احمدی و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی به بررسی عوامل مرتبط با بزهکاری دانش آموزان دبیرستانی در شهرستان آباده پرداختهاند. آنها برای تببین بزهکاری، چارچوب نظری مطالعه خود را نظریه کنترل اجتماعی انتخاب نمودهاند. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که متغیرهای وابستگی به دوستان، مذهبی بودن و استفاده از رسانههای جمعی به ترتیب بیشترین رابطه را با متغیرهای بزهکاری نوجوانان داشتهاند. این سه متغیر باهم ۳۱ درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند. در نهایت محققان معتقدند که گروههای همسالان و تقویت هویت مذهبی و کاهش محتواهای خشونت آمیز برنامههای رسانههای جمعی میتوانند باعث کاهش بزهکاری شوند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
رئیسی (۱۳۸۸) در پژوهشی به بررسی اثر آموزش مهارت های زندگی بر آگاهی زندانیان گرگان با رویکرد کاهش رفتارهای پرخطر پرداخته است. به منظور اندازه گیری مهارت های زندگی، تعداد ۱۸۰ نفر از زندانیان گرگان در سال ۱۳۸۷ با بهره گرفتن از پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج پژوهش بیان کننده سطح سواد پایین زندانیان میباشد. همچنین در کل زندانیان مورد بررسی، قبل از آموزش مهارت ها، میانگین امتیاز مهارت های ارتباطی برابر ۱۵/۲۳ و پس از آموزش به ۰۳/۲۸ رسیده است. میانگین امتیاز مهارت های خودآگاهی قبل از آموزش برابر ۹۲/۲۰ بوده که پس از آموزش به ۳۷/۲۶ رسیده است. میانگین مهارت های ایجابی قبل از آموزش برابر ۵۶/۶۳ به دست آمده و پس از آموزش به ۳۵/۸۰ رسیده است. این نتایج در کلیه گروه های چهارگانه زندانیان(عادی، جوانان، اشرار و معتاد) در سطح معنیداری ۵ درصد از نظر آماری معنیدار است که بیان کننده موفقیت آموزش در ارتقاء امتیاز مربوط به مهارت های فوق میباشد. میانگین امتیاز مؤلفه های سلبی قبل از آموزش برابر ۳۵/۴۸ بوده که پس از آموزش به ۵/۳۷ رسیده است. به علاوه، این کاهش در کلیه گروه های چهارگانه زندانیان رخ داده است و بیان کنندهی موفقیت آموزش در کاهش امتیاز مربوط به مؤلفه های سلبی میباشد. با توجه به ماهیت مؤلفه های سلبی، هرچه امتیاز این مؤلفه ها زیادتر باشد، نشان دهنده آن است که فرد مورد بررسی توانایی مقابله با هیجان، خشم و استرس را ندارد. به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان می دهد که قبل از آموزش، مهارت های زندگی در کلیه گروه های زندانی مورد بررسی شامل زندانیان عادی، جوانان، اشرار و معتاد در سطح پایینی قرار دارد و آموزش می تواند این مهارت ها را تا حد قابل قبولی افزایش دهد.
باریکانی (۱۳۸۷) در پژوهشی با عنوان “رفتارهای پرخطر در نوجوانان مدارس راهنمایی و دبیرستانهای شهر تهران"، تعداد ۷۰۰ دانش آموز دختر و پسر را در مناطق ۱۰، ۱۳ و ۱۸ آموزش و پرورش شهر تهران، به روش نمونه گیری چندمرحلهای تصادفی مورد آزمون قرار داده است. نتایج نشان دهنده وجود رفتارهای پرخطری مانند مصرف سیگار، الکل و سایر مواد در بین دانش آموزان می باشد. ۱۲ درصد پاسخگویان سیگار مصرف میکرده اند، ۶/۳۰ درصد تجربه مصرف قلیان را داشته اند، ۱۰ درصد الکل و ۲ درصد نیز هرویین مصرف می کرده اند.
زاده محمدی و احمدآبادی (۱۳۸۷) در مطالعه ای با عنوان “هموقوعی رفتارهای پرخطر در بین نوجوانان دبیرستانهای شهر تهران"، با روش نمونه گیری طبقهای و متناسب با حجم، تعداد ۸۰۷ دانش آموز دختر و پسر دبیرستانی شهر تهران را انتخاب و مورد بررسی قرار دادهاند. یافته ها نشان داده است که برحسب یک مقیاس ۵ قسمتی، میانگین خردهمقیاسهای گرایش به جنس مخالف ۲۴/۳، رابطه و رفتار جنسی ۱۵/۲، مصرف الکل ۰۰/۲، مصرف سیگار ۸۷/۱ و مصرف مواد مخدر و روانگردان ۷۴/۱ بوده است. همچنین نتایج حاکی از این میباشد که بین تمامی رفتارهای پرخطر رابطه مثبت و معناداری برقرار است. مصرف الکل، دوستی با جنس مخالف و مصرف مواد مخدر و روانگردان به همراه جنسیت(پسر)، تحصیلات مادر(دانشگاهی)، رشته تحصیلی(انسانی) و درآمد خانواده(زیر ۲۰۰ هزار تومان) بیشترین واریانس خطرپذیری جنسی نوجوانان را تبیین نموده است.
جلایی پور و حسینی نثار (۱۳۸۷) در پژوهشی به بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر بزهکاری نوجوانان در شهر رشت پرداختهاند. یافته ها نشان میدهد که نوجوانانی که خویشتنداری ضعیفی دارند، پیوند اجتماعی آنها نیز ضعیف است و بزهکاری بیشتری را مرتکب میشوند. مدل رگرسیونی نیز نشان میدهد که دو متغیر خویشتنداری و پیوند اجتماعی، ۲۴ درصد تغییرات متغیر وابستهی پژوهش یعنی بزهکاری نوجوانان را تبیین می کند.
سلیمانی نیا (۱۳۸۶) در پژوهشی به بررسی تفاوتهای جنسیتی نوجوانان در ارتکاب انواع رفتارهای پرخطر پرداخته است. به همین منظور ۶ حوزه از رفتارهای پرخطر شایع در میان نوجوانان شامل خشونت، خودکشی، مصرف سیگار، الکل، مواد و رفتار جنسی ناایمن مورد ارزیابی قرار گرفت. نمونه مورد پژوهش شامل ۳۸۵ نوجوان دختر و پسر ۱۴ تا ۱۹ ساله دبیرستانهای منطقه ۵ تهران بوده است. نتایج به دست آمده نشان داده است که شایعترین رفتار پرخطر در بین نوجوانان، مصرف الکل، و پس از آن به ترتیب، مصرف سیگار، رفتار جنسی ناایمن، خشونت، مصرف مواد و اقدام به خودکشی بوده است. یافته ها همچنین بیانگر تفاوت معنادار پسران و دختران در رابطه با رفتارهای پرخطری مانند مصرف سیگار، مصرف الکل و مواد مخدر بوده است، اما در رابطه با خشونت، خودکشی و رفتار جنسی ناایمن تفاوت معناداری مشاهده نگردید.
نادری و همکاران (۱۳۸۶) در مطالعه ای با عنوان “تأثیر آموزش مهارت های اجتماعی بر سازگاری فردی-اجتماعی، پرخاشگری و ابراز وجود دانش آموزان دختر در معرض خطر مقطع متوسطه شهر اهواز"، تعداد ۶۰ دانش آموز را به صورت تصادفی چندمرحلهای انتخاب و به دو گروه ۳۰ نفری آزمایش و گواه تقسیم نموده اند. ابزار اندازه گیری پژوهش، پرسشنامه بوده است که پیش آزمون برای هر دو گروه اجرا گردید. سپس گروه آزمایش ۲۰ جلسه یک ساعته تحت آموزش مهارت های اجتماعی قرار گرفت. پس از اعمال مداخله بار دیگر از هر دو گروه آزمون به عمل آمد. نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داده است که آموزش مهارت های اجتماعی باعث افزایش سازگاری فردی-اجتماعی، کاهش پرخاشگری و افزایش ابراز وجود در دانش آموزان دختر در معرض خطر مقطع متوسطه شهر اهواز گردیده است.
احمدی و ایمان (۱۳۸۴) در مطالعهای با بهره گرفتن از روش پیمایشی و با شیوه خود-گزارشی، اطلاعات مورد نیاز در مورد ویژگیهای جمعیتشناختی، اقتصادی و اجتماعی پاسخگویان، مؤلفههای فرهنگ فقر و گرایش جوانان به رفتار بزهکارانه را جمعآوری نمودهاند. جامعه مورد مطالعه پژوهش آنها، جوانان ۱۱ تا ۱۸ ساله منطقه حاشیهنشین دهپیاله شهر شیراز میباشد. یافتهها بیانگر رابطه معنیداری بین حاشیهنشینی و مؤلفههای فرهنگ فقر و کمبود حمایت خانواده با گرایش به رفتار بزهکارانه و تعامل بین حاشیهنشینی و مؤلفههای فرهنگ فقر در رابطه با رفتار بزهکارانه جوانان میباشد.
احمدی و همکاران (۱۳۸۰) در پژوهشی به بررسی تطبیقی رفتار بزهکارانهی دانش آموزان دبیرستانهای نظام قدیم و جدید شهر شیراز با توجه به میزان کنترل اجتماعی این مدارس بر روی رفتار بزهکارانه پرداختهاند. برنامههای مدارس نظام قدیم و جدید با یکدیگر به لحاظ نقش این برنامهها در کنترل دانشآموزان و نظم اجتماعی و گرایش آنها به رفتار بزهکارانه مقایسه شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که درصد بزهکاری در دانشآموزان نظام جدید، نسبت به دانشآموزان نظام قدیم بیشتر است. بنابراین میزان کنترل اجتماعی مدارس نظام جدید بر بزهکاری نوجوانان کمتر از نظام قدیم میباشد.
احمدی و همکاران (۲۰۰۰) در پیمایشی، نقش تقیدات به نهادهای اجتماعی اولیه، سازمانها و گروههایی نظیر خانواده، مذهب، مدرسه و تأثیر گروه های همسالان در تبین رفتار بزهکارانهی گروه سنی ۱۹-۱۴ شیراز را مورد بررسی قرار دادهاند. در این پژوهش، یک رویکرد خود-گزارشی که به شکلی پیمایشی به کار رفته است، برای جمعآوری اطلاعات لازم مورد استفاده قرار گرفت. بیشترین پایداری و یافتههای اصلی در این بزهکاری خود-گزارشی آن است که رابطه معنیداری بین تقیدات به مدرسه و مذهب از یک سو، و رفتار بزهکارانه از سوی دیگر وجود دارد. همچنین روابط مشابهی بین تقیدات به خانواده و مذهب، مدرسه و گروه های همسالان، مذهب و گروه های همسالان، خانواده و مدرسه و رفتار بزهکارانه مشاهده شده است.
به طور کلی، پژوهش های داخلی را می توان به سه بخش تقسیم نمود:
- الف) پژوهش هایی که به بررسی یک یا چند نوع مهارت اجتماعی و رابطه آنها با رفتارهای پرخطر(یا یکی از انواع رفتارهای پرخطر) پرداخته اند؛ مانند احمدی طهور سلطانی و همکاران(۱۳۹۲)، بهرامی و همکاران(۱۳۹۲)، بهزادپور و همکاران(۱۳۹۲)، رمضانی و همکاران(۱۳۹۱)، مقتدایی و همکاران(۱۳۹۰)، رئیسی(۱۳۸۸)، نادری و همکاران(۱۳۸۶).
- ب) پژوهش هایی که رابطه بین یک یا چند متغیر غیر از مهارت های اجتماعی و رفتارهای پرخطر(یا یکی از انواع رفتارهای پرخطر) را بررسی نموده اند؛ مانند سلمانی و همکاران(۱۳۹۳)، کاظمینی و مدرس غروی(۱۳۹۲)، پروین و علی بابایی(۱۳۹۲)، بوستانی(۱۳۹۱)، علیوردی نیا و همکاران(۱۳۹۰)، باریکانی(۱۳۸۷)، زاده محمدی و احمدآبادی(۱۳۸۷)، سلیمانی نیا(۱۳۸۶).
- ج) پژوهش هایی که رفتارهای بزهکارانهی نوجوانان و جوانان را عمدتأ در شهر شیراز بررسی نموده اند؛ مانند خواجه نوری و هاشمی نیا(۱۳۹۰؛۱۳۸۹)، احمدی و کونانی(۱۳۸۹)، احمدی و همکاران(۱۳۸۸؛۱۳۸۰؛۲۰۰۰)، جلایی پور و حسینی نثار(۱۳۸۷)، احمدی و ایمان(۱۳۸۴).
۲-۴- پیشینه خارجی
وونگ تونگکام و همکاران[۴۳] (۲۰۱۴) در پژوهشی، تأثیر عوامل حفاظت کننده و مخاطره آمیز در حوزه های فردی، همسالان و مدرسه را در ارتباط با مصرف الکل و مواد مخدر توسط نوجوانان تایلندی مورد بررسی قرار دادند. به همین منظور تعداد ۱۷۷۸ نفر دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافته ها نشان داده است که تعهد کم نسبت به مدرسه دارای همبستگی قوی با مصرف مواد مخدر بوده است. همچنین داشتن دوستان دارای رفتارهای بزهکارانه، خطر استفاده از الکل و مواد مخدر را افزایش میدهد. در رابطه با عوامل حفاظت کننده، ۴۰ تا ۶۰ درصد از دانشآموزانی که دارای سطوح بالای باور اخلاقی بودند، در فعالیتهای مذهبی مشارکت میکردند و از مهارت های اجتماعی برخوردار بودند، احتمال کمتری داشته است که الکل مصرف نمایند. به طور خلاصه میتوان گفت که تأثیر همسالان یک عامل مهم برای مشارکت کردن نوجوانان تایلندی در سوء مصرف مواد بوده است، ضمن اینکه دینداری به نوجوانان کمک می کند تا ابعاد منفی مواد مخدر برایشان درونی شده و آنها را تشویق می کند که از مصرف مواد مخدر و الکل اجتناب کنند.
تاکر و همکاران[۴۴] (۲۰۱۴) در پژوهشی، تأثیر همسالان بر مصرف ماری جوانا را در اشکال مختلف رابطه دوستی مورد مطالعه قرار دادند. محققان با بهره گرفتن از داده های طولی یک ساله که از مطالعه طولی ملی سلامت نوجوانان به دست آمد، به بررسی این مسأله پرداختند که آیا اشکال سه گانه دوستی، تأثیر دوستان بر مصرف ماری جوانا در بین نوجوانان را تعدیل مینماید؟ اشکال سه گانهی دوستی شامل اینکه دوستی متقابل باشد، مشهور و معروف بودن دوستان و تفاوت معروفیت/منزلتی بین دوستان و نوجوانان بوده است. نمونه پژوهش تعداد ۱۶۱۲ نفر شامل دانش آموزان پایه ۱۱/۱۰ در موج اول و پایه ۱۲/۱۱ در موج دوم که از دو مدرسهی بزرگ انتخاب شده بودند. یافته ها نشان داده است که در یک مدرسه، تأثیر دوستان بر مصرف ماری جوانا در دوستیهای متقابل و دوطرفه که در آنها اعتماد و صمیمیت وجود دارد، در مقایسه با روابط غیرمتقابل و یک طرفه از احتمال بیشتری برخوردار بوده است. در مدرسهی دیگر، تأثیر دوستان زمانی که آنها در محیط مدرسه نسبتاً معروف بودند یا از خود نوجوانان معروفیت بیشتری داشتند، قویتر بوده است. در این شرایط، به نظر میرسد رفتارهای دوستان نوعی استراتژی برای به دست آوردن منزلت اجتماعی باشد.
هولت و همکاران[۴۵] (۲۰۱۴) در پژوهشی به بررسی تأثیر خود-کنترلی و بینظمی محلهای بر قربانی شدن زورگویی پرداختند. تعداد ۱۷۹۲ دانش آموز به صورت تصادفی از مدارس مناطق پایین شهر انتخاب شدند. سطوح خود-کنترلی به عنوان یک عامل سطح فردی و بیسازمانی محلهای به عنوان یک عامل سطح محلهای در ارتباط با قربانی شدن زورگویی در ابعاد کلامی، فیزیکی و سایبری مورد سنجش قرار گرفتند. یافتههای به دست آمده نشان می دهد که خود-کنترلی پایین و بینظمی محلهای با هر کدام از ابعاد قربانی شدن زورگویی رابطه دارد. اثر خود-کنترلی زمانی که برای تجربه های قربانی شدن چندگانه کنترل گردید، تعدیل شد. شبکه این کنترلها، بی نظمی محلهای را گسترش می دهد که با افزایش معنادار آماری در احتمال قربانی شدن زورگویی همراه است.
یو[۴۶] (۲۰۱۴) در پژوهشی به دنبال بررسی این مسأله بوده است که آیا خود-کنترلی پایین، افشای داوطلبانهی اطلاعات شخصی در اینترنت را تبیین می کند؟ خود-کنترلی پایین منجر به انواع رفتارهای مجرمانه و مخاطرهآمیز می شود. در واقع، ارائه اطلاعات شخصی در اینترنت به سایر افراد دربرگیرندهی خطرهای زیادی است. نتایج به دست آمده نشان داده است که خود-کنترلی پایین، حتی بعد از کنترل متغیرهایی مانند سن، جنسیت، نژاد و تحصیلات، دارای ارتباط قوی با خودافشایی میباشد.
فریرا و همکاران[۴۷] (۲۰۱۴) در پژوهشی به بررسی تأثیر خودپنداره و عزت نفس بر دانش نوجوانان در مورد اچ.آی.وی/ایدز پرداختند. محققان نمونه ۹۷۱ نفری از نوجوانان ۱۴ تا ۲۱ ساله پرتغالی را انتخاب نمودند. یافته ها نشان می دهد که پاسخگویان دارای خودپنداره و عزت نفس بالایی می باشند. همچنین، نوجوانان دارای عزت نفس بالا از آگاهی و دانش بیشتری در مورد ایدز برخوردار می باشند. در مورد خودپنداره نیز، نوجوانان دارای خودپندارهی بالا دانش بیشتری در مورد اچ.آی.وی و ایدز داشته اند. به عبارت دیگر، نوجوانان با خودپندارهی پایین، از دانش کمتری در مورد ایدز برخوردار بوده اند. بنابراین، رفتارهای پرخطر جنسی در بین افراد دارای نگرشها و رفتارهای با خودپنداره یا عزت نفس پایین بیشتر است. همچنین یافته ها حاکی از این میباشد که میزان آگاهی و دانش دختران درباره ایدز در مقایسه با پسران بیشتر است.
کوواس و همکاران[۴۸] (۲۰۱۴) در پژوهشی با عنوان “خود-تنظیمی و مصرف الکل: تحلیل مقولهی پنهان،” به بررسی رابطه این دو متغیر پرداختند. اگرچه مصرف الکل می تواند مشکلساز باشد، پژوهشها حاکی از عدم تجانس قابل ملاحظهای در مشکلات مرتبط با مقوله های مصرف مشروبات، به ویژه در میان گروه های با مصرف زیاد میباشد. تفاوت در خود-تنظیمی ممکن است موجب تفاوت در مقوله های مصرف مشروبات گردد. در این پژوهش، تفاوت در خود-تنظیمی عاطفی و رفتاری در بین چهار مقولهی مصرف مشروبات الکلی ارزیابی شده است. پاسخگویان شامل ۱۸۹۵ دانشجو به صورت آنلاین(برخط) به سؤالاتی درباره ویژگیهای جمعیتشناختی، مصرف الکل و خود-تنظیمی جواب دادند. با بهره گرفتن از تحلیل مقولهی پنهان، چهار مقولهی مصرف مشروبات به صورت تجربی مطرح شد. مصرف کنندگان متوسط بیشترین مقوله را شامل میشدند(۱/۳۸%)، بعد از آن مصرف کنندگان کم(۴/۳۷%)، در مرتبهی بعدی مصرف کنندگان زیاد(۸/۱۷%) و در آخر نیز مصرف کنندگان حرفهای یا خیلی زیاد(۸/۶%) قرار داشتند. هر مقولهای به وسیله شاخص های خود-تنظیمی در تحلیل مقولهی پنهان پیش بینی شده است. به استثنای رویهی عجولانه، مقدمتاً خود-تنظیمی رفتاری بین مصرف کنندگان کم و سه مقولهی دیگر متفاوت بوده است. خود-تنظیمی عاطفی و رویهی عجولانه با مصرف مشروبات همبستگی نداشت، اما در میان مقولهی حرفهای متفاوت بوده است. به طور خاص، بیثباتی عاطفی و رویهی عجولانه در بین مقولهی حرفهای بیشتر از سایر مقولهها بوده است.
سرسدال و همکاران[۴۹] (۲۰۱۴) در پژوهشی به بررسی رابطه بین سبکهای حل مسأله و مصرف الکل و مواد در آفریقای جنوبی پرداختند. نتایج نشان می دهد مردان، افراد سالخورده و کسانی که دارای سبک اجتناب از مقابله با مشکلات بودند، احتمال بیشتری داشت که مواد مصرف کنند. همچنین افراد دارای افسردگی و فشار روانی نیز از احتمال بیشتری برای مصرف مواد و الکل برخوردار می باشند.
وارویل-ولد و همکاران[۵۰] (۲۰۱۴) در پژوهشی با عنوان “تأثیر مادر و گروه همسالان بر مصرف مشروبات الکلی در بین دانشجویان"، تعداد ۳۶۲ دانشجوی سال اول دانشگاه را به عنوان نمونه انتخاب کردند. محققان دو هدف مهم را در نظر گرفتند؛ اول اینکه آیا نفوذهای خاص مادری در چهار بعد(نظارت، ارتباط مثبت، آسانگیری و سرمشقدهی) و هنجارهای توصیفی همسالان با مصرف مشروبات و پیامدهای آن در بین دانشجویان مرتبط است؟ و دوم اینکه، آیا نفوذهای مادری، اثر هنجارهای همسالان بر مصرف مشروبات و پیامدهای آن توسط دانشجویان را تعدیل می کند؟ مطابق با مدلهای تکامل اجتماعی کاتالانو و هاوکینز، تأثیرات حمایتی در یک حوزه(برای مثال مادران) می تواند تأثیرات منفی ناشی از حوزه های دیگر(برای مثال همسالان) را خنثی کند. نمونه مورد مطالعه، ارزیابی آنلاین را با توجه به نظارت، ارتباط مثبت، آسانگیری و سرمشقدهی مادران خود، هنجارهای توصیفی همسالان و مصرف مشروبات و پیامدهای مرتبط با آن پاسخ دادند. اثرات اصلی و تعاملات دوطرفه(مادر×همسالان) با بهره گرفتن از مدلهای رگرسیون سلسله مراتبی مجزا برای سه شکل مجزا شامل مصرف بسیار زیاد، مصرف هفتگی و پیامدهای مصرف الکل ارزیابی شد. نتایج نشان داده است که آسانگیری مادر و هنجارهای توصیفی همسالان با مصرف مشروبات و پیامدهای آن دارای رابطه مثبت معنادار می باشد، در حالی که تعامل مثبت مادر-فرزند با مصرف مشروبات و پیامدهای آن رابطه منفی دارد.
لووری و همکاران[۵۱] (۲۰۱۴) در پژوهشی با عنوان “قصد و تلاش برای خودکشی در بین دانش آموزان دبیرستانی ایالات متحدهی آمریکا: روندها و رفتارهای پرخطر مرتبط با سلامتی، ۱۹۹۱-۲۰۱۱،” دادههایی را از ۱۱ پیمایش ملی رفتارهای پرخطر جوانان که بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۱ انجام شده بودند، مورد تحلیل قرار دادند. تعداد نمونه تقریباً ۱۴۰۰۰ دانش آموز پایه های ۹ تا ۱۲ بودند. محققان با بهره گرفتن از مدلهای رگرسیون لوجستیک قشربندی شده جنسی که برای نژاد/قومیت و پایه کلاسی کنترل شده بود، روندهای دورهای رواج(شیوع) قصد و تلاش برای خودکشی را تحلیل نمودند. نسبتهای شیوع استاندارد شده[۵۲] محاسبه شد تا ارتباط بین خطر خودکشی و دامنه وسیعی از رفتارهای پرخطر مرتبط با سلامتی را بسنجد. یافته ها نشان داد که در بازهی زمانی ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۱، در بین دانش آموزان دختر، هم قصد خودکشی(فکر کردن به خودکشی، ساختن طرح و نقشهای برای اقدام به خودکشی) و هم اقدام (هر اقدامی، اقدامی که منجر به آسیب شده و نیاز به درمان پزشکی پیدا کرده است) به طور معناداری کاهش یافته است؛ در بین دانش آموزان پسر، فقط قصد و نیت خودکشی به طور معناداری کاهش پیدا کرده است. در سال ۲۰۱۱، در مقایسه با دانش آموزان بدون داشتن قصد و اقدام به خودکشی، رفتارهای پرخطر مرتبط با سلامتی دارای ارتباط بسیار قوی با تلاش برای خودکشی در بین دانش آموزان دختری بوده است که مواد مخدر تزریق میکرده اند(نسبت شیوع=۸/۱۲)، در محیط مدرسه اسلحه حمل میکرده اند(نسبت شیوع=۷/۹)، و مواد مخدر صنعتی و متامفتامین مصرف میکرده اند(نسبت شیوع=۷/۸). در بین دانش آموزان پسر، رفتارهای پرخطر مرتبط با سلامتی دارای رابطه بسیار قوی با خطر خودکشی بالا شامل تزریق مواد مخدر (نسبت شیوع=۴/۲۲)، استفاده از ملین یا ضد یبوست برای کنترل وزن (نسبت شیوع=۱/۱۷)، و داشتن رابطه جنسی تحت فشار و اجبار(نسبت شیوع=۸/۱۴) بوده است.
خمیس[۵۳] (۲۰۱۴) در پژوهشی با عنوان “زورگویی در بین نوجوانان مدرسهای در بیروت: عوامل خطر و محافظت کننده،” به بررسی شیوع این پدیده و عوامل جمعیتشناختی – اجتماعی، محیط خانوادگی و مدرسه، و استراتژی های سازگاری که میتوانست در عملکرد تحصیلی تفاوت ایجاد کند، پرداخت. تعداد ۶۶۵ دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج نشان می دهد که زورگویی کلامی شایعترین نوع زورگویی می باشد. دانش آموزان به ندرت سعی میکردند که از وقوع زورگویی جلوگیری کنند یا آن را به معلمانشان گزارش دهند. شیوع زورگویی و تهدید در بین پسران بیشتر از دختران می باشد. زورگویی در مدرسه با موفقیت تحصیلی یا تربیت نامناسب رابطه ندارد. همچنین یافته ها نشان می دهد که هم افراد زورگو و هم افراد قربانی چه در کوتاهمدت و چه در بلندمدت، در معرض خطر مشکلات سازگاری مانند بیشفعالی، نشانگان عاطفی، مشکلات رفتاری و مشکلات همسالان میباشند. جنسیت و مقابلهی عاطفی -محور به عنوان عوامل خطر برای افزایش رفتار زورگویانه، در حالی که سن، مقابلهی مسأله- محور، محیط خانوادگی و محیط مدرسه به عنوان عوامل حفاظت کننده قلمداد می شوند.
ازدمیر و همکاران[۵۴] (۲۰۱۳) در پژوهشی، رابطه بین فرآیندهای والدگری، خود-کنترلی و پرخاشگری در میان نوجوانان ترکیهای را مورد بررسی قرار دادند. مشارکتکنندگان شامل ۵۴۶ نوجوان ۱۴ تا ۱۸ سالهی دبیرستانی بودند که به سؤالات پرسشنامه پاسخ دادند. یافته ها حاکی از شواهدی مبتنی بر تأثیر مستقیم و غیرمستقیم فرآیندهای والدگری بر پرخاشگری از طریق خود-کنترلی پایین بوده است. به طور خاص، نتایج نشان داده است که صمیمیت با مادر، تأیید همسالان توسط پدر و نظارت والدین(هم پدر و هم مادر) بر فرزندان به طور مثبت و مستقیم با خود-کنترلی پایین مرتبط می باشد، و به شکل غیرمستقیم با پرخاشگری و خشونت از طریق خود-کنترلی پایین رابطه دارد. در مجموع، فرآیندهای والدگری و خود-کنترلی پایین ۲۱ درصد از واریانس پرخاشگری را تبیین نموده اند.
فالکو و همکاران[۵۵] (۲۰۱۳) در پژوهشی به مطالعه رفتار پرخطر رانندگی پرداختند و نقش متغیرهای شناختی، اجتماعی و شخصیتی را در میان نوجوانان مورد بررسی قرار دادند. به همین منظور، تعداد ۱۰۲۸ نوجوان ایتالیایی را که اولین تجربه رانندگیشان را پشت سر گذاشتند به عنوان نمونه انتخاب کردند. یافته ها نشان داده است که شخصیت هم به طور مستقیم و هم غیرمستقیم از طریق ادراک خطر بر روی رفتار رانندگی تأثیر داشت. به طور خاص، ادراک خطر تعدیل کننده معناداری بین شخصیت، هنجار اجتماعی و رفتار رانندگی بوده است. رابطه معنادار در بین دختران و پسران نیز مشاهده گردیده است. در یک وضعیت ترکیبی و هماهنگ در هر دو سطح شناختی و اجتماعی، برخی گرایشها به سمت خطر با شخصیت مرتبط میباشد. کنش یا عمل ترکیبی و هماهنگ در سطوح متفاوت شناختی، اجتماعی و شخصیتی می تواند منجر به نتایج مؤثر و معناداری در کاهش آن رفتارهای خطرناک رانندگی گردد که اغلب زمینه درگیری رانندگان جوان در تصادفها را فراهم می کند.
بوت ول و همکاران[۵۶] (۲۰۱۳) در پژوهشی با عنوان “نمایش همتغییری خود-کنترلی پایین و قربانی شدن: یک رویکرد ژنتیک رفتاری،” نقش ساختارهای شخصیتی را در ریشه های قربانیشدن مورد مطالعه قرار دادند. نتایج نشان می دهد که به طور خاص، خود-کنترلی پایین مستقیماً باعث افزایش خطر قربانیشدن میگردد. همچنین، یافته ها نشان می دهد که عوامل ژنتیکی بخشی از واریانس خود-کنترلی و قربانیشدن را تبیین مینماید.
فن فوگت و همکاران[۵۷] (۲۰۱۳) در پژوهشی به بررسی آموزش مهارت های اجتماعی گروه-محور در بین گروهی از دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری پرداختند. به همین منظور آنها تعداد ۱۶۱ دانش آموز را انتخاب نمودند. اثرات مداخله در قالب یک مطالعه شبه آزمایشی همراه با یک ارزیابی ۱۲ ماه بعد از کمپ مستمر اختیاری تست شد. در ارزیابی سریع، هر دو گروه کنترل و آزمایش مشکلات اجتماعی و درونی کمتری را نشان داده اند، در حالی که فقط گروه آزمایش، تغییر مثبت و اندکی در رابطه با اضطراب اجتماعی از خود نشان داده است. بعد از ۱۲ ماه، نمونه کوچکی از گروه آزمایش(بچههایی که کمپ مستمر را دنبال نمودند) تغییرات مثبت بیشتری را در رابطه با همه شاخص ها نشان داده اند، به جز درباره مشکلات درونی که تغییر کمی پیدا کرده است.
دینبیل و همکاران[۵۸] (۲۰۱۳) در پژوهشی، همخوانی و تجانس بین ارزیابی والدین و معلمان از مهارت های اجتماعی و رفتارهای مشکلدار بچهها را مورد مطالعه قرار دادند. هدف این مطالعه، بررسی تجانس(با بهره گرفتن از مدلسازی خطی سلسله مراتبی) در سطح کلاس درس بین ارزیابی والدین و معلمان از مهارت های اجتماعی و رفتارهای مشکلدار(نابهنجار) بچههای نوجوان بوده است. همچنین آنها اثر بالقوهی خانواده و متغیرهای جمعیتشناختی شامل ناتوانی بر روی این تجانس را مورد سنجش قرار دادند. یافته ها بیانگر این می باشد که سطوح متوسطی از تجانس در مورد مهارت های اجتماعی بچهها و سطوح پایینی از تجانس در مورد رفتارهای مشکلدار وجود دارد. همخوانی و تجانس والدین و معلمان، زمانی که ارزیابی مهارت های اجتماعی بچههای ناتوان با بچههای بدون مشکل مقایسه شد، بالا می باشد.
استاکسرود و همکاران[۵۹] (۲۰۱۳) در پژوهشی این هدف را دنبال میکردند که آیا استفاده از سایتهای اینترنتی و خدمات آنها، خطر آسیبپذیری افراد را افزایش میدهد؟ نمونه مورد مطالعه تعداد ۱۰۰۰ نفر استفاده کننده اینترنت بود و از ۲۵ کشور اروپایی انتخاب شده بودند. در این مطالعه محققان ۴ فرضیه را تدوین و مورد ارزیابی قرار دادند. فرضیه اول؛ افرادی که از سایتهای شبکه های اجتماعی استفاده می کنند، با خطرات آنلاین(برخط) بیشتری نسبت به کسانی که از این سایتها استفاده نمیکنند، مواجه خواهند شد. این فرضیه تأیید شده است. فرضیه دوم؛ استفادهکنندگان سایتهای شبکه های اجتماعی با صلاحیت دیجیتالی بیشتر، در مقایسه با افراد دارای صلاحیت دیجیتالی کمتر، با خطر آنلاین بیشتری مواجه خواهند شد. این فرضیه هم تأیید شده است. فرضیه سوم؛ استفادهکنندگان سایتهای شبکه های اجتماعی دارای عملکردهای سایتهای اینترنتی با خطر بیشتر( به عنوان نمونه پروفایل عمومی، نشان دادن اطلاعات هویتی، داشتن تعداد بسیار زیاد مخاطب) نسبت به افراد دارای عملکردهای با خطر کمتر(ایمنتر) در معرض خطر آنلاین یا برخط بیشتری قرار خواهند گرفت. این فرضیه نیز مورد تأیید توسط داده ها واقع شده است. آنچه که در رابطه با خطر مهم است، اینکه چگونه سایتهای شبکه های اجتماعی مورد استفاده قرار گرفتهاند. فرضیه چهارم نیز بیان می کند که استفادهکنندگان سایتهای شبکه های اجتماعی دارای صلاحیت دیجیتالی بیشتر در استفاده از اینترنت، آسیب کمتری را در ارتباط با خطر آنلاین تجربه خواهند کرد. این فرضیه تأیید نشده است. در نهایت، نتایج نشان داده است اینکه خطرات به عنوان یک پدیده آسیب زننده تجربه شوند یا نه، بستگی به رابطه خاص بین خطرات و پایگاهها (وب سایت، پیامهای نمونه، بازی یا شبکه اجتماعی) دارد.
هماما و رونن – شنهاو[۶۰] (۲۰۱۳) در پژوهشی نقش ویژگیهای رشدی، بحرانهای محیطی و منابع شخصی(خود-کنترلی و حمایت اجتماعی) را در رابطه با رفتارهای خشونت آمیز نوجوانان مورد بررسی قرار دادند. رفتار خشونت آمیز ممکن است به عنوان پیامد رشد نرمال از یک طرف، و نتیجه وقوع بحرانها در زندگی از طرف دیگر توصیف شود. یافته ها بیانگر این می باشد که در مورد ویژگیهای جمعیتشناختی مانند سن، میزان وقوع رفتارهای خشونت آمیز در بین نوجوانان به خاطر اعمال فشار از منابع مختلف بیشتر از سایر سنین است. در مورد جنسیت، پسران بیشتر از دختران درگیر رفتارهای خشونت آمیز میشوند. در رابطه با عناصر محیطی و خانوادگی، میزان وقوع رفتارهای خشونت آمیز نوجوانان در زمان جنگ و در خانوادههای طلاق گرفته بیشتر است. طلاق مشکلات اجتماعی و رفتاری متعددی مانند عملکرد تحصیلی ضعیف، سوء مصرف مواد، و بزهکاری را موجب می شود. نتایج همچنین نشان می دهد که حمایت اجتماعی به عنوان منبع محیطی و خود-کنترلی به عنوان منبع شخصی در کاهش میزان رفتارهای خشونت آمیز مؤثر است.
دودوویتز و همکاران[۶۱] (۲۰۱۳) در پژوهشی، خودپندارهی رفتاری را به عنوان پیش بینی کننده رفتارهای مربوط به مصرف مشروبات الکلی نوجوانان مورد مطالعه قرار دادند. نوجوانی دوره تکاملی مهمی برای رشد خودپنداره میباشد. محققان در این مطالعه، داده های طولی را از دانش آموزان یک مدرسه جمعآوری نمودند تا بررسی کنند که آیا خودپندارهی رفتاری، رفتارهای مصرف مشروبات الکلی نوجوانان را پیش بینی می کند یا برعکس است؟ تعداد ۲۹۱ دانش آموز دبیرستانی در این پژوهش در فصول پاییز و بهار سال تحصیلی پایه نهمشان مورد بررسی قرار گرفتند و میزان مصرف الکل، شراب، مصرف الکل در مدرسه و خودپنداره مورد سنجش قرار گرفتند. از رگرسیون چندمتغیره برای آزمون اینکه آیا خودپندارهی نوجوانان در فصل پاییز، فراوانی و نوع رفتار مصرف مشروبات الکلی در فصل بهار را پیش بینی می کند، و آیا فراوانی و نوع مصرف مشروبات الکلی در فصل پاییز، خودپندارهی نوجوانان در فصل بهار را پیش بینی مینماید، استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد خودپندارهی رفتاری در فصل پاییز هم فراوانی و هم نوع مصرف مشروبات الکلی در فصل بهار را پیش بینی کرده است. دانش آموزان دارای خودپندارهی کم و زیاد به ترتیب ۳۱ درصد در مقابل ۲۰ درصد برای مصرف هر نوع مشروبات الکلی، ۲۰ درصد در مقابل ۸ درصد برای مصرف شراب و ۱۴ درصد در مقابل ۴ درصد برای مصرف الکل در مدرسه در فصل بهار را پیش بینی کرده اند. همچنین، فراوانی و نوع مصرف مشروبات الکلی در فصل پاییز نتوانست به طور معناداری خودپندارهی نوجوانان در فصل بهار را پیش بینی نماید. بنابراین، خودپندارهی رفتاری کم، محرک مصرف مشروبات الکلی نوجوانان میباشد.
وانگ و همکاران[۶۲] (۲۰۱۳) در پژوهشی به بررسی تأثیر نظارت والدین و رابطه والدین – فرزندان بر مشارکت نوجوانان در بزهکاری، مصرف مواد و رفتارهای پرخطر جنسی در بین ۹۱۳ نوجوان پرداختند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که آگاهی و دانش والدین، افشاگری نوجوانان و کنترل و نظارت والدین دارای رابطه منفی با بزهکاری و مصرف مواد می باشد. ارتباط باز والدین – فرزندان رابطه معنادار و معکوسی با رفتارهای پرخطر جنسی دارد، در حالی که رابطه غامض و مبهم والدین – فرزندان رابطه معنادار و مثبتی با رفتارهای پرخطر جنسی دارد. نتایج به دست آمده از مدلهای تحلیل مسیر نشان می دهد که افشاگری نوجوانان پیش بینی کننده معنادار کاهش بزهکاری آنها، و کنترل والدین در اوایل دوره نوجوانی کاهش مصرف مواد در میانهی نوجوانی را پیش بینی می کند. یافته ها نشان می دهد که دانش والدین، افشاگری نوجوانان و کنترل والدین بر مصرف مواد، بزهکاری و رفتارهای پرخطر جنسی تأثیرات متفاوتی دارند. ارتباط مبهم و ناسازگار والدین – فرزندان با افزایش در همه انواع رفتارهای پرخطر نوجوانان(مصرف مواد، بزهکاری و رفتار جنسی) رابطه دارد. بنابراین، برای کاهش رفتارهای پرخطر نوجوانان، باید مهارت های ارتباطی بین-شخصی والدین و نظارت آنها بر رفتارهای فرزندان افزایش یابد.
تو و همکاران[۶۳] (۲۰۱۲) در پژوهشی رابطه بین رفتار جنسی و رفتارهای پرخطر غیرجنسی(سیگار کشیدن، مصرف مشروبات الکلی، قماربازی، مصرف مواد، فرار از خانه، درگیری و خودکشی) را در بین جوانان مجرد سه شهر آسیایی شامل شانگهای، هانوی و تایپه مورد مطالعه قرار دادند. داده ها از ۱۷۰۱۶ فرد بین ۱۵ تا ۲۴ سال جمعآوری شد. یافتههای پژوهش نشان داده است که رفتار جنسی با رفتارهای پرخطر غیرجنسی مانند سیگار کشیدن، مصرف مشروبات الکلی، مصرف مواد مخدر و فرار از خانه رابطه معنادار دارد. براساس سن شروع رفتارهای پرخطر، مصرف سیگار و مشروبات الکلی معمولاً قبل از انجام رابطه جنسی شروع شده بود. در هر سه شهر، رفتار جنسی و رفتارهای پرخطر غیرجنسی در گروه پرخطر دارای هم وقوعی می باشند. جوانانی که بیشترین رفتار جنسی پرخطر را دارند، احتمال بیشتری دارد که بیشترین رفتارهای پرخطر غیرجنسی را داشته باشند، به استثنای درگیری در هانوی و قماربازی در شانگهای و تایپه. همچنین یافته ها نشان می دهد که در هر سه شهر، میزان رفتارهای پرخطر به جز در مورد خودکشی، در بین مردان بیشتر از زنان می باشد.
سیموئز و ماتوس[۶۴] (۲۰۱۲) در پژوهشی با عنوان “رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای نیازهای خاص: آیا صلاحیتهای اجتماعی و عاطفی مهم هستند؟” تعداد ۴۹۴ نوجوان پرتغالی را به عنوان نمونه انتخاب کرده و به روش پیمایشی مورد بررسی قرار دادند. محققان به دنبال این بوده اند که ببینند آیا حوادث زندگی و صلاحیتهای اجتماعی و عاطفی بر روی رفتارهای پرخطر تأثیر دارند یا نه؟ نتایج به دست آمده نشان داده است که حوادث منفی زندگی و برخی از صلاحیتهای اجتماعی و عاطفی مانند همکاری و ارتباط، همدلی، خودآگاهی و خود-کارآمدی دارای رابطه معناداری با رفتارهای پرخطر می باشد. بدین معنی که هرچه میزان همکاری و ارتباط، همدلی، خودآگاهی و خود-کارآمدی فرد بیشتر بوده است، میزان رفتارهای پرخطر کمتر شده است. همچنین، بین حوادث منفی زندگی و رفتارهای پرخطر رابطه مستقیم و معناداری مشاهده می شود. اما بین مهارت حل مسأله، اهداف و آرزوها و رفتارهای پرخطر رابطه معناداری وجود ندارد.
کویف[۶۵] (۲۰۱۲) در مطالعه ای، آموزش مهارت های اجتماعی را به عنوان شیوه بهبود مداخله در رابطه با افراد زورگو(قلدر) و بزهدیدگان بررسی نمود. وی تعداد ۵۲ دانش آموز را تحت آموزش مهارت های اجتماعی قرار داد و برای ارزیابی شیوع زورگویی در مدرسه در ابتدا و انتهای سال تحصیلی از پرسشنامه نام گذاری همسالان استفاده کرد. نتایج نشان داده است که در بین مشارکت کنندگان در برنامه آموزش مهارت های اجتماعی، میزان مشکلات زورگویی و بزهدیدگی حدود ۵۰ درصد کاهش یافته است، در حالی که برای کل مدرسه میزان رفتار تهدیدآمیز افزایش یافته است.
لیرد و همکاران[۶۶] (۲۰۱۱) در پژوهشی رابطه دینداری، خود-کنترلی و رفتار ضداجتماعی را مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش نوجوانان و مادرانشان، میزان اهمیت دین و تعداد حضور در فعالیتهای دینی را اظهار کردند. یافته ها نشان می دهد که هرچه میزان اهمیت دین و تعداد حضور در مناسک دینی مادران نوجوانان بیشتر باشد، این وضعیت برای خود نوجوانان نیز صادق است. میزان کمتر اهمیت دین برای نوجوانان و حضور کمتر در فعالیتهای دینی با خود-کنترلی پایین ارتباط دارد و خود-کنترلی پایین نیز با رفتار ضداجتماعی و هنجارشکنانه دارای همبستگی می باشد. اهمیت دین برای نوجوانان همچنین ارتباط بین خود-کنترلی پایین و رفتار ضداجتماعی را تعدیل می کند، به طوری که سطوح پایین خود-کنترلی دارای ارتباط قوی با رفتار ضداجتماعی و هنجارشکنانه در بین نوجوانانی است که دین برای آنها از اهمیت چندانی برخوردار نیست، در مقایسه با نوجوانانی که اهمیت زیادی برای دین قایل هستند.
گوتیرز و آتینزو[۶۷] (۲۰۱۱) در مطالعه ای رابطه پایگاه اقتصادی – اجتماعی، شهرنشینی و رفتارهای پرخطر را در بین جوانان مکزیکی مورد بررسی قرار دادند. هدف پژوهش، ارزیابی تأثیر اندازه مکان بر رفتارهای پرخطر در یک نمونه ملی از جوانان مکزیکی با خانوارهای دارای درآمد پایین، با در نظر گرفتن اثر واسطهای پایگاه اقتصادی – اجتماعی بود. محققان با بهره گرفتن از سه پیمایش ملی خانوارهای دارای درآمد پایین در مکزیک در مناطق شهری، نیمه شهری و روستایی، تحلیل ثانویهای انجام دادند. آنها رفتارهای پرخطر را در بین افراد ۱۵ تا ۲۱ ساله و رابطه بالقوهی آنها در ارتباط با شهرنشینی را تجزیه و تحلیل کردند. رفتارهای پرخطر شامل مصرف تنباکو و الکل، سن شروع رابطه جنسی و استفاده از کاندوم بود. محققان از مدل لوجستیک برای بررسی ارتباط بین اندازه مکان و رفتارهای پرخطر، با در نظر گرفتن تعامل با پایگاه اقتصادی – اجتماعی استفاده کردند. نمونه نهایی شامل ۱۷۹۷۴ جوان از ۷۰۴ منطقه مکزیک بود. یافته ها نشان می دهد که اندازه مکان با مصرف تنباکو و الکل دارای ارتباط بوده است، همچنین اثر کمی بر روی همه سطوح پایگاه اقتصادی – اجتماعی داشته است: هرچه اندازه مکان بزرگتر باشد، خطر مصرف تنباکو و الکل در مقایسه با محیطهای روستایی کمتر است. تأثیر اندازه مکان بر روی رفتار جنسی پیچیده بوده است. احتمال استفاده از کاندوم در مناطق بزرگتر فقط در بین نوجوانان متعلق به سطوح پایین پایگاه اقتصادی – اجتماعی بیشتر بوده، و رابطه معنادار آماری بین اندازه مکان و سن شروع رابطه جنسی مشاهده نشده است.
فاکتور و همکاران[۶۸] (۲۰۱۱) در پژوهشی، رفتارهای پرخطر را در بین اقلیتهای تحت سلطه با بهره گرفتن از چارچوب مقاومت اجتماعی مورد مطالعه قرار دادند. در میان جوامع مختلف، گروه های اقلیت تحت سلطه در مقایسه یا گروه های حاکم، اغلب میزان بالاتری از درگیری در رفتارهای پرخطر مانند سیگار کشیدن، مصرف الکل و مواد مخدر، رفتارهای جنسی پرخطر، پرخوری و عادات رانندگی خطرناک را دارا میباشند. این رفتارهای پرخطر به نوبهی خود، تأثیر زیادی بر روی بیماری مزمن، امراض و مرگ و میر دارد. پژوهشهای قبلی در رابطه با این پدیده، بر روی تبیینهای کلان – ساختاری یا خرد – عاملیتی تأکید میکردند. چنین مطالعههایی از یک ضعف اساسی رنج میبرند و آن اینکه، تببینهای سطح کلان از طریق تأکید بر روی موانع ساختاری، عاملیت فردی را در نظر نمیگیرند، در حالی که نظریه های سطح خرد، محدویتهای ساختاری را چندان مورد توجه قرار نمیدهند و به عنوان عواملی که مانع درگیر شدن افراد در رفتارهای مرتبط با ارتقای سلامتی میشوند، قلمداد نمیکنند. به علاوه، بیشتر نظریه های معاصر، افراد را به عنوان بازیگران منفعلی ملاحظه می کنند که تحت تأثیر محیط اجتماعی یا مسائل روانی قرار دارند. محققان در این مقاله، چارچوب نظری ترکیبی را توسعه دادند که هم نابرابریهای ساختاری و هم نقش عاملیت فردی را مدنظر قرار میدهد. مطابق با چارچوب مقاومت اجتماعی، روابط قدرت در جامعه، اعضای گروه های اقلیت تحت سلطه را تشویق می کند تا به طور فعالانه در برنامه های مقاومت روزمرهای که شامل رفتارهای مضر گوناگونی می شود، شرکت نمایند. اعضای گروه های اقلیت از یک طرف، احساس کمبود تعلق به کشور و بیگانگی از جامعه بزرگتر می کنند. از طرف دیگر، آنها ممکن است یک هویت جمعی را در تضاد با گروه مسلط تشکیل دهند.
بری و اوکونور[۶۹] (۲۰۱۰) در پژوهشی با عنوان “خطر رفتاری، روابط معلم – دانش آموز، و توسعه مهارت اجتماعی"، به بررسی فرآیندهای رشد مهارت های اجتماعی از مهدکودک تا کلاس ششم پرداختند و نقش مشکلات رفتاری اولیه و روابط معلم – دانش آموز در توسعه مهارت اجتماعی بچهها را مورد ارزیابی قرار دادند. از تحلیل داده ها چند نتیجه مهم به دست آمده است؛ اول اینکه به طور کلی، بچهها مسیر رشد مهارت اجتماعی منحنی شکلی را از مهدکودک تا کلاس ششم نشان داده اند، به شکلی که یک دوره افزایش در سالهای اولیه و اواخر ابتدایی و یک دوره کاهش ناچیز در سالهای ماقبل آخر دوره ابتدایی مشاهده شده است. دوم اینکه، دانش آموزان با سطوح بالاتری از مشکلات رفتاری درونی ماقبل مدرسه، سطوح پایینتری از مهارت های اجتماعی مهدکودک و فرآیندهای رشد مهارت اجتماعی متفاوتی نسبت به همسالان خود را نشان داده اند. سوم اینکه، دانشآموزانی که دارای رابطه بهتری با معلم خود بوده اند، مهارت های اجتماعی بیشتری را از مهدکودک تا کلاس ششم در مقایسه با همسالان دارای روابط کم با معلم، از خود نشان داده اند.
لسلی و همکاران[۷۰] (۲۰۱۰) در پژوهشی با عنوان “رفتارهای پرخطر مرتبط با سلامتی نوجوانان در نظام رفاهی بچهها،” میزان و الگوهای رفتارهای پرخطر مانند رفتار جنسی، افسردگی، خودکشی، مصرف مواد و بزهکاری را در بین نمونه ای ملی از نوجوانان فعال در نظام رفاهی و خدمات حفاظتی کودک مورد مطالعه قرار دادند. تحلیل داده ها بر مبنای اطلاعات مراقبان، مددکاران موردی و مصاحبه و همچنین ارزیابی داده های به دست آمده از نمونه ۹۹۳ نفری در قالب پیمایش ملی رفاه یا بهزیستی کودکان و نوجوانان صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان می دهد که تقریباً نیمی از پاسخگویان(۳/۴۶ درصد) حداقل یک بار رفتار پرخطر را تجربه نمودند. در تحلیل رگرسیونی، عوامل مرتبط با میزان بیشتر رفتارهای مخاطره آمیز سلامتی، شامل سن بالاتر، جنسیت زن، سابقه سوء مصرف، همسالان منحرف، نظارت کمتر مراقبین و تعهد کمتر به مدرسه می باشند.
سکر و همکاران[۷۱] (۲۰۰۹) در مطالعه ای رابطه مهارت های اجتماعی و رفتارهای مشکل آفرین بچههای دارای سبکهای شناختی متفاوت را مورد بررسی قرار دادند. به همین منظور، آنها تعداد ۳۶۶ دانش آموز که دوره پیش دبستانی را گذرانده بودند، انتخاب کردند. محققان از مقیاس تکانشی-بازتابی کانزاس[۷۲] برای تشخیص سبک شناختی و مقیاس رفتار مشکل آفرین بچههای پیش دبستانی[۷۳] به منظور ارزیابی ابعاد مهارت اجتماعی و رفتار مشکل آفرین استفاده نمودند. بر مبنای نتایج به دست آمده، بچههای دارای سبک شناختی تکانشی، از منظر مشارکت و تعامل اجتماعی نسبت به بچههای با سبک شناختی بازتابی، دارای کارامدی کمتری می باشند، در حالی که دارای رفتارهای بیش فعالی، ضداجتماعی و پرخاشگرانه می باشند.
وانگ و همکاران[۷۴] (۲۰۰۹) در پژوهشی، شیوع مصرف مواد، رفتارهای جنسی و فکر کردن و تلاش برای خودکشی در بین نوجوانان و رابطه بین این رفتارهای پرخطر و متغیرهای جمعیتشناختی را مورد مطالعه قرار دادند. تعداد ۵۹۸۸ نوجوان بین ۱۲ تا ۱۹ ساله(۵/۴۵ درصد پسر، ۵/۵۴ درصد دختر) به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافته ها نشان می دهد که به طور کلی، ۶/۱۷ درصد پاسخگویان سیگار مصرف میکرده اند، ۱/۶۳ درصد حداقل یک بار الکل و ۷/۱ درصد ماری جوانا مصرف کرده اند، ۵/۳ درصد رابطه جنسی را تجربه نموده اند، ۶/۱۷ درصد به طور جدی قصد خودکشی کرده اند و ۲/۳ درصد اقدام به خودکشی نموده اند. جنسیت مرد رابطه مثبتی با مصرف مواد و رفتارهای مخاطره آمیز جنسی داشته است، اما با احساس غمگینی یا شادی و فکر کردن به خودکشی رابطه منفی دارد. دارا بودن تحصیلات بین ۴ تا ۶ کلاس، دارای رابطه مثبتی با مصرف(حتی برای یک بار) سیگار و الکل، مصرف متداول الکل، مصرف اتفاقی مشروبات الکلی و ماری جوانا، اما رابطه منفی با تلاش برای خودکشی است. بین تحصیلات بیشتر والدین و مصرف(حتی برای یک بار) الکل، مصرف اتفاقی الکل، مصرف (حتی برای یک بار) ماری جوانا، احساس غمگینی یا شادی و فکر کردن به خودکشی رابطه مثبتی وجود دارد، اما تحصیلات بیشتر والدین دارای رابطه منفی با مصرف(حتی برای یک بار) و اتفاقی سیگار است. در نهایت، جنسیت، تحصیلات فرد و تحصیلات والدین دارای رابطه معناداری با رفتارهای پرخطر می باشند.
بارکین و همکاران[۷۵] (۲۰۰۲) در پژوهشی با عنوان “مهارت های اجتماعی و نگرشهای مرتبط با مصرف مواد در میان جوانان"، به بررسی نگرشهای جوانان و مهارت های اجتماعی تأثیرگذار بر مصرف مواد مخدر در حال حاضر و قصد آنها برای استفاده از مواد مخدر در آینده پرداختند. مدل رگرسیون خطی چندمتغیره نشان می دهد که جرأت نه گفتن(جرأت ورزی)، نگرش مثبت نسبت به مصرف مواد، ادراک همسالان مصرف کننده مواد، جنسیت مرد، حمل اسلحه و درگیری و نزاع در حدود ۵۱ درصد از واریانس مقیاس مصرف مواد در حال حاضر را تبیین می نمایند. مصرف مواد مورد انتظار در طول سال بعدی به طور معناداری با مصرف مواد در حال حاضر، نگرش مثبت به مصرف مواد، جرأت ورزی، مهارت های مقابله با مصرف مواد، حمل اسلحه و درگیری و نزاع دارای ارتباط است. این مدل ۹/۷۳ درصد از تغییرات مصرف مواد مورد انتظار را تبیین می کند. به طور کلی، در شرایط کنونی که مصرف مواد یک امر معمولی و عادی است، دارا بودن مهارت های مقابلهای در برابر مصرف مواد و خودکارامدی، ضمن اینکه ظرفیت تصمیمسازی را برای جوانان افزایش میدهد، باعث استفادهی کمتر از مواد مخدر میگردد.
همانند پژوهش های داخلی، پژوهش های خارجی را نیز می توان به سه بخش تقسیم نمود:
- الف) پژوهش هایی که به بررسی یک یا چند نوع مهارت اجتماعی و رابطه آنها با رفتارهای پرخطر(یا یکی از انواع رفتارهای پرخطر) پرداخته اند؛ مانند کوواس و همکاران(۲۰۱۴)، سرسدال و همکاران(۲۰۱۴)، فریرا و همکاران(۲۰۱۴)، سیموئز و ماتوس(۲۰۱۲)، کویف(۲۰۱۲)، سکر و همکاران(۲۰۰۹)، بارکین و همکاران(۲۰۰۲).