«روزی که به نعره حمله آغاز کنیم
خصم ار برمد کمند کین باز کنیم
ورپیش آید، به شیوه ی کودک مرگ
در قلک دوزخش پس انداز کنیم ! »
(همان، ۱۵۲)
۳-۲-۲-۲ ) گنجشک و جبرئیل
این دفتر از جمله آثار آقای حسینی است که کاملاً در فضای دینی و مذهبی سروده شده و در قالب های شعر سپید وآزاد است. اشعار در حالت کلی انتزاعی هستند وذهن سیال شاعر با تصویر سازی و شکل دادن به واژه و بازی با ترکیبات، اشعار زیبایی را خلق کرده است.
«این کتاب حادثه ای در ادبیات دینی تلقی گردید. سی شعر سپید و آزاد عاشورایی با لحنی که از آموزه های مرحوم دکتر شریعتی رنگ گرفته و پنجره ای جدید برای تماشای دنیا از نگاه دین می گشاید. زبان ویژه ی سید حسن حسینی، با این کتاب است که خود را به فضای شعر معاصر می شناساند. خود شاعر این کتاب را توشه ی آخرت خود می دانست و وصیت کرد که نسخه ای از «گنجشک و جبرئیل» را هنگام تدفین در کفن او بگذارند.» (نادمی، ۱۳۷۸، ۱۹)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در اینجا شعر «ترجیع بند عرش» از کتاب مذکور آورده شده است:
«فقط خدا بود که می دانست
آن دل دریایی
به کمند پندهای پوسیده
در بند نمی آید
وبا لبان مواج
بی کرانه های دور خطر را می بوسد
فقط خدا بود که می دانست
پس به دریا زد
وتشنگی
سر به تلاطم گذاشت
عطش
چه بی رحمانه آتش می بارد
باید چراغ را خاموش کرد
تا چهره ی مردانگی
روشن شود
درظهر موعود
پاییز گل کرد
ویک باغ ارغوان
دور شد . . .
اینک خدا می داند
نام آن دل کامل
ترجیع بندِهاتف عرش است. » (حسینی، ۱۳۸۶، ۵۴)
۳-۲-۲-۳ ) در ملکوت سکوت
«درملکوت سکوت» اولین کتابی است که مرحوم قیصر امین پور از شعرهای سپید و آزاد سید حسن حسینی جمع آوری و منتشر کرده است. تمام شعرهای این کتاب بعد از انقلاب سروده شده است. قدیمی ترین شعر آن به سال ۶۳ بر می گردد و قسمت اعظم شعرها مربوط به سال ۷۴ می است. شعرهای این مجموعه نسبت به شعرهای دو مجموعه ی قبل که معرفی کردیم از انسجام و کمال یافتگی کمتری برخوردار است. ذهن خلاق شاعر با چیدمان واژه ها و کلمه ها تصویری مبهم از آنچه در اندیشه ی اوست، به خواننده القا می کند. درون مایه و محتوای اشعار این مجموعه از یک طیف و گروه سرچشمه نمی گیرد هر چند خیلی از شعرهای او رنگ و بوی مذهبی دارند و می توان فرهنگ عاشورایی را در آن جستجو کرد مانند شعر «از کودکی های من» :
«جادوی نامت
جاودانه است
وسحرِ حلال حنجره ات
ابدی !
سال
با گلوی تو
نو می شود
وباغ
با تکیه بر لب های تو
مثل فریادی سبز
می شکفد.»
(همان، ۱۳۸۸، ۳۱)
اما بعضی مواقع اندیشه های جاری او در جریان زندگی قرار می گیرد و حرف های درد دل گونه ی او خیلی آرام بر دل می نشیند. وقتی از تولدش سخن می گوید آن را سه سال بعد از کودتای سال ۳۲ بیان می کند. او می گوید سه سال «از طاعون تیره ی مردادی» و «چند قرن از بی ثمر بودن فریاد» می گذشت و در چنین شرایطی بود که :
«مادرم
پرسشی زایید سرگردان
که چهل پاییز بی پاسخ
چرخید
وپیش پای تو افتاد
این سوال سه حرفی.» (همان، ۱۰۶)
گاه اندیشه های «برزخی» او «در گورستان ثانیه ها» جان می گیرد. روح ناآرام او در تلاطم جاده هایی که به «عدم» منتهی می شوند؛ به بن بست می خورند. او شاعری برون گراست، اما گاهی به انزوا می رود و درون را می گزیند؛ آن چنان که خنده ها می خشکند :