شجره ای است و خواجه علیه الصلوه و السلام ثمره ی آن شجره، و شجره به حقیقت از تخم ثمره باشد».[۶۰۹]
مراتب ارواح
نجم الدین رازی در این باره می گوید: «مراتب ملک و ملکوت و مدارج آن، اول مراتب ملکوت است و آن بر دو قسم است: ارواح و نفوس، و امّا مراتب ارواح اول مراتب ارواح انسانی است، بعد از آن مراتب ارواح ملکی است، و بعد از آن مراتب ارواح جن، و آن که مراتب ارواح شیاطین، آن گه مراتب ارواح حیوانات، آن گه مراتب نفوس نامیه که روح نامیه هم می گویند».[۶۱۰]
صفات روح
هفت صفت در روح تعبیه شده است که عبارتند از:
«نورانیّت، محبّت، علم، انس، بقا و حیات، صفات دیگر از این صفات تولّد کند، چنان که از نورانیّت سمیعی و بصیری و متکلّمی، و از محبّت شوق و طلب و صدق، و از علم ارادت و معرفت، و از حلم و وقار و حیا و تحمّل و سکون، و از انس شفقت و رحمت، و از بقا ثبات و دوام، و از حیات عقل و فهم و دیگر ادراکات و جز این صفات دیگر تولّد کند، چه پیش از تعلّق روح به قالب و چه بعد از تعلّق روح به قالب که شرح آن اطنابی دارد».[۶۱۱]
نمودارصفات روح در مرصادالعباد بدین صورت قابل ترسیم است:
صفات روح
نجم الدّین رازی معتقد است که آفرینش ارواح قبل از اجساد صورت گرفته است:
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: « ان اللّه خلق الارواح قبل الاجساد باربعه آلاف سنه و فی روایه بالفی سنه »[۶۱۲] این حدیث بر این معنی دلالت دارد که خداوند در ابتدا ارواح انسانی را آفرید سپس اجسام و اجساد را خلق نمود.
«قالب انسانی از جمله آفرینش به مرتبه فروتر افتاد و اسفل سافلین به حقیقت او آمد، اشارت « ثمّ رددناه اسفل سافلین»[۶۱۳] به تعلّق روح است به قالب. پس از این جا معلوم شود که اعلی علییّن آفرینش، روح انسانی و اسفل سافلین قالب انسان است».[۶۱۴]
روح انسان = اعلی علییّن آفرینش قالب انسان = اسفل سافلین آفرینش
۲-۱۳. «ز»
زجاجه
«شـراب اینجـا زجـاجـه شمـع مصبــاح بــود شــاهــد فــروغ نــور ارواح»
شرح گلشن راز، بیت ۸۰۷، ص ۵۰۸
لاهیجی می گوید: «زجاجه آن صور مظاهر حسیّه اند که حقّ در عالم مثال که برزخ غیب و شهادت و صورت و معنی است، از برای تأنیس سالک مبتدی که هنوز به مرتبه ی شهود جمال مطلق نرسیده است، به آن صور ظاهر می گردد و این را «تجلیّات افعالی» می نامند؛ زیرا که حقّ به صور اسباب ظاهر شده است و این تجلّی را در اصطلاح صوفیّه «تأنیس» می نامند».[۶۱۵]
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
دکتر سجادی معتقد است که : زجاجه ، قلب انسان مومن است که آینه ی تمام نمای حق تعالی است.[۶۱۶]
زلف
«جهان چون زلف و خال و خطّ و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست»
همان، بیت۷۱۹، ص۴۶۵
«تجلّـی گـه جمـال و گـه جـلال است رخ و زلف آن معانی را مثال است»
شرح گلشن راز، بیت۷۲۰، ص۴۶۶
«حـدیث زلـف جـانـان بس دراز است چه شایدگفت از آن کان جای راز است»
همان، بیت۷۶۲، ص۴۸۶
به عقیده ی لاهیجی زلف اشاره به «تجلّی جلالی در صور مجالی جسمانی» دارد.[۶۱۷]
«صفات حقّ تعالی لطف و قهــر است رخ و زلف بتان را زان دو بهر است»
همان، بیت۷۲۱، ص۴۶۷
در این بیت مراد از «زلف» صفات قهر خداوندی است. زلف زیبا رویان به علّت ظلمت و پریشانی با تجلّی جلالی مشابهت دارد و نمودار آن است.
در باور لاهیجی درازی زلف جانان اشاره به عدم انحصار موجودات و کثرات و تعیّنات دارد، چنان که وجه شبه میان زلف و تعیّنات آن است که زلف، پرده ی روی محبوب است، هر تعیّنی از تعیّنات، در حجاب و نقابی است برای وجه واحد حقیقی و در نقاب تعیّنات و تشخصات کثرات اشیا، آن حقیقت واحده- خداوند متعال- مخفی و مستترگشته است.[۶۱۸]
دکتر سجّادی می گوید: «زلف، در اصطلاح صوفیان کنایه از مرتبه ی امکانی از کلیّات و جزویات و معقولات و محسوسات و ارواح و اجسام و جواهر و اعراض است».[۶۱۹]
برتلس معتقد است که صفات جلالی و تجلیّات جمالی را زلف نامند که سبب استتار وحدت جمال حقّ می شود.[۶۲۰]
نظر برتلس با لاهیجی متفاوت است، زیرا که لاهیجی «زلف» را تجلّی جلالی و برتلس «تجلّی جمالی» الهی دانسته است.
دکتر سید ضیاءالدین سجادی می گوید: «زلف» کنایه از کثرات است. [۶۲۱]
دکتر انصاری زلف را رمز کثرت و جذبه ی الهی می داند. بیت:
زلف، نام جذبه ی ذات حق است دل به قیدش گشت جان مطلق است[۶۲۲]
زنّار
«یکی از هستی خود گفت و پندار یکـی مستغـرق بت گشـت و زنـّار»
شرح گلشن راز، بیت۳۰، ص۳۰
«بت و زنّار و ترسایی درین کوی همه کفر است وگرنه چیست برگوی»
همان، بیت۸۶۴، ص۵۳۶
به اعتقاد لاهیجی «زنّار، در بیان ارباب حال اشاره به بستن عقد و بند خدمت و طاعت محبوب حقیقی است در هر مرتبه که باشد».[۶۲۳]
«بت این جا مظهر عشق است و وحدت بــود زنـّار بستــن عقــد خــدمت »
همان، بیت۸۶۵، ص۵۳۶
«زنّار، کمربند یا گردن بند متّصل به صلیب که مسیحیان خود می آویزند. کمربندی که ذمیان مسیحی می بستند تا از مسلمانان باز شناخته شوند»[۶۲۴].
از دیدگاه برتلس، «زنّار» در سلوک، علامت اطاعت و مطاوعت نفس و نزد اهل ریاضت، خدمت است.[۶۲۵]
شاعرگوید:
«نظـر کـردم بـدیـدم اصـل هـر کـار نشـان خـدمـت آمــد عقــد زنـّار»
همان، بیت۸۸۳، ص۵۴۴
«زنّار، استظهار به حبل متین توحید ذاتی است».[۶۲۶]
زهد
«به اخـلاق حمیـده گشتـه مـوصـوف به علـم و زهـد و تقـوا بوده معـروف»
شرح گلشن راز، بیت۳۵۱، ص۲۴۹