گربهی شیـر دل نگـر، لقمـه ربای چون تـویـی
معنی و مفهوم: با همهی خستگی و ناتوانی باز هم دل من، از لب تو بوسه میدزدد، بنگر که دل من چه گربهی با جرأت و دلیری است که از کسی چون تو لقمه (بوسه) میرباید .
آرایههای ادبی: در مصراع دوم، دل به صورت مضمر به گربه تشبیه شده است. شیردل کنایه از شجاع و دلیر است .
۶۹ - نـوبـهی خواجـگی زنم بهـر هـوات تا مـگر
نشکند از شکسـتگان، قـدر هوای چون تـویـی
واژگان: خواجگی: سیادت، آقایی. (دهخدا)
معنی و مفهوم: برای عشق تو (همانند پادشاهان) بر درت طبل نوبتی میزنم، تا از افراد بیارزش (یا دل شکسته) قدر و منزلت عشق تو نشکند .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آرایههای ادبی: عشق معشوق را به پادشاه یا فرد بزرگی مانند کرده که برای منزلت و بزرگیاش، به رسم، طبل نوبتی میکوبد. شکستگان کنایه از افراد بیارزش یا دل شکسته و غمگین است.
۷۰ - بر سـر خاقانی اگر، دسـت فروکـشی سـزد
کوست دلی و نیم جان، روی نمـای چون تـویـی
معنی و مفهوم : اگر از روی ترحم، دست نوازش و مهر بر سر خاقانی بکشی شایسته است؛ چرا که او از دارایی جهان فقط یک دل و نیمی جان دارد که آن را نیز به عنوان رونما به تو هدیه داده است.
۷۱ - از تـو بـه بارگاه شـه، لاف دوکـون می زنـم
کم ز خراج این دو دِه، نـزل گـدای چون تـویـی
واژگان: نزل: ماحضر، آنچه پیش مهمان فرود آینده، نهند از طعام و جز آن. (برهان)
معنی و مفهوم: آنچنان از تو سرافراز و مفتخرم که وقتی در بارگاه شاه هستم، ادعای فرمانروایی دو عالم را دارم. مگر نه این است که آن چه که تو به گدای خویش به عنوان ماحضری بخشی کمتر از خراج دو عالم نیست .
آرایههای ادبی: دو ده استعاره از دو عالم است. بیت در مصراع دوم دارای اغراق است .
۷۲ - از شه عیسوی نفس، عازر ملک زنده شد
معجزه را همین قدر، هست گوای راستین
واژگان: عازر: نام آن مردی است که عیسی(ع) او را بعد از مرگ، زنده کرد. (آنندراج)
توضیحات.
شاهد: عیســی عهــدی کــه از تــو قـــالـــب ملکـــت
چـــون تـــن عــازر بـــه یــک قیــام بــرآمــد
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۱۴۶)
معنی و مفهوم: از وجود شاه اخستان، که همچون عیسی با نفسهای معجزهگر خویش، ملک و سرزمین تحت فرمانروایی را که مانند عازر مرده بود، زنده کرد، برای معجزهگری پادشاه همین کار گواهی به حق است.
آرایههای ادبی: شاه در معجزهگری و حیات بخشی به ملک، به عیسی مسیح تشبیه شده است. عازر ملک اضافهی تشبیهی است.
توضیحات :
نفس عیسوی و زنده شدن عازر: عیسی به فرمان خدای تعالی کور و پیس را شفا میداد و مرده را زنده میکرد. در انجیل صبوت هست که طفلی را در بازی میکشند و گناه را به گردن عیسی میگذارند، طفل مرده به فرمان عیسی برخاست و به بی گناهی مسیح گواهی داد. چهار روز پس از مرگ شخصی به نام العازر، عیسی بر سر گور او رفت و با دم مسیحایی خویش او را زنده کرد. از این جهت نفس عیسی و دم مسیحا به عنوان معجزاتی که به کار بهبود بخشیدن بیماران و زنده کردن مردگان میآمد مورد استفادهی شعرای فارسی زبان برای ساختن مضامین بدیع واقع شده است. (یاحقی، ۱۳۷۵: ۳۱۱)
بند هفتم:
کلمات قافیه: نوای ، صفای، قفای و …
حروف اصلی قافیه: ا
حرف روی: ا
حروف الحاقی: ی
ردیف: آسمان
۷۳ - اهل نمـاند بر زمیـن ، اینـت بـلای آسـمان
خاک بر آسمـان فشـان، هم ز جفــای آســمان
واژگان: اینت: زهی، به به، شگفتا. (معین)
معنی و مفهوم: شگفتا از بلای آسمان که یک تن اهل دل بر زمین باقی نگذاشته است. از دست جور و جفای این آسمان ستم پیشه، خاک بر سر آسمان نگون بخت بریز (آن را خوار و حقیر کن).
آرایههای ادبی: آسمان در بیت تکرار شده است. خاک بر آسمان ریختن، کنایه از تحقیر کردن است.
۷۴ - چـون پـس هر هزار سـال اهل دلی نیـاورد
این همـه جان چه میکنـد دور بــرای آســمان
معنی و مفهوم: از آن جا که آسمان، هر هزار سال هم یک نفر اهل دل به این جهان عرضه نمیکند، گردش روزگار برای چه این همه سختی و رنج را به خاطر آسمان و پایداری آن تحمل میکند.
آرایههای ادبی: دور(روزگار) به شخصی تشبیه شده است که برای پایداری آسمان، تلاش میکند و رنج میبرد، پس استعارهی مکنیه از نوع تشخیص است.
۷۵ - ایمه مگـو که آسـمان، اهل برون نمـیدهـد
اهل که نامـد از عدم، چیست خطـای آســمان
واژگان: ایمه: اکنون و در این دم.(برهان)