“
کانال توزیعابزاری است برای در ارتباط بودن با مشتری
ارتباطنوع پیوندی که یک شرکت بین خود ومشتری ایجادکرده را توصیف میکند.مدیریت زیر ساختپیکربندی ارزشچیدمان فعالیتها و منابع ضروری در خلق ارزش برای مشتری را توصیف میکند.قابلیتتوانایی اجرای الگویی تکرار پذیرازاقداماتی است که درخلق ارزش برای مشتری ضروری هستند.شراکتیک موافقتنامه همکاری داوطلبانه بین دو یا چند شرکت با هدف خلق ارزش برای مشتری است.جنبههای مالیساختارهزینهنمایش تمامی تمهیدات به کار گرفته شده در مدل کسب وکاربراساس پول است.مدل درآمدیروش کسب درآمد یک شرکت ازطریق جریانهای درآمدی مختلف را توصیف میکند.
۲-۳-۴ ) الگوهای طراحی کسب و کار
در این بخش به شناسایی و بررسی جمله چارچوب مدل کسب و کار فابر[۱۸]،MAPIT،IDEA VISOR،FBBM و چارچوب دینامیک پرداخته می شود .
الگوی فابر چارچوبی را برای طراحی مدل کسب و کار ارائه نموده اند که شرکتها را قادر خواهد ساخت بهترین مدل کسب وکار را با توجه به شرایط بازار و در چهار بعد خدمات ، سازمان ، مالی و فناوری طراحی نمایند . در این چارچوب ، مسئله اصلی که مورد توجه قرار گرفته این فرض است که با توجه به تغییرات رو به گسترش محیط ، طراحی مدل های کسب و کار در حال پیچیده تر شدن است . به عنوان مثال ، در آینده هریک از شرکا باید قادر به انجام وظایف بیشتری بوده تا بتوانند در جایگاه ی که قرار می گیرند به خوبی به ایفای نقش بپردازند. آن ها باید قادر به پرکردن شکافهای حاصل باشند و بتوانند در ارائه عقاید و نظرات کارشناسی مورد نیاز این صنعت که مرتبا ًدر حال تغییر است ، با یکدیگر همکاری نمایند ( فابر ، ۲۰۰۳، ص ۲۰۱) .
الگویMAPIT ، که از ۵ واژه , Market, Actor Product, Influence , Transactionگرفته شده ، توسط متلی و پدرسون به منظور درک شرایط ساختاری ، استراتژیها ، نقش و وظایف کسب و کار ارائه شده است. در بعد بازار به تفکیک ، دانش مورد نیاز بازار، فنی و مشخص نمودن حوزه کسب وکار/ ارزشهای مشتری ، بعد دست اندرکاران به مدلهای هزینه و درآمد و مقیاس و محدوده اقتصادی ، بعد محصول به انواع محصول شامل فیزیکی ، اطلاعاتی و خدمات و پیچیدگی محصول شامل توانایی متمایز سازی بازار خرید و تولید آنلاین ، بعد تأثیر به اثرات حاصل از ارتباطات شبکه ، اعتماد حاکم و وابسته ، رابط قبلی ، روابط شخصی و اطلاعات ناموزون و بعد معاملات به ریسک معاملات ، استاندارد نمودن معاملات ، تکرر معاملات پرداخته می شود ( گریس گارد[۱۹] ، ۲۰۰۳ ،ص ۱۳۹) .
الگوی IDEA : واژهIDEA از حروف اول این چهار ماژول گرفته شده است . این چارچوب پس از بررسی ماژولهای ۴ گانه شناسایی ، طراحی ، ارزیابی و جمع آوری ، مدل کسب و کار را از ۲ بعد زنجیره ارزش و مالکیت ، بررسی میکند .
ماژول شناسایی[۲۰] : نام این ماژول از لغت گرفته شده است. در این مرحله فناوری جدید مورد شناسایی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته تا مدلهای کسب و کار جدید بر اساس فناوری جدید طراحی شود. با توجه به آنکه مدلهای کسب و کار بر اساس مفروضات مکانیسمهای صنعت ساخته میشوند و تا این مفروضات تغییر نکنند ، نیازی به تغییر مدلهای کسب و کار آن وجود ندارد . بنابرین اولین گام ، شناسایی نوآوری در فناوری صنعت و کارساز تغییر مفروضات است .
ماژول طراحی[۲۱] : در این ماژول ، به منظور استفاده از قابلیتهای بالقوه تغییرات و نوآوری در فناوری ، مدلهای کسب و کار جدید و مناسب با صنعت طراحی میشوند. عنصراصلی این مرحله ، تعیین ابعاد و گزینه های هریک و در نهایت مرتبط نمودن این گزینه ها به یکدیگراست. در این مرحله توجه به عوامل ، به منظورجلوگیری از هر گونه سردرگمی ، تعیین مهمترین نوآوریهای بالقوه در مدل وتعیین عملکرد هریک از مدل های کسب و کار ، لازم است که هم به ابعاد مدل و هم به عوامل تأثیرگذار بر ابعاد مدل توجه ویژه شود .
ماژول ارزیابی[۲۲] : در این فاز، مدلهای طراحی شده در مرحله قبل مورد ارزیابی قرار می گیرند تا احتمال موفقیت آن ها در بازار بررسی شود ، سپس مدلهای طراحی شده با توجه به عملکردشان در سناریوهای فرض شده بازار ، درجه بندی میشوند. در این ماژول توجه به منطبق کردن مدلهای کسب و کار با سناریوهای بازار و مکانیسم درجه بندی ، مد نظرقراردادن تمام ابعاد مدلها در درجه بندی و انتخاب مدلهایی که شماره احتمال موفقیت دارند و تجزیه و تحلیل آن ها الزامی است.
ماژول تجمیع[۲۳] : این چارچوب حاصل تلاش صاحبنظرانی چون اسلوتزکی، استاهلر،آفوا وتوکی و پورتراست. در این ماژول ، مدلهای کسب وکار در زنجیره ارزش جمع آوری و یکپارچه میشوند . مبنای قرارگرفتن مدلها در زنجیره ارزش ، ارزشی است که توسط آن ها ایجاد می شود . نکته قابل توجه در استفاده از این چارچوب این است که فرایند با ۴ ماژول فوق باید به طور مستمر تکرار شود ، هرتمرین و تکرار به درک بهتر صنعت جدید و زنجیره ارزش آن کمک میکند . برخلاف چارچوبهای تولید ایده آل ، این چارچوب به دنبال جستجوی یک راه حل ایده ال یا تلاش جهت حل یک مشکل واقعی نیست. بلکه تمرکز این چارچوب بر کشف فضای جدیدی از نوآوری برای مدلهای کسب و کار است که به پیروی از فناوریهای جدید ایجاد می شود. به طور کلی هر نوع صنعت و مدلهای کسب و کار آن بر اساس مفروضات خاصی که درباره مکانیسمهای آن صنعت وجود دارد ، ساخته می شود و در نتیجه تا این مفروضات تغییر نکند نیازی به پیاده سازی مدلهای کسب وکار جدید نیز نیست( شوبر[۲۴] ، ۲۰۰۴ ) .
الگوی[۲۵]VISOR :
این الگو که توسط امرالساوی ارائه شده مبتنی براصل مشتری مداری بوده و دارای ۵ عنصراست . این الگو یکی از الگوهای ارزشمند در طراحی مدل کسب و کار است که سعی در یکپارچه سازی رویکردهای مختلف توسعه مدل کسب و کار و توجه به مواردی چون تجارب کاربر و فاکتورهای اینترفیس دارد. عناصراین الگو شامل زنجیره ارزش ، مشتری ، خدمات ، مدل درآمد و مدل سازماندهی است و روش پاسخگویی شرکت به نیازهای پنهان وآشکار مشتریان را به منظور ارائه بالاترین ارزش به مشتریان ، با روشی سود آور و مستمرکه ارزش را بهینه می کند ، تعیین میکند . با توجه به این الگو موفقترین مدل کسب وکار ، مدلی است که با هماهنگ کردن عناصر الگو بیشترین ارزش ممکن را به منظور بر آورده نمودن آرزوها و نیازهای کاربران تا بالاترین حد ممکن فراهم نماید و از سویی دیگر بتواند هزینه های واقعی محسوس و نا محسوس ، ارائه این خدمات را تا آخرین حد ممکن کاهش دهد . البته این کاهش هزینه از طریق ترکیب بهینه تجربه اینترفیس، پلتفرم خدمات و مدل سازماندهی امکانپذیرمی گردد ( فیف[۲۶] ، ۲۰۰۶ ) .
“