فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری و پیشنهادها
۵-۱- مقدمه
در این پژوهش سعی محقق بر این بوده است تا به بررسی و مطالعه رابطه انواع سبکهای فرزندپروری با پیشرفت تحصیلی در بین دانش آموزان بپردازد. لذا ابتدا به توصیف انواع سبکهای فرزندپروری در بین والدین پرداخته، آنگاه به ارتباط بین انواع سبکهای فرزندپروری با پیشرفت تحصیلی در بین دانش آموزان سال دوم دوره اول متوسطه اقدام نماید. در این زمینه ابتدا به بحث و نتیجه گیری از یافتههای تحقیق خواهیم پرداخت و در پایان نیز پیشنهادهایی را در راستای مسالهی مورد مطالعه ارائه خواهم نمود.
۵-۲- بحث و نتیجه گیری پیرامون یافتههای پژوهش
شاید به جرات بتوان گفت که با وجود تغییرات زیادی که در جوامع مختلف پدید آمده است، خانواده هنوز هم کانون اصلی تربیت و آموزش به حساب آمده و بیشترین تاثیر را بر رفتار افراد بر جای می گذارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر شیوه های فرزندپروری والدین بر عملکرد تحصیلی فرزندان شاغل به تحصیل در پایه دوم دوره اول متوسطه در شهر ایلام در سال ۹۴-۹۳ انجام گرفته است. در این پژوهش و بر اساس نظریه باومریند، شیوه های فرزندپروری والدین در سه سبک قاطعانه، سهلگیرانه و استبدادی نشان داده شده و ارتباط این سبکها با پیشرفت تحصیلی فرزندان مورد مطالعه قرار گرفته است.
بررسی سبکهای فرزندپروریوالدین در شهر ایلام نشان میدهد که۲/۶۵ درصد خانواده ها دارای سبک فرزندپروری قاطعانه ، ۴/۲۲ درصد دارای سبک فرزندپروری استبدادی و ۴/۱۲ درصد نیز سهلگیر هستند. بر اساس این نتایج، سبک فرزندپروری غالب در بین خانوادههایایلامی، قاطعانه بوده و پس از آن سبکهای استبدادی و در رتبه آخر سبک سهلگیرانه قرار دارد.
برای تحلیل ارتباط بین انواع سبکهای فرزندپروری با پیشرفت تحصیلی، نتایج فرضیات به شرح زیر بوده است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
فرضیه اول: به آزمون همبستگی بین سبک فرزندپروری قاطعانه والدین و عملکرد تحصیلی فرزندان اختصاص داشت. یافتههای حاصل از آزمون این فرضیه نشان داد که بین سبک فرزندپروری قاطعانه و عملکرد تحصیلی فرزندان همبستگی معناداری وجود دارد. این یافته موید نظریه محوری تحقیق حاضر (نظریه باومریند، ۲۰۱۱) بوده که معتقد است سبک فرزندپروری مقتدرانه پیامدهای تحولی مثبت همچون پیشرفت تحصیلی بالاتر را به دنبال دارد. همچنین بین این یافته و یافتههای تحقیقات بهرامیو همکاران(۱۳۸۶)، عابدی و عریضی (۱۳۸۶)، باقرپناه(۱۳۸۴) و مهرافر و شهرآرای(۱۳۸۱) همخوانی داشته است، چرا که آنها نیز در تحقیقات خود به این نتیجه دست یافته بودند که والدینی که در روابط خود با فرزندانشان از سبک فرزندپروری قاطعانه استفاده می کنند، عملکرد تحصیلی فرزندان آنها از سایرین بیشتر است. والدین مقتدر انعطاف پذیر و مطالبه کننده هستند. آنها بر روی فرزندانشان کنترل اعمال میکنند اما در عین حال پذیرنده و پاسخ دهنده نیز هستند. به طور پیوسته آن قوانین را اجرا میکنند. آنها همچنین دلیل و منطق این قوانین و محدودیت ها را توضیح میدهند. نسبت به نیازها و دیدگاه های کودکانشان پذیرنده هستند و مواقعی که آنها در حال توصیه به فرزندان هستند احترام فرزندانشان را نیز رعایت میکنند.مقررات واضحی برای رفتارهای کودکان وضع میکنند. قاطع هستند ولی سخت گیر و تحمیل کننده نیستند. روش های انضباطی شان حمایتی است تا اینکه تنبیهی باشد. آنها میخواهند کودکانشان ابراز وجود کنند. همچنین این کودکان از لحاظ اجتماعی مسئولیت پذیر و خودنظم ده و اهل مشارکت میباشند (زیگلمن[۵۴]،۱۹۹۹).
فرضیه دوم تحقیق حاضر به همبستگی بین سبک فرزندپروری سهلگیرانه والدین و عملکرد تحصیلی فرزندان اختصاص داشت. یافته حاصل از آزمون این فرضیه نشان داد که بین سبک فرزندپروری سهلگیرانه و عملکرد تحصیلی فرزندان همبستگی معناداری وجود دارد. از طرفی، رابطه بین دو متغیر به صورت معکوس (منفی) بوده است؛ بدین معنا که هر اندازه که والدین از سبک فرزندپروری سهلگیرانه استفاده کنند، عملکرد تحصیلی فرزندان رو به کاهش مییابد. نتایج آزمون این فرضیه با نتایج حاصل از تحقیقات بهرامیو همکاران (۱۳۸۶) و باقرپناه(۱۳۸۴) همسویی داشته است. زیرا آنها نیز در پژوهشهای خود به ارتباط منفی و معنادار بین دو متغیر سبک سهلگیرانه و عملکرد تحصیلی دست یافته بودند.
فرضیه سوم این پژوهش به آزمون همبستگی بین سبک فرزندپروری استبدادی والدین با عملکرد تحصیلی فرزندان آنها داشت. نتایج حاصل از آزمون این فرضیه نشان داد که بین سبک فرزندپروری استبدادی والدین و عملکرد تحصیلی فرزندان همبستگی معناداری وجود دارد . از طرفی این رابطه به صورت معکوس (منفی) بوده است؛ بدین معنا که هر اندازه که والدین از سبک فرزندپروری استبدادی استفاده کنند، عملکرد تحصیلی فرزندان رو به کاهش مییابد. این نتیجه، با نتایج حاصل از تحقیقات الدر، لوئیس و پیترسون (۱۳۸۴) که در تحقیقات خود نشان دادند که نوجوانانی که دارای والدین خودکامه هستند دارای مشکلات تحصیلی بیشتری هستند، همخوانی داشته است. همچنین این یافته از تحقیق حاضر با یافتههای پژوهشهای بهرامیو همکاران(۱۳۸۶)، باقرپناه(۱۳۸۴) همسویی داشته اما با نتیجه تحقیق مهرافر و شهرآرای (۱۳۸۱) ناهمخوان بوده است چرا که آنها در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که بین سبک استبدادی و پیشرفت تحصیلی همبستگی معناداری وجود ندارد. کودکان والدین دیکتاتور نسبت به کودکان والدین مقتدر در برقراری رابطه با همتاها و احراز موضع فعال ونیزاستقلالرأیدرمرتبه هایی پایینتر قرار میگیرند. این کودکان همچنین به صورت افرادی پرخاشگر، غیرفعال، منزوی و غمزده، آسیبب پذیر نسبت به فشار محیط توصیف شده اند. آنان به بچه های هم سن و سال یا کوچک تر از خود آسیب میرسانند و معمولا چون افکار و عقاید خاصی را بدون چون و چرا پذیرفته اند، افرادی متعصب بار میآیند، در مراحل مختلف زندگی از ضعف و بی لیاقتی خود رنج میبرند و غالباً در تحصیل موفق نیستند. این نوجوانان خلاقیت کمتری دارند، ذهن کنجکاوی ندارند، از لحاظ اخلاقی کمتر رشد یافتهاند و در برخورد با مسائل روزمره عملی، تحصیلی و ذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند. معمولاً والدین خود را نامهربان و سهلانگار میدانند و معتقدند که انتظارات و تقاضاهایشان غیر منطقی و نادرست است.
محقق در فرضیات بعدی به مقایسه عملکرد تحصیلی فرزندان با سبکهای مختلف فرزندپروری پرداخته است.
فرضیه چهارم این پژوهش به مقایسه بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار قاطعانه بوده با فرزندانی که والدین آنها رفتار استبدادی داشته اند اختصاص داشته است. نتایج حاصل از آزمون این فرضیه نشان داد که بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار قاطعانه بوده با فرزندانی که والدین آنها رفتار استبدادی داشته اند، تفاوت معناداری وجود داشته است.با نگاه به نمرهی میانگین، میتوان دریافت که عملکرد تحصیلی دانشآموزانیکه رفتار والدین آنها قاطعانه است، بالاتر بوده است. این یافته نظریه باومریند(۲۰۱۱) را مورد تایید قرار میدهد. همچنین با نتایج حاصل از پژوهشهای عابدی و عریضی(۱۳۸۶) و باقرپناه (۱۳۸۴) همسو بوده است.
فرضیه پنجم نیز به ارتباط بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار استبدادی بوده با فرزندانی که والدین آنها رفتار سهلگیرانه داشته اند اختصاص داشته و محقق در پی آن بوده تا ببیند که آیا فرزندانی که با این دو سبک تربیت میشوند در عملکرد تحصیلی آنها تفاوتی وجود دارد یا خیر؟. نتایج آزمون این فرضیه نیز بیانگر آن است که بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار استبدادی بوده با فرزندانی که والدین آنها رفتار سهلگیرانه داشته اند تفاوت معناداری وجود دارد.هرچند با نگاه به نمرهی میانگین آنها میتوان گفت که عملکرد تحصیلی دانشآموزانیکه رفتار والدین آنها مستبدانه بوده، پایینتر از سایر بوده میباشد. این نتیجه با نتایج حاصل از تحقیقات الدر، لوئدس و پیترسون (۱۳۸۴) همسو میباشد چرا که آنها نیز به این نتیجه دست یافتند نوجوانانی که دارای والدین مستبد هستند در برخورد با مشکلات تحصیلی انعطافپذیری کمتری دارند. والدین سهلگیر به صورتی افراطی نسبت به کودکان خود پذیرش و پاسخدهی دارند ، اما توقعی از کودکان خود ندارند(اشتاین برگ[۵۵]، ۱۹۹۶) و نسبت به آموزش رفتارهای اجتماعی فرزند خود سهل انگار هستند. در این خانواده ها نظم و ترتیب و قانون کمیحکمفرماست و پایبندی اعضا به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی بسیار کم است و هر کس هر کاریکه بخواهد میتواند انجام دهد. شیوه فرزندپروری استبدادی با ویژگی های توقع بالا و پذیرش پایین مشخص شده است. این والدین قوانین خود را به صورت انعطاف ناپذیری تحمیل میکنند. از نظر تربیتی خشن و تنبیه گرند. با رفتار بد مقابله میکنند و کودک بدرفتار را تنبیه میکنند. ابراز محبت و صمیمیت آنها نسبت به کودکان در سطح پایین است. آنها امیال کودکان را در نظر نمیگیرند و عقایدش را جویا نمیشوند. کودکان دارای چنین والدینی ثبات روحی و فکری ندارد و خویشتن را بدبخت میپندارد . آنها زود ناراحت میشوند و در برابر فشار های روانی آسیب پذیرند (هیبتی، ۱۳۸۱).
فرضیه ششم و آخر تحقیق نیز به این امر اختصاص داشت که آیا بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار سهلگیرانه بوده با فرزندانی که والدین آنها رفتار قاطعانه داشته اند تفاوت معناداری وجود دارد؟. نتایج حاصل از آزمون این فرضیه نشان داد که بین عملکرد تحصیلی فرزندانی که والدین آنها دارای رفتار سهلگیرانه بوده با فرزندانی که والدین آنها رفتار قاطعانه داشته اند تفاوت معناداری وجود دارد.با نگاه به نمرهی میانگین میتوان دریافت که عملکرد تحصیلی دانشآموزانیکه رفتار والدین آنها قاطعانه داشته اند، بالاتر بوده است. این نتیجه با نتایج حاصل از تحقیقات بهرامیو همکاران(۱۳۸۶)، عابدی و عریضی (۱۳۸۶) و باقرپناه(۱۳۸۴) همخوانی داشته است.
پس از آزمون فرضیات، محقق متغیرهای مستقل و متغیر وابسته را وارد دستگاه رگرسیون چند متغیره نموده و نتایج حاصل از تحلیل واریانس، معناداری هر ۳ متغیر مستقل (سبک قاطعانه، سهلگیرانه و مستبدانه) با متغیر وابسته (عملکرد تحصیلی) را نشان میدهد. همچنین مقدار ۲R تصحیح شده که برابر با ۴۲۲/۰ بود که نشان میداد ۲/۴۲ از کل تغییرات متغیر عملکرد تحصیلی، وابسته به ۳ متغیر ذکر شده در این معادله میباشد. به عبارت دیگر این ۳ متغیر ۴۲ درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین میکنند.
همچنین مدل حاصل از آزمون فرضیات نشان میدهد که بیشترین میزان اثر بر متغیر وابسته، مربوط به متغیر مستقل سبک مستبدانه با اندازه اثر ۴۴۶/۰- و کمترین میزان اثر، مربوط به متغیر سبک سهلگیرانه پاسخگویان با اندازه اثر ۰۷۶/۰- است. به عبارت دیگر بدترین شکل تربیت فرزند، شکل مستبدانهی آن خواهد بود.
به طور کلی نتایج پژوهش حاضر موید نظریه محوری تحقیق (نظریه باومریند) و نظریه مک کلهلند(۱۳۸۵) بوده و با نتایج حاصل از اغلب تحقیقاتی که در این پژوهش بدانها پرداخته شده (رضایی و خداخواه(۱۳۸۸)، بهرامی و همکاران (۱۳۸۶)، عریضی و عابدی (۱۳۸۶)، باقرپناه (۱۳۸۴)، باقری(۱۳۷۲)، الدر- لوئیس و پیترسون(۱۳۸۴) همسویی داشته است، اما با برخی از نتایج تحقیق مهرآفر و شهرآرای(۱۳۸۱) ناهمخوان بوده است.
به طور کلی نتایج تحقیق بیانگر آن است که نوجوانانی که والدین با سبک تربیتی مقتدر دارند، نسبت به نوجوانانی که والدین آنها سبک تربیتی سهلگیر یا استبدادی دارند از عملکرد تحصیلی بهتری برخوردار بوده اند. همچنین با توجه به نمرهی میانگین هر سه شیوه فرزندپروری، نتایجاین تحقیق نشان میدهدکهاستفادهی والدیناز سبکفرزندپروری استبدادی و اجباروتنبیهوسرزنشدرنهایتموجب بیشترین کاهش در بازده تحصیلی آنها میگردد. بنابراین غیرموثرترین نحوه تربیت، روش مستبدانه است. بچه هایی که در این خانواده ها بزرگ می شوند معمولا از نظر رشد قوای ذهنی، آزمایش های هوش (کلامی) و در کل عملکرد تحصیلی ضعیف تر از بچه های دیگر هستند.
۵-۳- پیشنهادها
۵-۳-۱- پیشنهادهای کاربردی
در درجه نخست باید والدین را نسبت به تأثیر شیوه های فرزندپروری بر عملکرد تحصیلی فرزندان آنان آگاه نمود.
برگزاری دورههایی در خصوص آموزش شیوه های فرزندپروری مقتدرانه به والدین
میتوان با شناسایی والدین دارای شیوه های فرزندپروری سختگیرانه و سهلگیرانه، به آنان خدمات مشاورهای ارائه نمود.
توسعه مناسبات میان والدین و فرزندان از حیث روانی- عاطفی
یاری رساندن به کودکان و نوجوانان برای شناخت هرچه بیشتر توانمندیهایشان تا علاوه بر متناسب بودن انتظارات آنان از خویش با توانمندیهایشان، این گروه سنی بتوانند موفقیّتهای بیشتری در تحصیل، و عملکرد تحصیلی بدست آورند.
۵-۳-۲- پیشنهادهایی برای تحقیقات آتی
پیشنهاد میشود علاوه بر شیوه های فرزندپروری متغیرهای دیگری از جمله ویژگیهای شخصیتی یا سلامت روان والدین نیز با عملکرد تحصیلی دانش آموزان بررسی شود.
بررسی اثر متغیر های جمعیت شناختی در ارتباط با متغیرهای پژوهش مناسب خواهد بود.
پیشنهاد میشود پژوهش حاضر در جامعه وسیعتر و با حجم نمونه بیشتری انجام گردد.
پیشنهاد میشود پژوهش حاضر در جامعه دیگر مانند دانشجویان نیز اجرا گردد.
پیشنهاد می شود در پژوهشهای آتی از روشهای دیگر در کنار شیوه خودارزشیابی شیوه های فرزندپروری والدین همچون مصاحبه و اخذ نظر سایر افراد همچون نزدیکان فرد استفاده شود و نتایج این روشها با هم مقایسه گردند.
در این پژوهش به منظور سنجش عملکرد تحصیلی از معدل استفاده شد که ممکن است دارای نقایصی باشد، لذا پیشنهاد می شود در پژوهشهای آتی از روشهای دیگر به منظور سنجش عملکرد تحصیلی دانش آموزان نیز استفاده شود.
۵-۴- محدودیتهای پژوهش
- پیشرفت تحصیلی دانش آموزان وابسته به عوامل مختلفی است و لذا نمی توان صرفاً پیشرفت یا افت تحصیلی دانش آموزان را وابسته به عامل سبک فرزندپروری دانست. با توجه به عدم کنترل محقق بر متغیرهای دیگر نمی توان مدعی آن بود که دانشآموزانی که از لحاظ تحصیلی پیشرفت نداشتهاند، این عدم پیشرفت را حاصل ارتباط نامناسب والدین با آنها دانست.
- اجرای آزمون زمانی صورت گرفت که دو الی سه ماه از آغاز سال تحصیلی جدید میگذشت و محقق مجبور بود از نمره معدل دانش آموزان در امتحانات پایانی دانش آموزان در سال گذشته استفاده نماید و محقق نتوانست بر این محدودیت غلبه نماید.
- تطبیق نمرهی معدل دانش آموز با پرسشنامه های برگشتی از مشکلات تحقیق حاضر بود. از آنجا که برخی از پرسشنامه ها به دلایلی چون گم شدن و … برگشت نخوردند، محقق مجبور شد پرسشنامه های جدید را با کد جدید در اختیار تعدادی دیگر از دانش آموزان قرار دهد که همین امر وقت زیادی از محقق را گرفت که خوشبختانه بر آن چیره گشت. همچنین آن جا که برای هر پرسشنامه کد جداگانه ای در گوشه ای از پرسشنامه گذاشته شد تا با نمره معدل دانش آموز تطبیق داده شود، برخی از دانش آموزان کد مربوطه را پاک کرده یا لاک گرفته بودند که محقق مجبور به خارج نمودن آن پرسشنامه شد
منابع و مآخذ
الف) منابع فارسی
احمدی، خدابخش (۱۳۹۲)، آسیبشناسی خانواده، تهران: سازمان تحقیقات و مطالعات بسیج، چاپ دوم.
احدی، حسن، و بنی جمالی، شکوه السادات(۱۳۷۴)روانشناسی رشد، چاپ هشتم، تهران: چاپ نشر و بنیاد.
احدی، حسن؛ وجمهری، فرهاد (۱۳۸۰)، روانشناسی رشد نوجوانی، بزرگسالی،تهران: انتشارات پردیس.
احمدی، سیداحمد (۱۳۸۲)، روانشناسی نوجوانان و جوانان، اصفهان: انتشارات مشعل.
احمدی، عابد و عریضی، حمیدرضا. (۱۳۸۷)، بررسی رابطه بین انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه شهر اصفهان با ویژگی های خانوادگی آنان. فصلنامه خانواده پژوهی، سال اول، شماره ۲٫ پایگاه اطلاعات نشریات کشور.
اسلمی، الهه(۱۳۸۵)، بررسی رابطه سازگاری زناشویی و سبکهای فرزندپروری والدین و سلامت عمومیفرزندان، پایان نامه کارشناسیارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران.
باقرپناه مجتبی (۱۳۸۴)، بررسی رابطهی بین شیوه های فرزندپروری با انگیزهی پیشرفت، پیشرفت تحصیلی و افسردگی دانش آموزان مقطع متوسطهی شهرستان اسلام آباد غرب در سال تحصیلی (۸۳-۸۴) پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روان شناسی تربیتی. دانشگاه تهران. پایگاه حوزه نت. وابسته مرکز تحقیقات کامپیوتری دانشگاه امام صادق.