منذ انزل الله ذلک الروح علی محمّد
لم یصعد الی السماء وانّه لفینا».[۲۰۸]
عن عبد الله بن طلحه قال: «قلت لأبی عبد الله اخبرنی یابن رسول الله
عن العلم الذی تحدّثونا به، أمن صحف عندکم او من روایه یرویها بعضکم عن بعض، کیف حال العلم عندکم؟» قال ابوعبد الله:
«الامر اعظم من ذلک وأجلّ، اما تقرا کتاب الله»، قلت: بلی «قال: اما تقرأ } ðÐYÖ.W¡W{Wè :WTÞ`T~W`èVK
ðÐ`T~VÖMX
_èS¤ óÝYQÚ &WTßX£`ÚVK
WÚ ðÞRÒ ÷X¤`TWT WÚ ñHTWTYÑ<Ö@
WWè SÝHTWÙÿXMô@
ÝYÑHTVÖWè SãHTTWTÞ<ÕWÅW
_¤éSTß ÷Y`äPVß -YãY ÝWÚ Sò:WPVTß óÝYÚ &WTßY WYÆ ðÐPVßMX
Wè v÷Y`äWTVÖ uøVÖXM
x·.W£g² xy~YÍWTT`©QSÚ { قلت: هکذا نقرؤها قال: نعم، قد کان فی حال لا یدری، ما الکتاب ولا الایمان، حتّی بعث الله تلک الروح، فعلّمه بها العلم والفهم».[۲۰۹]
عن هشام بن سالم: «سمعت اباعبد الله یقول:
} ðÐWTßéRÕLWTTpT©ÿWè XÝWÆ $XèQS£Ö@
XÔSTÎ SèQS£Ö@
óÝYÚ X£`ÚKV
øQYTTW¤ {[۲۱۰] خلق اعظم من جبرئیل ومیکائیل، لم یکن مع احد ممّن مضی غیر محمّد
وهو مع الائمه یوفّقهم ویسددهم».[۲۱۱]
خصوصیّات و ویژگیهای روح در این روایات:
۱ـ موجودی اعظم از جبرئیل و میکائیل.
۲ـ این روح اختصاص به پیامبر اکرم
و ائمه دارد.
۳ـ از زمانی که بر پیامبر اکرم
نازل شده به آسمان نرفته و با ائمه همراه میباشد و ایشان را یاری میدهد.
۴ـ خداوند این روح را برانگیخت تا به واسطه او، پیامبر و ائمه علم و فهم پیدا کنند.
با استناد به روایاتی که در بصائر نقل شده که به نمونههایی از آنها در اینجا اشاره شد و با توجه به ویژگیها و خصوصیاتی که برای روحالقدس و روح ذکر شد، میتوان نتیجه گرفت که این دو (روح و روحالقدس) غیر از هم هستند، اگرچه در برخی ویژگیها و کارکردها مثل هم هستند؛ کما اینکه از مباحث بعدی روشن خواهد شد که «روحالقدس» تجلی و مرتبهای از «روح» است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
توجه به چند نکته ما را به این نتیجهگیری میرساند:
۱ـ برخی از خصوصیاتی که برای «روح» در روایات ذکر شده، برای «روحالقدس» ذکر نشده است، از جمله: «خلق اعظم من جبرئیل و میکائیل»، «لم یکن مع احد ممّن مضی غیر محمّد
» در حالی که در روایات روح القدس آمده بود که این روح با تمامی انبیاء و اوصیاء و برخی خواص از مخلوقات همراه است.
۲ـ روایاتی که درباره «روح» و خصوصیات آن نقل شده، اکثراً ذیل توضیح ائمه در مورد دو آیه آمده است: ] ðÐYÖ.W¡W{Wè :WTÞ`T~W`èVK
ðÐ`T~VÖMX
_èS¤ óÝYQÚ &WTßX£`ÚVK
[[۲۱۲] و ] ðÐWTßéRÕLWTTpT©ÿWè XÝWÆ $XèQS£Ö@
XÔSTÎ SèQS£Ö@
óÝYÚ X£`ÚKV
øQYTTW¤ { [۲۱۳] و روح، هم در این آیات و هم در روایات بصورت مطلق و بدون قید «القدس» آمده است.
۳ـ در روایتی که از امیرالمؤمنین نقل شده به صراحت «روحالقدس» و «روح» از هم جدا شده و از آنها به «روحین مخلوقین» تعبیر شده است:
امیر المؤمنین:
«… وانّ فی حافّتی النهر، روحین مخلوقین: روحالقدس و روح من أمره».[۲۱۴]
۴ـ تبیین دقیق و جمعبندی مستندی که مفسر بزرگ علامه طباطبایی در المیزان درباره «روح» از آیات قرآن کریم ارائه نموده است، مؤیّد و تأکیدی است بر اینکه برداشت انجام گرفته از روایات صحیح میباشد.[۲۱۵]
روح در قرآن کریم در آیات متعدد و در موارد مختلفی به کار رفته است و تردیدی نیست که در همه موارد به کار رفته در قرآن، دارای یک مصداق نیست بلکه برحسب مورد استعمال مصداق متفاوتی دارد. این موارد را میتوان در هفت قسم برشمرد: «۱ـ موجودی مستقل در ردیف فرشتگان. ۲ـ جبرئیل. ۳ـ حیات افاضه شده به انسان. ۴ـ تأیید کننده پیامبران و مؤمنان. ۵ـ وحی و قرآن. ۶ـ حضرت عیسی. ۷ـ فرستادۀ خدا به سوی مریم»[۲۱۶] علامه طباطبایی مصادیق هر یک از موارد گفته شده را در المیزان ذکر کرده است.[۲۱۷]
جناب علامه معتقد است با وجود این کاربردهای به ظاهر متفاوت، روح چیزی جز «کلمه حیات» نیست که مخلوقی برتر از فرشتگان و دیگر موجودات است و خداوند بوسیله کلمه حیات خود در فرشتگان و انسانها و بقیه موجودات حیات به وجود میآورد:
«فتحصّل انّ الروح، کلمه الحیاه التی یلقیها الله سبحانه الی الأشیاء، فیحییها بمشیّه».[۲۱۸]
و در جای دیگر مینویسد:
«والمتحصل من کلامه سبحانه، ان الروح خلق من خلق الله وهو حقیقه واحده ذات مراتب ودرجات مختلفه منها ما فی الحیوان وغیرالمؤمنین من الانسان ومنها ما فی المؤمنین من الانسان، قال تعالی: «وایدهم بروح منه» المجادله: ۲۲، ومنها ما یتأیّد به الانبیاء والرسل کما قال: «وایدناه بروحالقدس» البقره: ۸۷ و…».[۲۱۹]
مطابق این تفسیر، روح دارای دو مظهر است:
۱ـ روح مطلق، بدون قیودی مانند (القدس، الایمان و…) که مخلوق خداوند و برتر از فرشتگان، و دارای حقیقت خارجی متشخص است.
۲ـ روح مقید (روح القدس، روح الامین، روح الایمان و…) پرتوها و تجلیّاتی از روح مطلق است که در عالم فرشتگان و انسان و جز آنها در قالبهای محدود و معیّنی از حیات تجلی یافته است.[۲۲۰]
گفتنی است روایات مربوط به روح القدس و روح در کتاب کافی نیز نقل شده است. ذیل ابوابی چون «ذکر الارواح التی فی الائمه» و «الروح التی یسدد الله بها الائمه».[۲۲۱]
۱ / ۲ / ۶٫ اسم اعظم
یکی دیگر از مبادی علوم اهل بیت که در روایات به آن اشاره شده است، اسم اعظم میباشد، در اینکه حقیقت اسم اعظم چیست؟ و چگونه در ۷۳ حرف تنظیم شده است؟ و مراد از این حروف چیست؟ اطلاعی نداریم و حقیقت آن برای ما مخفی است، اما با توجه به روایاتی که در مورد اسم اعظم نقل شده میتوان برخی ویژگیهای آن را برشمرد:
۱ـ اسم اعظم ۷۳ حرف است.
۲ـ یک حرف از آن مخصوص خداوند سبحان است و احدی از آن اطلاع ندارد.
۳ـ به برخی از افراد بهخصوص انبیاء مقداری از اسم اعظم اعطا شده است مثلا به حضرت آدم که در بین انبیاء مشهور به علم است، تنها ۲۵ حرف داده شده و حضرت نوح ۱۵ حرف و حضرت ابراهیم ۸ حرف و آصف بن برخیا یک حرف و… .
۴ـ ۷۲ حرف از ۷۳ حرف را خداوند متعال در اختیار پیامبر اکرم
و اهل بیت طاهرین او قرار داده است.
نمونهای از روایات:
الامام الباقر:
«انّ اسم الله الاعظم علی ثلثه وسبعین حرفا وانما کان عند آصف منها حرف واحد، فتکلّم به فخسف بالارض مابینه وبین سریر بلقیس، ثم تناول السریر بیده، ثم عادت الارض کما کانت اسرع من طرفه عین وعندنا نحن من الاسم اثنان وسبعون حرفا وحرف عند الله، استأتر به فی علم الغیب عنده ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم».[۲۲۲]
الامام الصادق:
«انّ عیسی بن مریم اعطی حرفین وکان یعمل بهما واعطی موسی بن عمران اربعه أحرف واعطی ابراهیم ثمانیه أحرف واعطی نوح خمسه عشر حرفا واعطی آدم خمسه وعشرون حرفا وانّه جمع الله ذلـﻚ لمحمّد
واهل بیته وانّ اسم الله الاعظم ثلثه وسبعون حرفا، اعطی الله محمّدا
اثنین وسبعین حرفا وحجب عنه حرفا واحدا».[۲۲۳]
روایات مربوط به اسم اعظم در اصول کافی در بابی با عنوان «ما اعطی الائمه من اسم الله الاعظم» نقل شده است.[۲۲۴] در دانشنامه عقاید اسلامی، به تفصیل روایات و مباحث مربوط به «اسم اعظم» ارائه شده است.[۲۲۵]
۱ / ۲ / ۷٫ عروج روحانی به آسمانها و به عرش
از جمله مواردی که میتوان از آن به عنوان منبعی برای علم اهل بیت نام برد، و در چندین روایت نقل شده در کتاب بصائر به آن اشاره شده است، مسأله عروج روحانی و انتقال روح امام به آسمانها و عرش در هر شب جمعه میباشد. در روایات آمده است که روح امام پس از عروج با روح انبیاء و اوصیاء ملاقات کرده و به طواف عرش الهی میپردازند و تا زمانیکه سرشار از علم و معرفت نشدند به ابدان خود باز نمیگردند.
نمونهای از روایات:
الامام الصادق:
«والله انّ ارواحنا وارواح النبییّن لتوافی العرش لیله کلّ جمعه فما، ترد فی ابداننا الاّ بجمّ الغفیر من العلم».[۲۲۶]
عن یونس بن أبی الفضل عن أبی عبد الله قال:
ما من لیله جمعه الاّ ولأولیاء الله فیها سرور، قلت: کیف ذاک جعلت فداک، قال: «اذا کانت لیله الجمعه، وافا رسول الله
العرش ووافی الائمه العرش ووافیت معهم، فما ارجع الاّ بعلم مستفاد ولولا ذلک لنفد ما عندنا».[۲۲۷]
روایات مربوط به این موضوع در اصول کافی ذیل بابی با عنوان «فی انّ الائمه یزدادون فی لیله الجمعه» نقل شده است.[۲۲۸]
در اینجا بحث مربوط به مبادی علوم اهل بیت را به پایان میبریم. لازم به ذکر است که آنچه در مورد مبادی علوم اهل بیت گفته شد، مواردی بود که با توجه به روایات کتاب بصائر استخراج شد و نمیتوان ادعا کرد که مبادی علوم اهل بیت منحصر در موارد گفته شده است، امکان دارد امور دیگری از لابهلای روایات و منابع دیگر به دست آید. از طرف دیگر این هفت مورد مسلّماً در یک درجه از اهمیت نیستند و بعضی از بعضی دیگر برتر و مهمتر هستند و میتوان با توجه به روایات آنها را رتبهبندی کرد. به نظر میرسد، علم کامل اهل بیت به تمامی ظواهر و بواطن قرآن کریم در درجه اول از اهمیت قرار دارد و پس از آن علومی است که از پیامبر اکرم
به ارث بردهاند و در درجات بعدی تأییدات و الهامات الهی توسط روح و روحالقدس و فرشتگان و… قرار دارد.
۱ / ۳
گسترۀ علوم اهل بیت