همچنین ناهنجاری نیز در هر جامعه با زمینه سازیهای قبلی شکل می گیرد. رهبران هر جامعه با تدابیری که اتخاذ می کنند، باید در راه اقامه هنجارها قدم بردارند و در مسدود کردن موقعیت هاى زمینه سازکجروى که از بیرون، افراد را به کجروى وا مى دارد، تلاش کنند . لازمه این امر فراهم آوردن مقدماتی در جامعه می باشد.این اقدامات عبارتند از:
۳ـ۱ـ نظم
زندگى اجتماعى بر پایه نظم استوار است و حفظ تار و پود جامعه به حفظ قانون وابسته است. اگر نظم و قانون مراعات نشود، هرج و مرج و ناهنجاری جامعه را فرا می گیرد و به اصطلاح «سنگ روى سنگ بند نمىشود.» نظم، از اتلاف وقت که گرانبهاترین سرمایهی انسان است و همچنین ضایع شدن نیروها و امکانات، جلوگیری میکند. شخص منظم در زندگی به کلیه تعهدات و پیمانهایش به موقع وفا می کند. وجود چنین فردی خصوصا در مشاغل اجتماعی، موجب خیر و برکت آن مجموعه می شود.
از این رو، هر اجتماعى پایبند به قوانینی لازم الاجرا است تا بتواند، به حیات خویش ادامه دهد. نظم اجتماعی به معنای اطاعت تمامی اعضای یک جامعه از هنجارها، ارزشها و قوانینی است که اساس و قوام جامعه را تشکیل می دهند. هر قدر روابط اجتماعی بر اصول اررزشی استوارتر باشد، نظم اجتماعی از سطح بالاتری برخوردار
می شود. در مکتب اسلام نیز بر نظم و قانون تأکید زیادی شده است، شاید بتوان گفت دین، براى برقرارى نظم و انضباط در سراسر زندگى بشر آمده تا او را در زندگى فردى، اجتماعى منضبط بار آورد.
در نهج البلاغه رعایت نظم، پس از بحث تقوی که مهمترین موضوع در اسلام میباشد، مطرح شده و امام علی ۷ضمن خطبهها، نامهها و کلمات قصار خود، در عباراتی فرزندانش و همه مسلمانان را به رعایت آن توصیه فرموده است:
«أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم[۲۹]
شما و همه فرزندان و خاندانم و هر که این وصیتم به او مىرسد را به تقواى الهىو نظم در زندگى»
آن حضرت قبل از آنکه نظم را مطرح کنند، تقوا را مطرح کردهاند. اوّلِ وصیت هم تقوا آمده است:
- «اوصیکما بتقویاللَّه و ان لا تبغیا الدّنیا و إن بغتکما» - ولی بعد از دو سطر، باز میفرمایند: «اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقویاللَّه و نظم امرکم»؛ اینجا تقوا را مجدداً تکرار میکنند. این شاید اشاره به این نکته باشد، که نظمی در زندگی فردی و اجتماعی انسان مطلوب است، که از تقوا سرچشمه گیرد و با تقوا همراه و هماهنگ باشد. پس، این یک وصیّت کلّی است، هر کس در هر جایی قرار دارد، در همه ابعاد زندگیش نظم و برنامهریزی را مراعات کند و خود را موظّف بداند، نظم اجتماعی را رعایت کند.
امیرالمؤمنین ۷در سخنى، یکى از اهداف چهارگانه قرآن را ایجاد نظم و انضباط دانسته مىفرماید:
«ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ وَ نَظْمَ مَا بَیْنَکُمْ [۳۰]
آن نور قرآن است، آن را به سخن آرید ولى هرگز سخن نمىگوید، امّا من شما را از آن خبر مىدهم: آگاه باشید که دانش آنچه مىآید، و خبر آنچه که در عالم گذشت، و درمان دردهاى شما، و مقررات نظم دهنده زندگیتان در این کتاب است. »
استقرار نظم اجتماعی در زندگی انسانها یک ضرورت غیرقابل انکار است و هیچ جامعه ای بدون نظم و انضباط به موفقیت نمی رسد، هر گونه بی انضباطی و بی نظمی مانعی بر سر راه رسیدن به اهداف تعیین شده محسوب می گردد. باید با ایجاد فرهنگ سازی و وسواس در اجرای قانون، اساس نظم پذیری اجتماعی را تقویت کرد. وقتی مردم احساس کنند در صورت انجام رفتارهای ناهنجار مورد انتقاد و سرزنش دیگران قرار میگیرند، از انجام رفتار ناهنجار خودداری می کنند و الگوی نظم اجتماعی را می پذیرند.
«ألأمور المنتظمه یفسدها الخلاف[۳۱]
کارهای منظم و منضبط به سبب خلاف کاری تباه می شود»
از مصادیق نظم؛ رعایت قوانین، رعایت برادری و مروّت، زیادهخواهی نکردن، تجاوز به حقوق دیگران نکردن، رعایت وقت را کردن(چه وقت خود، چه وقت دیگران)، رعایت مقرّرات در عبور و مرور و رفت و آمد و مسائل مالی و تجاری و امثال آن است. از مصادیق بی نظمی رد کردن چراغ قرمز، ریختن آشغال در خیابان و بی توجهی به حق تقدم دیگران می باشد. همچنین یکی از مصداق های مهمِّ دیگر برای نظم این است که میان کارکرد ما در جامعه و افکار و عقاید و شعارهای ما هماهنگی برقرار باشد. زیرا یکی از بینظمیهای بسیار خطرناک این است که در جامعهای مبانی فکری و عقیدتی و باورها یک چیز باشد؛ اما رفتارهایی که براساس همین قواعد و باورها باید شکل بگیرد و هنجار عمومی اجتماعی را تشکیل دهد، چیز دیگری باشد و با آن باورها و فکرها و مبانی منطبق نباشد، یا اینکه طبق مصلحت در جایی عملکردش مطابق با یک عقیده و در محیطی دیگر با عملکردی متفاوت ظاهر شود. این امر نوعی دورنگی و دورویی و نفاق عمومی به وجود میآورد و بسیار خطرناک است. مانند شخصی که با ظاهری متدین و مذهبی به تدریس علوم دینی می پردازد ولی در محوطه عمومی دیگر با پوششی غربی ظاهر می شود . این تضاد هنجاری گونه ای از نابهنجاریهای حاد است که نظم اجتماعی را بر هم می زند. زیرا شخص را وادار می کند، همواره ظاهر خود را منطبق با ارزشهای مورد پسند همان گروه تنظیم کند . این عدم صداقت پیامدهای دیگری در جامعه به دنبال دارد، اعتماد متقابل را از بین می برد واز همه مهمتر آغازی برای تغییر ارزشها در جامعه می شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۱-۱- راهکارهای ایجاد نظم اجتماعی
بسیاری از موارد بی نظمی، به صورت یک عادت غلط برای اشخاص درآمده است. چه بسا کارهای بسیار ساده، به دلیل بی نظمی و عدم مدیریت، به کارهای سخت و پیچیده تبدیل می شود. در نهایت با احساس ناخوشایند و دل زدگی و سرخوردگی و سرزنش و توبیخ دیگران، به انجام می رساند.این درحالی است که با یک مدیریت زمانی صحیح، می توان جلوی از دست رفتن فرصت ها را گرفته و کارها را به موقع و منظم انجام داد. با فراهم آوردن مقدماتی می توان به نظم پایدار رسید .
۳ـ۱ـ۱ـ۱ـ برنامه ریزی
از لوازم مهم دیگر در تحقق نظم در جامعه، برنامه ریزی درست کارها است . هر کاری باید در زمان معینش انجام شود زیرا تأخیر و عجله فرصتها را از بین می برد آن حضرت می فرماید:
«إِیَّاکَ وَ الْعَجَلَهَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا أَوِ التَّسَقُّطَ فِیهَا عِنْدَ إِمْکَانِهَا أَوِ اللَّجَاجَهَ فِیهَا إِذَا تَنَکَّرَتْ أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ فَضَعْ کُلَّ أَمْرٍ مَوْضِعَهُ وَ أَوْقِعْ کُلَّ أَمْرٍ مَوْقِعَه[۳۲]
از عجله در کارهایى که وقتش نرسیده، یا سهل انگارى در امورى که انجامش ممکن شده، یا لجبازى در چیزى که نامعلوم است، یا سستى در آنچه که روشن است بر حذر باش. هر چیزى را در جاى خودش بگذار، و هر کارى را به موقع خودش انجام ده.»
۳ـ۱ـ۱ـ۲ـ تقسیم کار
یکی از روش های ایجاد نظم در جامعه تقسیم کار است. اگر مسئولیت افراد در حیطه کاریشان شفاف و مشخص باشد، کسی نمی تواند از زیر کارش شانه خالی کند و برای کم کاری خود دلیل تراشی نماید و کارها بهم ریخته و انباشته نمی شود و کارایی مجموعه بالاتر می رود. امیرالمؤمنین ۷ می فرماید:
«وَ اجْعَلْ لِکُلِّ إِنْسَانٍ مِنْ خَدَمِکَ عَمَلًا تَأْخُذُهُ بِه[۳۳]
براى هر یک از خدمتگزارانت کارى مربوط به او قرار ده و او را نسبت به همان کار باز خواست نما»
البته تقسیم کار در صورتی ما را به هدف مطلوب می رساند، که مسئولیت متناسب با تخصص و توانمندیهای شخص به او واگذار شود و شخص مسئولیت پذیر باشد. حضرت در نامه خویش به مالک اشتر فرمودند
«وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُم[۳۴]
براى هر کارى از کارهایت رئیسى از منشیان قرار ده»
۳ـ۱ـ۱ـ۳ـ پرهیز از شتابزدگى
یکی از عوامل بی نظمی، عجله بی مورد در انجام کارهاست. در حالی که هر کاری زمانی دارد، که باید در همان زمان با تأمل و تأنی انجام شود . در چنین مواقعی ، عجله سبب ضایع شدن و بی ثمر گشتن کار می شود.
«إِیَّاکَ وَ الْعَجَلَهَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا أَوِ التَّسَقُّطَ فِیهَا عِنْدَ إِمْکَانِهَا أَوِ اللَّجَاجَهَ فِیهَا إِذَا تَنَکَّرَتْ أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ[۳۵]
از عجله در کارهایى که وقتش نرسیده، یا سهل انگارى در امورى که انجامش ممکن شده، یا لجبازى در چیزى که نامعلوم است، یا سستى در آنچه که روشن است بر حذر باش. »
همچنین در جائی دیگر به مالک اشتر فرمود:
«وَ أَمْضِ لِکُلِّ یَوْمٍ عَمَلَهُ فَإِنَّ لِکُلِّ یَوْمٍ مَا فِیه[۳۶]
برنامه هر روز را در همان روز انجام ده، زیرا هر روز را کارى مخصوص به همان روز است»
۳ـ۱ـ۱ـ۳ـ پرهیز از تسویف
از جمله آثار و تبعات امروز و فردا کردن کارها، از دست رفتن فرصت ها و موقعیت های خوب در زندگی می باشد. از پیامدهای روانی این اتفاق اضطراب و افسرگی و تشویش خاطر است .امیرالمؤمنین ۷ از تسویف در امور برهیز داده و می فرماید :
«کُلُّ مُعَاجَلٍ یَسْأَلُ الْإِنْظَارَ وَ کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیف
هر که مهلتش به سر اید ، مهلت می طلبد ، و به هر کس که مهلتی داده شود، در انجام کارها امروز و فردا می کند [۳۷].»
امروز و فردا کردن کارها از آفت های نظم بشمار می آید، زیرا به مرور زمان به رخوت و سستی و تنبیلی تبدیل می شود.
۳ـ۱ـ۱ـ۴ـ مداومت و پایداری
عامل مهم دیگری که سبب ایجاد نظم اجتماعی می گردد، مداومت و پایدارى در کار و به اتمام رساندن کارها است. صرفا آغاز کردن کارها اهمیت ندارد، آنچه مهم است، مداومت در کارها است تا اینکه به اتمام برسد. در بسیارى از مواقع، کارها خوب آغاز مىگردد، ولى یا به سرانجام نمىرسد و یا بد تمام مىشود. در یک مدیریت منظم و قوی همه توانها در این جهت قرار مىگیرد، که با استقامت و پایدارى در کارها و تلاشى همه جانبه و همگانى برنامههاى آغاز شده، به درستى ادامه یافته، به انجام رسد .
«تمام العمل استکماله.[۳۸]
تمام کردن کارها به کامل کردن آن است.»
انضباط اجتماعی آثار گسترده و بادوامی بر فرد و جامعه می گذارد. در جنبه های فردی سبب مسئولیت پذیری اجتماعی، درستکاری، رشد توانمندی ها و بهبود مناسبات مردم می شود و گسترش بی نظمی اجتماعی موجب هرجو مرج اجتماعی و از هم پاشیدن اعتماد اجتماعی می گردد، زیرا سبب می شود هر فردی به فکر منافع فردی خود، به جای منافع عمومی باشد.
در شرح منهاج البراعه ذیل قسمت «ایاک و التغابی عما یعنی به مما قد وضع للعیون» در نامه ۵۳ آمده :
آن حضرت حاکم را از تسامح در چند چیز نهی کرده است، یکی از آن موارد ممنوعه تسامح در موضوع نظم است .[۳۹]
۳ـ۲ـ آموزش و آگاهی
ارزش ها باید از طریق آموزش های عمومی به مردم تعلیم داده شود و توسط مسئولین فرهنگی به مردم معرفی گردد . آن حضرت براى ساختن جامعه ارزشىِ مورد نظر خود، بیش از هر چیز دیگر، به اندیشه و شناخت و آگاهى، اهمّیت داده و انسانها را از خطر «جهل» و به کار نینداختن اندیشه، بر حذر داشته است. زیرا جهل، آفت شکوفایى انسانیت و ریشه همه مفاسد فردى و اجتماعى است و تا این آفت، ریشهکن نشود، ارزشها شکوفا نمىگردند و جامعه انسانى تحقّق نمىیابد.
آن حضرت می فرماید :
«العلم أصل کلّ خیر[۴۰] دانش، پایه هر خوبی»
و نیز فرموده است :
«الجهل أصل کل شرّ[۴۱] نادانی پایهی هر بدی است».
حال سوالی که در اینجا مطرح می شود این است، مقصود از تعلیم، تعلیم و آموزش چه علمی است؟ بىتردید، آن حضرت براى همه علوم و معارفى که در خدمت انسان اند؛ مثل فلسفه، ریاضى، فیزیک، شیمى و سایر رشتههاى علوم و فنون ، ارزش قائل است، ولی این، بدان معنا نیست که نادانى نسبت به همه این علوم، براى همه مردم، مذموم یا خطرناک است و ندانستن آن پایه شرور باشد ، بلکه مقصود آن حضرت از آموزش، علوم و معارفى است که انسان را با مبدأ و مقصد خود آشنا مىکند و راه رسیدن به فلسفه آفرینش خود را به او نشان مىدهند، که جهل به این معارف، جامعه انسانى را در معرض دشوارترین مصیبتها و شُرور، قرار مىدهد.
امیرالمومنین علیه السلام یکی از وظایف حکومت را تربیت همه مردم اصلاح امور می داند:
«فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ …. وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا[۴۲]