تمام آثار مکتوب کردی، اعم از کتابهای ادبی ،علمی، تاریخی، مذهبی و… با رسم الخط و الفبای عربی نوشته شدهاند و امروزه نیز کلیۀ مکاتبات کردی با این خط نگارش مییابد و این خط همچنان مرسوم و متداول است.
عدّهای بر این عقیدهاند که رسم الخط عربی توانایی نشان دادن تمام واجهای زبان کردی را ندارد و پیشنهاد میکنند الفبای لاتین جانشین این خط گردد[۷]. گروهی نیز با این پیشنهاد مخالفند و برای مخالفت خود دلایلی بیان میکنند که در ذیل به بعضی ازآن ها اشاره میشود:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آثار مکتوب کردی که سند و مدرک معتبری برای پیشینۀ غنی زبان و ادبیّات کردی است با این خط نگارش یافته است، در صورتی که الفبای لاتین جانشین الفبای عربی شود، آیندگان از این میراث گران بها و ارزشمند بی نصیب خواهند شد.
الفبای لاتین نیز از نشان دادن بعضی واجهای زبان کردی عاجز است، برای نمونه هنوز نشان های ثابت برای واجهای «ﺋ» و «ع» مشخص نشده است.
ادب کردی:
ادب به معنای دانش ،فرهنگ، معرفت ،راه ورسم پسندیده، گفتار و کردار نیکو و نگاهداشت حدّ هر چیز است.
ادبیّات مجموعۀدانشها، فنها ،و آفرینشها ی ادبی هنر مندان هر قوم و ملّت است.
آفرینشهای ادبی از اهتزاز روح سر چشمه میگیرد و هر گاه روح به اهتزاز درآید طبع شکوفا میشود،تخیّل به کار میافتد و الهام را گسترش و پرورش میدهدو درون مایه شکل میگیرد ،ذهن و زبان
الهام-گیرنده کوشا و گویا میشود و دیدهها و دریافتهای شهودی را با عنصرهای زبانی ،ادبی و لحنی عاطفی روایت میکند.[۸]
مصداقهای آن در پند پیشینیان، داستان ها و شعر شاعران تجلّی مییابد. ادب کردی با پیشینهای غنی، از پند پیشینیان و نازک اندیشی شاعران داستان ها و افسانههای کردی سرچشمه میگیرد و در دو بخش ادبیّات شفاهی و کلاسیک قابل بررسی است.
ادبیّات شفاهی:
ادب شفاهی یا عامّه به مجموعه ترانهها ،قصهها، اساطیر و ضرب المثلهای رایج در میان یک قوم اطلاق میشود که به طور شفاهی از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشود و موضو عات آن برگرفته از فرهنگ قومی (Folklor) است[۹]. فرهنگ عامّه متعلق به مردم عامّه است و پیوندی مستحکم با واقعیتهای زندگی عادی مردم دارد و این ادبیّات بازتاب زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم، نشان دهنده رفتار و منش و اندیشه و اعتقادات در هر جامعه است.
ادبیّات شفاهی کردی بر اساس ((واقع گرایی)) و ((خیال پردازی)) بنا نهاده شده و درون مایۀآن برداشتها و تلقیهای ساده وبی پیرایه از زندگی و مرگ ،آرزوها و غیره… است. تلاشی است در گریز از محدودیتها وناکامیها و نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی که در شکلهای((افسانه، حکایت، داستان، سرودهها و ترانهها، پند پیشینیان، ضرب المثل ،سخنان نغز و دلکش، متل و چیستان)) نمود یافته است.
ادبیّات شفاهی کردی، سرچشمۀ مهمّی برای ادبیّات مکتوب محسوب میشود و حتّی بعضی از شاهکارهای ادبی کردی از آن نشأت گرفتهاند. برای نمونه: شاهکار ادبی ((مهم وزین))احمد خانی (۱۶۵۰-۱۷۰۶) الهامی از ((مهی ئالان)) فولکوریک کردی است که در آن سیه روزیها و بد بختیهای مردم به تصویر کشیده شده است.
ادب کلاسیک کردی:
کلمه کلاسیک صفتی است که ریشۀ آن واژۀ لاتینی کلاسیکوس (classicas) و به معنی درجه اوّل است. وقتی این کلمه را به طور مطلق استعمال کنند و از آن ارادۀ اصطلاح ادبی خاصی را نکرده باشند، به معنی اثری است که به عنوان نمونه و مظهر کامل مورد قبول همگان باشد و وقتی نویسندگان کلاسیک، یا هنر کلاسیک گفته میشود، مقصود نویسندگان و هنری است که تمام طبقات در تمام ادوار آن ها را پسندیده و نمونه شناختهاند.ادبیّات کلاسیک ادبیّاتی است موافق عقل و استدلال و منطقکه تخیّل در آن همیشه محدود و منظم و مرتّب است .ادبیّات کلاسیک، ادبیّاتی معتدل و میانه رو است که با دقّت و موشکافی و باریک بینی تمام ترکیب شده و به وجود آمده و اعتدال درآن کاملا رعایت شده است. زبان ادبیّات کلاسیک محکم و ساده وزیبا و روان است[۱۰]. اصول مکتب کلاسیک عبارت است از ” تقلید از طبیعت، تبعیّت و تقلید از قدما، دوست داری و رعایت عقل، حقیقت نمایی،آموزندگی ،خوشایندگی،وضوح وزیبایی کلام." [۱۱]
ادب کردی از نظر محتوا و درون مایه، ساختار و شکل و… با ادب کلاسیک اروپا تفاوتهایی دارد و چنین به نظر میرسد که این دو ادبیّات هیچ گونه سنخیّتی با هم ندارند، با دقّت و تامّل در ادب کردی چنین استنباط میشود که ویژگی و خصوصیّات در نظر گرفته شده برای یک اثر کلاسیک اروپایی در ادب کردی به وضوح نمایان است، زیرا(با توجّه به تعریف کلاسیک): آثار ادبی کردی که پیشینیان آن ها را خلق کردهاند، به عنوان نمونه و مظهر کامل یک اثر ادبی مورد پذیرش همگان است، اعتدال در آن کاملًا رعایت شده است و زبانی محکم، ساده و روان دارد. تمام طبقات جامعه در کلیۀ ادوار آن هارا پسندیده و نمونه شناختهاند. از این رو اطلاق واژۀ کلاسیک بر ادب کردی پذیرفتنی و جایز است.
ادبیّات کلاسیک کردی را میتوان در دوبخش منثور (داستان ها، افسانههاو..) و منظوم (روایی یا داستانی و غیر روایی یا غیر داستانی) مورد بررسی قرار دارد،امّا چون نظم زبان احساس است، بیشتر آثار کلاسیک کردی منظوم است در این جا به طور مختصر به بخش منظوم پرداخته میشود.
ادب کلاسیک کردی قبل از اسلام:
عدّه ایی براین باورند که شعر کردی قبل از اسلام ،وجود داشته است. آنان به شعری استناد میکنند که حملۀ مسلمانان را به تصویر کشیده و در غارهای (جیشانه و هه ز ار میرد) سلیمانیه پیدا شده است.[۱۲]
ادب کلاسیک کردی بعد از اسلام :
آنچه در کتب تاریخ ادبیّات کردی به عنوان مدرک و اثری دال بر غنی بودن ادبیّات کردی ارائه شده است، مربوط به دوران بعد از اسلام است که شکل منثور آن در قالب داستان ،حکایت، افسانه و….. وشکل منظوم آن در قالبهای قصیده، رباعی، مخمّس،مربع،مستزاد،غزل،مثنوی، فرد، ملمّع، ترکیب بند،ترجیع بند ،قطعه و ((به یت)) با درون مایۀغنایی و حماسی، در طول تاریخ به سیر خود ادامه داده ودر شعر شاعران متجلّی شده است .[۱۳]
در زیر به بعضی از شاعران کلاسیک کرد اشاره میشود:
۱ـ باباطاهر همدانی (۹۳۷-۱۰۱۰)اوّلین شاعر کرد که با لهجۀ لری شعر سروده است ودر کنار دوبیتیهای او شعر و ادبیّات آیین یارسانان (۹۰۱-۱۶۰۰) نیزادب کردی را رونق بخشیده است و کتاب ((سرانجام)) تجلّیگاه این ادبیّات است.[۱۴]
۲ـ بیسارانی (۱۶۴۱-۱۷۰۲).
۳ـ احمدخانی (۱۶۵۰-۱۷۰۶) خالق شاهکار ادبی مهم وزین.
۴ـ نالی (۱۷۹۷-۱۸۵۵).
۵ـ سالم (۱۸۰۰-۱۸۶۶)شیفتۀ حافظ شیرازی.
۶ـ مولوی (۱۸۰۶- ۱۸۸۲)
۷ـ مه لای جبّاری (۱۸۰۶-۱۸۷۶)
۸ـ سهی یاقو (۱۸۰۸-۱۸۸۱)
۹ـ کوردی (۱۸۰۹-۱۸۴۹)
۱۰ـ حاجی قادر کویی(۱۸۱۵-۱۸۹۳)
۱۱ـ محوی :
حاج ملا محمّد متخلص به “مه حوی “فرزند شیخ عثمان بالخی از نواحی سلیمانیه که مردی دانشمند وعارف وشاعر توانا بوده است ،او در سال ۱۲۴۶ ه .ق (۱۸۳۰ م) در بالخ متولد شد. در هفت سالگی شروع به تحصیل کرد، علوم و طریقت را از پدرش که مرید شیخ سراج الدّین بوده، کسب کرد. او برای ادامۀ تحصیل به سنندج ومهاباد رفت ودر شهر مهاباد از ملا عبدالله پیره باب کسب فیض نمود پس از مدتی به سلیمانیه بازگشت وچون درآن زمان فقیه و دانشمند بلند پایۀ کرد ،علّامه مفتی زهاوی در بغداد تدریس میکرد با علاقۀ فراوان به خدمت او شتافت و اجازه نامۀ خود را از این عالم شهیر دریافت کرد .در سال ۱۸۵۹ به عنوان امّام جماعت مسجد اعظم بغداد انتخاب شد ودر سال ۱۸۶۲ بغداد را به مقصد سلیمانیه ترک کرد ودردادگستری سلیمانیه به عنوان کارمند استخدام شد مرگ پدردر سال ۱۸۶۸ او را به کناره گیری از شغل دولتی وادار کرد. محوی بعد از مرگ پدر به تدریس وارشاد طریقت پرداخت ودرسال ۱۸۷۴ به علت ناشناخته ای به بغداد تبعید شد. او درسال ۱۸۸۳ به زیارت خانۀ خدا مشرف شد. هنگام بازگشت از حج به استانبول رفت وبا سلطان عبدالحمید دیدار کرد. سلطان تحت تاثیر معنویات محوی قرارگرفت و دستور داد تادر سلیمانیه “تکیه و خانقاهی ” را به اسم او بنا کنند. محوی تا سال ۱۳۲۴ ه .ق (۱۹۰۶) در آن جا به ارشاد وتعلیم خلق پرداخت .و درهمین سال خرقه تهی کرد و به دیدارحق شتافت .
محوی و شعر :
طلّاب پس از مطالعۀ دروس تخصصی وعلمی خویش دیوان شاعران مختلف رامطالعه میکردند واززبان بیان واحساس آن ها متاثرمی شدند واگر ذوقی سرشاروروحی لطیف داشتندبه سرایش اشعارمی پرداختند. محوی نیز یکی از این طلّاب است که درمکتب خانه تحصیل کرده و با انسان های خوش قریحه مأنوس بوده ودرضمن آن دیوان شعرای دیگررا نیز مطالعه کرده است. محوی علاوه برادبیّات کردی که زبان مادری او بوده است با زبان وادبیّات فارسی وعربی به طور کامل آشنا بوده واز قراینی که در دیوان او به دست میآید زبان ترکی را نیز میدانسته است. او بر شرح مثنوی والی عابدین ترک تقریظ مینویسد وبااستفاده از واژههای ترکی در دیوان خود به حادثه کربلا اشاره میکند. شعرهای محوی دارای بن مایههای مذهبی وملّی است وبا اساطیروافسانهها نیز آشنا بوده و به مناسبتهای مختلف به آن اشاره کرده است. محوی شاعری است که از طریقت نقشبند یه پیروی میکند و افکار وعقاید آنان رادر شعر خویش بیان میکند. شعرهای او صوفیانه است امّا از صو فیانی که طریقت رابرای نام برگزیدهاند، انتقادمیکند .از دیوان اشعار محوی چنین استنباط میشود که او شاعری صوفی است که دراشعارش به ترویج باورهای صوفیانه خویش توجّه کرد است. سابقۀ شعر سرایی با درون مایۀ عرفانی در ادبیّات کردی مشخص است وشاعران زیر به وجهی عرفان گرایی خویش را در اشعارشان نشان دادهاند :
بابا طاهر(۹۳۵-۱۰۱۰م)، مه لای پریشان (سده ی چهاردهم)، مه لای جزیری(۱۵۶۰-۱۶۴۰م) ،سید صالح نعمت اللهی (۱۸۳۴-۱۹۰۵م)، کوردی (۱۸۱۲-۱۸۵۰)، حه ریق (۱۸۶۵-۱۹۰۹)، وه فایی (۱۸۴۴-۱۹۱۴)
محوی نیز یکی از شاعران نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم میلادی است که به شعر عرفانی وصوفی گری روی میآورد. شعرهای او در سه بخش زیر قابل برسی است:
شعرهایی که صوفیانه است ودر دیوان او بسامد مشخصی دارد :
به نووری باده کهشفی زولَمهتی تهقوا نهکهم ض بکهم
به شهمعیَکی وهها ضاری شهویَکی وا نهکهم ض بکهم
(۲۳۰ـ۳۰)
ترجمه: اگر با نور باده، تاریکی و ظلمت تقوا را از بین نبرم چکار کنم؟ واگر با چنین شمعی تاریکی شب را از بین نبرم چکار کنم ؟
منظو راو از ظلمت تقوا دراین بیت متشرّعین ظاهری است که عبادت در نزد آنان به عادت تبدیل شده است. نور باده به اشراق اشاره میکند که متشرّعین از آن بی بهرهاند و صوفیان از آن بهره مندند.
۲- شعرهایی که به توصیف صوفی گری پرداخته است:
محوی شاعری است پیرو طریقت نقشبندیه و بر این باور است که شریعت با طریقت باید یکی شود و طریقت در کنار شریعت به مسیر خود ادامه دهد نه برعکس. اودر این گونه شعرها بر انتخاب طریقت اصرار میورزد واز بزرگان صوفیه مانند منصور حلّاج که جان خود را در این راه فدا کردند ،با احترام یاد میکند :
موحهققهق ههر کهرسآ مهسلهکیه حهقق و حهققییه مهنزوور
سولووکی ضؤنهسهر داره، تهریقهی ثیریه مهنسوور
(۱۲۷-۳)
ترجمه: