نشست رهبران ناتو در ژانویه ۱۹۹۴ در بروکسل گام نخست برای گسترش ناتو در دوران پس از جنگ سرد بود. نشستی که بیانیه نهایی را تأیید کرد: “اتحاد ناتو، آنچنانکه در بند دهم پیمان واشنگتن تصریح شده است درهای خود را به روی عضویت دیگر کشورهای اروپایی همچنان باز گذاشته تا اصول پیمان را تقویت کرده و به امنیت منطقه آتلانتیک شمالی کمک کند. ما از گسترش ناتو استقبال خواهیم کرد، گسترشی که کشورهای دمکراتیک را به عنوان بخشی از فرایند تکاملی شرق ناتو بسط میدهد و تحولات امنیتی و سیاسی را در سرتاسر اروپا مورد توجه قرار میدهد."( مدکالف، ۱۳۸۸: ۱۶۰).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از ژانویه سال ۱۹۹۴ گسترش عضویت ناتو تبدیل به امری بسیار واقعبینانه شد. گزارش کمیسیون ۱۹۹۴ با عنوان «بررسی گسترش ناتو» در سپتامبر ۱۹۹۵ منتشر شد. براساس گزارش گسترش ناتو به تحقق یکی از اهداف دیرین ناتو یعنی تقویت ثبات و امنیت در منطقه آتلانتیک شمالی به روشهای متفاوتی کمک میکرد.
جذابیت عضویت ناتو برای کشورهای اروپای شرقی و شوروی پیشین ابزار لازمی در اختیار آمریکا میگذاشت تا تحولات این کشورها را تحت کنترل قرار دهد (امینیان، ۱۳۸۰: ۱۶۸)
در سال ۱۹۹۴، ناتو به رهبری آمریکا طرح جدیدی را برای گسترش چتر حمایتی و تأثیرگذاری خود آغاز کرد. این طرح گفتگوی مدیترانه بود (Mediteranean Dialogue)، که با مشارکت کشورهای مصر، اسرائیل، اردن، مراکش، موریتانی و تونس آغاز به کار کرد. این نهاد بر همکاری عملی در عرصههای مربوط به امنیت و دفاع، اطلاعات و علوم و مدیریت امور اضطراری غیر نظامی متمرکز بود تا ضمن تحکیم روابط و درک متقابل، امنیت و ثبات منطقهای را افزایش دهد۲۰۰۰ NATO)).
نشست مادرید و گسترش ناتو:
در سال ۱۹۹۷ در نشست مادرید چند طر ح اساسی به تصویب رسید که از اهمیت ویژهای برخوردار بود و بیانگر تحولات گستردهای بود که در شکل و ماهیت سازمان ناتو در حال انجام بود، این تحولات جدید شامل تصویب عضویت سه کشور جدید در ناتو (لهستان، چک، مجارستان)، برقراری روابط استراتژیک با روسیه و اوکراین، ایجاد شورای مشترک دائمی روسیه، ناتو، ایجاد شورای همکاری اروپایی – آتلانتیک با ۴۴ عضو، گسترش طرح مشارکت برای صلح، تعمیق و گسترش گفتگوهای مدیترانه و مهمتر از همه بازنگری در مفهوم استراتژیک ناتو بود (امینیان، ۱۳۸۰: ۱۶۸).
گسترش عرصه فعالیتها:
در پایان دهه ۹۰ علاوه بر گسترش فیزیکی مسئله مهم در بحث جهانی شدن، گسترش عرصه فعالیتها و حوزه اختیارات ناتو و حتی اولویت آن بر سازمان ملل بود. به این علت که ناتو نهادی مبتنی بر واقعیتهای روز بود و کشورهای قدرتمند و بازیگران اصلی عرصه بینالملل در آن مشارکت فعال و تعیین کننده داشتند (۱۲۳: ۱۹۹۸, Wyllie). نیروهای ناتو به عنوان قدرتمندترین و آمادهترین نیروهای عمل کننده در عرصه بینالملل مطرح میشدند و باید برای نمایش قدرت و واکنش سریع در مناطق مختلف آماده باشند (امینیان، ۱۳۸۰: ۱۷۱).
بنابراین ناتو برخلاف دوران جنگ سرد که ماهیتی منفعلانه و منطقهای داشت و قرار بود تنها در صورت تجاوز و تهاجم شوروی از یک منطقه خاص دفاع سرزمینی نماید، حالتی فعال و پویا و فرامنطقهای به خود میگرفت و فعالیتهای ناتو رسماً بر نمایش قدرت، مدیریت بحران، پیشگیری از تکثیر سلاح های انهدام جمعی، مقابله با تروریسم، گسترش دموکراسی و … متمرکز میگردید .(۸: ۲۰۰۰, Ochmark)
نقطه اوج این طرز فکر در بحران کوزوو متجلی گردید. در این بحران ناتو بدون کسب مجوزهای مرسوم از شورای امنیت سازمان ملل و به مثابه یک نهاد تصمیم گیرنده و تعیین کننده جهان وارد این بحران گردید و به طور مستقیم از نیروی نظامی علیه یک کشور مستقل عضو سازمان ملل استفاده کرد، خاویر سولانا دبیرکل وقت ناتو اعلام کرد که: «حوادث کوزوو که طی آن عملیات هوایی ناتو بدون تصویب شورای امنیت سازمان ملل انجام شد بیانگر این واقعیت است که از این پس ناتو در مواردی به تنهایی اقدام خواهد کرد». (امینیان، ۱۳۸۰: ۱۷۲)
در ژوئن ۲۰۰۱ روشن شد که ایالات متحده به دنبال گسترش بیشتر است نه گسترش کمتر. در این زمان بوش رئیس جمهور ایالات متحده در ورشو سخنرانی مهمی ایراد کرد و گفت: «من به عضویت ناتو برای همه دمکراسیهای اروپا که به دنبال آن هستند و آماده تقسیم مسئولیت هستم، ایالات متحده آماده اتخاذ تصمیمهای عینی و تاریخی با متحدانش است تا به گسترش ناتو کمک کند. زمانی که برای نشست پراگ برنامهریزی میکنیم، نباید محاسبه کنیم که چگونه از دست آن قسر دربرویم بلکه بایدبه این بیندیشیم که چگونه میتوانیم آرمان آزادی را توسعه بدهیم.» (امینیان، ۱۳۸۰: ۱۶۵).
لرد رابرتسون دبیرکل وقت ناتو در تابستان ۲۰۰۱ بیان کرد که ناتو به طور مسلّم گسترش بیشتری را در نشست پراگ اعلام خواهد کرد. در این رابطه صرفاً این پرسش مطرح نبود که چه کسی به عضویت دعوت شود بلکه بحث ارزیابی پیامدهای گسترش برای روابط روسیه و ناتو نیز مطرح بود چون از نظر روسیه، کل فرایند گسترش ناتو فینفسه مسألهساز بود اما به خاطر فشار آمریکا برای گسترش چشمگیر و تأیید این گسترش از سوی دیگر اعضای ناتو، اساس و پایه اعلامیه، یک گسترش بزرگتر نه کوچکتر تا اواسط ژوئن ۲۰۰۱ همچنان سرجای خود بود (مدکالف، ۱۳۸۸: ۱۶۶).
اعضای ناتو معتقدند پذیرش اعضای جدید باعث از بین رفتن کامل تقسیمبندیهای ایدئولوژیک و سیاسی دوران جنگ سرد و گسترش آزادی و دموکراسی در این کشورها شده و از سوی دیگر انگیزه سایر کشورهای اروپای شرقی و مرکزی و نیز کشورهای خواهان عضویت در این نهاد مهم منطقهای را برای پیگیری انجام تحولات نظامی، سیاسی و اقتصادی به شکل جدی تقویت خواهد کرد. علیرغم این که اعضای این سازمان با تکیه بر این استدلال با گسترش جغرافیایی ناتو موافقت کردند اما بسیاری از کارشناسان معتقدند دعوت از اعضای جدید برای عضویت در ناتو به علت شرایط خاص ژئوپلتیک و استراتژیک این کشورها بوده است.
ج)اهداف آمریکا از گسترش ناتو:
ناتو در سال ۱۹۹۹ و ۲۰۰۴ در اروپا گسترش یافت و احتمال دارد در آینده دوباره گسترش یابد، از علل مهم این دو دور گسترش میتوان به نقش مهم ایالات متحده از آغاز و پیشبرد فرایند اشاره کرد با توجه به نقشاش به عنوان رهبر دوفاکتوی ناتو چنین انتظاری از آمریکا وجود داشته است.در نتیجه ازاهداف آمریکا در گسترش ناتو به شرق اروپا می توان به اهداف ذیل اشاره کرد:
۱-امنیت اروپا: انگیزه اصلی گسترش ناتو در اروپا در منافع متصوره برای آمریکا در امنیت اروپایی تفسیر میشود، پایان جنگ سرد ایجاد ساختارها و ساز و کارهایی را ضروری کرد، عقلانیت ایالات متحده برای گسترش را باید در قالب تأثیر مستقیم آن مشاهده کرد که میتواند بر ثبات فراگیر و امنیت اروپا و همچنین منافعی داشته باشد که متحدین دارند.
ثبات اروپا و کمک به امنیت اروپایی از طریق گسترش ناتو میتواند به شیوههای متفاوتی حاصل شود. الحاق کشورهای اروپای شرقی و مرکزی به ناتو شیوه مهمی برای تقویت شرایطی تلقی میشود که این نظامهای پسا کمونیست را تثبیت، با ثبات و دموکراتیزه خواهد کرد (مدکالف، ۱۳۸۸: ۱۷۰).
۲-تسهیل عملیات نظامی
از طریق گسترش ناتو گسترش استفاده از تجهیزات استاندارد شده و آشناسازی متحدان جدید با ساختارها و رویههای دیرین میتواند یک تولید سودمند و بسیار مفید گسترش باشد که میتواند در عملیات ناتو و نیز عملیا ت غیر ناتو به کار گرفته شود، از جمله ناتو حتی زمانی که رسماً درگیر عملیات ائتلافی عراق نبود، نقش نظامی مهم غیر رسمی در جنگ ۱۹۹۱ عراق ایفا کرد، از زمان آغاز جنگ با تروریسم فواید عملیاتی یک ناتوی گسترش یافته اهمیت خاصی به ویژه با توجه به محل منازعات آتی پیدا کرده است این فواید سه جنبه دارد:
۱- افزایش در شمار اعضای ناتو به معنای افزایش در شمار پایگاه های در دسترس برای استقرار نیروها یا داراییهای ایالات متحده و متحدانش در ناتو است.
۲- بسیاری از پایگاه های ناتو به فراسوی قلمروش گسترش مییابد و میتواند دسترسی به مناطق ناآرام بالقوه در فراسوی منطقه ارو-آتلانتیک را تسهیل کند. به عنوان مثال اعضایی که در اروپای شرقی و جنوبی قرار دارند به ویژه برای عملیات بالقوه در بالکان یا دورتر سودمند هستند از جمله رومانی یک جایگاه استراتژیکی در دریای سیاه دارد و این امر به ایالات متحده اجازه داد در این منطقه در جنگ ۲۰۰۳ عراق پایگاه مستقر کرده و از آنها استفاده بکند، طرحهای جاری ایالات متحده برای استقرار دوباره نیروهای مستقر در آلمان تا بلغارستان و رومانی نشان دهنده تغییر در تأمل در محل منازعات آینده و الزامی است که برای هدایت عملیات در پی خواهد داشت، هر چقدر پایگاه ها به صحنه منازعه نزدیکتر شوند، عملیات نظامی آینده راحتتر و مقرون به صرفهتر خواهد بود (مدکالف، ۱۳۸۸: ۱۷۱).
۳- عضویت در ناتو بدان معنی است که فشار بیشتری میتواند بر دولتها اعمال شود تا اجازه بدهند اعضا از داراییهای سیاسی، نظامی یا جغرافیاییشان استفاده کنند (همان: ۱۷۲).
د)تأثیر ۱۱ سپتامبر بر گسترش ناتو
پس ازحادثه ۱۱ سپتامبر همه چیز تغییر کرد، به رغم تمرکز ناتو بر مأموریتها و تهدیدات پس از ۱۱ سپتامبر که با انجام عملیات نظامی ناتو در افغانستان همراه بود، بحث گسترش همچنان به عنوان ابزاری برای مقابله با تهدیدات جدی بودکه ظهور کرده بودند، در میان اعضای ناتو این احساس وجود داشت که تقویت همکاری موجود و داشتن یک جبهه متحد علیه تهدید تروریسم بینالمللی به نحو چشمگیری مهم خواهد بود. گسترش ناتو میتوانست یکی از مؤلفههای پاسخ به چالشهایی باشد که حادثه ۱۱ سپتامبرآن را نشان داد، از این روی از اواخر سال ۲۰۰۱، بحث گسترش ناتو در ذیل تغییرات بیشتری قرار گرفت (مدکالف، ۱۳۸۸: ۱۶۷).
از طرف دیگر به دنبال حادثه ۱۱ سپتامبر، روابط میان روسیه و غرب بهبود پیدا کرد و رویکرد روسیه نسبت به گسترش ناتو ملایم شد و دیگر گسترش ناتو را تهدید بزرگی تلقی نمیکرد و آن را ویران کننده برای منافع روسیه تلقی نمیکرد روابط دوستی و شخصی میان بوش و پوتین در ژوئن ۲۰۰۱ مطرح شده بود. (مدکالف، ۱۳۸۸: ۱۶۷).
بعد از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر، طرح مشارکت برای صلح در مقابل خطر تروریسم به مثابه مهمترین راهبرد ناتو در آغاز هزاره جدید میلادی درآمد و آمریکا تلاشهایی را برای وارد کردن کشورهای ژاپن، آرژانتین، اوکراین اسرائیل و برخی کشورها عربی دوست و یا دارای منافع مشترک به ناتو آغاز کرد (موسوی، ۱۳۸۴: ۲-۲۵۱).
بر اساس تعریف جدیدی که اروپا و آمریکا از ناتو دارند، مبارزه با گسترش سلاحهای کشتار جمعی و مقابله با تروریسم به عنوان دستور کار ناتو در قرن بیست و یکم درآمده است، در همین راستا ناتو به تأسیس گروه همکاری مدیترانهای ناتو پرداخت. در چشمانداز جدید، این منطقه به عنوان یکی از مهمترین حوزه های مؤثر بر امنیت اروپا محسوب میشود. واقعه ۱۱ سپتامبر اهمیت مناطقی همچون مدیترانه و خاورمیانه را برای خطرزایی کشورهای غربی بیشتر پدیدار ساخت (موسوی، ۱۳۸۴: ۱۳۵۳).
]
ه)گسترش ناتو به شرق
کشت بذرهای لیبرال دموکراسی در کشورهایی که طی جنگ سرد از اقمار شوروی به حساب میآمدند، از جمله دلایل عمدهای است که گسترش ناتو به شرق را توجیهپذیر ساخته است. دلیل عمده دیگری نیز برای گسترش ناتو به شرق و سپس حوزه دریای مدیترانه و خاورمیانه وجود دارد. بعد از ۱۱ سپتامبر، خطر کمونیسم جای خود را بعد از یک دوره خلاء هویتی به خطر تروریسم و اشاعه سلاح های کشتار جمعی داد (موسوی، ۱۳۸۴: ۲۴۴).
گسترش ناتو به حوزه های مختلف فراقارهای در عین حال به آن معنا است که آمریکا توانسته این احساس را در میان اعضای ناتو تقویت کند که ناتو دارای هویتی اروپایی است و اروپائیان میتوانند از طریق توسل به این سازمان که ماهیتاً واجد خصوصیات یک جانبهگرایی آمریکایی است، مسائل امنیتی خود را حل و فصل کنند.
افزودن بر این آمریکا تحت سیاست یک جانبهگرایانه خود این ایده را مطرح ساخته که مرزهای امنیتی – دفاعی دو سوی آتلانتیک در حوزه های جدیدی است که از مرزهای اسپانیا تا جزایر اندونزی تداوم دارد و خطری واحد به نام تروریسم در سراسر این مناطق امنیت، هویت و منافع جهانی را تهدید میکند، از این منظر نگاه ویژه ناتو به خاورمیانه معنا مییابد (نجفزاده، ۱۳۸۳: ۱۱).
تروریسم
به گفته نومحافظهکاران کاخ سفید، تروریسم اساساً ساخته و پرداخته مناطقی است که دچار فقر، فلاکت و استبداد بودهاند و برای خشکاندن ریشه های آن باید با شرایطی که گروه های تروریستی را شکل میدهند، مبارزه کرد. از این منظر گسترش سایه نظامی ناتو میتواند از جمله خطرات تروریسم در مناطق مدیترانه و خاورمیانه را بکاهد و ابزارهای امنیتی لازم را برای کشورهای غربی، جهان تک قطبی و آمریکا جهت کنترل امنیتی این منطقه فراهم آورد (موسوی، ۱۳۸۴: ۲۴۵).
چگونگی مواجهه با تروریسم یکی از مهمترین حوزههای همکاری روسیه و ناتو میباشد. رایزنی و هماهنگی اقدامات مشترک در مبارزه با ترورریسم یکی از موضوعات نه گانه مورد توافق طرفین در چارچوب «شورای روسیه – ناتو» مه ۲۰۰۲ میباشد. در داخل یک کار گروه خاص در شورای روسیه – ناتو تهدیدات تروریستی در حوزه اروپا – آمریکا مشخص شده و اقدامات متناسب با آنها بحث و بررسی میگردد. در سه کنفرانس عالیرتبه شورای روسیه – ناتو این مسئله که نیروهای مسلح در مبارزه با ترورریسم چه نقشی میتوانند داشته باشند، بررسی شد و پیشنهادات ارائه شده مورد توجه جدی قرار گرفت. نتیجه این بود کار تصویب «برنامه اقدام ناتو- روسیه در خصوص تروریسم» در دسامبر ۲۰۰۴ بود. این برنامه حاوی اقدامات پیشگیرانه میباشد که از جمله آنها اجرای قرارداد منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی، مشارکت نیروی دریایی در «عملیات تلاش فعالانه» در دریای مدیترانه، محافظت از پروازهای غیرنظامی، مبادله گسترده اطلاعات جاسوسی و غلبه بر پیامدهای ناشی از حملات تروریستی در چارچوب ارائه کمک در زمان بحران است. اجرای موارد مذکور پیشرفتهایی داشته است. در مه ۲۰۰۷ کنفرانس دیگری برای درک هر چه بهتر روشها و تاکتیکهای تروریستی برگزار گردید. اطلاعات جاسوسی به خوبی مبادله میشوند. در برنامه «عملیات تلاش فعالانه» نیز تاکنون دو کشتی روسی مشارکت داشتهاند.(یاری،۱۳۸۹: ۱۰۹).
به عبارت دیگرآنچه موجب شد تا گسترش ناتو به شرق و حوزه های جدید فراقارهای روندی شتابان به خود گیرد سربرآوردن خطرات جدیدی است که آمریکا کوشیده تا آن را در گفتمان جدیدی به عنوان تروریسم طبقهبندی کند. بروز حوادث ۱۱ سپتامبر باعث شد تا آمریکا و اروپا در ارتقای سیاستهای خود در خصوص ناتو مصممتر شوند. از همینرو پروسه جذب اعضای جدید و همگرایی بیشتر در جریان اجلاس واشنگتن در ۲ آوریل ۲۰۰۴ روند برنامههای ناتو را برای سالهای بعد دچار تحولات عمیق کرد.
ناتو مبارزه با تروریسم را در پی کنفرانس واشنگتن در اولویتهای برنامههای خود قرار داد، ولی واقعه ۱۱ سپتامبر نقطه عطفی در جنگ ناتو علیه تروریسم تلقی میشود. بدنبال این واقعه، تمامی اعضای ناتو متفقاً توافق کردند که با تمام نیرو علیه گسترش تروریسم وارد عمل خواهند شد. آنان با حمایتهای سیاسی، اقدامات نظامی و متوسل شدن به سایر ابزارها و شیوه ها، از جمله فعال کردن همکاریهای بین المللی در چارچوب «شورای مشارکت ارو – آتلانتیک» و «گفتگوی مدیترانه انه» مبارزه علیه تروریسم را در سرلوحه اولویتهای خود قرار دادند. اقدامات موثر در افغانستان برای سرنگونی حکومت طالبان و مشارکت در نابودی شبکه تروریستی القاعده و تلاش برای بهبودی وضعیت امنیتی در افغانستان از جمله حرکاتی بود که آمریکا با همکاری کشورهای عضو ناتو به اجرا گذاشت (رحمانی، ۱۳۸۴: ۴۵).
اهداف ناتو در مبارزه با تروریسم:
اهداف ناتو در مبارزه با تروریسم بر سه محور زیر استوار است:
۱-توسعه تواناییها و ظرفیتهای ضد تروریستی – شامل انجام اقدامات دفاعی جدید حتی برای کاهش ضعف و کمبودهای کشورهای عضو؛
۲-اقدامات ناتو در جنگ علیه تروریسم بلافاصله پس از وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر با حمله به افغانستان و در هم کوبیدن مواضع طالبان و پس از آن ناتو در افغانستان مجموعه اقداماتی را تحت عنوان مبارزه با تروریسم به عمل آورد. اما استراتژی جدید ناتو در خصوص مبارزه با تروریسم در نوامبر ۲۰۰۲ و در کنفرانس سران ناتو در پراگ تدوین شد. در این کنفرانس، رهبران ناتو درباره موارد متعددی به منظور آمادگی این سازمان برای انجام مأموریتهای جدیدی تصمیم گرفتند و بر مفاهیمی تأکید نمودند که محورهای اصلی استراتژی جدید علیه تروریسم را مشخص میکرد. این مفاهیم جدید عبارت بودند از مفهوم جدید دفاعی ناتو، نیروی واکنش ناتو، ترتیبات جدید فرماندهی نظامی ناتو، تعهدات جدید اعضای ناتو، دفاع در مقابل سلاحهای کشتار جمعی، طرح اقدام مشارکت علیه تروریسم و دفاع موشکی.ایجاد و گسترش توانایی های تهاجمی به منظور پیشگیری، بازدارندگی و جلوگیری از اقدامات تروریستی؛
۳-پیشبینی برنامههایی جهت محدود ساختن اثرات و پیامدهای ناشی از حمایت تروریستی (رحمانی، ۱۳۸۴: ۵۲).
مفهوم جدید دفاعی ناتو در مقابل تروریسم بر نکات مهم ذیل تأکید داشت:
۱-اقدام علیه حملات و یا تهدیدهای تروریستی که ممکن است از سوی گروه های تروریستی علیه مردم، خاک و یا تأسیسات زیربنایی و نیروهای نظامی کشورهای عضو صورت گیرد؛
۲-اعطای کمک به هر یک از کشورهای عضو که ممکن است مورد حمله و تهدید تروریستی قرار گیرد؛
۳-حمایت از اقدامهایی از سوی اتحادیه اروپا و یا سایر سازمانها و ائتلافهای بین المللی که درخواست کمک از ناتو بکنند؛
۴-اعزام نیرو به هر نقطهای که برای جنگ علیه تروریسم ضروری باشد (رحمانی، ۱۳۸۴: ۵۷).
اشاعه سلاححای کشتار جمعی
در زمینه ممانعت از گسترش تسلیحات کشتار جمعی و فناوری مرتبط با ساخت موشکهای بالستیک و دیگر اقسام موشکها نیز همکاریهای ناتو با سایر متحدان و حتی کشورهای غیر عضو افزایش یافته است.از جمله همکاری های بین روسیه - ناتو گسترش یافته است. کار گروههای شورای روسیه – ناتو به ارزیابی مشترک روندهای جهانی گسترش تسلیحات کشتار جمعی پرداخته و راههای همکاری عملی برای محافظت از مواد شیمیایی، بیولوژیک، رادیو اکتیو و هستهای را بررسی مینمایند. در روسیه، آمریکا، بریتانیا و فرانسه تمرینهایی در این زمینه انجام شده تا مشخص شود که آیا کشورهای مذکور به هنگام بروز یک حادثه ناگهانی بر اثر تسلیحات هستهای، توانایی واکنش مناسب را دارند یا نه(یاری، ۱۳۸۹: ۱۰۹).
ر)گسترش کارکردی ناتو
تغییر ماهیت ناتو از تدافعی به تهاجمی و تغییر هدف استراتژیک آن از دفاع جمعی به امنیت جمعی که سیاستی اشاعهای، برونگرا و پیش دستانه را طلب میکند.
نگاهی به مجموع تحولات ساختاری ناتو طی سالهای اخیر نشان میدهد این سازمان پس از جنگ سرد با تغییر ساختار خود، از وظایف سنتی تعریف شده در اساسنامه این سازمان – دفاع دستهجمعی – فراتر رفته و تعریف جدیدی از مأموریتهای خود در فضای جدید ارائه کرده است. در این تعریف جدید طیف وسیعی از موضوعات جهانی از جمله گسترش سلاحهای کشتار دسته جمعی، اختلافات قومی و نژادی، جنایات سازمان یافته بینالمللی و تروریسم به عنوان منابع جدید تهدید علیه منافع سازمان مورد شناسایی و نقشهایی نظیر مدیریت و عملیات پاسخ به بحران و حفظ صلح حتی در خارج از مرزهای سنتی آن برای ناتو در نظر گرفته شده است. مطابق «مفهوم راهبردی نوین ناتو» که در اجلاس سران این سازمان در واشنگتن در سال ۱۹۹۹ به تصویب رسید، سازمان مذکور برای انجام عملیاتهای پاسخ به بحران ها یکی از وظایف امنیتی آن به حساب میآید، حتی کسب مجوز از شورای امنیت سازمان ملل متحد را که تنها مرجع صلاحیتدار بینالمللی در زمینه صلح و امنیت جهانی است، ضروری ندانسته و اجماع اعضای پیمان را کافی شمرده است. سازمان پیمان آتلانتیک شمالی به موازات تحولات جهانی و منطقهای و تغییر رویکردهای امنیتی در جهان، در حال حاضر در حوزه تحولات کارکردی تبیین و تثبیت استراتژی جدید برای قرن بیست و یکم به همراه خروج از مناطق سنتی فعالیتهای خود و تشکیل نیروی واکنش سریع و تحولات ساختاری را در دستور کار خود قرار داده است.
به نظر میرسد به دنبال تصمیمات استراتژیک سالهای اخیر پیمان آتلانتیک شمالی ناتو که اساسا یک سازمان «دفاعی» بوده، نقش یک سازمان «تهاجمی» را به خود گرفته و در حال ارائه تعریف جدیداز مأموریتهای خود در فضای نوین بینالمللی است و با تحقق این تصمیمات حوزه اقدام ناتو نیز از محدوده سنتی آن فراتر خواهد رفت. در این تعریف جدید، موضوع مبارزه با گسترش سلاحهای کشتار جمعی و تروریسم به عنوان استراتژی جدید ناتو در نظر گرفته شده و با تصویب این مفاهیم به عنوان دستور کار ناتو در قرن بیست و یکم و پیگیری سیاست درهای باز و پذیرش اعضای جدید، این سازمان قادر به انجام اقدامات دامنهدار در سراسر جهان خواهد بود.(یاری، ۱۳۸۹: ۱۱۵)
خاورمیانه، اهداف آمریکا و گسترش ناتو