در اسلام اصل رعایت عدالت است و برابری نیز جلوهای از عدل به شمار میآید، ظهور عدالت را میتوان در برخوردهای عاطفی نیز مشاهده کرد. نقل کردهاند که چون پیامبر اکرم (ص) شخصی را دید که دو فرزند به همراه داشت و تنها یکی از آنها را بوسید. فرمود: «دیگری را نیز ببوس تا از تو و برادرش کینه به دل نگیرد.»[۱۳۴]
به این پایه عمل بر طبق عدالت، ازجمله مسائل اساسی در تربیت فرزندان است، بااینهمه گاه نیازمند آن باشیم که در مسیر تربیت عادلانه یا از حوزه مساوات و برابری بیرون نگذاریم و آن در صورتی است که یکی از فرزندان برای کسب همان مقام و موقعیت، یکی را بر دیگری ترجیح میدهیم و به این روش در واقع حالتی رقابت گونه در میان آنان ایجاد میکنیم، روشن است که چنین رفتاری نیازمند آن است که پا از گلیم حکمت بیرون ننهیم و بر حذر باشیم که مبادا فرزندانمان گمان کنند که مسئله ترجیح عاطفی یکی بر دیگری است. [۱۳۵]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
عدم رعایت عدالت و مساوات بیم کودکان آثار ناخوشایندی به دنبال دارد که یکی از این آثار مسئله حسادت است و حسادت یک حالت عاطفی است که بهصورت احساس تقریب فردی نسبت به دیگری خود را بروز میدهد و حسود کسی است که از داشتن نعمتی برای شخص دیگری ناراحت است و آرزوی از بین رفتن آن را دارد.
بدیهی است که جانبداری والدین از یکی و بیتوجهی به دیگری، امتیاز دادن به پسر و رها کردن دختر، ابراز علاقه به کودک مستعد و بی مهری به کودک عقبمانده، باعث تشدید این امر میشود و نگرانی و حسادتشان را افروخته میسازد.
پدر و مادر در عین توجه به نوزاد باید بخشی از محبت و عنایت خود را متوجه دیگر کودکان کنند. این امر موجب میشود که احساس حسادت کمتر شود و نیز سعی کنند که مقایسهای صورت نگیرد. [۱۳۶]
آمادگی روانی، نقطه پیوند بین عقیده و کردار است. [۱۳۷] «ویتریج گروبرگ ولف»، عقیده دارد همچشمی و رقابت موجود در خانواده تأثیر مخرب فراوانی در روحیه کودکان به جای میگذارد و موجب میشود کودک خود را با برادران و خواهران دیگر مقایسه کند و براثر محبت بیشتر والدین در حق آنان احساس کمتری به او دست دهد. [۱۳۸]
تبعیض در خانه با روحیه حساس و عزت نفس فرزندان منافات دارد و خسارت جبرانناپذیری را بر روح و روان آنان وارد میکند و با ایجاد بحرانهای روحی و سرخوردگی آنان را بهسوی عکسالعملهای منفی نظیر، سرقت، اعتیاد و فرار از خانه سوق میدهد. بنابراین ایجاد تبعیض میان فرزندان میتواند زمینه گرایش به بزهکاری باشد. [۱۳۹]
تبعیض به هر صورت و به هر علتی که باشد، زمینه را برای پیدایش بسیاری از عوارض فراهم میکند و موجب صدمه به کودک میشود و برخی از آنها آرزو میکنند که ای کاش زنده نبودند و این تبعیض را حس نمیکردند.
نابسامانیهای رفتاری، عدم حرف شنوی ها، خرابکاریها، بیاعتنایی نسبت به والدین، فرار از خانه و دهها مورد دیگر از مسائل نابهنجار تبعیض است. کودکانی که در محیط خانواده تبعیض میبینند، نمیتوانند در جامعه افراد عادی و بهنجاری باشند. چنین افرادی ممکن است درصدد صدمه واردکردن به دیگران برآیند تا بدان وسیله خواسته درونی خود را تشفی بخشند. اسلام نیز در این مورد تبعیض را از رذایل اخلاقی میداند.
پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «بین فرزندان خود به عدالت رفتار کنید، همانگونه که دوست دارید در بین شما با لطف و نیکی به عدالت رفتار شود.»
بند سوم: بزهکاری والدین
والدین اولین کسانی هستند که شخصیت فرزندان خود را فرم میبخشند و وضع و موقعیت اطفال در خانواده، یکی از عوامل مهم و مؤثر در رشد شخصیت آنان است. کودکان نگرشهای اجتماعی را از خانواده میآموزند و چنانچه یکی از والدین آلوده باشد، فرزندان آنها بیش از هر کس دیگری در معرض خطر آلودگی قرار خواهد گرفت. به عنوان مثال پدر و مادری که دست به سرقت میزنند یا آلوده به مواد مخدر هستند، فرزندان آنها در اثر معاشرت با آنها، قبح این عمل از بین میرود و در صورت بروز شرایط مساعد، انجام و تکرار، این اعمال برای فرزندان آسان تر خواهد بود.
بهطورکلی بزهکاران دارای والدینی هستند که یا بسیار خشمگین و سختگیر هستند و یا برعکس بیتفاوت و بیتوجه به فرزندان خود هستند و اکثر آنها بیسواد یا کمسواد هستند و عده بیشماری از آنان نیز بیکار و از لحاظ مالی و رفاهی نیز در سطح پایین قرار دارند.
نظریه پیوند افتراقی «ساترلند»: نزدیکان و همسالانی که بزهکار باشند تأثیر زیادی بر تشکیل و تقویت نگرشی بزهکاری میگذارد و فرد را بهسوی بزهکاری سوق میدهند. نظریه پیوند افتراقی محتوای اجتماعی بزهکاری را در نظر دارد و فرد بزهکار را در جایگاه اجتماعی او از حیث رابطهاش با خانواده، محله، دوستان و مصاحبان در نظر میگیرد. پیوستن به بزهکاران یا جدا شدن از غیر بزهکاران (پیوند افتراقی) به فراگیری مطالبی می انجامد که موافق تخلف از قوانین است. مکرر و قالبی بودن مطالب تشویقی درباره بزهکاری و قانونشکنی در قیاس با فراگرفتههای ضد بزهکاری منجر به پذیرش بزهکاری میشود. [۱۴۰]
به نظر ساترلند اکثر رفتارهای بزهکارانه در درون گروههای نخستین فراگرفته میشود.[۱۴۱]
مجرم بودن و انحراف خانواده تأثیر نیرومندی بر رفتار بزهکاران دارد. خانوادههایی که گرفتار معضلات اساسی مانند اعتیاد، سابقه سرقت، اشتهار به فحشا هستند به تدریج توسط اطرافیان و دوستان و اقوام طرد میشوند. علت انحراف بین نسلی هنوز بهطور قطع روشن نیست ممکن است عوامل محیطی، ژنتیکی، روانی یا عوامل مربوط بر پرورش کودک مسبب ارتباط بین نسلها باشد. کودکان تحت تأثیر بزرگسالان قرار میگیرند و این فرصت را مییابند که رفتار بزهکارانه را بیاموزند که این امر احتمال مداخله آنها را در جریان بزرگسالان ممکن میسازد. شواهدی نیز موجود است که رفتار خواهر و برادر منحرف نیز ممکن است بر رفتار فرد تأثیر داشته باشد به دلیل زندگی خواهران و برادران در محیط یکسان و نیز تأثیر ژنتیکی یا تعامل گرم و نزدیکبین آنها ممکن است رفتار خواهر و برادر منحرف نیز بر رفتار فرد تأثیر داشته باشد. این ارتباط ممکن است ریشه زیستشناختی داشته باشد. تحقیق در خصوص پسران متعلق به والدین معتاد نشان میدهد که آنان از اختلالات عصبشناختی بسیاری در زمینه بزهکاری مزمن رنج میبرند. [۱۴۲]
مطالعه در زندانهای آمریکا نشان میدهد که خانوادههایی که درگیر فعالیتهای مجرمانه هستند گرایش دارند تا اعضای جوانتر خود را به نقض قانون مجبور کنند. بیش از دو سوم مصاحبهشوندگان که وابستگی نسبت به هم دارند و در حبس بسر میبرند ۲۵ درصد آنها پدر و ۲۵ درصد دیگر برادران و یا خواهرانشان بودهاند. پژوهش مشابه در زندانهای ایران نیز نشان میدهد، معمولاً والدین تبهکار و منحرف از فرزندان خود برای مقاصد تبهکارانه و منحرفانه استفاده میکنند و گاه آنها را آموزش میدهند (مثل جیب بری و فحشا). حتی اگر والدین منحرف قصد بهره کشی از آنها را نداشته باشند، فرزندان از رفتار والدین خود الگوبرداری میکنند. بهعلاوه با غیبت والدین و فروپاشی خانواده، فرزندان رها شده و با توجه به اینکه اغلب در محلههای نابسامان و جرم خیز ساکن هستند، به ندرت ممکن است به راه خطا کشیده نشوند. [۱۴۳]
برخی از خانوادهها نیز در شرایط رقت باری زندگی میکنند. والدین دچار بیماری جسمی یا روانی یا معتاد به مواد مخدر یا مصرف الکل هستند که باعث میشود کودکان در سنین پایین از خانه فرار کرده و برای بقا در خیابان به هر طریقی که پیش آید پناه برده و درنتیجه در معرض خطر آزار جنسی و بزهکاری قرار گیرند. [۱۴۴]
الف: اعتیاد والدین
اعتیاد پدیدهای چند وجهی جسمی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. سازمان بهداشت جهانی، اعتیاد را هر نوع وابستگی دارویی یا روانی به مواد مخدر میداند. [۱۴۵]
اعتیاد به مواد مخدر امروزه یکی از معضلات اساسی بشری به شمار میآید. نزدیک به یک قرن است که جامعه بشری در محلی گسترده مصمم به چاره اندیشی اساسی در مورد این معضل شده است.
اعتیاد تمام یا بعضی از والدین به مواد مخدر و مشروبات الکلی میتواند بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در رفتار اطفال و نوجوانان تأثیرگذار باشد. اساساً به لحاظ آمیزش و علایقی که بین اعضای خانواده وجود دارد، خواه ناخواه چنانچه برخی از آنها دارای آلودگیهایی باشند بهطور نسبی در سایرین نیز اثر گذاشته و احتمالاً باعث آلودگی آنها نیز خواهد شد و به فرض که موجب آلودگی آنان نشود. به احتمال زیاد وضع خانوادگی را تحت تأثیر قرار خواهد داد و چهبسا آنان را با عواقب ناگوار و غیر قابل جبران مواجه خواهد ساخت.
کودکان وابسته به والدین معتاد یا اصطلاحاً «بچههای اعتیاد» کودکانی هستند که در محیط پرورشی خود با پدر یا مادر یا یکی از اعضای معتاد خانواده همزیستی دارند. این کودکان لزوماً مجرم یا معتاد نیستند، بلکه در دایرهای بیمار و ناهنجار گرفتار آمده و در آن نشو و نما مییابند. اولیا معتاد در شرایط نشئگی بسیار بخشنده، مهربان و ایثارگر بوده، ولی در حالت خماری، سرشار از خشم و غضب میشوند و یا در کمال بیتفاوتی و بیحوصلگی نسبت به نزدیکان و وقایع اطراف خود، کمترین احساس و یا واکنشی نشان نمیدهند. بروز این تغییرات رفتاری در اولیای معتاد، نخستین عامل گرایش به مواد مخدر در بچههای اعتیاد است. [۱۴۶]
زیرا کودک به تجربه درمییابد که سرپرست او بعد از استعمال مواد، دارای رفتاری عاطفی و سرشار از مهر و محبت میشود و او ناتوان از تشخیص این مطلب که ابراز احساسات در شرایط نشئگی، حالت موقت و کاذب دارد و در ذهن خود، بین خوبی و مهرورزی و استعمال مواد نوعی رابطه مستقیم و لازم و ملزوم برقرار میکند. کودکان و نوجوانانی که ناخواسته در مسائل ناشی از اعتیاد پدر یا مادر خود در خانواده درگیر میشوند، در معرض ارتکاب جرائم مختلف هستند و سرنوشتی چون گرفتار آمدن در رده کودکان و نوجوانان نابهنجار یا بزهکار در انتظار آنهاست.
معمولاً پدران معتاد به مواد مخدر و یا توزیع کننده آن جهت حفظ رابطه خود با همسر و یا فرزندان و جلوگیری از فروپاشی خانواده، آنان را نیز به مصرف و توزیع مواد مخدر وامیدارند.
نتایج صورت گرفته توسط ستاد مبارزه با مواد مخدر ریاست جمهوری در این رابطه حاکی است: [۱۴۷]
-
- بیش از ۸ درصد از همسران افراد معتادی که قبلاً معتاد نبودهاند، توسط شوهرانشان به اعتیاد روی آوردهاند.
-
- قریب ۵۱ درصد از معتادان متأهل اظهار داشتهاند که در خانوادههایشان معتاد دیگری وجود داشته است و این نسبت در خانوادههای معتاد مجرد ۲۳ درصد، مطلقه ۸ درصد و بیوه ۱۰ درصد بوده است.
-
- نسبت اعتیاد در رابطه با پدر و مادر ۲/۲۷ درصد، برادر و خواهر ۷/۱۷ درصد، دختر و پسر (تأثیر فرزندان بر والدین) ۹۲/۱ درصد، عمو و دایی ۸۲/۳ درصد و سایر خویشاوندان ۷۸/۴ درصد میباشد.
لذا از نظر تأثیرگذاری اعتیاد، پدر و مادر در مرحله اول و برادر و خواهر در مرحله دوم اهمیت دارند.
به همین ترتیب اگر پدر و مادر معتاد به مواد الکلی باشند چنین خطراتی را برای فرزندان خود به همراه میآورند. علاوه بر تأثیر الکل بر جنین، مقداری از درآمد خانواده نیز صرف تهیه این مشروبات خواهد شد و درنتیجه کودک از مایحتاج اولیه زندگی محروم و یا در تنگنا قرار خواهد گرفت. پدر یا مادر الکلی حوصله رسیدگی به اوضاع کودک و نوجوان خود را نخواهد داشت و دائماً در حال میگساری و مستی است که این اثرات ناگواری بر روحیه اطفال و نوجوانان خواهد گذاشت.
ماده ۷۰۱ قانون مجازات اسلامی بیان میدارد: «هرکس متجاهراً و به نحو علنی در اماکن و معابر و مجامع عمومی مشروبات الکلی استعمال نماید علاوه بر اجرای حد شرعی شرب خمر به دو تا شش ماه حبس تعزیری محکوم میشود.»[۱۴۸]
بهعلاوه ماده ۷۰۲ ق. م. آ بیان میدارد: «هر کس مشروبات الکلی را بخرد یا حمل یا نگهداری کند، به ۳ تا ۶ ماه حبس و یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم میشود.»
و در ماده ۷۰۳ ق. م. آ: «هرکس مشروبات الکلی را بسازد یا بفروشد یا در معرض فروش قرار دهد از خارج وارد کند یا در اختیار دیگری قرار دهد، به ۳ ماه تا یک سال حبس و تا ۷۴ ضربه شلاق و از یک میلیون و پانصد هزار تا شش میلیون ر یال جزای نقدی یا یک یا دو مورد از آنها محکوم میشود.
مطالعات انجام شده در زمینه اعتیاد در ایران نشان میدهد که کودکان و نوجوانان خانوادههای معتاد با والدین خود همانندسازی نموده و تعداد معتادان در این خانوادهها به وضوح بیشتر میباشد. [۱۴۹]
طبق تحقیقاتی که گلوک و همسرش درباره ۵۰۰ نوجوان بزهکار و ۵۰۰ نوجوان غیر بزهکار در ناحیه بوستون به عمل آوردند نشان دادهاند که ۸/۶۲ درصد پدران نوجوانان بزهکار و ۳۹ درصد پدران نوجوانان غیر بزهکار، دچار اعتیاد به الکل بوده و به این ترتیب پدران الکلی نوجوانان بزهکار تقریباً دو برابر پدران الکلی نوجوانان غیر بزهکار بوده است، ولی اختلاف نسبت در مورد مادران الکلی خیلی شدید بوده است، بهطوریکه مادران ۲۳ درصد از نوجوانان بزهکار الکلی بودهاند و حالآنکه مادران ۷ درصد از نوجوانان غیر بزهکار الکلی بودهاند. [۱۵۰]
استاد استفانی و همکاران ایشان در خصوص توجیه بزهکاری اطفال و نوجوانان در اثر مشترک خود میپرسند که آیا الکلیسم والدین با بزهکاری کودکان آنان ارتباطی دارد؟ به بیان دیگر آیا بزهکاری کودکان را میتوان ثمره فساد و تباهی ارثی الکلیسم والدین آنان دانست چون والدین الکلی حاصل دسترنج خود را صرف میگساری مینمایند، دیگر منابعی برای برآوردن نیازهای حیاتی فرزندان باقی نمیگذارد یا آنکه حالت مستی والدین به آنان اجازه نمیدهد که حداقل امکانات تربیتی را برای آنان فراهم کنند و گاهی برای کمترین پرورش آنان پردازند یا آنکه تنزل و فروافتادگی سطح اخلاقی خانواده، شکست معنوی فرزند را توجیه میکند. [۱۵۱]
در شرایطی که والدین اعتیاد دارند یا یکی از آنها به مواد مخدر رو آورده است، در فرزندان این تهور به وجود میآید که اعتیاد یک عمل معمولی و از خصوصیات افراد کامل و بزرگسال است. وسایل و مواد مخدر معمولاً در اختیار و دسترس آنهاست و با آشنایی که به طرز استعمال آنها در رسانهها یا خانواده خود میبینند، به اعتیاد آلوده میشوند. هرگونه خلل که در سازمان خانواده و روابط عاطفی اعضای آن به وجود میآید در آینده کودکان و نوجوانان تأثیر بسزایی دارد.
کودک با الگوبرداری از «پدر» و «مادر» و همچنین فراگیری نقشهایی که در بزرگسالی به عهده خواهد داشت، خود را با والدین همسان میکند.
ساترلند درباره چگونگی انتقال فرهنگ کج روی اظهار میدارد که کج روی از راه یک جریان ارتباطات اجتماعی حاصل میشود که در واقع اصطلاح «یار بد» را زنده میکند. [۱۵۲]
ب: حبس والدین
تربیت کودکان و نوجوانان از دیرباز موردتوجه جوامع بشری بوده و در خصوص اهمیت و تأثیر آن در سرنوشت اجتماع مطالب زیادی گفته و نوشته شده است. بر این اساس، در قوانین اکثر کشورهای جهان نگهداری کودکان و تربیت صحیح آنها به عنوان تکلیف والدین دانسته شده است. زیرا همه میدانند که سلامتی و سالم بودن یک جامعه و سعادت و خوشبختی اعضای آن میسر نخواهد بود، مگر با تربیت صحیح اطفال و نوجوانان آن جامعه که به عنوان آیندهسازان جوامع مطرح هستند. در بیشتر جوامع امروزی امر تربیت اطفال بر عهده والدین گذاشته شده است یعنی والدین هستند که بایستی آداب و سنن اخلاقی و اجتماعی موجود را به اطفال آموخته به طرق مقتضی در جهت پرورش جسم و روح و روان فرزندان خود تلاش نمایند تا با تربیت صحیح خود مانع از انحرافات اخلاقی و اجتماعی آنان شده و افراد مفید و سالمی را به جامعه آینده تحویل دهند.
گاهی در خانواده به دلایل مختلف چون فوت و حبس یکی از والدین حضور ندارد و فرزندان تنها با پدر یا مادر یا یکی از نزدیکان خود زندگی میکنند. بدیهی است فرزندان در سنین مختلف نیاز به حضور و همراهی والدین خود دارند، الگوپذیری کودکان اولین بار از پدر و مادر آغاز میشود و در غیاب یکی از والدین به پذیرش این الگوها و نقش مشکلاتی پدید میآید و درنتیجه فرایند همسانسازی و هویت یابی آنان دچار اختلال میشود. بهعلاوه حبس والدین همیشه موجب سرخوردگی و گوشه نشینی کودکان میشود. فرزندانی که والدین آنها در حبس به سر میبرند به دلیل فشارهای روحی و روانی و اقتصادی و… به آنها وارد میشود، و برای تأمین مایحتاج زندگی خود دست به سرقت و اعمال خلاف قانون بزند.
معمولاً والدین و اعضای معتاد خانواده تنها به فکر تهیه مواد جهت رفع خماری خود بوده و نسبت به فرزندان و سایر اعضای خانواده خود احساس مسئولیت نمیکنند. چه تعداد زیادی از این خانوادهها سرپرست و نانآور خود را که محکوم به اعدام شده و یا به مجازات حبس طویل المدت محکوم شدهاند، از دست داده و همین امر باعث متلاشی شدن خانواده و بی سرپرستی کودک گردیده است. زمانی که برای کودک معصوم فساد والدین آشکار شود و یا مطلع گردد که والدین او به علت تهیه و توزیع مواد مخدر دستگیر و روانه زندان شدهاند، چه احساسی به او دست خواهد داد؟ آیا این امر تأثیر سوئی در کودک نخواهد گذاشت؟ و موجبات انحراف او را فراهم نخواهد ساخت؟ زندانی و دربند شدن والدین به خصوص مادر که کانون مهر و شرافت و پاکدامنی طفل است، علاوه بر اینکه باعث جدایی طفل از مادر میگردد، بلکه باعث ایجاد عوارض نابهنجاری خواهد گردید. این موضوع بیشتر در خصوص کودکان شیرخواری صادق است که ناگزیرند در آغوش مادر در محیط زندان به سر برده و در چنین محیطی رشد یافته و تعلیم و تربیت یابند. [۱۵۳]
گفتار پنجم: نظارت و رسیدگی والدین
روابط خانوادگی در درون گروههای طبقات اجتماعی بهترین پیشگیری رفتار بزهکارانه است. روشهای منضبط کردن کودکانی که در آینده بزهکار شدهاند، سست، غیر معقول یا بهصورت سختگیرانه و معمولاً همراه با تنبیه بدنی بوده است و کمتر در مورد رفتار نادرست کودک با او گفتگو شده است. تحقیقات اخیر نشان میدهد که یک عامل بسیار مهمتر بزهکاری اطفال و نوجوانان عدم نظارت والدین است. مطالعهای در انگلستان نشان داد که یکی از متغیرهای خانوادگی که با بزهکاری ارتباط بسیاری دارد عدم نظارت والدین است. به این معنا که مثلاً والدین از نوجوان نپرسند که به کجا میرود و چه موقع به خانه بازمیگردد و ندانند که نوجوان غالب اوقاتش را در کجا میگذراند ویلسون اعتقاد بر این دارد که خانوادههای دارای فرزندان پرخاشگر و بزهکار کمتر در خانه مقرراتی دارند.
والدین بر فعالیتهای نوجوان نظارتی ندارند. آنان با رفتار غیر قابل کودک برخورد قاطعانهای ندارند و نمیدانند چه راههای مؤثری برای کنار آمدن با تضادهای خانوادگی وجود دارد. [۱۵۴]
بزهکاران و والدینشان اغلب با هم ارتباط و درک متقابل و یا مکالمه ای ندارند و محبتی بین آنها وجود ندارد. معمولاً بین بزهکاران و والدینشان خصومت متقابل وجود دارد، انسجام خانوادگی وجود ندارد، والدین در مورد کودکان سهلانگاری میکنند، به آنان بیاعتنا هستند و غالباً خشونت و آزار در خانواده دیده میشود.
والدین افراد بزهکار چندان انتظاری از فرزندان خود ندارند. در فعالیتهای تفریحی با خانواده مشارکت نمیکنند, با مدرسه خصومت دارند یا به آن بیاعتنا هستند, مشکلات شخصی و عاطفی دارند و معمولاً با پلیس سروکار داشتهاند.