این دو پیمان نیز در راستای تحقق امنیت بیشتر، بین این دو گروه منعقد شد.
پیامبر (ص) در متن پیمان با رئیس مسیحیان ایلا، چنین مرقوم فرمودند:
«این تضمینی است از طرف خدا و محمد پیامبر خدا به یوحنا من رعبه و مردم ایلا. به موجب این پیمان، کشتی ها و وسایل نقلیه، در خشکی و دریا، تحت حمایت وامان خدا و محمد پیامبر خدا هستند، و تمام کسانی که همراهشان هستند، چه از شام و چه از یمن، در امان هستند. افرادی که موجب بروز حادثه گردند، اموالشان هرگز مایه نجات آنها نخواهد بود و هرگاه در اسارت قرار بگیرند، به تملک در می آیند. بر مردم ایلا حرام است که مانع آب شوند یا سدّ طریق نمایند.»[۲۰۰] به دلیل اختصار از آوردن متن پیمان با مسیحیان سرزمین سینا خودداری می کنیم.[۲۰۱]
۲-۵-۲- تشکیل نیروی نظامی
حفظ امنیت مرزها و مقابله با دشمنان خارجی یکی از کارکردهای مهم هر دولتی است؛ نیروهای مسلح و ارتش توانمند کشور علاوه بر جلوگیری از تهدیدات و تعرضات خارجی، ابزار کارآمد حکومت و نشانه اقتدار نظام و پشتوانه مستحکم برای اعمال سیاست های داخلی و خارجی هستند، پیامبر اسلام (ص) با آگاهی از خطرها و تهدیدهای قریش از یک سو و همچنین خطر یهودیان و منافقان از طرف دیگر، ضرورت تشکیل و سازماندهی ارتش مقتدر اسلامی را احساس کرد. و با درک این ضرورت در بدو ورود به مدینه، تشکیل و سازماندهی نیروهای رزمی و تقویت بنیه نظامی خود را در رأس امور قرار داد.[۲۰۲]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
پیامبر گرامی اسلام (ص) برای سپاهش فرماندهانی شجاع و برجسته انتخاب و پرورش می داد. فرماندهانی که صفات مورد نظر اسلام را دارا، و شایسته حمل امانت قرآنی بوده و خدا را در همه احوال درنظر داشته باشند.[۲۰۳]
مهمترین عمل پیامبر (ص) در اجرای سیاست نظامی عمومی، تأسیس یک پایگاه استراتژیک نظامی در مدینه بود که اقدامات راهبردی و حیاتی زیر از آثار آن به شمار می آیند:
الف ـ تأسیس دولت اسلامی در آن شهر به ریاست عالیه شخص پیامبر (ص) و تحکیم پایه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی آن.
ب ـ تبدیل آن شهر به مرکز بسیج و اعزام سپاهیان اسلام، به منظور دعوت مردم به دین خدا و دفاع از کیان اسلام.
ج ـ فرماندهی جنگهای گوناگون و اعزام سریه هایی از آن شهر به مناطق مختلف، توسط پیامبر اکرم (ص) در مدت هفت سال که مورخان مجموع آنها را حدود هشتاد مورد دانسته اند.
و بدین گونه شهر مقدس مدینه به کانونی نیرومند و استوار مبدل گردید که هدفهای حیاتی و راستین پیامبر (ص) را تحقق می بخشید، و مردمان سایر شهرها و مناطق بر آن حضرت وارد می شدند و مراتب اطاعت خود از اوامر پیامبر (ص) و پذیرش آیین آسمانی اسلام را عرضه میداشتند.[۲۰۴]
۳-۵-۲- برقراری عدل و قسط
امنیت همه جانبه در گرو استقرار عدالت همه جانبه است. بقای جامعه به عدالت است. روش و منش اسلام نیز به عدالت است. عدالت نگهدارنده ملت است. در جامعه بشری، عدالت باید بر مبنای محکمی استوار باشد تا بتواند از یک نقطه شروع شده، حرکت خود را ادامه دهد و از آفات و تهدیدات مصون بماند. نکته مهم دیگر اینکه از دیدگاه پیامبر اکرم (ص) نابرابری، جدایی و اختلاف دل ها را پدید می آورد، یکی از جهات اهمیت این سخن، آن است که مردم هر جامعه ای، با توجه به باورها و نگرش های خود نسبت به جامعه ای که در آن زندگی می کنند، رفتارهای خود را شکل و جهت میدهند، و میزان رضایت آن ها از زندگی و جامعه، به میزان نشاط و سرمایه گذاری اجتماعی آن ها بستگی دارد که در نوع نگرش و باور آن ها ریشه دارد. در یک جامعه نابرابر، معمولاً تعداد یا گروهی از افراد و طبقات، نسبت به تعداد یا گروهی دیگر از افراد و طبقات حقد و کینه دارند و حقوق خود را توسط آن ها پایمال شده می بینند، و چون امکان رویارویی یا گرفتن حقشان به صورت مستقیم امکان پذیر نیست، واکنش های غیر مستقیمی را در مجال های مختلف از خود نشان می دهند و دست به مقاومت های پنهان می زنند که تمام آن ها به ضرر کلیت جامعه است و ریشه در نگرش منفی افراد یا جدایی دل های آنان دارد که نابرابری موجب آن شده است.[۲۰۵]
پیامبر اعظم (ص) با هدف تکمیل و تقسیم مکارم اخلاقی، اجرای عدالت را سرلوحه رسالت خویش قرار داد و مساوات و برابری و اخوت را محقق ساخت؛ اما فقط به جنبه اخلاقی و نصیحت و دعوت ایمانی بسنده نکرد، بلکه موجبات کینه ها و حسدها و انتقام جویی ها، یعنی تبعیضات حقوقی را نیز از بین برد و یکپارچگی اجتماعی را در جامعه ای متوازن به وجود آورد. وی پس از دعوت به توحید و نفی شرک، مساوات و برابری را در حجه الوداع پیشنهاد کرد.[۲۰۶]
۴-۵-۲- رفتار پیامبر (ص) در مقابل منافقان
نفاق از پیچده ترین مسأله های جوامع بشری است و مشکل ترین مبارزه ها، مبارزه با نفاق است، قرآن کریم در آیات متعددی به پدیده نفاق اشاره می کند و منافقان را فسادگر،[۲۰۷] و آنها را بزرگ ترین دشمن حق و حقیقت[۲۰۸] می شمارد.
به پیامبر اکرم (ص) هشدار می دهد که به آنان اطمینان نکند،[۲۰۹] منافقان را بدتر از کفار می داند و جایگاه آنان را پست ترین مرتبه آتش دوزخ بیان می دارد.[۲۱۰]
نفاق از همان سالهای اول بعثت نبی مکرم اسلام (ص) در مکه، در بعضی از اصحاب آن حضرت رخنه کرده بود.
حضرت علامه طباطبایی در همین مورد می نویسد:
«شاید کسانی معتقد باشند که حرکت نفاق از بدو وارد شدن اسلام به مدینه شروع و تا نزدیکی وفات رسول خدا (ص) ادامه داشت…. ولیکن و با تدبّر و موشکافی حوادثی که در زمان رسول خدا (ص) رخ داد و فتنه های بعد از رحلت آن جناب و در نظر گرفتن طبیعت اجتماع فعال آن روز، علیه این نظریه حکم می کند. برای اینکه، هیچ دلیل قانع کننده ای در دست نیست که دلالت کند بر این که نفاق منافقین در میان پیروان رسول خدا (ص) و حتی آن هایی که قبل از هجرت ایمان آورده بودند، رخنه نکرده باشد، دلیلی که ممکن است، در این باره اقامه شود، مسلمانان قبل از هجرت به همین منظور مسلمان شده باشند؟ یعنی به ظاهر اظهار اسلام کرده باشند تا روزی به آرزوی خود که همان ریاست و استعلاء است، برسند…..»[۲۱۱]
بنابراین پیامبر (ص) باید در مقابل این حرکت خزنده، جبهه بگیرد و با به کار گرفتن راههایی، سعی در خنثی کردن نقشه منافقان برآید. در اینجا به مهمترین اقدامات رسول گرامی اسلام (ص) در مقابل این پدیده بر اساس قرآن کریم، می پردازیم.
۱-۴-۵-۲- موعظه
«أُولَئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِی أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغًا»[۲۱۲]
ترجمه: اینان همان کسانند که خدا می داند چه در دل دارند. پس، از آنان روی برتاب، ولی پندشان ده، و با آنها سخنی رسا که در دلشان مؤثر افتد، بگوی.
در آیه فوق استفاده می شود که رسول اکرم (ص) منافقان را می شناخت، لکن مأمور بود که متعرض آنها نشود و نفاق آنها را ظاهر نکند و به موعظه و نصیحت آنها بپردازد.[۲۱۳]
۲-۴-۵-۲- دعوت به تدبر در قرآن کریم
« أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا »[۲۱۴]
ترجمه: آیا در قرآن تدبر نمی کنند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف فراوان می یافتند.
از آنجا که مخاطبان این آیه کسانی همچون منافقان هستند که به حقانیت الهی این کتاب به دیده تردید می نگرند یا منکر آن می باشند، درمی یابیم که تدبر در قرآن داروی شفا بخش نفاق است.[۲۱۵]
۳-۴-۵-۲- انذار و تهدید
یکی دیگر از مهم ترین اصول و الگوهای رفتاری پیامبر اکرم (ص) در رویارویی با پدیده نفاق انذار و تهدید است.
« بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا »[۲۱۶]
ترجمه: به منافقان خبرده که عذابی دردناک در پیش خواهند داشت.
منظور از هشدار آن جهانی پیامبر (ص) به منافقان این است که او به بازتاب رفتار منافقانه منافقان در زندگی پس از مرگ آنها اشاره می کند و به آنها هشدار می دهد که عذابی دردناک در انتظار آنهاست؛ اگر بر کفر و نفاق خود بمیرند.[۲۱۷]
این سه اقدام رسول خدا (ص) در مقابل پدیده نفاق، اقدامی در قالب موعظه و هدایت بود. اما رسول خدا (ص) در مقام بازدارندگی از پدیده نفاق و عمل منافقان چه اقداماتی داشت؟ باز به سراغ آیات قرآن می رویم.
۴-۴-۵-۲- مدارا
در آیه ۴۸ سوره احزاب، خداوند کریم، به پیامبر (ص) دستور به مدارا کردن با منافقان را میدهد.
«و کافران و منافقان را فرمان مبر، و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد کن و کار سازی چون خدا کفایت میکند»[۲۱۸]
علامه طباطبایی در همین مورد می نویسد:
«آنچه به تو اذیت و آزار می رسانند رها کردن و نادیده بگیر و به دفع آنها مشغول مباش. به عبارتی در دفع شرّ آنها مستقل مباش، به خدا توکل کن که دفع شر آنها را خواهد کرد.»[۲۱۹]
۵-۴-۵-۲- افشاگری
در قرآن کریم خداوند به منافقان هشدار می دهد، که اگر دست از اعمال نفاق گونه و زشت خود برندارند، آنها را افشا خواهد کرد.
« یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِؤُواْ إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ »[۲۲۰]
ترجمه: منافقان بیم دارند از اینکه مبادا سوره ای درباره آنها نازل شود که ایشان را از آنچه در دل هایشان هست؛ خبر دهد.
بگو: ریشخند کنید، بی تردید خدا آنچه را که از آن می ترسید برملا خواهد کرد.
۶-۴-۵-۲- حذر (هوشیاری
و احتیاط)
قرآن کریم بیش از هر کتاب دیگری بر احتیاط و حذر از منافقان تکیه کرده است.
«…. فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ….»[۲۲۱]
ترجمه: از آنان بپرهیز خدا بکشدشان.
حذر به معنای هوشیاری و آمادگی در برابر خطر احتمالی است، لذا «فاحذرهم» صریحاً پیامبر اکرم (ص) را به هوشیاری نسبت به اعمال و رفتار منافقان امر می کند.[۲۲۲]
۷-۴-۵-۲- اعراض
در آیاتی از قرآن کریم خطاب به رسول خدا (ص) دستور اعراض از منافقان داده شده است.
«اینان همان کسانی اند که خدا می داند چه در دل دارند، پس از آنها روی برتاب ولی پندشان ده، و با آنها سخنی رسا که در دلشان موثر افتد، بگوی.»[۲۲۳]
در آیه ۸۱ سوره نساء نیز خداوند دستور می دهد که پیامبر (ص) از منافقان اعراض کند.
«و می گویند: فرمانبرداریم، ولی چون از نزد تو بیرون می روند، جمعی از آنان شبانه، جز آنچه تو می گویی تدبیر می کنند. و خدا آنچه را که شبانه در سر می پرورند، می نگارد، پس از ایشان روی برتاب و بر خدا توکل کن، و خدا بس کارساز است.»[۲۲۴]
۸-۴-۵-۲- غلظت
خداوند متعال در دو آیه به پیامبر اکرم (ص) دستور داده است تا با منافقان و کافران با غلظت رفتار نماید. «ای پیامبر، با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر…»[۲۲۵]