابلیت های نوآوری در محصولات و فرایند ها شده و توان توان نوآوری قادر به کسب قابلیت نوآوری در محصولات و فرایندها شده و توان نوآوری موجب بهبود عملکرد ان می شود . به عبارت دیگر نو آوری به عنوان یک نیریوی مهم در جهت توسعه شرکت ها و بهبود عملکردشان محسوب می شود ژو[۸۰] (۲۰۱۰) . نتایج نشان می دهد که شرکت ها ی بزرگتر نیاز کمتری به استفاده از منابع دانش در نوآوری مدیریت دارند. این خود اثبات کننده یک رابطه مثبت میان نوآوری مدیریت و عملکرد سازمان است ،این بدان معنی است که روش های مدیریتی جدید ، منجر به افزایش مزیت رقابتی یک سازمان می شود.(الوانی ،۱۳۸۳،ص۲۲۳) خلاقیت و نوآوری آن چنان بهم عجین شده اند که شاید به دست دادن تعریف مستقلی از هر کدام دشوار باشد اما برای روشن شدن ذهن می توان آنها را به گونه ای مجزا از هم تعریف نمود . خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالیکه نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. به عبارت دیگر خلاقیت اشاره به قدرت اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو وتازه است (اعلایی و همکاران ،۲۰۱۲) .بیان می کنند نوآوری اشاره به معرفی مجموعه جدیدی از عوامل مهم تولید در این سیستم دارد. سرمایه گذاری در نوآوری شامل توانایی تشخیص ،سازماندهی و اجرای تحقیق و توسعه و نیز ایجاد فناوری های جدید در راستای پاسخگویی به نیازهای مشتری است. دانپورت بیان می کند نوآوری سازمانی را به عنوان سازش با یک تفکر یا رفتار جدید برای تطابق سازمانی تعریف کرد ،که شامل همه ابعاد و فعالیت های سازمانی ، مانند یک محصول جدید یا خدمات نوین ،یک فرایند تولید جدید و تکنولوژی آن ،یک ساختار تازه و یا سیستم اجرایی یک طرح یا یک برنامه جدید در سازمان می باشد( نلسون ودیگران [۸۱]،۲۰۱۲ ).
۲-۴ ) رابطه مدیریت دانش و نوآوری محصول
کارنیرو[۸۲] (۲۰۰۰) نوآوری شامل تلاش برای جستجوی و کشف ،آزمایشگری و توسعه تکنولوژی های جدید ، محصولات جدید و خدمات ، فرایند های تولید جدید و ساختار های سازمانی جدید می باشد . نتیجه این تلاش ها و کوشش ها به نظر، ماده ای خام از صنعت اطلاعاتی می باشد . مدیران جدید آگاه هستند که اطلاعات نتیجه تکامل تدریجی دانش بوده و شبکه ای قوی بین کوشش های ذهنی و نوآوری های تکنولوژیکی در حال توسعه می باشد. تلاش های نوآورانه نتیجه مستقیم سرمایه گذاری در دانش و کارگران دارای دانش می باشد.دانش برای سازمان به تنهایی منبع مهمی نیست. دانش برای دانش نیست بلکه برای عمل و بهبود عملکرد مهم است ،به این ترتیب در قلب مدیریت دانش باید نوآوری را جستجو کرد زیرا مزیت رقابتی پایدار در نوآوری پنهان است، نوآوری دانش در عمل با دانش فعال است و همانطور که از دانش زاده می شود، تمام ویژگی های آنرا داراست ، در عین حال نوآوری از رکود دانش و راکد بودن آن جلوگیری می کند همچنین حرکت دانش در مسیر را، برای سازمان و جامعه به ارمغان میاورد . به این ترتیب امروزه نوآوری برای حیات سازمان ها در فضای تکنولوژیکی غالب قرن۲۱ الزامی است آنها برای ادامه حیات خود باید به طور مستمر نوآور باشند. تحقق این هدف مجدداٌ استقرار مدیریت دانش را به عنوان قابلیت اصلی سازمان الزامی می کند( دهقان نجم ،۱۳۸۸ صص۵۰-۵۱) .
اولین گام در نوآوری محصول، تشکیل تیمی برای نوآوری محصول می باشد. تیم نوآوری محصول، در داخل واحد R&D تشکیل شده و وظیفه توسعه و نوآوری محصول جدید را برعهده خواهد داشت. عمده فعالیت بخش R&D در نوآوری محصول، به ایده سازی و تعیین راهبردهای محصول برمی گردد،تیم تشکیل شده، باید متشکل از افرادی با وظایف، دانش ها و توانایی های متنوعی باشد. بکارگیری تیم های چندوظیفه ای مستقیماً به اثربخشی کلی نوآوری محصول کمک می کند. همچنین تیم های منعطف با وظایف متقاطع، در توسعه فعالیتهای جدید موفق تر هستند چون دارای ترکیب دانشی جدید بوده و به سازمان ها قابلیت های جدیدی عرضه می کنند. این تیم ها توانایی حل مسأله را در هنگام بروز مشکل و موانع سر راه اجرا، افزایش می دهند. سازمان های با وظایف متقاطع و یکپارچه، پروژه های توسعه را زودتر و با تلاش کمتری نسبت به شرکت هایی که از لحاظ وظیفه ای مجزا هستند، انجام می دهند.(سلیمی و نصیری،۱۳۸۶).
نوناکا[۸۳] (۱۹۹۵) سازمانهایی که قادرند دانش سرمایه های اجتماعی خود را بر انگیخته یا بهبود دهند بیشتر آماده مواجه با تغییرات سریع امروزی و نوآوری کردن در قلمرویی که تصمیم دارند برای رقابت سرمایه گذاری کنند می باشند. مدیران باید بدانند که مهارتهای منابع انسانی باعث پیشنهادات خلاقانه ، طرحهای متفاوت و فعالیت های تحقیقاتی برای ساخت نوآوری می شود ،با توجه به مدیریت دانش یک کارگر دانشی خلاق می تواند با مشکلی که به راه حل جدیدی نیاز دارد، موقعیتی که خواستار رویکردهای نوآورانه است ، و روابطی که در محیط پیچیده بازار باید پوشش داده شود ، مواجه شود. توسعه دانش در زمینه نوآوری های تکنولوژی به خصوص در فرایند کسب وکار و محصولات نوآورانه منبع قدرتمندی برای رقابت می باشد.موفقیت یک محصول نوآورانه به طور آشکار با فعالیت های تحقیقاتی و تغییرات موقعیتی در ارتباط می باشد.
از سوی دیگراین دو عامل به توسعه دانش و تلاش های نوآورانه کارگران و کارکنان دانشی سازمان وابسته می باشد (کارنیرو، ۲۰۰۰) .
پاربی تیلور[۸۴] (۲۰۰۰) مدیریت دانش شامل کسب بصیرتها و تجربیات برای در دسترس ساختن و قابل استفاده ساختن آنها در هر زمان و هر مکانی که مورد نیاز هستند می باشد ، مدیریت دانش اجازه دسترسی آسان به تجربیات و دانش را فراهم می آورد . مدیریت دانش تصمیم گیری با کیفیت بالاتر را تایید کرده و اطمینان می دهد که ارزشها و مشارکت دارایی های ذهنی به اندازه کافی کارا بوده و باعث بهربرداری می شود ، اگر مدیریت دانش به صورت مثبت به وسیله نوآوری تحت تاثیر قرار گیرد ، سرمایه گذاری در توسعه دانش نو ممکن است شرکتها را به کسب و کار جدید در بازار سوق دهد، برای دستیابی به نتایج بهتر تلاش های نوآورانه باید با یک جهت گیری رقابتی ترکیب شود . این ترکیب به طور ضروری به سطح بالای دانش افراد و پایه تکنولوژی آنها وابسته است.
مدیریت دانش تنها بر نوآوری تمرکز نداشته و محیطی را ایجاد می کند که مساعد و مناسب برای رخ دادن نوآوری باشد (پلسیس،۲۰۰۷).
اعلایی و همکاران [۸۵](۲۰۱۲) مدیریت دانش بر نقش نوآوری سازمانی تکیه ندارد ، بلکه شامل یک محیط ایده ال در خلق نوآوری است ، این تاثیرات شامل موارد زیر است:
۱- ایجاد مزیت رقابتی پایدار : نقش اولیه مدیریت دانش در نواوری محیط های تجاری امروزی ، خلق مزیت رقابتی با بهره گرفتن از روش های مشارکتی کسب دانش است.
کاهش پیچیدگی فرایند نوآوری : نقش دوم مدیریت دانش تعدیل دهنده فرایند نوآوری است . بر این عقیده است که افزایش میزان دانش در سازمان ها ، منجر به افزایش پیچیدگی در طراحی و مدیریت محصولات جدید می گردد، اما این پیچیدگی بر پایه مدیریت دانش و واحد های دانش مدار سازمان براحتی قابل شناسایی است.
ادغام یا انسجام دانش ضمنی و تلویحی در سازمان : این ادغام باعث می شود که دانش و اطلاعات براحتی در دسترس قرار گیرد.
ایجاد دانش آشکار و صریح: نقش چهارم دانش در فرایند نوآوری درجه بندی دانش آشکار است، هرچند دانش آشکار همانند دانش ضمنی به آسانی در اختیار رقبا قرار می گیرد، با این همه دانش آشکار یکی از مهمترین مولفه های نوآوری است.
مشارکت در تسهیم اهداف: مشارکت به عنوان توانایی مصرف کنندگان ، عرضه کنندگان و کارکنان در ایجاد شرایط تسهیم دانش در محدوده های داخلی و بیرونی سازمان معرفی می شود. این امر زمینه را برای مشارکت در اهداف تجاری در میان کلیه اعضا میسر می سازد . لذا میتوان چنین استنباط کرد که مشارکت در سازمان به دو شکل داخلی و خارجی نمایان می شود ، این خود نقش مهمی را در انتقال دانش ضمنی و ایجاد و گردآوری مهارت ها ایفاء می کند.
انسجام و حفظ فرایند دانش :نقش ششم دانش در فرایند نوآوری ، فعالیت های مدیریتی مختلف در چرخه زندگی مدیریت دانش است که شامل مرحله ایجاد ،گردآوری ، تسهیم و کاربرد دانش است . مدیریت دانش نقش مهمی را در تضمین انسجام سازمان از طریق ساختار سازمانی ایفا می کند. نوآوری عامل مهمی برای حمایت از تلاش های نوآورانه بوده و در تعریفشخصیت افراد نیز مشارکت دارد. در واقع نوآوری را یک موسسه به بازار ارائه می دهد ممکن است به سبب خلاقیت کارگران دانشی آن باشد.
درواچ و مک ناگتون[۸۶] (۲۰۰۲) مدیریت دانش به عنوان یک مفهوم مهم اغلب به عنوان مقدمه ای برای نوآوری مطرح می گردد . مدیریت دانش موثر و کارا به عنوان یک فلسفه تجاری راهنما عمل می نماید و بر استراتژی های انتخابی مدیران در درون سازمان تاثیر می گذارد . مدیریت دانش موثر به عنوان یکی از متدهای و روش های بهبود نوآوری و عملکرد در سازمان معرفی گردیده است. به طور خاص ، انتشار دانش و پاسخگویی به دانش به عنوان دو بعدی که بیشترین تاثیر را بر ایجاد مزیت رقابتی مانند نواوری مطرح می گردند. مطالعات در زمینه فرایند کسب دانش رابطه مثبتی را بین کسب دانش بازار (دانش خارجی ) یا دانش کارکنان (دانش داخلی ) و نوآوری کشف نموده اند.
لین و دیگران[۸۷] (۲۰۰۰) ، دانش جدید کسب شده در تعامل با دانش پیشین موجود در سازمان ذخیره کلی دانش سازمان را دچار تغییر خواهد کرد. به سبب وجود رابطه بین دانش موجود در سطوح مختلف سازمان ، دانش تولید شده به عنوان مبنایی برای ایجاد امور و مدلهای ذهنی جدید مورد استفاده قرار می گیرد . بنابراین ، جریان دانشی که از بیرون سازمان وارد می شود فرصتی برای ترکیب مجدددانش موجود و خلق دانش جدید می باشد . بر اساس این دیدگاه، ایده های جدید پیرامون توسعه فرایندها ، محصولات ،وخدمات از طریق این دانش جدید پدیدار می شود . اگرچه ممکن است هر گونه دانش کسب شده ای رابطه ای مستقیم با مزیت هایی چون نوآوری نداشته باشد ، اما می توان در یک نقش حمایتی عمل نموده و عملکرد کلی سازمان را افزایش دهد.استخراج ذخیره سرمایه ذهنی کارکنان وتسهیم دانش درسازمان جزو وظایف اساسی مدیریت بوده و پیش مقدمه ای برای نوآوری می باشد . کسب دانش پیرامون بازار به عنوان یک پیش منبع برای توسعه نوآوری است که نیازمندهای مشتریان را به خوبی پاسخ گوید(علامه وزارع،۱۳۸۷ ).انتشاردانش و پاسخگویی به دانش دارای پتانسیل بالقوه برای خلق مزیت رقابتی برای شرکتها نوآور می باشد، و برای پاسخگویی وانتشار دانش شرکت به ترکیبی خاص از ساختار رسمی ، روابط غیر رسمی، مهارتها و تجربیات افراد خود وابسته می باشد ، بنابراین انتشار و پاسخدهی به رفتارهای دانشی برای هر سازمانی منحصر به فرد بوده و خاص خود هر سازمان می باشد و بنابراین تقلید آن مشکل است،به دلیل این ویژگی ها انتشار دانش و پاسخدهی به دانش رابطه ای مستقیم با نوآوری و عملکرد سازمان دارد.چگونگی جذب دانش خارجی و چگونگی ادغام آن با دانش موجود و خلاقیت و خلق تکنیک ها ، محصولات و سبک های مدیریتی جدید مسئله اساسی جدید شرکتها در پیگیری نوآوری سازمانی می باشد . با ایجاد یک سیستم مدیریت دانش ممتاز این امکان برای سازمان فراهم می آید تا به صورت موثر و کارا از منابع خود استفاده نمایند،در نتیجه می تواند تجربیات مدیریتی کسب و کار را تلفیق کرده و به اهداف خود برای نوآوری سازمانی دست یابند(چانگ ولی[۸۸]( ۲۰۰۸).
آتریک[۸۹] (۱۹۷۱) نشان داد که آشفته تر بودن بازار باعث خواهد شد شرکت ها برای بدست آوردن مزیت های رقابتی تکنیک های جدیدتری اتخاذ نمایند. هر زمان که رقابت شدیدتر می شود و میزان رقابت که سازمانها با آن مواجهه هستند افزایش یابد ، شرکت ها تمایل بیشتری برای انتخاب تکنیک های جدید و نوآورانه دارند.درجه رقابت در صنعت به صورت مثبت با نوآوری سازمانی در ارتباط می باشد. طی جستجوی موثر دانش ،شرکت ها توسعه خط تولید یا محصول جدیدرا می تواننددنبال کنند .سطح توانمندی خود را بالا می برند و طرح تحولات جدید را در فرایندهای تجاری جاری خود اجرا می کنند و این تحولات زمینه تولید یک محصول جدید را فراهم می آورد. بعد از ادغام سازی دانش ،شرکت ها دانش را بصورت سیستماتیک در واحد ها مختلف خود توزیع می کنند. با این توزیع دانش سطح هزینه کاهش می یابد شرکت ها از سطح بالاتر نوآوری برخوردار می گردد. به توانمندی های بازار و تکنولوژیکی نیز دسترسی می یابد ،توسعه توانمندی های اجرایی وکارکرد سازمانیR&D را توسعه می دهد ونیازمندی های مشتری بهتر شناخته می شود، که برای نوآوری محصول ضروری است .شرکت از طریق جستجوی موثر دانش فرصت های بهتری را بدست می آورند که مزیت نوآوری محصول را تحقق می بخشد(دانگ یانگ ،۲۰۱۱)
۲-۴) پیشینه تحقیق
۲-۲-۹-۱) مطالعات داخلی
مجلسی ارده جانی،(۱۳۸۱)،در پایان نامه خود تحت عنوان” بررسی و تبیین نقش تحقیقات بازاریابی در نوآوری محصولات غذایی(مطالعه موردی شرکت مهرام قزوین” با توجه به ذائقه و سلیقه مصرف کنندگان و همچنین تحولاتی که در شرایط رقابتی و تکنولوژیک پیش می آید ،یک شرکت نمی تواندو نباید منحصرا به کالاهای فعلی تولیدی خود متکی باشد . زیرا مشتریان خواهان کالاهای جدید ،پیشرفته تر و متنوع تر هستند .در این بررسی توانستیم ثابت نمائیم که شرکت مهرام درتولید محصولات غذائی جدید خود به نظرات وخواسته ها حرکت نموده است. همچنین ثابت نمودیم که تشخیص ترجیحات مشتریان از دیگر عوامل موثر در نوآوری محصولات غذایی در شرکت مهرام می باشد.
افلاکی پاشاکی ،(۱۳۹۱)،در پایان نامه خود تحت عنوان"بررسی تاثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش (مطالعه موردی ادارات امور مالیاتی استانهای شمالی کشور)"نتایج نشان میدهد که فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش تاثیر گذار است .همه بُهدهای فرهنگ سازمانیبا هم بر مدیریت دانش تاثیر گذار بوده است بیشترین تاثیر متغیر ارتباطات و یادگیری برمدیریت دانش داشته است.
یوسفی و همکاران(۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان « بررسی میزان تأثیر مدیریت دانش بر نوآوری» که در شرکت های فناور مستقر در پارک علم و فناوری دانشگاه ارومیه به انجام رسیده است، چنین نتیجه گیری می کنند که بین مدیریت دانش و نوآوری( محصول، فرایند، تدریجی و بنیادی) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
حاجی کریمی و حاجی پور در سال ۱۳۸۷ در تحقیقی تحت عنوان طراحی مدل اندازه گیری ظرفیت جذب دانش: مطالعه موردی صنایع دارویی کشور تالیف نموده اند. در این مقاله و در ارتباط با ظرفیت جذب دانش به روش های سنتی سنجش ظرفیت جذب که بیشتر بر شاخص های تحقیق و توسعه مانند نسبت هزینه صرف شده در تحقیق و توسعه بر فروش کل سطح سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه و تداوم فعالیتهای تحقیق و توسعه تاکید دارد اشاره شده است. همچنین به ناکافی بودن این معیارها در اندازه گیری ظرفیت جذب بر قابلیت جمعی و چند سطحی بودن این متغیر تاکید شده و روشی جامع برای اندازه گیری این متغیر پیشنهاد شده است. این روش دارای چهار سطح سنجش پیمایش محیط، سنجش فعالیتهای R&D، سنجش جو ارتباطات و اندازه گیری دانش قبلی مرتبط با کسب و کار سازمان می باشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که می توان ظرفیت جذب دانش را از طریق عناصر پیمایش محیط، فعالیت های تحقیق و توسعه، جو ارتباطات و دانش قبلی مرتبط با کسب و کار سازمان بیان کرد.
قاسمی نژاد ، شاهمیری در سال۱۳۹۲ در تحقیقی دیگر تحت عنوان « ارائه چارچوبی مفهومی برای انتخاب ایده های محصول جدید و نوآورانه» که تالیف شده،فرایند ارزیابی ایده های بسیار وابسته به محیط تجاری ، شرایط توسعه محصول جدید و همچنین وابسته به عملکرد سازمان برای شایستگی ها و آنالیز جزئیات است . ارزیابی ایده های محصولات نوآورانه باید ابعاد داخلی و خارجی سازمان را تحت پوشش قرار دهد. تعیین مهمترین رقبای موثر بر روی ایده ها و راهبردهایی جهت کاهش تاثیر رقبا بر محصولات جدید ، تعیین توانمندی (نقاط قوت ) ومحدودیت های (نقاط ضعف ) محصول جدید ، ارزیابی فن آوری ،میزان آمادگی مشتریان و بازار ها برای پذیرش فناوری جدید و ارزیابی توانمندی های فعلی و بالقوه شبکه تامین از اهمیت زیادی برخوردار است . همچنین تدوین راهبردهای جامع و مناسب درامر ارزیابی ایده های محصولات نوآورانه بر حسب نیاز مشتریان در بازار های داخلی و خارجی از اقدامات موثر در این حوزه می باشد.
علامه وزارع (۱۳۸۷) در پژوهشی با عنوان « بررسی عوامل زیر ساختی مدیریت دانش در دولت اسلامی ایران» ضمن بررسی در ۲۱ وزارتخانه و سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به این نتیجه رسید که در بیشتر موارد در بین وزارتخانه های مختلف و سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به لحاظ فراهم آوردن عوامل زیر ساختی مدیریت دانش تفاوت معنا داری وجود دارد.
فدایی و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی خود به عنوان «بررسی مفهوم نظام مدیریت دانش » که به روش تحلیل محتوا مفهوم مدیریت دانش را در ۳۹۰ مقاله استخراج شده از پایگاه اسکوپوس مورد بررسی قرار دادند ، پنج موضوع را به عنوان شاخص به ترتیب اولویت اعلام نمودند که عبارتند از:عوامل موفقیت نظام مدیریت دانش ، مزایای استفاده و به کارگیری آن ،اجزاء و عناصر نظام مدیریت دانش ،ابزار ها و فن آوری های نظام مدیریت دانش و رویکرد ها به نظام مدیریت دانش ، همچنین مشخص شد که به میزان بسیار زیادی میان مفهوم مدیریت دانش و نظام مدیریت دانش هم پوشانی وجود دارد.
میر فخرالدینی و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی خود به عنوان «مدیریت دانش،نوآوری دانش و عملکرد نوآوری را تایید کردند ، نتایج تحقیق نشان دادند که «تسیم دانش بین کارکنان » و «توزیع به موقع اخبار » از مجموعه مدیریت دانش به تمامی عناصر نوآوری عملکرد مرتبط هستند و این نشان می دهد که این دو عنصر در دستیابی به عملکرد نوآوری با اهمیت دانش به تمامی عناصر نوآوری عملکرد مرتبط هستند و این نشان می دهد که این دو عنصر در دستیابی به عملکرد نوآوری با اهمیت تر از بقیه هستند. و به نقل از نتایج تحقیقات ژو ولی [۹۰](۲۰۰۹) و واکارو و همکاران [۹۱](۲۰۱۰) بیان می کنند که تسهیم و خلق دانش رابطه معنا داری با عملکرد نوآوری دارد.
هادیزاده مقدم همکاران (۱۳۸۹) درتحقیق خود با عنوان « ارائه الگوی توفیق مدیریت دانش » با طراحی ۶۳ پرسشنامه در بین ۱۳۰ شعبه بانک صادرات به این نتیجه رسیدند که عوامل توفیق مدیریت دانش به ترتیب ،جهت گیری های راهبردی مبتنی بر دانایی وتوسعه فرهنگ نوآوری ،گرایش به سوی توسعه ، انتقال و حمایت از دانش و توسعه شایستگی ها و مدیریت شایسته محور است ، همچنین در بانک صادرات ایران جهت گیری راهبردی مبتنی بر دانایی و توسعه فرهنگ نوآوری بیشترین تاثیر را بر توفیق مدیریت دانش دارد.
موسی خوانی و همکاران (۱۳۸۷) درتحقیق خود با عنوان « ارائه مدلی برای سنجش میزان آمادگی سازمانها در زمینه مدیریت دانش » در جامعه آماری مرکز آمار ایران به این نتیجه رسیدند که داشتن نوآوری در سازمانها ، نیاز به تفکر باز دارد ، بنگاههای کوچک به احتمال بیشتری با مشکل عدم یادگیری مواجه هستند ، چرا که تفکر باز بر حذف روش های تکراری ، مفرضات و اعتقادات گذشته و استفاده از فرایند هایی که عملیات گذشته را به چالش می کشند ، تاکید می کند و می تواند به عنوان محرک ارزشهای سازمان باشد .همچنین یافته های پژوهش مذکور نشان داده است که یادگیری محوری با خلاقیت سازمانی عجین بوده به ارائه دستور العمل هایی جهت خلق فرایند های کیفی و ایجاد جهشی سریع در سازمان بر پایه نوآوری می شود . شواهد حکایت از اهمیت تاکید بر فعالیت های نوآورانه در محیط کسب و کار نیز دارد.
گلچینپور (۱۳۸۶) در پژوهش خود با عنوان « دلایل شکست مدیریت دانش در سازمانها » ۴ نکته ضروری شامل برنامه ریزی واقع بینانه ، حمایت مدیران ارشد ، پادشهای مالی و غیر مالی و عدم اجبار در اجرای مدیریت دانش را مورد تاکید قرار داده و بیان می کند با توجه به مقاومت سازمانی در برابر تغییر، می بایستی مدیریت دانش به صورت انگیزشی پرورانده شود .
کاظمی نژاد و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهش خود با عنوان ارزیابی وضعیت موجود مدیریت دانش بر اساس مدل ساختمان مدیریت دانش « وجود اعتماد برای موفقیت در ایجاد دانش را حیاتی و مهمترین عنصر بیان نمودند. این عنصر مخصوصا در توزیع دانش ، خود نمایی می کند .اگر جو اعتماد بر سازمان حاکم نباشد ،کارکنان دانش خود را در اختیار دیگران نخواهند گذاشت ، اعتماد باید مشهود باشد. اعضای سازمان باید بدانند که با توزیع دانش ،کسب اعتبار می کنند. اعتماد باید از بالا جریان یابد . اگر مدیران ارشد قابل اعتماد باشند ، حس اعتماد به سطوح پایین سازمان رخنه می کند و سراسر سازمان را در بر می گیرد.
خسروی پور،(۱۳۹۲)،«در تحقیق خود تحت عنوان نقش مدیریت دانش در بهبود و ارتقاء سازمان ترویج کشاورزی» ،مدیریت دانش یکی از رویکردهای مهم وارزشمند سازمانهاست که با استقرار چنین سیستمی نه تنها می توان از خروج و زایل شدن دارایی فکری سازمان جلوگیری کرد بلکه شاهد افزایش کیفیت سرمایه انسانی ، ارزش گذاری و انباشت دانش و در نهایت ترویج وگسترش آن در لایه های مختلف سازمان بود در سازمانهای کشاورزی فرهنگ و سیاست های سازمان باید از اجرای فرایند تسهیم دانش حمایت کنند ویک نفر از گروه مدیریت ارشد باید برای اجرای مدیریت دانش بکوشد . همچنین لازم است دانش درونی را قابل رویت کرده و آموزش های لازم را به کارکنان و مدیران داد تا تغییرات بنیادی در نحوه همکاری و تعاملات کارکنان و مدیران و اجرای درست کارها به عمل آید و با ایجاد ساختار سازمانی مناسب ، منعطف و غیر سلسله مراتبی و افزایش توان تسریع و تسهیل تصمیم گیری میتوان اجرای مدیریت دانش را در سازمان ترویج وبا موفقیت همراه ساخت که این خود می تواند باعث بهبود توان اجرایی این سازمان شود و سازمان را در راه رسیدن به اهداف عالی و برخورداری ازمنابع انسانی فرهیخته و دانش آفرین یاری دهد.
برومند در سال( ۱۳۸۸) در پژوهش خود با عنوان « اقدامات راهبردی مدیریت منابع انسانی و عملکرد نوآوری با تاکید بر نقش مدیریت دانش » نتیجه گرفت که اقدامات راهبردی مدیریت منابع انسانی به طور مثبتی با عملکرد نوآوری مرتبط است . هم چنین اقدامات راهبردی مدیریت منابع انسانی به طور مثبتی با ظرفیت مدیریت دانش رابطه دارد. اقدامات راهبردی منابع انسانی برای انگیزش کارکنان به منظور کسب ،تسهیم و کاربرد دانش در سازمان ها مفید و سود مند هستند اقدامات راهبردی مناسب مدیریت منابع انسانی می تواند توسعه محیط سازمانی کمک کننده به فعالیت های مدیریت دانش را حمایت و ارتقاء دهد . هم چنین ظرفیت مدیریت دانش در ابعاد کسب تسهیم و کاربرد ، کمک مثبت زیادی به عملکرد نوآوری سازمان می کند. ظرفیت مدیریت دانش بر رابطه بین اقدامات راهبردی مدیریت منابع انسانی و عملکرد نوآوری نیز تاثیر می گذارد.
پورمحمد،(۱۳۹۱)،در پایان نامه خود تحت عنوان «رابطه مدیریت دانش و نوآوری با عملکرد سازمانی شرکت های دولتی استان گیلان »، عملکرد سازمانها در عرصه کسب وکار شرکتی به شدت با استراتژیهای مدیریت دانش گره خورده و از این لحاظ مطالعه مفاهیم و رویکردهای دانش محور از اهم کارهایی است ،که مدیران باید به آن بپردازنداین مطالعه ۲۸۹ نفر از کارشناسان ۳۱ شرکت دولتی فعال در استان گیلان صورت گرفته ،نتایج نشان می دهد که بین استراتژی های ورودی و فرایند مدیریت دانش با عملکرد رابطه معنی داری وجود اما استراتژی های خروجی مدیریت دانش، رابطه معنی داری با عملکرد در جامعه آماری مورد مطالعه ندارد .
فیضی وهمکاران،(۱۳۹۰) در تحقیقی تحت عنوان ” تأثیر نیروهای رقابتی سازمان بر کاربرد دانش جهت بهبود عملکرد زنجیره تأمین در صنعت خودرو ” انجام گرفت و نشان داده شد نشان داده شد که مؤلفه هایی همچون قدرت چانه زنی تأمین کنندگان، تهدید ورود کالاهای جایگزین (در بعد نیروهای رقابتی صنع)، انعطاف پذیری و عدم تمرکزگرایی در وظایف(در بعد محرکهای نوآوری سازمان) و میزان ابتکارات تأمین کنندگان جهت کاهش هزینه ها (در بعد عملکرد مالی زنجیره تأمین) از مؤلفه های نامؤثر در زنجیره تأمین هستند. درحالیکه، تمامی مؤلفه های کاربرد دانش در زنجیره از عوامل موثر در عملکرد زنجیره تأمین تشخیص داده شده اند.
علامه وهمکاران،(۲۰۱۱) در تحقیقی تحت عنوان “رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش(بررسی موردی:دانشگاه اصفهان) “،نتایج نشان می دهند که فرهنگ غالب در دانشگاه اصفهان, فرهنگ سلسله مراتبی و در میان جنبه های متفاوت مدیریت دانش, ذخیره سازی دانش از امتیازات بالایی برخوردار هستند. بعلاوه این تحقیق نشان می دهد که رابطه قابل توجهی بین فرهنگ سازمانی و ابعاد مدیریت دانش وجود دارد به این خاطر که فرهنگ گروهی و فرهنگ استدلالینسبت به دو نوع دیگر سازمان, زمینه های مدیریت دانش را دو چندان می سازد. بنابراین آماده سازی شرایط برای حرکت از فرهنگ سلسله مراتبی به سمت این دو نوع از فرهنگ می تواند در ظهور خلق, دستیابی, ساماندهی, ذخیره سازی, ابعاد و کاربرد دانش در اصفهان موثر باشد.
۲-۲-۹-۲) مطالعات خارجی :
پژوهش کور و مادن(۲۰۱۳)"این تحقیق رابطه مدیریت دانش با نوآوری های اداری و فنی را در سازمان های خدماتی کشور ترکیه که از فناوری بالایی” برخوردار هستنند، بررسی کرده است. نتاتیج این تحقیق نشان می دهد که فرایند مدیریت دانش ارتباط مثبت و معناداری با قابلیت نوآوری دارد که به نوبه ی خود نوآوری در سازمان ها را افزایش می دهد.
دانگ یانگ ۲۰۱۱ تحقیقی تحت عنوان ” بررسی رابطه مدیریت دانش و نوآوری محصول ” در چین انجام گرفت و نشان داده شد که بین مدیریت دانش و نوآوری محصول رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین در این تحقیق نشان داده شد که بین مدیریت دانش ( تسهیم دانش داخلی اکتساب دانش خارجی و اکتشاف دانش ) ونوآوری محصول رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
رائد[۹۲] ،(۲۰۱۳) در مقاله خود تحت عنوان تاثیر مدیریت دانش ویادگیری سازمان در نوآوری سازمانی (مطالعه موردی شهرداری عمان بزرگ)، سازمانها از مدیریت دانش برای پیشی گرفتن از رقبا استفاده می کنندو یافته های تحقیق نشان می دهدکه در هر دوبُعد مدیریت دانش و یادگیری سازمانی بیان کننده این است که ۹۵% از تغییرات و تحولات تحت تاثیر نوآوری سازمانی است ومتغیرهای (عنوان شغلی ، سن، آموزش و نوع کار)هر بُعد آن در نوآوری سازمانها تاثیر مهمی می گذارد و نشان می دهد که مدیریت دانش و یادگیری سازمانی ارتباط مثبت و معنی داری با نوآوری سازمانی دارند .
پاتریس و لیزا[۹۳] ،(۲۰۱۳)،در تحقیقی تحت عنوان ” نوآوری در مقابل تقلید انتخاب بین آشفتگی تکنولوژیکی وشدت رقابت : مطالعه موردی از یک مورد تاریخی در کانادا” این تحقیق به بررسی دو مولفه از انتخاب های مدیریتی بین نوآوری محصول و تقلید محصول در مورد صنعت اجاق گاز چُدن در آغاز قرن بیستم می پردازد ،تجزیه تحلیل ها نشان دهنده این است که تمرکز به روی سه منبع اصلی از دادهای تبلیغاتی اجاق گاز در این ایالت وجود دارد: روزنامه ،تبلیغات ومجلات منتشر شده توسط ریخته گران و بازرگانان ،کاتالوگ ها منابع دسته دوم ارائه گردید، نتایج حاکی از این است که استراتژی تقلید محصول رشد را نشان می دهد و استراتژی های نوآوری محصول به دلیل آشفتگی تکنولوژیکی ،شدت رقابت را نشان می دهد نتایج در این تحقیق از نظر زمانی و از بین رفتن مرزها از روش تقلید محصول پیروی میکند و تاکید ویژه به تحقیقات بیشتری در چارچوب این موضوع دارد.
لی آن هو[۹۴]،(۲۰۱۱)،در تحقیقی تحت عنوان ” چه چیزی بر رفتار سازمانی اثر میگذارد؟پیوند مدیریت آموزشی و مدیریت دانش"یافتهها نشان میدهد که یادگیری مستقیم میتواند تنها به طور غیرمستقیم و از طریق یادگیری سازمانی و یا ظرفیت مدیریت دانش بر کارکرد های سازمانی تاثیر بگذارد، هرچند ظرفیت مدیریت دانش هم چنان تاثیرات مثبت حاشیه ای بر کارکرد های سازمانی دارد. این حاکی از آن است که تمام سیاستها یا فعالیتهای یادگیری مستقیم را باید برای تسهیل فعالیتهای یادگیری سازمانی و یا ظرفیت مدیریت دانش سازماندهی کرد در غیر اینصورت تنها از سیاستها یا فعالیتهای یادگیری مستقیم نمیتوان به تاثیرات مثبت بر کارکردسازمانی دست یافت. از اینرو به منظور تقویت کارکرد سازمانی یک شرکت، مدیران اجرایی باید بر ارتقا محیطی سالم برای یادگیری مستقیم و تنظیم سیاستهای موثر یادگیری سازمانی و یا ظرفیت مدیریت و تسهیل اجرای آنها تمرکز کنند.
زهینگ و همکاران[۹۵] در سال( ۲۰۱۰) ،در تحقیقی ، باعنوان « ارتباط فرهنگ ، ساختار ،استراتژی سازمانی و اثر بخشی سازمانی : نقش واسطه گری مدیریت دانش » نشان می دهد که هنگامی که مدیریت دانش با فرهنگ،ساختار و استراتژی سازمانی همتراز می باشد، می توان بر اثر بخشی سازمانی تاثیر گذارد.
سین الیاو چن [۹۶](۲۰۱۰) در تحقیقی تحت عنوان «سیستم مدیریت دانش ،یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی «در بین ۱۰۰۰ تولید کننده و ۱۰۰۰ شرکت مالی رده بالا انجام گرفت ،نتایج نشان داد که مدیریت دانش یک داده مهم در سازمانها و یادگیری دانش ،به عنوان یک واسطه ،تلقی می شود و از طریق یادگیری سازمانی مدیریت دانش تاثیر معنا داری بر نوآوری دارد.
مارووس نیکا و پرودان ایگور[۹۷] در سال(۲۰۰۹) ،در پژوهش خود که تحت عنوان ظرفیت جذب، تعیین کننده های آن و تاثیرش بر عملکرد نوآوری در آمریکا را تالیف نموده اند که هدف آن شناسایی ابعاد ظرفیت جذب دانش و عوامل موثر بر آن بوده است. نتایج این پژوهش که با بهره گرفتن از نرمافزار لیزرل و روش تحلیل مسیر انجام گرفته است، نشان میدهد که: بین ظرفیت جذب حاصل از تقاضای بازار و فشار محافل علمی تفاوت معناداری وجود دارد که این موضوع فرضیهی اول این پژوهش را حمایت میکند. همچنین نتایج نشان می دهد که بین آموزش کارکنان و بکارگیری نوآوری در سازمان رابطه معنی داری برقرار است.
چانگ جانگ و های چوانگ[۹۸] (۲۰۱۱) در تحقیق خود با عنوان «پیامد های فرایند های مدیریتی دانش و عملکرد:بررسی نقش های قابلیت ساختار زیر بنایی و استراتژی تجاری »بر اساس اطلاعات بدست آمده از ۱۳۵ شرکت ،وجود رابطه مثبت زیر بنایی و استراتژی تجاری با فرایند مدیریت دانش را تشخیص داده و رابطه میان مدیریت دانش و عملکرد شرکت را تایید نمودند.