ب) عملیاتی: در این پژوهش سبک مدیریت غیرمداخلهای عبارت است از آنچه که به وسیله گویههای (۱-۸) پرسشنامه محققساخته سنجیده میشود.
۱-۵-۳- سبک مدیریت مداخلهای:
الف) مفهومی: در این شیوه معلم تلاش میکند اجرای وظایف یادگیری را بر عهده بگیرد. بنابراین، معلم کنترل قوی دارد، یعنی او تلاش میکند فعالیتهای خود را جایگزین فعالیتهای شناختی، عاطفی و فراشناختی دانشآموز نماید (یوسفزاده و معروفی، ۱۳۸۹: ۸۷).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ب) عملیاتی: در این پژوهش سبک مدیریت مداخلهای عبارت است از آنچه که به وسیله گویههای (۹-۱۶) پرسشنامه محققساخته سنجیده میشود.
۱-۵-۴- سبک مدیریت تعاملی:
الف) مفهومی: در این شیوه معلم بر این باور است که باید در مواردی که دانشآموز توانایی لازم را دارد، فعالیتهای یادگیری را به آنها سپرد و در مواردی که چنین توانایی وجود ندارد، معلم این فعالیتها را خود بر عهده گیرد (یوسفزاده و معروفی، ۱۳۸۹: ۸۸).
ب) عملیاتی: در این پژوهش سبک مدیریت تعاملی عبارت است از آنچه که به وسیله گویههای (۱۷-۲۴) پرسشنامه محققساخته سنجیده میشود.
۱-۵-۵- خودارزشیابی:
الف) مفهومی: خود ارزشیابی به عنوان داشتن اطلاعات خاص در مورد دانشجویان از دیدگاه خود آنها تعریف شده است. و به عنوان منعکس ساختن در تواناییها، ناتواناییهای و پیشرفتهای به دست آمده در یک بازه زمانی و یک دوره آموزشی خاصتوسط خود دانشجو تعریف شده است (بلانسی و مرینو، ۱۹۸۹: نقل از آلیشا و دولماسی، ۲۰۱۳: ۸۷۴).
ب) عملیاتی: در این پژوهش خودارزشیابی دانشجویان عبارت است از آنچه که به وسیله گویههای (۲۵-۴۷) پرسشنامه محققساخته سنجیده میشود.
فصل دوم:
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
مقدمه
بررسی پیشینه پژوهش معمولاً نقدی از دانش موجود درباره موضوع پژوهش است. که اگر به درستی صورت گیرد به بیان مسئله کمک میکند و یافتههای تحقیق را به پژوهشهای قبلی متصل میسازد؛ و معمولاً این مقاصد را دنبال میکند ۱٫ تعریف و تحدید مسئله ۲٫ قراردادن یافتههای تحقیق در چارچوب تحقیقات قبلی ۳٫ اجتناب از دوبارهکاری ۴٫ انتخاب روشها و ابزار اندازهگیری دقیقتر (سرمد، بازرگان و حجازی، ۱۳۸۶: ۵۵).
با توجه به موارد مطرح شده، در این فصل مبانی نظری و پیشینه پژوهش به تفکیک پژوهشهای داخلی و خارجی مورد بررسی قرار میگیرد.
۲-۱- تأملی بر ماهیت و تعاریف مدیریت کلاس درس
در قرن حاضر پیشرفت فناوری، تغییرات سریع و پدیده جهانی شدن بر تمام ابعاد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جوامع بشری تأثیر گذاشته است، همگام با این تغییرات روبهرشد، انتظارات جامعه از نظام آموزشی نیز هر روز تغییر یافته و موجب آن شده تا دستاندرکاران، مدیران و مدرسان پاسخگویی به نیازهای فراگیران را در اولویت کار خود قرار دهند (نیازآذری، مداح و عمویی، ۱۳۸۷: ۱۴۸). از اینرو در زمینه عوامل مؤثر بر عملکرد تحصیلی فراگیران، قابلیت حرفهای معلم و رفتارهای کلاسی وی به عنوان مهمترین معیارهای عملکرد تحصیلی فراگیران شناخته شد (فراسر و البراگ[۱]، ۱۹۹۱: نقل از مهاجری، شریف و مهاجری، ۱۳۹۱: ۲۹). ماهیت فعالیت معلم در کلاس درس با مدیریت کلاس درس درآمیخته است و معلم به عنوان مدیر کلاس با بهره گرفتن از امکانات موجود، زمینه تحقق اهداف آموزشی فراگیران را فراهم میکند (حمیدی، دماوندی و دهنوی، ۱۳۹۱: ۶). مدیریت کلاس درس۲ از ابعاد مهم تدریس اثربخش است. نشانگرهای تدریس اثربخش در پنج مقوله شامل ۱- طراحی و تدوین درس ۲- ارائه درس ۳- مدیریت کلاس ۴- روابط انسانی و ۵- ارزشیابی از عملکرد تحصیلی دانشجویان قابل بررسی است (شریفیان، نصر و عابدی، ۱۳۸۶: ۱). مدیریت کلاس یکی از کارکردهای ضروری معلم در کلاس درس است (علویلنگرودی و سلیمانی، ۱۳۹۲: ۱۲۰). یکی از انواع مهارتهای حرفهای برای معلمان که باید در آموزشهای قبل از شروع خدمت به دست آورند مهارت مدیریت کلاس درس است (سادیک و سادیک۳، ۲۰۱۴: ۲۳۶۹).
مدیریت کلاس درس طبق طبقهبندی پار سونز از سازمانها در سطح فنی قرار دارد. بنابراین، طراحی و سازماندهی و عمل بهطور همزمان توسط معلم صورت میگیرد بنابراین، بین تحقق کارکردهای مدیریت در کلاس درس تقدم و تأخر عمدهای به چشم نمیخورد (رجاییپور، کاظمی و آقاحسینی، ۱۳۸۷: ۲۵). مدیریت کلاس درس دارای ویژگیها و ظرافتهای خاصی است که کارکردهای مدیریتی در آن به صورت خاصی جلوهگر میشود. مدیریت کلاس درس چه به مفهوم اداره کردن یا انجام دادن و یا یک مسئله در نظر گرفته شود، باید کارکردهای مدیریت؛ یعنی طراحی و سازماندهی، رهبری، نظارت و ارزشیابی را متحقق سازد تا جو یادگیری در کلاس اثربخش گردد (رجاییپور، کاظمی و آقاحسینی، ۱۳۸۷: ۲۵).
مدیریت کلاس درس شامل ابعاد مدیریت مکان، زمان، فعالیتها، مواد، کار، روابط اجتماعی و رفتار دانشآموزان است. بنابراین این مفهوم با طیف گستردهای از فعالیتها که توسط معلم در کلاس انجام میشود مانند سازماندهی کردن محیط فیزیکی کلاس، تعریف و تمرین روش کلاس درس، مشاهده رفتار دانشآموزان، برخورد با بی انضباطی رفتاری، تشویق دانشآموزان به قبول مسئولیت یادگیری مرتبط است (دجگیک و ستوجیلکویک۱، ۲۰۱۱: ۸۱۹).
مهارت مدیریت کلاس درس یکی از اجزای نخست دستورالعمل کلاس درس کارآمد است و با فرایند یادگیری دانشآموزان در کلاس درس مرتبط است (مارزانو و مارزانو۲، ۲۰۰۳؛ به نقل از سوب۳، ۲۰۱۳: ۶۷۱). مدیریت کلاس عبارت است از کلیهی تلاشهای معلم برای سرپرستی فعالیتهای کلاس درس که شامل تعاملات اجتماعی، رفتار دانشآموزان و یادگیری است (ولفکانک و گلیکمن۴، ۱۹۸۶: به نقل از آریاپوران، عزیزی و دیناروند، ۱۳۹۲: ۲۵). در تعریفی دیگری مدیریت کلاس درس به تمام اقدامات معلمان برای ایجاد یک محیط یادگیری تحریک کننده، وابسته است (دجگیک و ستوجیلکویک، ۲۰۱۱: ۸۱۹).
ویلیامز و استرنبرگ۱ (۲۰۰۰)، مدیریت کلاس را مجموعهای از تکنیکها و مهارتها میدانند که به معلمان امکان میدهد، دانشآموزان را به طور اثربخش کنترل نمایند و محیطی مثبت برای یادگیری فراهم نمایند (رجاییپور، کاظمی و آقاحسینی، ۱۳۸۷: ۲۶). مدیریت کلاس درس بر اقدامات معلمان جهت ایجاد محیط حمایتی، تسهیل کننده یادگیری علمی، اجتماعی و عاطفی اشاره دارد (رحیمی و اسدالهی۲، ۲۰۱۲: ۴۳). مدیریت کلاس درس شامل پیشبینیها و رویههای ضروری برای ایجاد و حفظ محیطی است که در آن تدریس و یادگیری رخ میدهد (شریفیان، نصر و عابدی، ۱۳۸۶: ۳).
مدیریت کلاس درس یک فرایند چرخشی است که شامل طراحی پیشرفته، اجرا، ارزیابی در طول اجرا و ارزیابی نهایی است که موجب پیشرفت در فعالیتهای انجام شده برای یادگیری و تضمین سلامت عاطفی کودکان در کلاس درس میشود (تال۳، ۲۰۱۰: ۱۴۴). در مجموع میتوان مدیریت کلاس درس را شامل کلیه فعالیتها و تلاشهای معلم در محیط کلاس درس دانست که برای ایجاد یک فضای مثبت در کلاس صورت میگیرد، که در آن دانشآموزان بتوانند تواناییهای خود را نشان دهند و بتوانند آنچه را که لازم است یاد بگیرند.
۲-۲- اهمیت و ضرورت مدیریت کلاس درس
نقش مدرسه و سیستمهای آموزشی، به ویژه معلمان و چگونگی ارتباط آنان در پرورش خلافیت شناختی دانشآموزان، قابل تعمق و بررسی است (البرزی، ۱۳۸۹: ۳۳). مطالعات مختلف نشان داده است که اقدامات معلمان در کلاس درس مهمتر از همه اقداماتی که مسئولان آموزش و پرورش و مدارس انجام میدهند (دجگیک و ستوجیلکویک، ۲۰۱۱: ۸۱۹). توانایی معلمان برای سازماندهی و مدیریت کلاس درس در دستیابی دانشآموزان به نتایج مثبت آموزشی و پرورشی بسیار مهم است (علیاکبری و دارابی، ۲۰۱۳: ۱۷۱۶). در همین رابطه بننت (۲۰۰۱) در پژوهشی نشان داد که جو و سبک مدیریت کلاس باعث پیشرفت تحصیلی دانشجویان میشود. همچنین کورت و همکاران (۲۰۱۴) نیز دریافتند که مدیریت کلاس اثر مثبت و متوسطی بر باورهای خودکارآمدی مربوط به فرایند آموزش دارد. مدیریت کلاس درس، متغیری کلیدی در ایجاد جو مطلوب برای آموزش و یادگیری دانشآموزان به شمار میآید (عالی و امینیزدی، ۱۳۸۷: ۱۰۳). و بر آموزش نیروی انسانی تأثیر گذار است (بایتکین۱، ۲۰۰۹: ۲۶۱۵).
انگیزش و موفقیت شناختی دانشآموزان در گرو فرایند ارتباطهای بین معلم و دانشآموز است و آنچه تبیینکننده نقش مؤثر معلم در کسب پیامدهای مثبت است علاوه بر خودتعیینی و انگیزش، تأثیری است که معلم بر باورهای اسنادی دانشآموزان دارد (البرزی، ۱۳۸۹: ۳۵). سبک مدیریت کلاسی مناسب منجر به افزایش کارآیی نظام آموزشی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان میشود (عربزاده، کدیور، فرزاد، کاووسیان و نیکدل، ۱۳۹۰: ۵۲).
بنابراین مدیریت مناسب کلاس درس محیطی ایجاد میکند که در آن دانشآموزان نه بر مبنای انگیزه اجتنابی، برای احتراز از تنبیه و یا به صرف کسب تشویق، بلکه بنا به حس مسئولیتپذیری رفتار میکنند. (حمیدی، دماوندی و دهنوی، ۱۳۹۱: ۷). هنگامی که سبکهای تعاملی معلم به طور صحیح به کار بسته شود، معلم فراهم کننده و هدایت کننده فرصتهای یادگیری، عامل اساسی ارضاء دلبستگیها و نیازهای فراگیران و پرورش دهندهی مهارتهای اساسی و مهم در دانشآموزان است (ریوی۱ و همکاران، ۲۰۰۵: به نقل از البرزی و خیر، ۱۳۹۰: ۵۴).
۲-۳- سبکهای مدیریت کلاس
ولفگانگ و گلیکمن، در کتاب خود تحت عنوان ((حل مسائل انضباطی کلاس)) چارچوبی جامع بر اساس روانشناسی یادگیری برای مدیریت کلاس ارائه دادهاند و بر اساس آن سه سبک مدیریت کلاس را مطرح کردهاند این سبکها در یک پیوستار کنترل به ترتیب شامل سبک رویکرد مداخلهگرایانه، رویکرد تعاملگرایانه و رویکرد غیرمداخلهگرایانه هستند. (عالی و امینیزدی، ۱۳۸۷: ۱۰۹). سه نظریه فوق به مثابه پیوستاری است که در یک سوی آن، سبک مداخلهای، در میانه پیوستار نظریه تعاملگرایانه، و در سوی دیگر پیوستار نظریه غیرمداخلهگرایانه جا دارد. در نظریه مداخلهگرایانه مدرس نقش اصلی را بر عهده دارد، در نظریه تعاملگرایی بر تعامل بین استاد و دانشجویان تأکید میشود و در نظریه غیرمداخلهگرایانه دانشجویان از نقش مهمی برخوردارند (شریفیان، نصر و عابدی، ۱۳۸۶: ۴). در زیر هر کدام یک از انی سبکها به اختصار مورد بحث قرار میگیرد.
۲-۳-۱- سبک مداخلهای۲:
بر اساس فرض اصلی این رویکرد؛ محیط بیرونی، رشد را شکل میدهد. مکتب تغییر رفتار یا رفتارگرایی پایه تئوریک این رویکرد است (عالی و امینیزدی، ۱۳۸۷: ۱۱۴). در این رویکرد، مسئولیت اصلی کنترل و نظارت، بر عهده مدرس است. قواعد و قوانین مورد استفاده در کلاس، توسط مدرس طراحی و تدوین میشود و تمرکز عمده بر رفتار آشکار است. به تفاوتهای فردی اهمیت کمی داده میشود، مدرس به سرعت برای هدایت رفتارها مداخله میکند و مداخلهها عمدتاً به شکل پاداش و تنبیه است (شریفیان، نصر و عابدی، ۱۳۸۶: ۳). نقش سنتی معلم به عنوان کسی که تهیهکننده اطلاعات در زمینه تدریس است نمایان است. معلم به عنوان متخصص نگریسته میشود که دانش را به دانشآموزان انتقال میدهد که معمولاً با بیان کردن این کار صورت میگیرد. ارائه اطلاعاتی که در متنهای استاندارد پیدا نمیشود از این طریق صورت میگیرد. روشهای تعامل در این سبک تدریس از طریق سخنرانی و انتقال دانش به دانشآموزان است (هارون و کروزبی، ۲۰۰۰؛ به نقل از معتمدی، ۱۳۹۱). در این سبک معلم تلاش میکند با اعمال کنترل و نظارت بیشتر بر فعالیتها و رفتار دانشآموزان و تأکید بر قوانین و انضباط کلاس، به اهداف آموزشی دست یابد (اسمارت، ۲۰۰۹: ۶). رویکرد مداخلهای، تدریسی ساختاریافته است که غالباً معلم مراحل تدریس خود را بدینگونه اجرا میکند: درس را با مروی کوتاه از یادگیری قبلی شروع میکند. درس را با بیان کوتاهی از اهداف شروع میکند. موضوع جدید را در گامهای کوچک ارائه میدهد و بعد از هر گام تمرینهایی را دانشآموزان ارائه میدهد. موضوع آموزش را روشن میسازد و به تفصیل شرح و توضیح میدهد. تمرین و سوالات زیادی را از دانشآموزان میخواهد که آنها فهم خود را دریابند. تمرینهای جایگزین را برای کارکردن بیشتر دانشآموزان تهیه می کند و بر کار آنها در هنگام تمرین کاملاً نظارت دارد (روزنشاین، ۲۰۰۸؛ به نقل از معتمدی، ۱۳۹۱). این رویکرد در مقابل غیرمداخلهای قرار دارد (عالی و امینیزدی، ۱۳۸۷: ۱۱۴).
مهمترین ویژگیهای این سبک را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
-
- معلم تلاش میکند تا فعالیتهای سهگانه شناختی، عاطفی و فراشناختی را خود به جای دانشآموز انجام دهد.
-
- معلم موضوع درسی را توضیح و تفسیر کرده و با بیان نمونهها، به عینیسازی انتخاب میپردازد.
-
- به دلیل انجام فعالیتهای فکری توسط معلم، نیاز دانشآموزان به راهبردهای تفکر به حداقل میرسد.
-
- قضاوتهای شخصی معلم، به عنوان تقویت کننده فهم دانشآموز مورد استفاده قرار میگیرد (یوسفزاده و معروفی، ۱۳۸۹: ۸۷).
۲-۳-۲- سبک تعاملی۱:
در این نظریه، مسئولیت اصلی نظارت و کنترل کلاس بر عهده مدرس و دانشجویان است. قواعد و قوانین مورد استفاده، توسط مدرس و با شرکت دانشجویان تدوین میشود. تمرکز اصلی این دیدگاه بر رفتار و تمرکز ثانویه آن بر افکار و احساسات فراگیران است. اهمیت تفاوتهای فردی در حد معمول به رسمیت شناخته میشود. فراگیران رفتار خود را نظارت و کنترل میکنند اما گروه و جایگاه آن حفظ میشود (شریفیان، نصر و عابدی، ۱۳۸۶: ۴). سبک آموزش تعاملی، ساختاری از تدریس است که هدفش آگاهانه ترویج استقلال دانشآموزان و توانایی نوآوری و ایجاد عشق و تخصص در یادگیری است و به انتقال دانش و بهرهمند شدن از دانش و رفع کردن تردیدها در نتیجه ارتباطات بین معلمان و دانشآموزان مرتبط میباشد. تعامل فعال فرآیندی است پویا و ایجاد کننده وحدت تدریس و یادگیری است و ارتباط و عمل متقابل بین دانشآموزان و معلمان در طول این فرایند تنظیم میکند (جینگ و دانگ، ۲۰۰۹؛ به نقل از معتمدی، ۱۳۹۱). در کلاس تعاملی، نه همانند مداخلهگرایانه، معلم – محور است و نه همانند غیرمداخلهگرایانه، دانشآموز محور؛ بلکه ((همکاری)) اصل اساسی و محور کار در کلاس درس است (عالی و امینیزدی، ۱۳۸۷: ۱۱۶). رویکرد تعاملگرایانه نشان میدهد که معلمان و دانشآموز باید مسئولیت اداره کلاس را به صورت مشترک به عهده بگیرند (اوریم، گوککی و انیسا۲، ۲۰۰۹: ۶۱۳). و این رویکرد بر مبنای پیشفرضهای مکتب روانشناسی اجتماعی، هم بر فعالیتهایی تأکید دارد که فرد برای تغییر محیط انجام میدهد؛ و هم به عوامل محیطی توجه دارد که بر فرد اثر میگذارد (عالی و امینیزدی، ۱۳۸۷: ۱۱۵). هدف بنیادی از سبک آموزش تعاملی بهبود کیفیت تعلیم و تربیت و تدریس اثربخش است که سه هدف اصلی را دنبال میکند. اول اینکه وظیفه تدریس باید همراه با برانگیختن و به اشتیاق کشاندن دانشآموزان باشد. دوم اینکه با گسترش دانش دانشآموزان، تواناییهایشان را میپروراند و کیفیت کارشان را بهبود میبخشد. سوم اینکه در این راهبرد آموزشی معلم و دانشآموزان هر دو میتوانند به یکدیگر سود برسانند (معتمدی، ۱۳۹۱).
مهمترین ویژگیهای این سبک به شرح زیر است:
-
- مسؤولیت اجرای وظایف یادگیری بر عهده دانشآموزان گذاشته میشود .
-
- معلم بر این باور است که دانشآموزان میتوانند به درستی از عهده فعالیتهای یادگیری برآیند.
-
- معلم وظیفه خود را محدود به پردازش موضوع، آزمون نتایج یادگیری، نظارت و ارائه بازخورد میسازد.
-
- معلم دانشآموزان را برای حداکثر فعالیتهای فکری ترغیب میکند.
-
- معلم از دانشآموزان انتظار داردبه پردازش شناختی، عاطفی و فراشناختی موضوع درسی بپردازند.
- یادگیرنده برانگیخته میشود تا مشابهتها (روابط) را جستجو کند و بر عملکرد خود نظارت کند. (یوسفزاده و معروفی، ۱۳۸۹: ۸۷).