انجام آزمایشهای سطح مزرعه بهصورت مشترک: این مورد بهعنوان کانون اصلی تلاقی فعالیتهای تحقیق و ترویج، آن هم در سطح مزارع کشاورزان و بهمنزلهی مؤثرترین راه جهت ایجاد حلقه های قوی میان کارکنان دو سرویس تلقی میشود.
ایجاد واحدهای خدماتی مشترک که تسهیلات و خدمات مشابهی را برای هر دو نهاد تحقیق و ترویج فراهم میآورند؛ نظیر کتابخانهها، آزمایشگاههای ملی و منطقهای حاصلخیزی خاک، ارائه توصیههایی در زمینهی کود، نیاز آبی و شناسایی آفتها و بیماریها.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ایجاد واحدهای انتشاراتی مشترک جهت تولید نرمافزارهای آموزشی مشترک همچون برنامههای رادیویی – تلویزیونی، روزنامه، مجله و …: تجلی این مهم در کشور میتواند بهصورت مشارکت محققان کشاورزی در تهیهی نشریههای ترویجی و یا تولید برنامههای رادیویی و تلویزیونی با همکاری کارکنان ترویج باشد.
تشکیل مکان فیزیکی مشترک برای هر دو سرویس بهطوری که نهادهای تحقیق و ترویج کشاورزی با حفظ تسهیلات و امکانات خودشان از یک فضای فیزیکی مشترک بهره ببرند: مصداق این مهم در کشور را میتوان در تمرکز مراکز خدمات کشاورزی به عنوان محل استقرار کارکنان صحرایی ترویج و ایستگاههای تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی در یک محیط مشترک دید.
ایفای نقش متقابل از سوی کارکنان دو نهاد: به این معنی که کارکنان دو نهاد تحقیق و ترویج کشاورزی باید هر از چند گاهی در نقش یکدیگر ظاهر شوند تا از این طریق امکان آموزشی مناسب برای کارکنان هر دو سرویس فراهم آید. برای این منظور میتوان از مشارکت متخصصان موضوعی ترویج در انجام آزمایشهای تحقیقاتی و یا مشارکت محققان کشاورزی در نقش آموزشگر کشاورزی سود برد (نوروزی و ملک محمدی، ۱۳۸۶).
وجود نهادهای تحقیق و ترویج کشاورزی به هر شیوهای که با هم در ارتباط باشند، از جمله مهمترین لازمههای توسعه کشاورزی در هر کشور میباشند. تا آنجائی که میتوان کارآمدی نظامهای تحقیقات و ترویج را بهعنوان شاخص توسعهیافتگی کشور از نظر کشاورزی قلمداد نمود (نوروزی، ۱۳۸۷). از طرف دیگر، بسیاری از مطالعات اخیر به این نتیجه رسیدهاند که یکی از مهمترین نقاط ضعف در تولید، آزمایش کردن در سطح وسیع، انتشار و پذیرش فناوریهای نوین کشاورزی در کشورهای در حال توسعه، فقدان و یا ارتباط ضعیف میان محققان، کارکنان ترویج و کشاورزان میباشد (نوروزی و تبرائی، ۱۳۸۸؛ زیناه، ۱۹۹۴). از جمله مهمترین و شناختهشدهترین موانع این ارتباط در سطح بین المللی و البته بهصورتی غالب در کشورهای درحالتوسعه را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
اهمال در ایجاد توازن مؤثر میان تحقیقات کشاورزی از یکطرف و ترویج و آموزش کشاورزی از سوی دیگر: اختصاص حجم بیشتری از اعتبارات به تحقیقات کشاورزی و بهرهمندشدن آن از سطح بالاتری از جایگاه تشکیلاتی و اداری و نیز برخورداری کارکنان تحقیقات از منزلت شغلی و اجتماعی بالاتر میتواند از جمله تجلیات این نبود توازن باشد که در ایران نیز به گونهای برجسته و بارز به چشم میخورد.
کوتاهی درشناخت نیاز به ابتکار عمل ترویج در حفظ حلقه های ارتباطی با تحقیقات: به این معنی که ابتکار عمل در برقراری ارتباط در اختیار کارکنان تحقیقات قرار داشته و کارکنان ترویج در این زمینه از خود کمتر خلاقیت نشان دادهاند. مشکل اخیر شاید تا حدودی ناشی از مشکل نخست باشد، زیرا برخورداری تحقیقات از منزلتی بالاتر سبب خواهد شد که هرگونه ابتکار و نوآوری در ایجاد ارتباط با مجموعهای پائینتر در دست آن باشد و بهعبارتی خود را ذیحق در هرگونه تغییر و تحولی احساس کند و تجلی دیگر این مشکل میتواند در برقراری جهت ارتباط باشد؛ به این معنی که غالباً نشر اطلاعات و دانش از سوی کارکنان تحقیقات به سوی کارکنان ترویج بوده است و عکس آن کمتر به چشم میخورد.
تعداد ناکافی «متخصصان موضوعی» در تشکیلات ترویج به جهت کمی و کیفی: اهمیت این گروه از کارکنان ترویج به این دلیل است که آنها بهعنوان حلقه های ارتباطی میان محققان کشاورزی از یک سو و کارکنان صحرایی ترویج و کشاورزان از سوی دیگر عمل میکنند و بهاین ترتیب مقوله کمیت و کیفیت این عده در حسن ارتباط با تحقیقات کشاورزی اهمیت شایانی دارد. علاوه بر این، توزیع نامناسب متخصصان موضوعی میان مناطق مختلف یک کشور نیز از دیگر نارساییهایی است که در این زمینه وجود دارد.
متمرکز بودن تشکیلات تحقیق و ترویج در وزارتخانه یا مؤسسات جداگانه: تمرکز یافتن تحقیقات و ترویج در اداراتی که به میزان زیادی از هم جدا هستند، از دلایل مهم ضعف ارتباط رسمی بین تحققات و ترویج میباشد. این جدایی سازمانی میتواند به جدایی علاقه ها و حتی بیزاری بین کارکنان دو نهاد منجر شود. در ایران نیز به زعم تمرکز کل ترویج و تا حدود بسیار زیادی تحقیقات کشاورزی تحت یک وزارتخانه (وزارت جهاد کشاورزی)، این جدایی و انشقاق در سطوح پائینتر به شکلی برجسته به چشم میخورد. بهطوری که به دلیل همین جدایی غالباً ایجاد کمیتههای همکاری بین کارکنان دو نهاد وسیلهای برای همکاری و ارتباط پیشبینی شده است.
شکاف فرهنگی بین محققان و مروجان کشاورزی: بهدلیل برخوداری محققان کشاورزی از یک سطح تحصیلاتی بالاتر – که در منزلت اجتماعی و سطح زندگی آنها تأثیر فزاینده میگذارد – نمیتوان انتظار داشت که ارتباطی مناسب میان آنها با کارکنان ترویج – که احساس ارزش کمتری نسبت به محققان دارند – ایجاد شود. به نظر میرسد که در ایران نیز این مشکل به شکلی جدید وجود داشته باشد.
وضعیت سازمانی ناسازگار: مشکل دیگر در زمینه ارتباط مناسب بین تحقیق و ترویج، نبود انگیزه و یا امتیازهای ناچیز مترتب بر همکاری میان تحقیقات و ترویج در نزد کارکنان هر دو نهاد است.
مشکلات ساختاری: به این معنی که نبود واحد (های) مشترک میان تحقیق و ترویج سبب شده است که تحقیقات صرفاً تولیدکننده فناوریها باشد و ترویج نیز منحصراً رسالت آزمایش دستاوردهای تحقیقاتی را در سطح مزارع کشاورزان بر عهده داشته باشد و این موضوع از دیگر مواردی است که حسن پیوند بین تحقیق و ترویج را به مخاطره انداخته است. مشکلات ساختاری ممکن است به این شکل بروز یابد که ساختار موجود توجه کافی به اجرای برخی از وظایف ضروری خود نداشته باشد و بنابراین فرد و یا واحدی را نیز برای اجرای آنها تعیین نکند.
نظام بیش از حد متمرکز ترویج: تجلی این مهم میتواند در کند پاسخدادن این نظام به مشکلات سطح مزرعه باشد. نظام ترویج در کشورهای جهان سوم مشکلات دیگری نیز دارد که از جملهی آنها باید به دیوانسالاری ناکارآمد و طراحی و انجام عملیات ضعیف اشاره کرد.
واگذاری امر ارتباط بین تحقیق به یک واحد نالایق: ایجاد و حفظ ارتباط بهعنوان یک فعالیت مهم شناخته شده و در چارچوب ساختار منعکس میشود اما واحدی که مسئولیت آن را بهعهده دارد بهدرستی انجام وظیفه نمیکند و بنابراین کارایی چندانی ندارد. در برخی موارد این وظیفه فقط بهعنوان یک پست سنتی در یک واحد با وظایف مختلف دیگر تعیین میشود.
اختیارات ناکافی برای تضمین هماهنگی فعالیتها: واحد یا کمیتهی هماهنگی باید اختیارات مدیریتی کافی برای مکانیسم ارتباط ساختاری داشته باشد بهگونهای که کارایی لازم بهدست آید.
تفاوتهای موجود در جایگاه قانونی: میزان و گستره روابطی که میتواند بین دو مؤسسه برقرار شود، ممکن است مطابق اساسنامه آن مؤسسات محدودیت قانونی پیدا کند. همچنین ممکن است در مقدار و نسبت منابعی که بسته به جایگاه حرفهای هر کدام از آنها در اختیار مؤسسات و پرسنل قرار میگیرد تفاوتهایی به وجود آید (نوروزی و ملک محمدی، ۱۳۸۶؛ مویدی و ذوقی، ۱۳۷۸).
دانشمندان و صاحبنظران دیگری نیز بر اساس دیدگاه های خود به بحث مشکلات ارتباط تحقیق و ترویج پرداختهاند. از جمله دامادزاده (۱۳۷۸) مشکلات موجود در راه ارتباط مؤثر و مفید میان تحقیق و ترویج را در موارد زیر خلاصه کرده است:
تحقیقات و ترویج در اکثر کشورها در یک وزارتخانه قرار دارد، لیکن بهصورت مستقل از یکدیگر هستند و بنابراین ارتباط بین آنها در سطوح مختلف عملاً مشکل است.
تفاوت مرتبه و پرداخت بین محققان و مروجان مانع هماهنگی کامل بین این دو گروه شده است.
در بعضی از کشورها مسئولیت برنامه ریزی و اجرای تحقیقات کشاورزی در سطح ملی است در حالیکه ترویج بهصورت متمرکز و استانی است. این موضوع ارتباط افقی بین تحقیق و ترویج در سطوح استانی و ناحیهای را مشکل کرده است.
مسئولیت محققان و مروجان در سطوح مختلف مشخص نیست در نتیجه ارتباط مؤثر بین آنها وجود ندارد.
شرکت ارگانهای مختلف (خصوصی، دولتی، عمومی) در امور تحقیقاتی و ترویجی موجب دوباره کاریها و در بعضی مواقع تناقضها شده است در نتیجه کارایی آنها کم شده است.
عدم وجود و یا ناکافیبودن مکانیسمهای مناسب برای ارزیابی فناوری جدید و نوآوریها
ناکافی بودن ارزیابی برنامههای انتقال فناوری
کرمی دهکردی (۱۳۸۰) نیز موانع و مشکلات ارتباط تحقیق، ترویج و کشاورز را بهاختصار در موارد زیر مطرح کرده است:
ضعف در قابلیت تولید اطلاعات و یا جذب و بهره وری از آنها
موانع تشکیلاتی و سازمانی
موانع انسانی و فرهنگی شامل گرایشهای منفی، تضادها، تفاوت سطح تحصیلات و اختلافات اجتماعی
ضعف مدیریت و دیدگاه های نامناسب مدیران
نظام پاداش و جزای نامناسب
عدم توجه به رهیافتهای نظامگونه
جهتگیریهای نامناسب
تخصیص نامناسب منابع
بنابراین میتوان مهمترین موانع و مشکلات برقراری ارتباط بین تحقیق، ترویج و کشاورزان را در متمرکز بودن تشکیلات تحقیقات و ترویج در مؤسسات جداگانه، شکاف فرهنگی بین محققان و مروجان، وضعیت سازمانی نامناسب و واگذاری ارتباط بین تحقیق و ترویج به واحدهای دیگر خلاصه کرد.
۲-۲-۴) پیشینهی طرحهای مشترک تحقیقی - ترویجی در ایران
ایران اولین کشوری بود که اصل ۴ را امضا کرد و نیز ایران قدیم محل ابداع ترویج قدیمی (بدون سازمان و تشکیلات) بوده است. در ایران عملاً ترویج کشاورزی علمی در سال ۱۳۲۷ با تأسیس ادارهای به نام ترویج کشاورزی در وزارت کشاورزی به وجود آمد و در سال ۱۳۳۲ با همکاری سازمان خواروبار کشاورزی، سازمان ترویج در وزارت کشاورزی بهطور مستقل شروع بهکار کرد. در اواخر سال ۱۳۳۱ سازمان ترویج کشاورزی کشور در قالب تشکیلات وزارت کشاورزی رسماً تشکیل گردید. تشکیلات ترویج به صورت یک سازمان ستادی متمرکز با اداراتی در هر یک از استانهای کشور بود که در جوار و هماهنگ با ادارات کل کشاورزی استانها با یک ارتباط مستقیم زیر نظر سازمان ستادی به فعالیت مشغول بود. به علت اجرای سیاست عدم تمرکز، از اواسط دههی ۱۳۵۰ هدایت امور اجرائی ترویج عملاً به ادارت کل کشاورزی واگذار گردید (دامادزاده، ۱۳۷۸؛ شهبازی، ۱۳۷۱).
تشکیل سازمان تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی کشور در سال ۱۳۵۳ از تصویب مجلس ایران گذشت. این سازمان تا اواخر سال ۱۳۶۹ دارای هشت مؤسسه تحقیقات ستادی: مؤسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر، مؤسسه تحقیقات اصلاح و تهیه بذر چغندرقند، مؤسسه تحقیقات آفات و بیماریهای گیاهی، مؤسسه تحقیقات خاک و آب، مؤسسه تحقیقات دامپروری، مؤسسه تحفیقات بیماریهای دام و طیور، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع، مؤسسه تحقیقات مهندسی زراعی و یک مؤسسه در شرف تشکیل برای تحقیقات اقتصاد کشاورزی بود. در اواخر سال ۱۳۶۹ در اجرای قانون مصوب مجلس شورای اسلامی سه مؤسسه تحقیقات دامپروری، تحقیقات بیماریهای دام و طیور و تحقیقات جنگلها و مراتع از سازمان مذکور منتزع و به وزارت جهاد سازندگی ملحق گردید (شهبازی، ۱۳۷۱).
از سال ۱۳۷۱ ساختار تشکیلاتی سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی (سازمان تات) در ستاد مرکزی و مراکز استانها تشکیل شد. خردهنظامهای تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی (تات) دارای ویژگیها و ساختار منحصربهفردیاند که آنها را از نظر مدیریت و رفتار سازمانی از ساختارهای مشابه در سیستمهای مدیریتی دیگر منفک ساختهاست (شیرزاد، ۱۳۸۲ الف؛ محمدزاده و صدیقی، ۱۳۸۱). از لحاظ ارتباط ترویج با ارگانهای تحقیقاتی و آموزشی، هیچگونه روال مسجل و تثبیتشدهای مشخص نمیباشد. در فاصله سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۰ از طریق ابداع طرحهای «تحقیقی – ترویجی» برای ایجاد یک ارتباط غیر ارگانیک تلاش شد و پیشرفتهایی نیز عاید گردید ولیکن عملاً نتوانست خلاء ارتباطی موجود بین دو عامل تحقیق و ترویج را پر نماید. از طرفی، تشکیل حوزه معاونت آموزش و ترویج در نیمه دوم ۱۳۶۸ در ستاد وزارت کشاورزی، هر چند تحقق یک تشکیلات ارگانیک برای ترویج و آموزش را نوید میداد ولیکن عملاً در این راستا تاکنون اقدامی معمول نگردیدهاست (شهبازی، ۱۳۷۱).
از بدو تأسیس واحد تحقیقات کشور و تأسیس واحد ترویج کشاورزی، سازمانهای ترویج و تحقیقات کشاورزی کشور همکاری بسیار ضعیفی داشتهاند. در سال ۱۳۶۶ ارتباط و همکاری دو سازمان وارد مرحلهی جدیدی گردید و کمیتهای تحت عنوان ارتباط و بازنگری طرحهای تحقیقی – ترویجی تشکیل و دستورالعمل طرحهای تحقیقی – تطبیقی (آنفارم) را با بهره گرفتن از تجارب مؤسسهی بین المللی تحقیقات کشاورزی در مناطق خشک و روز مزرعه با بهره گرفتن از تجارب کشور هندوستان، از ابتدای برنامهی پنج سالهی سوم توسعه در سال زراعی ۷۸-۱۳۷۷ به اجرا گذاشتند (کلانتری، اسدی، شعبانعلی فمی، یعقوبی نژاد و چوبچیان، ۱۳۸۷).
در شرایط کنونی ایران، عناصر تحقیق و ترویج در نظام توسعهی کشاورزی کشور، لازم و ملزوم و بهعبارت دیگر مستلزم وجود همدیگر هستند. چه آنکه عملاً استنباط میشود که ترویج بدون اتکاء به منابع تحقیقاتی دارای پیامی کهنه خواهد بود و تحقیق بدون وجود ترویج نیز تشکیلاتی غیرمرتبط با نظام توسعهی کشاورزی کشور و نتیجتاً منزوی از پیکرهی جامعهی روستایی و مولدان بخش کشاورزی است. در حالی که پیوند این دو با همدیگر و در قالب یک واحد تشکیلاتی منسجم، ضمن ایجاد تعهدات و مسئولیتهای مشترک و متقابل، اساس تحول روستائی و توسعهی کشاورزی نوین را در کشور نوید میدهد (شهبازی، ۱۳۷۱). به همین منظور و برای برقراری ارتباط نزدیکتر میان محققان، مروجان و کشاورزان و رساندن یافته های تحقیقاتی به مزارع که به شدت نیازمند بکارگیری آنها میباشند، در سالهای اخیر طرحهایی در بخش کشاورزی کشور به اجرا درآمده است که طرح ترویجی «تسریع انتقال یافتهها» نمونهای از آن میباشد. در بخش بعدی به طرح مورد نظر از زوایای مختلف پرداخته شده است.
۲-۳) بخش دوم: کلیات طرح ترویجی «تسریع انتقال یافتهها»
توسعهی منابع انسانی و انتقال فناوری، از جمله مهمترین کارکردهای محوری در توسعهی کشاورزی است که با همکاری محققان، مروجان و کشاورزان حاصل میگردد. فقدان یا ضعف فناوری لازم برای بسیاری از نظامهای زراعی از سوی اکثر صاحبنظران بهعنوان یکی از نتایج و پدیده های حاصل از ضعف ارتباط بین محققان، مروجان و کشاورزان قلمداد گردیده است. تطابق دانش فنی و روش های مورد توجیه با شرایط بهرهبرداران در هر منطقه، یکی از مسایل مهم در افزایش تولید و توسعهی کشاورزی است. پروژه های تحقیقی – ترویجی، تحقیقی – تطبیقی و روز مزرعه، از جمله پروژه های انتقال یافتهها هستند که درصددند تا ارتباط بین محققان، مروجان و بهرهبرداران را مستحکمتر کنند. طرح مشترک تحقیقی – ترویجی طرحی است که در آن نتایج حاصل از طرحهای تحقیقاتی پایانیافته (در زمینه های مختلف کشاورزی) و یا نتایج حاصل از طرحهای تحقیقات ناحیهای، با همکاری محقق، کارشناس ترویج و کارشناس واحد اجرایی ذیربط، در مزارع کشاورزان مورد بررسی قرار میگیرد تا بدین وسیله ضمن حصول اطمینان از تطابق و کاربرد این نتایج در شرایط زارع یا تولیدکننده، زمینهی مناسبی برای آشنایی کارشناس محقق با مسایل تولید در سطح مزارع کشاورزان فراهم شود. روز مزرعه نیز نوعی بازدید و همایش و تبادل نظر محققان، مروجان و کارشناسان موضوعی و کشاورزان است که به صورت عملی و در مزرعه یا واخد تولید انجام میگیرد و هدف کلی آن انتظام بخشیدن به ارتباط محققان، مروجان و کشاورزان به منظور بررسی و اولویتبندی محدودیتهای علمی و فنی موجود در روند تولید و رفع محدودیتها از طریق تسریع در انتقال یافته های تحقیقاتی و فناوریهای مناسب و آشنایی مسئولان با دستاوردهای تحقیقاتی است. در اجرای چنین پروژههایی، تحقیق و ترویج باید از شروع تا پایان فعالیتها با مشارکت کشاورزان و در ایجاد مزارع تحقیقی – تطبیقی در تقویت ارتباط تحقیق و ترویج و در نهایت توسعهی کشاورزی به طور مؤثری اقدام نمایند. محققان کشاورزی در این فرایند با همکاری و حمایتهای ترویج، در مزارع کشاورزان به انجام تحقیقات تطبیقی میپردازند و چنانچه به نتایج مطلوبی دست یابند آن را در منطقه گسترش میدهند (کلانتری و همکاران، ۱۳۸۷).
۲-۳-۱) سابقه و پیشینهی تجربی طرح
استفاده از مزارع نمایشی بهعنوان یک روش آموزشی ترویجی و مؤثر در تغییر روش های تولیدی بهرهبرداران، در سال ۱۹۰۳ توسط آقای دکتر ناپ ابداع شد. به اعتقاد ایشان، مشاهدهی واحدهای بهرهبرداری که توسط ایستگاههای تحقیقاتی و دانشکدههای کشاورزی با هزینه دولتی ایجاد شده، نمیتواند انگیزهی کافی برای پذیرش شیوه های نوین و مدیرت تولید پیشرفته برای بهرهبرداران داشته باشد. پذیرش و نشر پدیده های نوین در کشاورزی، به وسیلهی واحدهای بهرهبرداری نمایشی که با مشارکت خود بهرهبرداران تهیه و تحت شرایط محیطی موجود، تدارک دیده شده باشد، امکان پذیر است. سالهاست که در ایران از مزارع نمایشی برای آموزش و انتقال یافتهها به بهرهبرداران استفاده میشود؛ ولی بررسیها نشان میدهد گستردگی و پراکنش و نحوهی اجرای این واحدها، نتوانستهاند حدود انتظارات را برآورده سازند. از طرفی بسیاری از یافته های تحقیقاتی به صورت گزارشهای پژوهشی، نهایی، تحقیقی – ترویجی منتشر شده ولی فقط تعدادی از بهرهبرداران از آنها استفاده کردهاند. به همین منظور و برای رفع کاستیهای موجود، در شهریور ۱۳۸۰ سازمان تحقیقات و آموزش، مؤسسه تحقیقات کشاورزی دیم، معاونت زراعت، معاونت ترویج و نظام بهرهبرداری و مؤسسهی تحقیقات اصلاح و تهیهی نهال و بذر و معاونین و مدیران سازمانهای جهاد کشاورزی استانهای آذربایجان شرقی، کردستان، کرمانشاه و کهکیلویه تصمیم گرفتند تا پیش طرحی که مؤسسهی تحقیقات دیم کشور، تحت عنوان طرح «تسریع انتقال یافتهها» تهیه کرده بود را به صورت الگویی در چهار استان فوق اجرا کنند. با تعیین محقق معین (دیم) برای هر منطقهی اقلیمی، اقدام به تهیهی دستورالعمل فنی[۱۱] گردید و با تشکیل کمیتههای هماهنگی، با دبیری ترویج و مشارکت مردمی، برنامه ریزی و تقسیم کار انجام شد و طرح در سطح ۴۰۰۰ هکتار به اجرا درآمد (نوروزی و همکاران، ۱۳۸۵).
۲-۳-۲) اهداف طرح ترویجی «تسریع انتقال یافتهها»