۲-۴-۱- ابزارها و فنون حسابداری مدیریت راهبردی
عموماً مدیران در راستای اجرای راهبردهای سازمان از ابزارها یا روشهای حسابداری مدیریت به شرح زیر استفاده میکنند که به آنها در دستیابی به عوامل سرنوشتساز موفقیت و حداکثر کردن ارزشآفرینی سازمانی یاری میرساند.
۱- بهینهکاوی (الگوسازی): در این روش واحدهای تجاری فعال از تجربیات و راهحلهای تجربه شده رقبا در برخورد با مسائل و مشکلات رخ داده بهرهمند میشوند و برای پویایی مقاصد و راهبردها و نیز بهمنظور پیادهسازی از آن بهعنوان مبنا استفاده میکنند
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲- فرایند مهندسی مجدد: طراحی مجدد بنیادین اساسی و سریع فرآیندهای استراتژیک و ارزشافزای کسبوکار برای بهینهسازی گردش و جریان فعالیتها و افزایش بهرهوری در یک بنگاه اقتصادی است.
۳- تئوری محدودیت یا گلوگاه: فلسفه اصلی این روش راهبردی، استفاده بهینه از گلوگاهها است و سازمانها باید برای کسب حداکثر سود بهطور اثربخش و کارآمد محدودیتها را مدیریت کنند.
۴- بهایابی بر مبنای هدف: یک ابزار استراتژیک قدرتمند است که سازمانها را همزمان قادر به یافتن سه بعد کیفیت هزینه و زمان کرده و هزینهها را قبل از وقوع کنترل میکند.
۵- گزارش ارزیابی عملکرد متوازن: ابزاری نوین و راهبردی برای ارزیابی عملکرد است که در آن معیارهای غیرمالی (یادگیری و ابتکارات فرایندهای داخلی و رضایت مشتری) در کنار معیارهای مالی (جنبه عملکرد مالی) بهکار گرفته میشود در این ارزیابی معیارهای عملکرد در قالب یک رابطه علت و معلولی به یکدیگر مرتبط و با مقاصد سازمان در ارتباط هستند
از دیگر تکنیکهای کاربردی حسابداری مدیریت راهبردی میتوان به مدیریت کیفیت فراگیر بهبود مستمر فرآیندها (کایزن) هزینهیابی و مدیریت بر مبنای فعالیت اشاره کرد (صریحی اسفستانی ۱۳۹۱)
۲-۴-۲- حسابداری هزینهای در برابر حسابداری مدیریتی
تفاوت بین حسابداری هزینهای و حسابداری مدیریتی بسیار دقیق میباشد NAA حسابداری هزینهای را به عنوان «گروهی حساب شده و منظم از شیوهها جهت ثبت و گزارش اندازههای هزینۀ تولید کالا و انجام خدمات در جمع کل و در جزئیات » معرفی می کند آن شامل روشهایی برای تشخیص طبقه بندی جمع بندی تخصیص و گزارش هزینهها میباشد و آنها را با استانداردهای هزینهای مقایسه می کند از طریق این معرفی حسابداری هزینهای و تشریح NAA از حسابداری مدیریتی یک مسئله بسیار مهم روشن میشود: عملکرد عمدۀ حسابداری هزینهای گردآوری هزینه برای برآورد سرمایه و تصمیم حقوقی (در آمدی) میباشد حسابداری مدیریتی برای استفاده از دادههای هزینهای برای برنامه ریزی کنترل و اهداف تصمیم گیری تأکید دارد (شباهنگ، بیتا).
۲-۴-۳- حسابداری مالی در برابر حسابداری مدیریتی
حسابداری مالی عمدتاً مربوط میباشد به جنبههای تاریخی از گزارش خارجی که آن اطلاعات مالی را برای گروههای خارجی مثل سرمایه گذاران طلبکاران و دولتمردان فراهم میآورد به منظور جلوگیری از انحراف گروههای خارجی حساب مالی توسط آنچه که [۱۵]GAAP (اصول عمومی پذیرفته شده در حسابداری) نامیده میشود تحت کنترل است حسابداری مدیریتی به عبارتی دیگر مرتبط میباشد با فراهم اطلاعات برای مدیران داخلی کسانی که مسئول برنامه ریزی و کنترل عملکرد مؤسسه (شرکت) و تصمیم گیریهای مدیریتی میباشند به علت استفادۀ داخلی حسابداری مدیریتی از GAAP پیروی نمیکند تفاوتهای بین حسابدارهای مدیریتی و حسابدارهای مالی در زیر خلاصه میشود.
۲-۴-۳-۱- حسابداری مدیریت
۱٫برای کاربران داخلی دادهها را فراهم میآورد.
۲٫توسط قانون اجباری نمیباشد.
۳٫پیرو GAAP نیست.
۴٫بر ارتباط و انعطاف پذیری دادهها تأکید میکند.
۵٫تأکیدی بیشتری بر آینده دارد.
۶٫روی گروهها همانند کل یک تجارت تمرکز میکند.
۷٫خیلی زیاد از دیگر بخشها مثل مدیریت مالی مدیریت اقتصادی و تأمین بودجه بهره مند میشود.
۸٫ وسیله ایست برای یک پایان.
۲-۴-۳-۲- حسابداریهای مالی
۱٫برای کاربران خارجی دادهها را فراهم میآورد.
۲٫در قانون اجباری است.
۳- پیرو GAAP است.
۴-باید تولید کنندۀ دادههای زمانی و صحیح باشد.
۵- بر گذشته تأکید دارد
۶ـ به تجارت به طور کلی مینگرد.
۷- در درجۀ اول به خودش تکیه میکند.
۸ـ خودش یک پایان است.
محققان متعددی در تحقیقات خود به سنجش و ارزیابی عملکرد به عنوان یکی از اصلیترین نقشهای حسابداری مدیریت اشاره کردهاند و مجموعهای از تکنیکها و ابزارهای مالی و غیر مالی را برای اندازه گیری و ارزیابی عملکرد از طریق حسابداری مدیریت در نظر گرفتهاند بر طبق تعاریف سیستم اندازه گیری عملکرد سیستم جامعی با رویکرد غالب حسابداری است که برای اندازه گیری و ارزیابی هر دو جنبهی مالی و غیرمالی عملکرد و بازدادههای سازمان طراحی شده (بنابراین این سیستم سازمان را قادر میسازد تا استانداردهای را تدوین نماید که بازتابی از نتایج دلخواهی از عملکرد سازمان باشند و سپس سازمان را در اندازه گیری و ارزیابی از نتایج واقعی یاری می کند از جمله مهمترین ابزارهای مورد استفاده در میان سی تکنیک شناخته شده ی ارزیابی عملکرد در حسابداری مدیریت بودجه بندی نسبتهای بازگشت سرمایه و معیارهای هزینه محور است که به عنوان متداولترین ابزارها از سوی مدیران به کار گرفته شدهاند هر چند بکارگیری این سه ابزار اغلب همراه با بهره گرفتن از معیارهای غیرمالی به عنوان معیارهای پشتیبان بوده است و روندهای حاکم بر حسابداری مدیریت در سالیان اخیر بر شدت استفاده از معیارهای غیر مالی مانند میزان رضایت مشتری نگرش کارمندان و تحو ل به موقع محصول افزوده است.
۲-۵- مدیریت هزینه به روش برآورد با گزارشها کنترل هزینه به همراه شاخصهای بهره وری
سیستم حسابداری مدیریت باید به منظور پشتیبانی مدیر سازمان و سیستم مدیریت ارزش کسب شده قادر به ثبت تمامی اطلاعات هزینههای مستقیم و غیر مستقیم و برقراری ارتباط و تطابق بین هزینههای صرف شده و کارهای انجام شده در سازمان باشداکثر سیستمهای حسابداری موجود برای انجام این عمل طراحی نشده اگر در پروژهای ساختار شکست کار با ساختار شکست عناصر هزینه در حسابداری تطابق کامل نداشته باشداستفاده از یک سیستم حسابداری مناسب نیز ما را قادر به برقراری ارتباط و تطابق بین هزینههای صرف شده و کارهای انجام شده در سازمان نخواهد کرد در این حالت، سیستم حسابداری تنها هزینههای کارگران مواد و دیگر هزینههای مستقیم و غیر مستقیم مصرف شده را به تفکیک هر یک از عناصر سازمانی گزارش خواهد کردالبته اتکای صرف به اطلاعات مالی اشکالات زیر را در بر دارد (رحیمیان، بیتا).
با توجه به الزامات قانونی و نحوه نگرش حسابداران سازمان امکان تطبیق ساختار شکست کار در واحدهای کنترل سازمان فنی و مالی چندان ساده به نظر نمی رسد سیستم ثبت اسناد مالی به علت حساسیت آن روندی طولانی از کنترلها و تأییدها را طی میکند به گونهای که اطلاعات هزینهای هر دوره حداقل با چندین روز تأخیر قابل جمع آوری است غالباً بین زمان فاکتور هزینه کرد و زمان ثبت آن تأخیری وجود دارد که دقت اطلاعات در بازههای زمانی را کاهش میدهد (روش استاندارد برای کسب مدیریت ارزش).
اصولاً حسابداران برخی هزینهها مانند استهلاک ماشین آلات را در پایان سال به حساب میآورند و بدین صورت هزینههای ماه پایانی سال مالی حجم زیادی از هزینههای انباشته ماه های قبل را در خود دارد و بدین ترتیب هزینه کلیه ماه ها با واقعیت فاصله میگیرداین همه باعث شد که عدم امکان اتکای کامل از سیستم حسابداری مدیریت برای محاسبات مدیریت هزینه بر نگارندگان مسجل شودلذا چنانچه بتوانیم هزینهها و در آمدهای سازمان را برآورد کنیم همه چیز برای تهیه گزارشها کنترل هزینه مهیا میشود دانستن و تعیین اینکه هزینه پایانی سازمان چه مقدار خواهد بود نیازمند ارزیابی کار باقیمانده است. تعیین میزان کار باقیمانده نیازمند درک مناسب و مطمئن از وضعیت کنونی پروژه است سیستم مدیریت ارزش کسب شده این اطلاعات اساسی و مهم را فراهم میکند و مدیران سازمان را قادر میسازد که تنها پس از تکمیل ۱۵ درصد از کار سازمان پیش بینیهای آماری مناسبی از هزینه نهایی طرح داشته باشند (فلمینگ[۱۶] ۲۰۰۰).
در واقع بدون استفاده از سیستم مدیریت ارزش کسب شده بروز مشکلات وقتی مشهود و ملموس میشود که سازمان پیشرفت زیادی کرده باشد زمانی که سازمان تا این حد پیشرفت داشته باشد با درک مشکلات و روبه رو شدن با آنها نمی توان کاری از پیش برده و راه حل مناسبی یافت پس ارز ش کسب شده ابزاری برای «هشدار سریع و زود هنگام » به مدیران واحد حسابداری مدریت است تا با اقدامات اصلاحی و فعالیتهای مضاعف به موقع به نتایج نهایی مطلوب دست یابند (گریدی ۱۹۹۲).
از آنجا که شاخصهای عملکرد ارزش کسب شده میتوانند در تخمین هزینه نهایی سازمان مفید باشد استفاده از این شاخصها منوط به سه عامل مهم و کلیدی است که در مورد آنها باید بررسی عمیق تری صورت گیرد زیرا هریک از آنها میتواند تأثیر قابل توجهی بر تخمین نهایی هزینه و زمانبندی پروژهای سازمانی داشته باشد این سه عامل عبارتند از:
نقش و عزم مدیریت در تعیین نتایج نهایی
کیفیت و اعتبار طرح مبنای مدیریت سازمان (برنامه زمانبندی و بودجه)
مقایسه موشکافانه عملکرد واقعی با مبنای تصویب شد
گرچه هدف اصلی روش کنترل هزینه بر مبنای برآورد کنترل هزینههای سازمان و انجام پیش بینی هایی از آینده بر مبنای مدیریت ارزش کسب شده میباشداما در ساختار خود نیازمند به جمع آوری حجم بالایی از دادههای اطلاعاتی از هزینههای احتمالی است شاید مهمترین چالش روشهای مدیریت هزینه در همسان سازی ساختار مالی و ساختار برنامه ریزی است، ولی این روش با حذف این مشکل در عمل با موفقیت پیاده سازی گردیده است
مهمترین چالش پیش رو جمع آوری و تحلیل و یکپارچه سازی دادهها است که حتی اگر برای آن ارزش ذاتی نیز قائل نشویم، مدیریت هزینهای که با این روش قابل حصول است واجد ارزشهای فراوانی است پس در واقع این روش را میتوان به یک تیر و دو نشان مانند کرد (راهنمای ۲۰۰۰).
۲-۵-۱- ابزارها و تکنیکهای برآورد هزینه
تخمین مقایسهای: یا تکنیکهای بالا به پایین که با بهره گرفتن از هزینههای واقعی یک پروژه قدیمی یا یک پروژه مشابه به عنوان مبنا برای تخمین هزینه پروژه موجود مورد استفاده قرار میگیرد.
مدلهای پارامتریک: بکارگیری پارامترهای کمی در یک مدل ریاضی طراحی شده از قبل بر اساس عامل سابقه خواهد بود. این روش در حالتی میتواند دقیق باشدکه پارامترها دقیق باشد و مدل مقیاس پذیر باشد
تخمین از بالا به پایین: تخمین زدن تمامی اجزای هزینه به تفکیک و سپس جمع کردن تمامی این جزء مقادیر باهم.
تکنیکهای رایانه ای: نرم افزاری مدون که در هر بخش با طرح سؤالاتی متعدد بتواند پارامترهای کیفی هزینه را بر اساس بانک اطلاعاتی خودش کمی کند و در نهایت تخمینی با دقت بالا را ارائه دهد (رحیمیان، بیتا).
۲-۶- فلسفه پیدایش سرمایه فکری
سرمایه فکری زاده عرصه علم و دانش است هرچند این واژه در دوران تکوین خود به سر میبرد با این حال این مفهوم برای نخستین بار در سال ۱۹۹۱ مطرح شد یعنی زمانی که شرکت بزرگ سوئدی اسکاندیا شروع به اجرای مجموعهای از روشهای نوآورانه علمی برای توجه ویژه به داراییهای نامحسوس خود کرد. ریشههای مفهوم سرمایه فکری بسیار عمیق هستند. در سال ۱۹۶۹، اقتصاددانی به نام جان کنت گالبریت برای نخستین بار از عبارت «سرمایه فکری» استفاده کرد. این در حالی بود که پیش از آن، پیتر دراکر مفهوم «کارگران آگاه» را مطرح کرده بود. اگرچه سیستمهای بیشتری در حال استفاده از مفهوم سرمایه فکری هستند، اما هنوز هم بسیاری از افراد اطلاعی از این مفهوم ندارند.
با توجه به گذر جوامع از عصر صنعت به عصر اطلاعات، اهمیت سرمایههای فکری نیز در دنیای تجارت بیشتر شده است. در طول عصر صنعت، بهای تمام شده دارایی ها، کارخانهها و تجهیزات و مواد خام عواملی بودند که برای موفقیت یک تجارت لازم بود، اما در عصر اطلاعات استفاده مؤثر از سرمایههای فکری است که معمولادر موفقیت یا شکست یک مجموعه مؤثر است (روزنامه دنیای اقتصاد، شماره ۲۷۹۸).
در سال ۱۹۶۹ آقای جان گالبریت اولین کسی بود که از اصطلاح سرمایه فکری استفاده کرد. اما در اواسط دهه ۱۹۸۰ حرکت از عصر صنعت به سمت عصر اطلاعات آغاز شد و شکاف عمیق بین ارزش دفتری و ارزش بازار شرکتها بوجود آمد و در اواخر دهه ۱۹۸۰ اولین تلاشها برای تدوین صورتهای مالی حسابهایی که سرمایه فکری را اندازه گیری کنند صورت گرفت و کتابهایی در این موضوع از قبیل مدیریت داراییهای دانش توسط آمیدن تالیف شد. در اوایل ۱۹۹۰، اولین بار نقش مدیریت سرمایههای فکری با تخصیص یک پست رسمی، در سازمان مشروعیت یافت و آقای ادوینسون بعنوان مدیر سرمایههای فکری شرکت اسکاندیا معرفی شد همچنین در این دوره مفهوم رویکرد ارزیابی متوازن توسط کاپلان و نورتن مطرح گردید و در مجله فورچون مقالاتی در این زمینه منتشر گردید. اما در اواسط دهه، شرکت اسکاندیا اولین گزارش سرمایههای فکری را منتشر کرد و هما یشی در سال ۱۹۹۶ توسط SEC با موضوع سرمایه فکری ترتیب داده شد. در اوایل دهه۲۰۰۰، اولین مجله معتبر با محوریت سرمایههای فکری و اولین استانداردهای حسابداری سرمایه فکری توسط دولت دانمارک منتشر گردید. امروزه پروژههای مختلفی از قبیل انتشار کتب و برگزاری سمینارها و تهیه و تدوین مقالات متعددی در این زمینه در حال انجام است (شکیبا ۱۳۹۰).