معرفی خواهد شد و افق مهدویت در این حوزه مورد تاکید است.
مطالبات آرمانی مذکور در شرایطی بیان می شود که ما به این مسئله اذعان داریم که با وجود اینکه انقلاب اسلامی ایران پدیده ای ذاتا فرهنگی ـ سیاسی بوده، به نظر می رسد پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران تداوم بعد فرهنگی آن برای تحقق جامعه آرمانی شیعی تا حد زیادی مغفول واقع شده و یا در مسیر صحیح و کارشناسی شده هدایت نشده است. این در حالی است که طی این سال ها بر بعد سیاسی انقلاب بیشتر پای فشرده شده است. در همین راستا باید متذکر شد بازتاب عملکرد دستگاه های فرهنگی در طول ۳۰ سال گذشته بیانگر آن است که وضعیت مناسبات فردی ـ اجتماعی جامعه کنونی ما فاصله ای چشمگیر با جامعه مطلوب و ایده آل شیعی دارد و از سوی دیگر هجمه های نرم فرهنگی و رویارویی نامتناسب و نامتقارن نهادهای فرهنگی داخلی با این هجمه ها همواره بر این فاصله چشمگیر می افزاید و این رویارویی خطیر این اصل را بر ما مسلم می کند که بهینه سازی اوضاع کنونی نیازمند تبیین ساختارهای فرهنگی کار آمد است که این ساختار باید با افق مهدویت و آرمان شهر اسلامی قابل انطباق باشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
با این وصف نگارنده معتقد است تحصیل توفیق در بعد سیاسی ارتباطی تنگاتنگ با کسب موفقیت های روز افزون در حوزه فرهنگ و نهادینه سازی بنیادهای فرهنگ دینی در بستر جامعه دارد. چه، یکی از کارویژه های اساسی و مهم حکومت اسلامی بسط فرهنگ و اندیشه اسلامی در جامعه است. به همین منظور وجود نگاه راهبردی به این دو حوزه از سوی حاکمیت اسلامی عصر غیبت ضرورتی انکارناپذیر است و در حاکمیت سیاسی شیعی تمام جهت گیری ها باید با توجه به آرمان مهدویت صورت پذیرد. بنابر این پیشینه تحقیق حاضر، ناظر بر تمام پژوهش های حوزه مهدویت است که در این میان غیر از شیعیان بسیاری از بزرگان و علمای اهل سنت نیز در این باب آثاری بر جای گذاشته اند و طی سال های اخیر این پژوهش ها وجه پویاتری به خود گرفته است. برگزاری همایش های بین المللی مهدویت طی سالیان اخیر شاهد بر این مدعا است که طی آن پژوهش هایی در باب «زمینه سازی ظهور»، «وظایف دولت زمینه ساز»، «مهدویت و رسانه» و … مورد بررسی قرار گرفته اند و در سال های آتی نیز این محورها پیگیری خواهند شد. بر این اساس، فضای گفتمانی برای طرح موضوع این رساله تا حدود زیادی فراهم بوده و بلکه پرداختن به آن را می توان امری ضروری تلقی کرد چراکه به نظر می رسد نوع نگاه حاکمیت شیعی به حوزه فرهنگ و سیاست باید ملهم از آرمان مهدویت باشد و این مسئله را می توان یکی از نیازهای تئوریک کشور دانست.
بر این مبنا رساله حاضر کوشش می کند این کارویژه را در چارچوب سیاست های جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار دهد؛ امید که بتواند برای متولیان سیاستگذاری در این عرصه مفید واقع شود.
در این مجال با توجه به توضیحات ارائه شده در بالا و همچنین برای روشن تر شدن فضای گفتمانی پژوهش حاضر، در زیر به طرح سوال اصلی و سوالات پیرامونی و بیان فرضیه اصلی و فرضیات پیرامونی می پردازیم.
این پژوهش در صدد پاسخگویی به این سوال اصلی است که رویکرد سیاسی مطلوب به حاکمیت، جامعه و فرهنگ در جهت گذار از وضع موجود (جامعه و حکومت فعلی) به وضع مطلوب (جامعه و حکومت مهدوی) چه اقتضائاتی در طراحی راهبرد فرهنگی سیاسی مطلوب دارد؟
و به تبع آن سوالاتی از قبیل:
۱) فرهنگ اسلامی در تدوین راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران چه جایگاهی دارد؟
۲) حاکمیت اسلامی در عصر غیبت از چه جایگاهی برخوردار است؟
۳) اهداف و کارویژه های حکومت اسلامی در عصرغیبت چیست؟
۴) حاکمیت سیاسی جهت نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه از چه ابزارهایی می تواند استفاده کند؟
در طرح اولیه تحقیق برای سوالات مذکور پاسخ های ابتدایی در قالب فرضیه های تحقیق بیان شد به این ترتیب که در پاسخ به سوال اصلی، این فرضیه اصلی ایراد شد که ایجاد جامعه مهدوی (آرمان شهر اسلامی) مستلزم تحقق نظام سیاسی ـ اجتماعی متکامل شیعی است که در شکل ایده آل این نظام، میان امام معصوم علیه السلام به عنوان ولی علی الاطلاق و مامومین به مثابه امت اسلامی، سنخیت و همگونی بنیادی وجود دارد. بر این اساس بدیهی است که در عصر غیبت این مهم (ایجاد سنخیت و همگونی بنیادی میان امام و ماموم) می تواند از مجرای اراده حاکمیت اسلامی محقق شود تا از این راه بستر های لازم برای پذیرش ولایت کلیه الهیه ـ که در وجود مقدس حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف متجلی است ـ از جانب مردم فراهم شود. از این رو توجه به گفتمان مهدویت در تدوین راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران با رویکردهای ذکر شده اهمیتی مضاعف می یابد.
همچنین در طرح تحقیق پاسخ هایی برای سوالات فرعی در نظر گرفته شد که در اینجا با رعایت ترتیب و توالی آن ها تحت عنوان فرضیه های فرعی تحقیق مورد اشاره قرار می گیرد:
۱) فرهنگ اسلامی از یک سو به مثابه منشا و خاستگاه راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران است و از سوی دیگر اجرای راهبرد فرهنگی ـ سیاسی، نهادینه شدن فرهنگ اسلامی در جامعه را در پی خواهد داشت.
۲) حاکمیت اسلامی در عصر غیبت به مثابه نهاد هماهنگ کننده وضع موجود (جامعه فعلی) با وضع مطلوب (جامعه مهدوی) محسوب می شود که در این راستا باید تمام ظرفیت های مادی و معنوی خود را برای تحقق جامعه آرمانی شیعه بسیج کند.
۳) توجه به مقوله تربیت دینی آحاد ملت و نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه، از کارویژه های اصلی حکومت اسلامی در عصر غیبت است.
۴) از میان نهادهای فرهنگی موجود در کشور، نهاد تعلیمی ـ تربیتی (نظام آموزش و پرورش) ابزاری مناسب، سریع و زود بازده جهت برقراری ارتباط پایدار و فراگیر میان حکومت و بدنه جامعه است که از طریق ایجاد اصلاحات ساختاری در آن و طراحی نظام تعلیمی ـ تربیتی نوین می توان تا حدود زیادی فرهنگ اسلامی را در جامعه نهادینه کرد.
همچنانکه ملاحظه می شود ایده اولیه این رساله با هدف حرکت در جهت ایجاد یک نظام سیاسی ـ اجتماعی متعالی شیعی در مقام طرح و تبیین قرار گرفته و از این حیث رساله وجه کاربردی دارد اما از سوی دیگر باید توجه داشت که ترسیم وجه متعالی نظام سیاسی ـ اجتماعی شیعی نیازمند باریک بینی و مداقه در باب مسایل نظری و اعتقادی است. در این میان با عنایت به رویکرد اصلی رساله، توجه به مبانی انسان شناسی اسلامی و نیز مبانی اندیشه های ولایی تشیع و طرح مسایل نظری پیرامون گفتمان مهدویت از اهمیت ویژه ای برخوردار است که از این منظر رساله وجه نظری دارد.
بنابراین پژوهش حاضر در ۵ بخش اصلی تدوین شده است که عبارتند از:
الف) کلیات
در این بخش مطابق عرف کارهای تحقیقی ـ پژوهشی به تعریف و تبیین مفاهیم به کار رفته در عنوان رساله پرداخته شده است که در سایه آن نمایه و صورت بندی گفتمانی رساله تا حدودی روشن شده است.
ب) بنیادهای معرفتی انسان شناسانه در اسلام
در این بخش مبانی انسان شناختی در اسلام و قرآن تشریح و عوامل تاثیر گذار در سیر تکاملی انسان که منجر به ایجاد سنخیت و همگونی میان امام و ماموم ـ در نظام ولایی شیعه ـ می شود تبیین خواهد شد.
ج) بنیادهای معرفتی ولایت در اندیشه تشیع و ارتباط آن با مقوله مهدویت
در این بخش راه های نهادی شدن مقوله ولایت پذیری در جامعه تشیع بررسی، و تحلیلی از علل رقم خوردن غیبت و عدم بهره مندی جامعه انسانی از ولایت بالغه الهیه ارائه می شود.
د) اقتضائات رهیافت سیاسی در راهبرد مهدویت
در این بخش تحلیلی از ماهیت حکومت اسلامی در عصر غیبت ارائه می شود و ذیل آن اساسی ترین اهداف و خط سیر حکومت اسلامی در این برهه از زمان تبیین گردیده و همچنین نوع ارتباط میان حاکمیت و ملت برای نهادینه شدن فرهنگ اسلامی در جامعه با توجه به افق مهدویت تشریح خواهد شد.
ه) بررسی نهادهای موثر در راهبرد نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه
این بخش بیشتر جنبه آسیب شناسی فرهنگ و نهادهای فرهنگی را داشته و در نهایت راهبرد مورد نظر و امکانات و ظرفیت های مورد نیاز برای نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه با توجه به افق مهدویت پیشنهاد می شود.
با توجه به اقتضائات موجود، این رساله در روش توصیفی ـ تحلیلی تهیه شده است که بخش اعظم یافته های آن، با از راه جستار کتابخانهای گردآوری شده است و در مواردی نیز از سلسله مباحث اخلاق و معارف اسلامی آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (حفظه الله) که در قالب الواح فشرده با عنوان حدیث پارسایی طبع شده است استفاده شده. همچنین در بخش هایی از این رساله به برخی برنامه های شبکه علمی (چهار) سیمای جمهوری اسلامی ایران که با رویکرد حکمی ـ فلسفی (سلسله مباحث دکتر غلام حسین ابراهیمی دینانی و دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی در برنامه معرفت؛ ذیل عنوان کلی حکمت الهی) و آکادمیک (برنامه گفتگوهای فرهنگی) تهیه و پخش شده است استناد گردیده.
در باب قلمرو تحقیق نیز باید متذکر شد قلمرو مکانی آن مرتبط با نظام فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران بوده و در این مقیاس کاربرد داخلی دارد. همچنین در این تحقیق مقوله ولایت پذیری جامعه مسلمانان در گذشته آسیب شناسی شده و بر مبنای آن راهکارهای اصلاح در زمان حال و تحصیل نتیجه در آینده مورد توجه قرار خواهد گرفت. لکن نقطه عطف قلمرو زمانی تحقیق زمان حال است. رساله پیش رو به لحاظ قلمرو موضوعی نیز ناظر بر جامعه شیعی به طور خاص و جامعه اسلامی به طور عام بوده و در آن رابطه متقابل میان حاکمیت و مردم تحلیل می شود.
چنانچه از توضیحات فوق بر می آید این رساله رویکردی آینده پژوهانه در حوزه فرهنگ و سیاست دارد و در آن چالش ها و تهدیدهای پیش رو پیش بینی شده و بر مبنای آن می بایست تصمیمات کارساز و راهگشا در زمان حال اتخاذ شود. در این رویکرد آینده پژوهانه ثقل مباحث در حوزه عملیاتی و اجرا متوجه نظام تعلیمی ـ تربیتی به عنوان رکن فرهنگی قابل توجه است. به این منظور ضمن تبیین ساختار نوین و موثر برای نظام تعلیمی تربیتی، وجه مفید و کارآمد فرایند نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه با محوریت نظام های فرهنگی ـ آموزشی متمرکز به عنوان پیشنهاد مطرح می شود.
بدیهی است با توضیحات فوق این تحقیق می تواند برای تمامی نهادهای تاثیرگذار در حوزه سیاست گذاری فرهنگی کاربرد داشته باشد.
در پایان وظیفه خود می دانم از تمامی کسانی که به هر نحو در تدوین این رساله موثر بوده اند، خصوصا اساتید ارجمند خود، عالی جنابان دکتر جلال درخشه و دکتر محمدهادی همایون کمال قدردانی را داشته باشم و از پیشگاه خداوند متعال آرزوی توفیقات روزافزون برای ایشان مسئلت می کنم.
فصل دوم: راهبرد فرهنگی ـ سیاسی؛ چیستی و چرایی
گفتار نخست: چیستی راهبرد فرهنگی ـ سیاسی
۱) تعریف راهبرد
تفکر راهبردی به مفهوم عام آن موضوع جدیدی نیست. راهبرد عدم مهاجرت روستائیان به شهرها از طریق پرداخت « وام » به کشاورزان نیازمند به «گاو و تخم»(خواجه نظام الملک، ۱۳۶۴: ۲۴) راهبرد برقراری انتظام در امور از طریق زدودن چند شغلگی افراد در جامعه(خواجه نظام الملک،۱۳۶۴: ۱۹۲) و یا راهبرد کاهش بی عدالتی اجتماعی از طریق ارتباط مستمر حاکمان با مردم(خواجه نظام الملک: ۱۳۶۴: ۱۲) و دهها مثال دیگر هنوز هم پس از گذشت قرنها واجد تازگی و طراوت فکری بسیاری است. توجه نماییم که عدم تحقق یک طرح نظری لزوما به معنای تهی بودن محتوای آن نمی باشد.
در راهبردشناسی نوین اصطلاح Strategy مشتق از واژه یونانی Strategos (اصطلاح در امور نظامی) به معنای هنر فرماندهی و تدبیر جنگی است. این کلمه در سال ۱۶۸۸ میلادی وارد فرهنگ لغات زبان انگلیسی شد. فرهنگ لغات نظامی جیمز (۱۸۱۰ میلادی)(کرینر، ۱۳۸۱: ۱۲۳ – ۱۲۴) فضای مفهومی این اصطلاح را از اصطلاح راهکار (تاکتیک) جدا نموده است. راهکار به معنای سنجش و محاسبه چگونگی رویارویی فوری با دشمن است. در حالی که راهبرد به دور از چشم دشمن اتفاق می افتد.
۱ـ۱) معرف های اصلی راهبرد
راهبرد در اکثر موارد به معنای سنجیدن وضع خود و حریف و اتخاذ نقشه ای برای مواجهه با او در مناسب ترین زمان ممکن می باشد. گستره وسیع کاربرد این اصطلاح در کنار تداخل شئون مختلف حیات انسانی (مانند حوزه های سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ) ارائه تعریفی واحد از آن را دشوار ساخته است. با این حال می توان به سه معرف اصلی در فضای مفهومی راهبرد اشاره نمود که عبارتند از:
۱) ترسیم اهداف. (مایکل، ۱۳۸۴، ۳۷)
۲) شناخت امکانات. ( فرد، ۱۳۷۹: ۷۸)
۳) ارائه بهترین شیوه اجرا. (کرینر،۱۳۸۱: ۱۳۴)
راهبردشناس بر اساس تعریف خود از وضعیت مطلوب (فرصت) و نامطلوب (تهدید) دست به بسیج هدفمند امکانات به جهت خلق بهترین شرایط می زند. در اینجا ضرورت ایجاد هماهنگی میان عامل آگاهی با عامل توانایی کاملا مشهود است. چنانکه بنابر نظر ابن أبی حجه (زنده به سال ۶۱۵ قمری / ۱۲۱۸ میلادی) « حکومت در اداره ی امور خویش نیازمند تدبیر است و تدبیر محصول علم و قدرت کسانی است که درصدد عملی ساختن آن هستند.» (العربی الخطابی، ج۱: ۲۷۸)
با توجه به آنچه بیان گردید، فضای مفهومی اصطلاح راهبرد در ذیل مواردی چون: برنامه توسعه پنجساله کشور، راهبرد هسته ای جمهوری اسلامی ایران، سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران و نظایر آن کم و بیش مبتنی بر تعریف فوق الذکر است.
علیرغم اینکه تعاریف استراتژی در مفاهیم مدیریتی متنوع است، عناصر کلیدی آن ثابت باقی مانده است: اول شناسایی تواناییها و ضعفهای خود و رقیب (دشمن) و دوم کسب مزیت رقابتی پایدار (وجه تمایز و برتری). بدیهی است پیدایش علوم و فنون مختلف در پی رفع یکی از نیازهای بشری بوده است به عنوان مثال علم اقتصاد به علت کمبود منابع پدید آمد و به چگونگی توزیع و تخصیص منابع محدود برای نیازهای نامحدود بشر میپردازد. علم استراتژیک نیز ابتدا در فضای رقابتی نظامی بروز پیدا کرد و با انقلاب صنعتی و رشد فضای رقابتی و سازمانهای بینالمللی و چند ملیتی این علم به حوزه علوم مدیریتی و صنعتی نیز وارد شد. بنابراین طرح مباحث راهبردی در محیط انحصاری، بسته و عدم رقابت بیمعنا و عبث میباشد.
راهبرد در مباحث مدیریتی در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی کاربرد بسیار متداولی دارد و به عنوان یکی از عناصر مهم مرتبط با مدیریت مطرح بوده و اساس تصمیم گیریهای مدیریتی محسوب می شود، به طوری که نمی توان آن را جدای از مدیریت پنداشت، چه بسا مدیریت موفق اغلب حاصل تدوین راهبردهای مناسب است.موضوع راهبردی به لحاظ گستردگی و کاربرد آن در حوزه های مختلف علمی، مورد توجه و استقبال اندیشمندان قرار گرفته است.
۲ـ۱) اهمیت و ضرورت تدوین راهبرد