متمرکز
شیعه
متوسط
زبان ونژاد
کم
بلوچ
۲
سیستان و بلوچستان
پاکستان و افغانستان
متمرکز
سنی
خیلی پایین
دین واقتصاد
متوسط
ترکمن
۱
گلستان
ترکمنستان
متمرکز
سنی
متوسط
زبان و مدهب
خیلی کم
منبع: محمدی، حمیدرضا و ابراهیم رومینا و ندیمه سلیم نژاد، تحلیلی جغرافیایی منابع تهدید امنیت ملّی در ایران، فصلنامه ژئوپلیتیک،سال چهارم، شماره سوم، تابستان ۱۳۸۷، صص ۸۱ - ۵۱.
نمودار۱-۱: مناطق ژئوپولیتیک و استراتژیک همجوار با کشور جمهوری اسلامی ایران
۳ – ۱۲ – ۱ متغیر مداخله گر: علائق قدرت های مداخله گر
علاقه یا تعلق ژئوپولیتیکی عبارتند از: مکملهای فضایی جغرافیایی مفروض در ماورای مرزها که به لحاظ ساختاری از تجانس برخوردار بوده و به لحاظ کارکردی تمام کننده نیازها و کاستی های یک کشور محسوب گردد. تعلق ژئوپولیتیکی به نوعی زیربنای علائق و منافع ملّی کشورها را تشکیل می دهد و ناظر بر مواردی است که بر تمام یا بخش از خصیصه های طبیعی و انسانی کشور تجانس و همگرایی دارند و یا مواردی هستند که تامین کننده احتیاجات کشور در ابعاد تکنولوژیکی، نظامی، امنیتی، حیثیتی یا زیست محیطی می باشند و کشور به آنها دلبستگی و علاقه دارد (حافظ نیا، ۱۳۸۵: ۱۲۰). در عصر کنونی ما که به دوران ژئواکونومی (اقتصاد - زمین) شهرت یافته است و عامل نظامیگری جای خود را بر مفهوم بنیادین “اقتصاد زمینی” داده است، ارتباطات کشورهای جهان با یکدیگر رو به تغییر نهاده است. دیگر کشورها دریافته اند که آنها دارای نیازها و خواسته های بیشماری هستند و آنها به تنهایی قادر به رفع نیازهای خود بر مبنای “داشته های سرزمینی” خود نیستند و برای تامین آنها، نیازمند به منابع آن سوی مرزهای خود هستند و این منابع می تواند تامین کننده خواسته ها و نیازها باشد. از این رو، نسبت به آنها علاقه نشان می دهند و به آنها “احساس تعلق” دارند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴– ۱۲ – ۱ متغیر تعدیل کننده: چالش (ژئوپلیتیکی) کشورها در سیاست خارجی خود از ابزارها و اقدامات سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی، اجتماعی و درنهایت نظامی، در جهت تامین حداکثر منافع خود در عرصه بین المللی استفاده می کنند. آنها در مناسبات بین المللی، کشورها در روابط خود با کشورهای دیگر، همواره در پی نیل به اهداف و کسب بالاترین سطح از منافع ملی خود هستند؛ در این میان، عوامل جغرافیایی - سیاسی بر این مناسبات بسیار اثرگذا - ر می باشد و بر اساس اثربخشی این عوامل، طیف گوناگونی از مناسبات را از سطح دوستانه، خصمانه، بی طرفانه و انزواطلبی قابل تغییر می باشد. در صحنه جهانی هر طرح استراتژیک همواره بر پایه عوامل مادی متشکل از از عوامل اقتصادی، تکنیکی، نظامی و ژئوپلیتیک و یک پایه پایه معنوی متکی است که به شکل ایدئولوژیهای قومی نژادی مذهبی ویا اغلب آمیزه ای از آنهاست. این اصل در سطح خرد در تدوین استراتژیها و خط مشی اساسی اساسی کشورها دخالت داشته است (موسوی،۷۵ : ۶۸). از این رو، کشورها با توجه به اصول سیات خارجی خود و همچنین اثربخشی عوامل مذکور در سمتگیری سیاست های خارجی خود، نوع خاصی از درقبال دیگر کشورها اتخاذ می کنند؛ بر این اساس و جایگاه این عوامل در کنش و واکنش بین المللی، مفهوم چالش ژئوپلیتیکی، به عنوان یکی ازجنبه های عملیاتی درمناسبا - ت میان کشورها - و البته در مطالعات ژئوپلیتیکی - مورد توجه قرار می گیرد. چالش ژئوپولیتیکی را می توان این گونه تعریف کرد: «عبارتست از ایجاد وضعیت برای یک دولت یا کشور بر پایه عوامل ثابت یا متغیر ژئوپلیتیکی و متاثر ساختن سیاست آن کشور با بهره گرفتن از متغیرها و عوامل جغرافیایی» هدف اولیه هر چالش ایجاد انفعال در طرف مقابل به منظور تغییر رفتار آن می باشد (حافظ نیا، ۱۳۸۵: ۱۲۱).
۱۳ – ۱ همگرایی و واگرایی تشریک مساعی همواره یکی از خواستارها و علقه های نهادینه شده در درون هر انسانی است؛ بطوی که هر انسانی علاقمند به انجام کارها به کمک دیگر انسانها است. این امر که از ملزومات و موجبات زندگی اجتماعی انسان ها در ساختار جامعه است، با هدف راحتر و بهتر انجام امور به منظور دستیابی سریعتر و بهتر به اهداف و خواسته های اجتماعی در آن جامعه صورت می پذیرد. این امر نهادینه در انسانها، نه تنها در اجتماع درون کشور انجام می پذیرد، بلکه در روابط سازمان یافته در روابط بین دول نیز به مقدار قابل توجهی مشهود و ملموس است؛ بطوری که دولت ها به منظور دستیابی به اهداف سیاسی، اقتصادی و گاه نظامی دست به تشکیل سازو کارهای می زنند. این امر که جایگاه بویژه ای در مطالعات بین دولی و رقابت های قدرتی دارد و تحت عنوان همگرایی شناخته می شود، در دهه های اخیر به صورت سازوکارها و تشکلهای منطقه ای و بین المللی ظاهر شده است و در مطالعات ژئوپلیتیکی - که به مطالعه رقابت قدرتها بر اساس امکاناتی که زمین در اختیار آنها قرار داده است - اهمیت خاص خود را دارد. به عبارتی کشورها دریافتند که دستیابی به سطح مطلوبی از توسعه و رفاه ملی فقط یک موضوع ملی نیست و به ناچار باید زمینهای برخورداری از امکانات و منابع بین المللی را فراهم کند. چگونگی برنامه ریزی این سازوکار، جهت استفاده از ظرفیت ها و منابع جهانی و منطقه ای از جمله مهمترین موضوع هایی استکه پیش روی تمامی کشورهاست. بر این اساس به نظر می رسد همگرایی از مهمترین این سازوکارها و برنامه ریزی بین کشورها یک منطقه جهت رسیدن به این موضوع در عرصه بین المللی است. این فرایند منطقه ای که در زمینه تجارت و اقتصاد بود، بعد از جنگ جهانی دوم ظهور کرد. اما این امر بویژه در دهه ۱۹۸۰ همراه با موج معروف منطقه گرایی جدید شکل خاصی پیدا کرد (رفیع، ۱۳۹۱: ۸۱).
واژه همگرائی[۴] در مقابل واژه واگرائی[۵] قرار می گیرد. همگرایی در لغت به معنی ایجاد یک کل ازطریق یکپارچه سازی اجزاء می باشد (کولایی، ۱۳۷۹: ۱۵۶). همگرائی به لحاظ ماهیت عبارتست از تقریب و نزدیک شدن افراد به سمت نقطه ای مشخص که معمولاً به هدف مشترک آنان شناخته می شود، و واگرایی در برابر آن عبارتست از تفکیک وجدایی از همدیگر و جدایی و دور شدن آنها از هدف مشترک وحرکت به سمت هدف های خاص(حافظ نیا، ۱۳۸۸: ۳۷۳).این مفاهیم در مطالعات ژئوپلیتیکی اهمیت فراوانی دارد و آنها در عرصه بین المللی به طور عملکردی مورد بررسی قرار می دهد. تعدد و تنوع همگرایی ها در عرصه جهانی روز به روز در حال افزایش است که از جمله همگرایی های کنونی که بصورت موثری که در میان سایر همگرایی ها، شناخته شده تر است، می توان به اتحادیه اروپا اشاره نمود که کشورهای عضو اروپایی توانسته اند به نوعی از همکاریها در بعد اقتصادی دست یابند، اشاره کرد؛ جز آن می توان به پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)[۶] اشاره نمود که یک نوع از همگرایی در بعد نظامی است. نگاهی به آمارهای سازمان های بین المللی نشان می دهد که تعداد هم پیوندیهای بین المللی متعارف از ۲۱۳ مورد در سال ۱۹۰۹ به ۶۰۷۶ مورد در سال ۱۹۹۹ و سپس ۷۵۵۲ مورد در سال ۲۰۰۵ رسیده است که این تعداد، ۵۲۰۲ مورد (حدود ۸۰ درصد) ماهیت منطقه ای دارند (حافظ نیا، ۲: ۱۳۹۱). روند همگرائی در مراحل آغازین خود از همکاری محدود اعضای عضو آغاز می شود و در ادامه مراحل شکل گیری خود، به مرحله اساسی افزایش همکاریها و تقریب بیشتر میان اعضا می رسد و پس از این مرحله و در مرحله شکل گیری کاملتر خود، یعنی شناخته شدن یه عنوان یک همگرایی میان کشورهای جهان است که لازمه رسیدن به این مرحله گسترش همکاری های متنوع و همه جانبه در زمینه های گوناگون است. پس از فروپاشی نظام دو قطبی در پی نابودی اتحاد شوروی، بار دیگر در سطح نظام بین الملل تلاش های جدیدی برای توسعه همکاری های منطقه ای شکل کرفته است. این روند سبب توجه مجدد به نظریه های همگرایی منطقه ای و برداشتهای گوناگون از آن گردیده است (کولایی، ۱۳۷۹: ۱۵۶). از آنجا که کشورهای جهان به تنهایی عوامل تولید را در اختیار ندارند، بنابراین کشورها به منظور دستیابی به آرمانهایی که بدون مساعدت جمعی امکانذیر نیست، تلاش می کنند با تشکیل سازمانهای اقتصادی موجب رونق اقتصادی خود تکمیل چرخه تولید در یک منطقه جغرافیایی شوند (امیدی، ۱۳۸۵: ۳۶). دستیابی به همگرایی منطقه ای و نمود عملی آن در عرصه جهانی، بدون اراده برای متفق بودن با یکدیگر و تاکید بر عوامل نزدیک کننده از عوامل جغرافیایی گرفته تا عوامل انسانی مانند را شامل می شود که عدم وجود هر یک، فرایند همگرایی را با اخلال همراه می سازد. همگرائی تلاش بر این است که از عوامل اختلاف زا و زمینه های ناسیونالیستی، پایبندی به منافع ملی، مرزهای جغرافیایی و به عبارتی دیگر، حرکت و همکاری کشورهای یک منطقه، به نفع اهداف جمعی و مشترک، کاسته شود و از طریق گسترش همکاریهای اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی به ایجاد ثبات در منطقه و نهایتاً در سطح جهان نقش آفرینی کنند. همگرایی به معنی ترکیب و ادغام اجزاء در یک کل است. همگرایی هم در سطح داخل یک کشور، به معنی ادغام بخشهای مختلف کشور است و در منطقه به معنی ادغام کشورهای آن منطقه (امیدی، ۱۳۸۵: ۳۶). فرایند همگرایی دارای ویژگی هایی است که آها را می توان چنین برشمرد:
- موضوع اصل حاکمیت و قدرت واحدهای سیاسی بسیار مهم است.
- انگیره اصلی همگرایی دسترسی آنها به منافع و امکاناتی است که قبل از آن غیرممکن می نمود.
- همگرایی در کوتاه مدت شیوه ای برای حل و فصل درگیری های منطقه ای و بین المللی است و در درازمدت باعث بسط و گسترش انترناسیونالیسم شود.
- مسائلی مانند نهادها، نخبگان، کم و کیف مبادلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، حرکت های یکپارچه، موضوعات مشترک نظریه پردازان نظریه همگرایی هستند.
- از نظر تاریخی از اوایل قرن ۱۷ به دنبال هر مناقشه ای در اروپا موضوع همگرایی با ایجاد فدراسیون تحقق یافته. مثال: در سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ جنبش های اروپایی در قالب اتحادیه اروپایی فدرال و یا گروه جامعه همکاری اقتصادی اروپا و … به وجود آمده است (طاهری موسوی، ۱۳۸۷ : ۱۰۴).
کانتوری و اشپیگل دو پژوهشگر آمریکایی از نظریه پردازان نظریه همگرایی هستند که دیدگاه های خود مربوط به همگرایی چهار «متغیر الگویی» را به عنوان مهمترین عوامل موثر درون منطقه ای برمی شمارند که به کمک آنها می توان میزان همگرایی در یک منطقه را شناسایی کرد. این چهار متغیر عبارتند از: ۱. ماهیت و میزان همبستگی ۲. ماهیت ارتباطات ۳. سطح قدرت ۴. ساختار روابط. با نظر این دو پژوهشگر علاوه بر متغیر های چهارگانه درون منطقه ای، نقش و نفوذ قدرتهای برون منطقه ای و خارجی به عنوان «سیستم اثرگذار»، تاثیر بسیار زیادی بر روند همگرایی منطقه ای دارد. هرگونه تجزیه و تحلیل در مورد هر منطقه، نشان می دهد که فقط کشورهای آن منطقه نیستند که به ایفای نقش می پردازند، بلکه در نظام بین الملل دولت های خارج از منطقه هم را در سیاست بین الملل مناطق درگیر می سازد» (عزتی، ۱۳۸۸: ۱۴ - ۱۳).
فرایند همگرائی فرایند واگرائی
ادراک اهداف و منافع مشترک ادراک اهداف و منافع متعارض
توسعه سیاسی و توسعه روابط اداره سیاسی کاهش و سردی روابط
تقویت نیروهای متحدکننده و تقویت نیروهای متحدکننده و
تضعیف نیروهای تجزیه گرا تضعیف نیروهای تجزیه گرا
کمال اندیشه همگرایی افول اندیشه همگرایی
نهاد سازی و تشکیل سازمان، همراه توسعه تضادها و تنش ها و تکروی ها
با تفویض قدرت عملکردی
توسعه و تحکیم کارکردهای نهادی فقدان عملکرد جمعی و نهادی
یکپارچه سازی فروپاشی و تجزیه
مدل از: محمدرضا حافظ نیا، اصول و مفاهیم ژئوپولیتیک (۱۳۸۵)، انتشارات پاپلی (وابسته به پژوهشکده امیرکبیر جهان)، مشهد، ص ۳۴۷.
کشورهای جهان، در شرایطی به یک الگوی همگرایی یعنی همکاری منطقهای و تعامل سازنده کشورها - ی منطقه ای دست خواهند یافت که دارای منافع مشترک باشند و در امنیت منطقهای هر یک از بازیگران براساس توانمندیهای خود مبادرت به همکاری امنیتی نمایند. قطع نظر از بحث ها و گفتگوهائی که درباره سیستم های منطقه ای و جهانی بعمل آمده است، صاحب نظران متفق القولند که رشد و گسترش سریع سازمان های منطقه ای پس از جنگ مبنای نظری (تئوریک) نداشته بلکه پاسخی عملی به نیازهای عینی و تحولات سیاسی دنیای پس از جنگ بود. از این روست که عوامل انسانی در کنار عوامل جغرافیایی، عمل می کنند و شرایط جغرافیایی - سیاسی دستیابی به آن را مشخص می سازند. در این مرحله است که دو یا چند بازیگر سیاسی به یک موجودیت واحد تبدیل گردیده و جریان همگرائی کامل می گردد. یکی از تحولات مهم روابط بین الملل پس از از جنگ جهانی دوم جهانی گسترش رشد سریع سازمان های منطقه ای بوده است (مقتدر، ۱۳۸۶ :۱۶۱).
۱۴ – ۱ مفهوم منطقه مفهوم منطقه[۷] یکی از مفاهیم اساسی در مطالعات جغرافیایی به طور اعم و مطالعات جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک به طور اخص است. در مباحث دانش جغرافیا، منطقه به محدوده ای از کره زمین اطلاق می گردد که دارای ویژگی ها و خصوصیات برجسته و خاص خود است؛ به عبارتی دیگر، این ویژگی ها و خصوصیات برجسته و خاص، جزئی از ذات آن منطقه است و آن منطقه به چنین ویژگیها وخصوصیا - ت برجسته و خاص شناخته می شود و بر این اساس این منطقه را از سرزمین (منطقه) هم جوار خود جدا می سازد، بطوری که در منتهی الیه آن منطقه، این ویژگی ها و خصوصیات رو به زوال رفته و رو به اضمحلال می رود. در مطالعات ژئوپلیتیک، منطقه و مباحث مرتبط با آن همچون عناصر و عوامل پیوند دهنده یک محیط سیاسی، نقش آفرینی یک منطقه ژئوپلیتیکی در عرصه جهانی و … همواره یکی از مباحث مهم در مطالعات ژئوپولیتیک بوده است. واژه «منطقه» در جغرافیای سیاسی به گونه ای تصادفی استفاده نمی شود و به یک فضای جغرافیایی که از یک سلسله پدیده های مشابه و عوامل پیوند دهنده اجزای تشکیل دهنده آن محیط برخوردار باشد، هم از نظر محیط فیزیکی و هم از دید محیط انسانی اطلاق می شود (مجتهدزاده، ۱۹۵:۱۳۸۶). مناطق جغرافیائی بر پایه یک یا چند خصیصه ساختاری نظیر کالبد فضا، نوع اقلیم، نوع زبان، نوع دین و مذهب، نوع و سطح فرهنگ و تمدن و یا خصیصه های کارکردی نظیر: تولید محصول و یا عملکرد های اقتصادی، اجتما عی، ارتباطی، فرهنگی، سیاسی و غیره تعیین هویت می شوند. منطقه یک اصطلاح جغرافیایی است که در صورت باردارشدن عناصر و خصیصه های آن از حیث سیاسی، تغییر ماهیت داده و به منطقه ژئوپلیتیکی تبدیل می شود (حافظ نیا، ۱۳۸۵ :۱۱۱). منطقه، یک سرزمین نسبتاً وسیع از یک کشور و یا یک قاره است که دارای ویژگیهای طبیعی و یا انسانی متمایزی نسبت به منطقه همسایه خود می باشد. منطقه به عنوان زیر مجموعه فضای جغرافیایی سطح کره زمین بخشی از آن است که به لحاظ ساختاری و یا کارکردی از تجانس و یگانگی برخوردار می باشد و بر پایه خصیصه های ساختاری و یا کارکردی از مناطق همجوار خود متمایز می گردد. منطقه می تواند خشکی پایه، آب پایه و یاتلفیقی باشد و از مقیاسهای کوچک نظیر دریاچه یا شبه جزیر - ه تا مقیاسهای بزرگ نظیر اقیانوس و یا قاره را در بربگیرد (حافظ نیا، ۱۳۸۳: ۷۱ - ۶۵). منطقه، به عرصه پهناور جغرافیایی که دارای هم پیوندی های جغرافیایی است اطلاق می شود که از نظر فرهنگی یا فیزیکی (طبیعی) متجانس باشد. منطقه ژئوپلیتیکی بر پایه یک منطقه یا فضای جغرافیایی متجانس از حیث ساختاری و یا کارکردی شکل می گیرد. هویت یابی منطقه ژئوپولیتیکی مستلزم باردار شدن سیاسی منطقه جغرافیایی متجانس و عناصر مربوط به آن است (حافظ نیا، ۱۳۸۵: ۱۱۱). در این ارتباط، یک منطقه ممتاز - همچون آسیای مرکزی - با امتیازات ژئوپولیتیک[۸] و ژئواکونومیک[۹] خود، در همسایگی چند کشور اثربخش، می تواند دارای اهمیت افزونی باشد. به عبارتی روشن تر،منطقه آسیای مرکزی به علت هم جواری با دریای خزر، داشتن منابع سرشار انرژی نفت و گاز و همچنین به عنوان بخش جنوبی منطقه هارتلند[۱۰]، دارای موقعیتی ممتاز بوده وپس از به استقلال رسیدن کشورهای این منطقه، توجه بسیاری از قدرت های منطقه و همچنین فرامنطقه ای را به خود جلب کرده است.