آرایههای ادبی : بیت دارای قافیهی میانی است .
۲۱ - آن نازنینان زیر خاک، افکندهی چرخ اند پاک
ای بس که نالی دردنـاک، ار یاد ایشان آیــدت
معنی و مفهوم : آن عزیزان نازنین که در زیر خاک خفتهاند همگی افتاده و افکندهی آسمان هستند . اگر ایشان را به خاطر بیاوری چه بسیار ناله و افغان خواهی کرد .
آرایههای ادبی : خاک و پاک جناس اختلاف در آغاز دارند .
۲۲ - گر داد آزادی دهی، قد خَم کنی در خُم جهی
ور پی ز خود بیرون نهی، آتش گلستان آیــدت
واژگان: داد دادن: انصاف دادن، حکم به حق کردن. ( فرهنگ لغات ) خُم : ظرف سفالینی بزرگ که در آن شراب و مانند آن ریزند. ( معین )
معنی و مفهوم: اگر میخواهی داد این آزادگی و آزادی خویش را بدهی و از آن خوب بهره ببری، قدّ خودت را خم کن و در خُم شراب بپر ( باده نوشی کن ) . اگر گامی از خودی خود بیرون بگذاری ( مست و مدهوش شوی ) همچون ابراهیم آتش برایت گلستان خواهد شد ( قدرت معجزه مییابی ) .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آرایههای ادبی : خَم و خُم جناس محرّف دارند. گلستان شدن آتش تلمیح به ماجرای حضرت ابراهیم دارد . شاعر تلویحاً شخص درون خم پر از باده را ابراهیم در میان آتش تصور کرده است.
۲۳ - گر کعبه جویی با ریا ، بتخانه سازی کعبه را
ور بت پرستـی باصفا، کعبه ثنا خـوان آیـدت
معنی و مفهوم: اگر از روی ریا و تزویر دنبال کعبه باشی و این گونه بخواهی خداپرستی کنی کعبه را ( از بتهای نفسانی ) به بت خانهای تبدیل خواهی کرد؛ امّا اگر از روی صفا و اخلاص ، بت بپرستی کعبه به ستایش از تو بر خواهد خاست .
۲۴ - چون از نیازت بوی نه، کعبه پرستی روی نه
چون آبت اندر جوی نه، پل کرده آسان آیـدت
معنی و مفهوم: چون از سوز و نیاز عاشقانه، هیچ بویی نبردهای و بی اطّلاع هستی ، پرستش کعبه به صلاح تو نیست و اصلاً سودی از پرستش کعبه نخواهی برد و این مانند آن است که بر روی جوی خالی از آب ، پل بسازی که کاری بسیار آسان و خوار است .
آرایههای ادبی : بوی و روی جناس اختلاف دارند . مصراع دوم تمثیلی برای مصراع اول است . آب در جوی نداشتن کنایه از گرفتاری و مشکل نداشتن.
۲۵ - تا زهد تو زرق است و بس، بر کفر داری دسترس
می گیر و صافی کن نفس، تا کفر ایمان آیـــدت
واژگان: زرق : دورنگی، دو رویی، نفاق، تزویر، ریاکاری. (معین)
معنی و مفهوم: تا زهد و پارسایی تو از روی ریا و تزویر است، به کفر بیشتر نزدیکی و گرایش داری، شراب بگیر و بنوش و به وسیلهی آن وجودت را صفا ده تا کفرت تبدیل به ایمان شود .
آرایههای ادبی: کفر و ایمان تضاد دارند .
اندیشهی حافظ از همین اشعار خاقانی شکل گرفته است:
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقهی پشمینه بیانداز و برو
(حافظ، ۱۳۷۲: ۵۵۴)
۲۶ - بگذار زهد بی نمـک، بِل تا فرود آید فـلک
هر رخنه کاید یک بیـک بر طاق ویران آیـدت
واژگان: رخنه: راهی که در دیوار واقع باشد، شکاف، چاک. (معین) بِل: امر از هِشتن، هلیدن، بگذار، بهل. (معین) طاق: سقفی به شکل قوس که روی اتاق، درگاه، پل و غیره سازند، سقف محدّب ، آسمانه. (معین)
معنی و مفهوم: این زهد بی معنی و ناخوشایند را رها کن ، بگذار تا آسمان فرود آید و هر رخنه و سوراخی که از این آسمان پدیدار شود بر طاق ویران تو فرود بیاید .
آرایههای ادبی: زهد بی نمک کنایه از ناخوشایند . واج آرایی حرف « ک » .
۲۷ - بر یاد خاقان الکبیر ار می خوری جان بخشـدت
بَل کان شه اقلیـم گیر، اقلیـم توران بخشـدت
واژگان: خاقانالکبیر: لقب جلال الدّین ابوالمظفر اخستان بن منوچهر، ممدوح خاقانی است که دوازده قصیده و هفت ترکیببند در مدح او دارد. (فرهنگ لغات) اقلیم: ناحیهای از کرهی زمین، کشور، ولایت، مملکت. (معین) توران: نام ترکستان و بخشی از خراسان، ولایت ماوراءالنهر.(فرهنگ لغات)توضیحات. بل: حرف اضراب است و هرگاه پیش از جمله بیاید حرف ابتدا باشد و مفهوم آن باطل کردن معنی ماقبل خود است. (دهخدا)
معنی و مفهوم: اگر به یاد خاقان بزرگ، اخستان بن منوچهر شراب بنوشی آن شراب به تو جان میبخشد و تو را زنده میدارد یا که نه ؛ اگر به یادش شراب بنوشی آن شاه فاتح کشور گشای ، اقلیم توران را به تو خواهد بخشید .
آرایههای ادبی : بیت دارای آرایهی اضراب است .
این بیت یادآور بخشندگی حافظ است:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
(حافظ، ۱۳۷۲: ۴)
توضیحات :
توران: تور ، بیابانی پست در قسمت آسیای مرکزی جنوب شرقی دریای آرال ، این منطقه به واسطهی آمو دریا و سیر دریا ، به بیابانهای قراقروم در جنوب ، قزل قوم از مرکز و قراقوم آرال در شمال تقسیم میشود . ریزش در آن جا خیلی کم است و جز در واحههای حاصل خیز کنار آمو دریا و سیر دریا سکنهی چندانی ندارد . در داستانهای ملّی ، توران نام قسمتی از مملکت فریدون است که آن را به پسر میانی خود ، تور واگذار کرد و به نام او توران خوانده شد . به روایت شاهنامه ، توران سرزمین ترکان و چینیان بود و به واسطهی جیحون از ایران جدا میشد. ( دزفولیان ، ۱۳۸۷: ۳۸۳ )
بند سوم:
کلمات قافیه: خندان ، دندان ، گریبان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی : ن
حروف الحاقی: ندارد