۳) اجتناب توجه[۱۶۷]. بر مبنای این مؤلفه و در مرحله پردازش راهبردی، توجه ترجیحاً به مکان مخالف با نشانه تهدید تخصیص مییابد (کاستر، کرومبز[۱۶۸]، ورشر[۱۶۹]، وندم[۱۷۰] و ویرسما[۱۷۱]، ۲۰۰۶، موگ، فیلیپات و بردلی، ۲۰۰۴).
۲-۱-۲-۱-۲- مکانیزم سوگیری توجه
در این بخش با در نظر گرفتن عمومیت سوگیری توجه در اختلالات اضطرابی، به مدلهای نظری مطرح شده در خصوص مکانیزم سوگیری توجه پرداخته میشود.
۲-۱-۲-۱-۲-۱- مدل شناختی بک و کلارک (۱۹۹۷)
این الگو، مشخصه اضطراب را سوگیری در ثبت اولیه محرک تهدیدآمیز، فعالسازی سبک اولیه تهدید و فعالسازی سبکهای بسطیافتهتر و وابسته به طرز تفکر معرفی میکند. در گام اول، جهتگیری خودکار به تهدید توسط محرک فراخوانده میشود. متعاقباً بازشناسی اطلاعات منفی منجر به فعالسازی پاسخهای ذاتی شناختی، عاطفی، روانی-فیزیولوژیکی و رفتاری میگردد که در مورد اضطراب به گونهای عمل میکنند که امنیت را افزایش و خطر را کاهش دهند؛ باید توجه داشت از آنجا که اغلب این پاسخها برای افزایش شانس بقا رشد یافتهاند، سخت و غیرمنعطف هستند. در این مرحله، توجه به تهدید یا فعالیتهای مقابله با تهدید معطوف میشود. آخرین مرحله، فرایند ثانویه بسط میباشد که توسط طرحواره فراخوانده میشود و طی آن پردازش تهدید آهسته و با جزئیات صورت میگیرد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۱-۲-۱-۲-۲- مدل ویلیامز، واتز، مکلئود و متیوز (۱۹۹۷)
در این الگو دو مرحله پردازش پیشتوجهی متمایز، مطرح میشود: در مرحله اول، ارزش تهدیدزایی حادثه یا محرک با مکانیزم تصمیم عاطفی[۱۷۲] محاسبه میگردد که برمبنای آن سطوح بالای اضطراب موقعیتی، ارزیابی تهدیدی برونداد محرک را افزایش میدهد. اگر ارزش تهدیدی یک محرک به اندازه کافی بالا باشد، مکانیزم ثانوی تخصیص منابع[۱۷۳] راهاندازی میشود؛ این مکانیزم وظیفه اختصاص منابع توجهی به تهدید را بر عهده دارد و تحت تاثیر اضطراب خصلتی قرار میگیرد. سطح بالای اضطراب خصلتی منجر به تخصیص منابع توجه در جهت تهدید (گوشبهزنگی به تهدید) و در مقابل سطح پایین اضطراب خصلتی به اجتناب توجه از رویداد تهدیدکننده می انجامد. تفاوت در سوگیری توجه بین افراد با اضطراب خصلتی بالا و پایین، با افزایش دروندادهای تصمیم عاطفی آشکارتر میگردد؛ بنابراین، در شرایطی که محرک تهدیدزا ارزیابی شود، افراد با اضطراب خصلتی بالا گوشبهزنگ میشوند در حالی که افراد با اضطراب پایین، گرایش به اجتناب نشان میدهند. درحقیقت تفاوت بین افراد دارای اضطراب خصلتی بالا و پایین در آستانهای است که آنها را نسبت به تهدیدکنندهها حساس میکند.
آنچه این مدل را با مشکل روبهرو میسازد، عدم توضیح نقش دقیق رقابت در تاثیرات توجهی است. مطالعات آزمایشی که رقابت را برمیانگیزانند، نشان میدهند وقتی تصمیمهای عاطفی در مورد محرکهای منفرد (استروپ) ایجاد میشود، افراد با اضطراب خصلتی بالا به محرکهای تهدیدآمیز سریعتر از محرکهای خوشحال کننده پاسخ نمیدهند؛ اما وقتی محرکها به صورت جفتی ارائه میشوند، افراد اضطرابی کلمات تهدیدزا را سریعتر از کلمات خنثی مشخص میکنند. پس افراد مضطرب سرنخهای مربوط به محرک تهدیدزا را نسبت به دیگر سرنخها، فی نفسه ترجیح میدهند. در نتیجه ترجیح در انتخاب محرک، بیش از توانایی محرک در پردازش اطلاعات افراد مضطرب نقش دارد (متیوز و مکینتاش، ۱۹۹۸؛ به نقل از سیسلر و کاستر، ۲۰۱۰).
۲-۱-۲-۱-۲-۳- مدل اهمن (۱۹۹۶)
از نظر اهمن[۱۷۴] (۱۹۹۶؛ به نقل از سیسلر و کاستر، ۲۰۱۰) اطلاعات وارد شده قبل از اینکه از سیستم ارزیابی اهمیت که ناهشیار است، عبور کنند، توسط سیستم جستجوگرهای ظاهری[۱۷۵] تحلیل میشوند. آمادگی زیستشناختی یا محرک بسیار شدید ممکن است منجر به برانگیختگی خودکار فعالیت جستجوگرهای ظاهری شود. بعد از ارزیابی اهمیت، اطلاعات از سیستم ادراک هشیار عبور میکنند که این سیستم به ارزیابی هشیارانه اهمیت محرک، در تعامل با حافظههای هیجانی ذخیره شده در سیستم انتظاری میپردازد. اگر ارزیابی، به ادراک خطر بیانجامد، برانگیختگی خودکار از طریق فرآیندهای هشیار رخ میدهد. در این مدل، فعالیت خودکار به تهدید، توسط ارزیابیکنندههای اهمیت مستقیماً تولید نمیشوند بلکه تنها به طور غیر مستقیم، از طریق ادراک آگاهانه اتفاق میافتند.
۲-۱-۲-۱-۲-۴- مدل ولز و متیوز (۱۹۹۴)
ولز و متیوز (۱۹۹۴؛ به نقل از سیسلر و کاستر، ۲۰۱۰) یک چارچوب پردازش کلی، تحت عنوان کارکرد اجرایی خودتنظیمی درمورد سوگیری توجه مطرح نمودند. آنها سوگیری توجه را به پردازشهای نزولی نسبت دادند که مرتبط با طرحها و اهداف فرد میباشد. پدیدهای مانند تداخل استروپ هیجانی را میتوان به طرحی که به صورت اختیاری اجرا میشود، نسبت داد که در آن بازبینی محرکهای ورودی به آگاهی، به صورت ویژهای صورت میپذیرد. وقتی این قبیل محرکها وارد حوزه آگاهی میشوند، افراد به طور ویژه به آنها توجه میکنند؛ به ویژه اگر طرح بازبینی تهدید از طریق اضطراب موقعیتی فعال شده باشد. چرا که این مدل فرض میکند طرح بازبینی تهدید، به صورت اختیاری شروع میشود، محرکهای تهدیدکننده توجه را به خود جلب میکنند و محرکهای تهدیدکنندهای که آزمودنی از آنها آگاهی دارد نیز مجزا میشوند.
۲-۱-۲-۱-۲-۵- مدل انگیزشی-شناختی موگ و بردلی (۱۹۹۸)
در این مدل سیستم ارزیابی ارزش، مسوول ارزیابی ابتدایی و پیش از هشیاری محرک است و متغیرهای متعددی از قبیل ماهیت محرکها، بافتی که محرک در آن قرار دارد، اطلاعات برونگرایانه در مورد سطح برانگیختگی اخیر و تجارب یاد گرفته شده قبلی، میتوانند برونداد سیستم ارزیابی ارزش را تحت تاثیر قرار دهند.
علاوه بر این اضطراب خصلتی منعکسکننده واکنشپذیری سیستم ارزیابی ارزش به محرکهای تهدیدکننده است. در نتیجه، این سیستم در افراد مضطرب بسیار حساس بوده تا جایی که یک محرک منفی جزئی، به عنوان یک محرک تهدیدکننده شدید ارزیابی میشود. برونداد سیستم ارزیابی ارزش، تغذیهکننده سیستم درگیری هدف است که تعیینکننده تخصیص منابع پردازشی است؛ بنابراین اگر محرکی به عنوان دارنده ارزش تهدیدی بالا شناسایی شود، این مکانیزم به طور خودکار فعالیتهای در حال انجام را قطع کرده و منابع پردازشی را متوجه تهدید میکند. در صورتی که محرک با ارزش تهدیدی پایین، ارزیابی شود ارگانیزم به آن توجه نخواهد کرد و پردازش بیشتر آن را قطع کرده و منابع پردازشی را بر روی اهداف جاری متمرکز میکند.
براساس این دیدگاه، تفاوتهای اضطراب خصلتی افراد در حساسیت پردازشهای ارزیابی ارزش محرک تهدیدی نقش کلیدی دارد. به این صورت که یک محرک تهدیدکننده خفیف توسط افراد مضطرب به عنوان یک محرک تهدیدکننده شدید ارزیابی میشود و به سهم خود باعث سوگیری توجه توسط سیستم درگیری هدف میشود. در حالی که افراد با اضطراب خصلتی پایین، این محرک را به عنوان یک محرک خفیف ارزیابی میکنند و به آن توجهی نمیکنند. حال در صورتی که ارزش تهدیدی محرک افزایش پیدا کند، حتی افراد با اضطراب خصلتی پایین هم گرایش شدیدتری برای تخصیص توجه به آن پیدا میکنند؛ بنابراین در دامنه تهدید از خفیف تا شدید، انتظار میرود که افزایش ارزش تهدیدی محرک، باعث افزایش گوشبهزنگی در هر دو گروه افراد با اضطراب خصلتی بالا و پایین گردد (به نقل از سیسلر و کاستر، ۲۰۱۰).
۲-۱-۲-۱-۲-۶- نظریه کنترل توجه[۱۷۶] آیزنک، درخشان، سانتوس و کالوور (۲۰۰۷)
در این نظریه، اضطراب درجهای که مکانیزمهای بازداری میتوانند پاسخهای خودکار را تنظیم کنند، تعریف میشود که دو کارکرد اجرایی مرکزی مرتبط با کنترل توجه را مختل میکند؛ بازداری[۱۷۷] و تغییر[۱۷۸].
بازداری به توانایی بازداری یا تنظیم پاسخهای خودکار یا غالب و تغییر به توانایی تغییر توجه بین تکالیف وابسته به زمینه برمیگردد. آیزنک[۱۷۹]، درخشان[۱۸۰]، سانتوس[۱۸۱] و کالوور[۱۸۲] (۲۰۰۷) این کارکردها را بر حسب پردازشهای نزولی[۱۸۳] و صعودی[۱۸۴] مطرح میکنند. بدین مفهوم که اضطراب کنترل تنظیمی نزولی را تضعیف میکند. رفتاری که این اثر ممکن است در آن آشکار شود، دشواری بازگیری توجه از محرک تهدیدآمیز است. از طرف دیگر، اضطراب درجهای را که توجه از یک تکلیف به دیگری تغییر میکند، افزایش میدهد؛ یعنی پردازش صعودی را افزایش میدهد. رفتاری که این اثر در آن آشکار میشود، تسهیل کشف محرک تهدیدآمیز است.
۲-۱-۲-۱-۲-۷- مدل بار–هیم (۲۰۰۷)
بار-هیم، لیمی، پرگامین، باکرمن-کراننبرگ و ونایجزندورن (۲۰۰۷) یک مدل چند بعدی پیشنهاد کردند که در آن بدکارکردی هر مؤلفه در این زنجیره زمانی ممکن است منجر به سوگیری توجه شود. نخست، سیستم ارزیابی تهدید پیش توجهی، محرک محیطی را ارزیابی میکند. محرک تهدیدآمیز سیستم تخصیص منابع را تغذیه و برانگیختگی فیزیولوژیکی و تخصیص منابع شناختی بر روی محرک را فرامیخواند. سیستم ارزیابی تهدید هدایت شده، زمینه تهدید و منابع مقابلهای را میسنجد. اگر تهدید را کماهمیت پنداشت، درونداد سیستم ارزیابی تهدید پیش توجهی ممکن است توسط سیستم درگیری هدف محو شود. اگر تهدید را با اهمیت ارزیابی کرد، ممکن است توجه روی تهدید بماند و منجر به افزایش اضطراب موقعیتی گردد (به نقل از سیسلر و کاستر، ۲۰۱۰).
۲-۱-۲-۲- سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی
مبهم بودن اغلب موقعیتها و سرنخهای اجتماعی، زمینه را برای تحریف معنای آنها فراهم میسازد (کلارک و ولز، ۱۹۹۵؛ امیر و برد، ۲۰۰۸). در اختلال اضطراب اجتماعی، این تحریف به صورت سوءتعبیر موقعیتهای اجتماعی و دریافت نتایج منفی از محرکهای اجتماعی رخ میدهد. در تبیین این سوءتعبیر، امیر و فوآ (۲۰۰۱) فرض کردهاند که معانی مختلف یک رویداد مبهم، معمولاً به صورت ناخواسته فعال میشوند اما پس از آن برای ورود به هوشیاری از طریق فرایند بازداری متقابل با هم رقابت میکنند. در این فرایند رقابتی، معانیای که در گذشته مکرراً دریافت شدهاند تمایل دارند چیره شوند زیرا بدون نیاز به انتخاب هوشیارانه پذیرفته میشوند.
در این شرایط، سوگیری تفسیر یعنی تمایل به تفسیر اطلاعات مبهم به شیوهای تهدیدکننده مطرح میشود. سوگیری تفسیر تحت تاثیر دو برآورد تخمینی رخ میدهد: نخست تهدید ادراک شده از نشانههای اجتماعی و سپس هزینه هیجانی نشانههای اجتماعی که منظور از هزینه هیجانی، تاثیر ادراک شده موقعیت اجتماعی بر فرد است (شفیلد[۱۸۵]، کولز[۱۸۶] و گیب[۱۸۷]، ۲۰۰۷). در مجموع باید گفت از آنجا که سوگیری تفسیر اضطراب انتظاری برای موقعیتهای اجتماعی آینده را موجب میشود (اسمیت و کلارک، ۲۰۰۷)، در وهله نخست با افزایش پریشانی شخص مبتلا و سپس از طریق تقویت اجتناب از موقعیتهای اجتماعی، تداوم اضطراب اجتماعی را منجر میشود.
۲-۲- پیشینه عملی
۲-۲-۱- سوگیری توجه در اضطراب اجتماعی
جریان عظیم اطلاعات در دسترس و در عین حال محدودیت ظرفیت سیستم پردازش، سازوکارهایی را ایجاب میکند که فرایند گزینش و پردازش محرکها هدایت شود. توجه و به طور اختصاصی توجه انتخابی، مکانیزم هدایتگر این فرایند گزینشی است؛ نشانههای مورد توجه به مراحل بعدی پردازش راه مییابند و نشانههایی که مورد توجه قرار نگرفتهاند، به مرحله بعدی پردازش نمیرسند (کلارک و فربورن، ۱۳۸۶).
در این میان، الگوهای توجهی از انگیزش و وضعیت هیجانی فرد تاثیر میگیرند و حتی آنچه که مورد توجه قرار میگیرد، بر هیجانات و اهداف فرد اثرگذار است (تمیر[۱۸۸] و رابینسون[۱۸۹]، ۲۰۰۷). در سطح بالاتر، محرکهای هیجانی که همخوان با وضعیت خلقی فعلی فرد هستند، سریعتر از دیگر اطلاعات مورد توجه و پردازش قرار خواهند گرفت (لی[۱۹۰]، تان[۱۹۱]، کوان[۱۹۲] و لیو[۱۹۳]، ۲۰۰۸). در این شرایط، مفهوم سوگیری توجه مطرح میشود؛ بدین معنا که بهرغم تلاشهای فرد برای نادیده گرفتن محرک، تمام نیروی توجه به سمت آن سوق مییابد (ویلیامز و همکاران، ۱۹۹۶؛ به نقل از عسگری، ۱۳۹۰).
همخوان با تبیین تعامل دو طرفه وضعیت هیجانی و توجه و در حمایت از مدلهای شناختی، گستره وسیعی از پیشینه پژوهشی اثبات میکند که افراد با اضطراب اجتماعی، توجه خاصی به اطلاعات تهدیدکننده اجتماعی دارند؛ اطلاعاتی مانند احساسات و رفتارهای مرتبط با اضطراب (پینلس[۱۹۴] و مینکا[۱۹۵]، ۲۰۰۵) و نشانههای عدم پذیرش از جانب دیگران (موگ، فیلیپات و بردلی، ۲۰۰۴).
در یکی از مطالعات اولیه در خصوص دستکاری آزمایشی سوگیری توجه، مکلئود، راترفورد، کمپبل، ابسوورثی و هولکر (۲۰۰۲) از طریق تکلیف پروب دات، شرایط آزمایشی را ترتیب دادند تا بتوان ارتباط سوگیری توجه و اضطراب را بررسی نمود. طرح آزمایش به این ترتیب بود که شرکتکنندگان غیرمضطرب، به تصادف در دو گروه آموزش توجه به اطلاعات تهدیدکننده و آموزش توجه به اطلاعات خنثی قرار گرفتند. تکلیف پروب دات با ۶۷۲ کوشش و جفت لغتهای تهدیدکننده و خنثی ارائه شد. در شرایط آموزش توجه به اطلاعات تهدید، پروب بین لغات تهدیدکننده جابهجا میشد در حالی که در شرایط آموزش توجه به اطلاعات خنثی، پروب بین لغات خنثی جابهجا میشد و شرکتکنندگان میبایست به محض ردیابی پروب دکمهای را فشار میدادند. نتایج نشان داد افرادی که آموزش توجه به اطلاعات تهدیدکننده دریافت کرده بودند نسبت به افرادی که به اطلاعات خنثی توجه میکردند، اضطراب و خلق منفی بالاتری را پس از اجرای تکالیف استرسآمیز گزارش نمودند. این مطالعه شواهدی را فراهم کرد مبنی بر اینکه توجه انتخابی به اطلاعات تهدیدکننده واکنشپذیری اضطرابی به تکلیف آزمایشی را افزایش میدهد. موگ و بردلی (۲۰۰۲) نیز نتیجهای مشابه گزارش نمودند.
این نتایج در مطالعات بعدی، با تکلیف پروب دات کلمهای و در نمونه با اضطراب اجتماعی نیز تکرار شد (موسی[۱۹۶]، لپین[۱۹۷]، کلارک، مانسل و اهلرز، ۲۰۰۳) اما با توجه به اینکه برای افراد با اضطراب اجتماعی تصاویر چهره محرکهای بالقوه تهدیدآمیزتری هستند، پیشیار، هریس و منزس (۲۰۰۴؛ به نقل از مک میلان، ۲۰۰۸) نتایج حاصل از پروب دات کلمهای (خنثی-خنثی، خنثی-مثبت، خنثی-منفی) و پروب دات تصاویر چهره (خنثی-خنثی، خنثی-مثبت، خنثی-منفی) را مقایسه کردند. برخلاف مطالعات قبل که سوگیری توجه را صرفاً تحت شرایط تهدید اجتماعی گزارش نموده بودند (مانسل و همکاران، ۱۹۹۹؛ بوئن[۱۹۸] و همکاران، ۱۹۹۴؛ به نقل از مک میلان، ۲۰۰۸) شرکتکنندگان با اضطراب اجتماعی بالا، سوگیری توجه نسبت به محرک چهرهای منفی نشان دادند. این افراد در کوششهای خنثی-مثبت ترجیحاً به چهره خنثی توجه میکردند و از چهرههای مثبت حتی در شرایط بدون تهدید اجتماعی نیز اجتناب میکردند. در مطالعه دیگری که توسط همین محققان صورت گرفت، نتایج مشابه به دست آمد. پژوهش (مانسل، کلارک و اهلرز[۱۹۹]، ۲۰۰۳) نیز این یافته را تایید نمود؛ بنابراین این نکته استنباط میشود که افراد با اضطراب اجتماعی، سوگیری توجه پایداری را نسبت به محرکهای تهدیدکننده اجتماعی نشان میدهند و البته تصاویر چهره نسبت به لغات اضطراب بیشتری را موجب میشوند.
در مسیر تبیین نظری مکانیزمهای سوگیری، خط جدید تحقیقاتی شکل گرفت تا مؤلفهها و الگوهای سوگیری توجه بررسی شود. در این راستا، موگ، فیلیپات و بردلی (۲۰۰۴) به بررسی تاثیر مدت زمان ارائه محرک بر الگوی توجه به چهرههای هیجانی در یک نمونه بالینی با فوبی اجتماعی پرداختند. در این مطالعه چهرههای خشمگین، شاد و خنثی با مدت زمان ۲۵۰ هزارم ثانیه، ۵۰۰ هزارم ثانیه و ۱ ثانیه به آزمودنیها ارائه شد. یافتهها گوش به زنگی بیماران را با ارائه محرک ۵۰۰ هزارم ثانیه نسبت به چهرههای خشمگین نشان داد اما در شرایط ۱ ثانیه و ۲۵۰ هزارم ثانیه ارائه محرک، سوگیری توجه معناداری دیده نشد. این نتایج این فرضیه را تایید نمود که در اضطراب اجتماعی، سوگیری در جهتگیری اولیه به علائم تهدیدی بروز مییابد.
کاستر، ورشر، کرومبز، وندم (۲۰۰۵) در راستای تبیین و بسط یافته فوق، در یک تکلیف پروب دات چهرههای تهدیدی با شدت کم و زیاد، با سه مدت زمان ۱۰۰ هزارم ثانیه، ۵۰۰ هزارم ثانیه و ۱۲۵۰ هزارم ثانیه به آزمودنیها ارائه کردند. نتایج نشان داد که تمام افراد به چهرههای تهدیدی بالا در شرایط ۱۰۰ هزارم ثانیه توجه میکنند که این سوگیری در شرایط ارائه بسیار کوتاه نشان از دخالت فرآیندی خودکار است. همچنین تنها افراد با اضطراب بالا به سمت محرکهای تهدیدی خفیف، سوگیری توجه را نشان دادند. در شرایط ۱۲۵۰ هزارم ثانیه این افراد توجه خود را به دور از تصاویر تهدیدی با شدت خفیف و بالا معطوف نمودند.
در مطالعهای دیگر کاستر، ورشر، کرومبز، وندم و ویرسما (۲۰۰۶) در دو آزمایش به بررسی این موضوع پرداختند که سوگیری توجه با تسهیل توجه به تهدید مرتبط است یا مشکل در بازگیری توجه از تهدید. در اینجا نیز با بهره گرفتن از آزمایه پروب دات، نتایج نشان داد که در ارائه ۱۰۰ هزارم ثانیه محرک، افراد با اضطراب بالا نسبت به افراد با اضطراب پایین توجه بیشتری به تصاویر به شدت تهدیدکننده نشان میدهند. علاوه بر این افراد مضطرب تمایل بیشتری به اجتناب توجه در ۱۲۵۰ هزارم ثانیه دارند. مشاهده اینکه سوگیریهای توجه در مدت زمانهای ارائه متفاوت دیده میشود، از آنجا مهم است که نشان میدهد سوگیری توجه وابسته به یک مرحله خاص از پردازش اطلاعات نیست اما ماهیت آن ممکن است وابسته به مرحله پردازش اطلاعات باشد.
۲-۲-۲- سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی
به منظور مطالعه سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی، نخستین تفسیرهایی که فرد در برابر یک موقعیت مبهم اجتماعی مطرح میکند، ارزیابی میشود و یا سناریویی از موقعیت مبهم اجتماعی به فرد ارائه میشود و از وی خواسته میشود تا از بین تبیینهای مشخص (تبیینهای مثبت، منفی و خنثی) محتملترین تبیین را برگزیند. مکانیزم روش مطالعه اینگونه است که از آنجا که موقعیتهای اجتماعی اغلب مبهم هستند، امکان تحریف آنها بالاست (کلارک و ولز، ۱۹۹۵). از طرفی افراد با اضطراب اجتماعی محرکها را در جهت تایید باورهای خود تعبیر میکنند. پس میتوان گفت برای مطالعه سوگیری تفسیر لازم است تا تفسیر فرد از یک موقعیت مبهم سنجیده شود. مطالعاتی که بر مبنای این پارادایمها صورت گرفتهاند، بروز سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی را اثبات نمودهاند؛ بدین ترتیب که افراد با اضطراب اجتماعی در موقعیتهای اجتماعی، تفسیرهای تهدیدآمیز بیشتر و تفسیرهای بیخطر کمتری را نشان میدهند (هاپرت[۲۰۰]، فوآ، فوور[۲۰۱]، فیلیپ[۲۰۲] و متیوز، ۲۰۰۳؛ واسیلوپولس[۲۰۳]، بانرجی[۲۰۴]، ۲۰۰۸).
امیر، فوآ و کولز (۱۹۹۸) در مطالعهای با هدف سنجش نوع تفسیر اطلاعات در اضطراب اجتماعی، به نمونهای از افراد با اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال وسواس-اجباری و بهنجار، ۲۲ داستان مبهم ارائه کردند که ۱۵ داستان اجتماعی و ۷ داستان غیراجتماعی را شامل میشد. برای هر داستان ۳ تفسیر ممکن ارائه شد: مثبت، منفی و خنثی. از آزمودنیها خواسته شد سه تفسیر موجود را به ترتیبی که به ذهنشان میآید، درجهبندی کنند. همچنین تفسیرها را به ترتیبی که به صورت معمول به ذهن فرد دیگری میآید، درجهبندی نمودند. محققین دریافتند که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی، در موقعیت مرتبط با خود، به احتمال بیشتری داستانهای اجتماعی را به صورت منفی تفسیر میکردند. در واقع این افراد تمایل به انتخاب تفسیرهای منفی برای وقایع مبهم داشتند، حتی وقتی تفسیر مثبت هم وجود داشت. این سوگیری در آزمودنیهای دو گروه دیگر مشاهده نشد.
کانستنس، پن، ایهن و هوپ (۱۹۹۹) نیز با هدف بررسی سوگیری در تفسیر محرکهای مبهم در افراد با اضطراب اجتماعی، الگوهای تفسیری ۴۷ دانشآموز با اضطراب اجتماعی بالا و ۴۷ دانشآموز با اضطراب اجتماعی پایین را تحلیل نمودند. نتایج نشان داد که دانشآموزان با اضطراب اجتماعی شدید درمقایسه با دانشآموزان با اضطراب اجتماعی خفیف، تفسیرهای تهدیدآمیز بیشتری از وقایع بین فردی مبهم نشان میدهند. اگرچه این سوگیری آنقدر شدید نبود که یک سبک تفسیری منفی آشکار را نشان دهد، اما با یک ناتوانی برای نشان دادن تفسیر مثبت در این افراد همراه بود. از آنجا که تفاوتهای گروهی در تفسیرهای مربوط به وقایع با محرکهای غیر اجتماعی مشاهده نشد، مطرح شد که محتوای خاصی در سوگیری تفسیر مرتبط با اضطراب اجتماعی وجود دارد.
نتایج مطالعه استوپا و کلارک (۲۰۰۰) فرض سوگیری تفسیر منفی در افراد با اضطراب اجتماعی را تقویت نمود. یافتهها نشان داد که افراد با اضطراب اجتماعی در مقایسه با افراد مبتلا به سایر اختلالات اضطرابی، موقعیتهای اجتماعی مبهم را منفیتر و موقعیتهای غیر مبهم و اندکی منفی را به صورت فاجعهآمیز تفسیر میکنند. آنها به احتمال بیشتری این وقایع اندکی منفی را به خصوصیات منفی پایدار خود نسبت میدادند و معتقد بودند که آن رویداد یک پیامد منفی طولانی مدت و جدی دارد.
هاپرت، فوآ، فوور، فیلیپ و متیوز (۲۰۰۳) در بررسی سوگیری تفسیر در افراد با اضطراب اجتماعی با بهره گرفتن از تکلیف داستانهای ناتمام، به آزمودنیها که ۱۰۲ فرد با اضطراب اجتماعی شدید تا خفیف بودند، داستانهای ناتمامی ارائه دادند و از آنها خواستند چهار تفسیر مثبت و منفیای که برای هر داستان ارائه شده بود را درجهبندی کنند. یافتهها نشان داد سوگیری منفی در تفسیر موقعیتهای اجتماعی با اضطراب اجتماعی همبستگی مثبتی دارد اما با عاطفه منفی به طور کلی مرتبط نبود. در مقابل، سوگیری مثبت در تفسیر موقعیتهای اجتماعی به میزان کمتری با عاطفه منفی کلی رابطه داشت و این رابطه معکوس بود.
هاپرت، پاسوپولتیا[۲۰۵]، فوآ و متیوز (۲۰۰۷) با طرح ارائه شنیداری سناریوها و ارزیابی کلماتی که فرد در تکمیل سناریوها انتخاب مینمود، نیز سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی را تایید نمودند. آزمودنی جملات اجتماعی مبهم ناتمام را به صورت شنیداری دریافت میکرد و از وی خواسته شد هر تعداد پاسخ تک کلمهای را که به ذهنش میرسد، مطرح کند و در نهایت بهترین پاسخ را برای تکمیل جمله انتخاب کند. کل پاسخها، پاسخ اول و پاسخ نهایی تصدیق شده به صورت جداگانه بررسی شدند. نتایج نشان داد که افراد با اضطراب اجتماعی بالا در مقایسه با افراد با اضطراب اجتماعی پایین، تعداد بیشتری پاسخ منفی و اضطرابآمیز و تعداد کمتری پاسخ مثبت و خنثی ارائه کرده بودند و این در تمام اندازهگیریها مشاهده شد. علاوه بر این، مقیاس خودگزارشی برای سوگیری تفسیر نشان داد که ارزیابیهای منفیتر و اضطرابآمیزتر با اضطراب اجتماعی مرتبط است.
در همین راستا و در مطالعه اینکه افراد با اضطراب اجتماعی چگونه وقایع اجتماعی با ارزشهای متفاوت را تفسیر میکنند، وونکن، بوگلس و وریس (۲۰۰۳) تفسیرهای افراد با اضطراب اجتماعی را برای چهار گونه سناریو اجتماعی سنجیدند: مثبت، مبهم، نسبتاً منفی، قویاً منفی. از شرکت کنندگان خواسته شد که چهار تفسیر را برای هر موقعیت با توجه به احتمال درست بودن آن درجهبندی کنند. شرکت کنندگان با اضطراب اجتماعی در مقایسه با گروه کنترل بهنجار، تفسیرهای منفی بیشتری را برای هر چهار نوع سناریو مطرح کردند. علاوه بر این، سوگیری تفسیر در اطلاعات اجتماعی نسبت به اطلاعات غیر اجتماعی، اختصاصی بود؛ بنابراین استنباط شد که سوگیری تفسیر در موقعیتهای اجتماعی برای افراد با اضطراب اجتماعی فارغ از بار ارزشی موقعیت دیده میشود.
با نتایج متقن مشاهده شده، امیر، برد و باور (۲۰۰۵) این سوال را مطرح نمودند که سوگیری منفی در تفسیر وقایع اجتماعی مبهم توسط افراد با اضطراب اجتماعی به خاطر وجود اختلال است یا به علت پریشانی کلی. برای پاسخ به این سوال، دو آزمایش برای سنجش سوگیری تفسیر با بهره گرفتن از فیلم ویدئویی صورت گرفت. هر فیلم ویدئویی شامل یک هنرپیشه زن یا مرد بود که به دوربین نزدیک میشد و در مورد بعضی از جنبههای مربوط به اشخاص یا عملکرد آنها نظر میداد. ۲۴ فیلم مثبت، ۲۴ فیلم منفی و ۲۴ فیلم خنثی بودند. سپس از شرکت کنندگان خواسته شد با مشاهده هر فیلم مطرح کنند که از نظر هیجانی در آن موقعیت چه احساسی داشتهاند. افراد با اضطراب اجتماعی، فیلمهای تعاملات اجتماعی مبهم را منفیتر از افراد بهنجار درجهبندی کردند. با این مطالعه نقش منحصر به فرد اضطراب اجتماعی در سوگیری تفسیر تعاملات اجتماعی مبهم تایید شد.
از آنجا که واسیلوپولس و بانرجی (۲۰۰۸) گزارش نمودند که سوگیری تفسیر در اضطراب اجتماعی، محدود به موقعیتهای اجتماعی است، میتوان گفت که افراد با اضطراب اجتماعی اطلاعات اجتماعی را به شیوهای متفاوت از دیگر اطلاعات پردازش میکنند.
۲-۲-۳- برنامه تعدیل سوگیری شناختی
۲-۲-۳-۱- تعدیل سوگیری توجه در اضطراب اجتماعی
مداخله آزمایشی در سوگیری توجه به دو شکل صورت گرفته است؛ نخست القای سوگیری توجه در افراد غیر مضطرب و سنجش تاثیرات آن و دیگر اصلاح سوگیری توجه. به جهت حفظ اختصار و استحکام بحث و درراستای طرح پژوهش حاضر، در این بخش به دسته دوم مطالعات مذکور پرداخته میشود.