بر اساس کتاب مادیان هزار دادستان، تقاضای طلاق هر یک از زوجین در محکمه پذیرفته میشود، ولی دادگاه هیچ مردی را بدون رضایت پادشازن و هیچ زنی را بدون رضایت شوهرش طلاق نمیدهد. چنین امری تنها در مورد چگرزن ممکن است (فصل ۱:۷).
در دین زردشتی، مرد قبل از اینکه زن خود را طلاق دهد، باید رضایت وی را برای طلاق جلب کند. این مسئله تا حدی اهمیت دارد که اگر مردی زن خود را بدون رضایت وی طلاق دهد، گناهکار تلقی میشود. با این همه، هر چند رضایت زوجین، یکی از شرایط لازم برای طلاق به شمار میرود، اما شرط کافی برای طلاق نیست. بنابراین، حتی اگر زوجین برای جدا شدن از هم، رضایت داشته باشند، اما دادگاه علل و اسباب را برای طلاق گرفتن کافی نداند، حکم به جدایی زوجین نمیدهد (فصل ۲:۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در طلاقی که با رضایت زن صورت میگیرد، زن حق ندارد اموالی را که مرد در زمان ازدواج به او داده، نزد خود نگه دارد. در عوض، اگر طلاق بدون رضایت زن صورت گیرد، زن میتواند همه اموال یا قسمتی از آنها را نزد خود نگهدارد (فصل ۷: ۸-۹). پس از اینکه زن از شوهر خود طلاق گرفت، تا زمان ازدواج مجدد، تحت سرپرستی اولیای خود قرار میگیرد.[۶۷۹]
۳-۸- ظهور منجی
خرمدینان اعتقاد داشتند که در آینده یک منجی برای نجات آنان خواهد آمد و ایشان با ظهور وی اعتبار و نفوذ زیادی به دست خواهند آورد. آنان همچنین اعتقاد داشتند که گوهر، دختر ابومسلم، ۵۰۰ سال است که مخفی شده و منتظر بودند تا وی دوباره ظهور کند.[۶۸۰]
انتظار ظهور کسی که خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد میکند، در دین زردشتی نیز وجود دارد. زردشتیان نیز منتظر آمدن منجی هستند که زردشت پیشگویی کرده بود. در دین زردشتی، طول جهان ۱۲ هزار سال است و به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم میشود. بر اساس متون پهلوی، اهورهمزدا در سه هزار سال اول، عالم روحانی و در سه هزار سال دوم عالم جسمانی را آفرید. در هزاره سوم اهریمن طغیان نمود و مخلوقات اهورهمزدا را تباه کرد و در هزاره چهارم زردشت ظهور کرد. طبق پیشگویی زردشت پایان جهان نزدیک است و سه موعود زردشتی که به ترتیبِ ظهور، هوشیدر،[۶۸۱] هوشیدرماه[۶۸۲] و سوشیانت[۶۸۳] نام دارند، خواهند آمد و مردمان را در نبرد با بدی رهبری خواهند کرد (مینوی خرد، ۱: ۹۵). نام این سه موعود در فروردینیشت به این شکل آمده است: اوخشیَت اِرِتَ،[۶۸۴] اوخشیت نِمَنگه[۶۸۵] و استوَت اِرِتَ.[۶۸۶] بر اساس متون زردشتی، این سه موعود از نطفه خود زردشت که در بستر یک دریاچه نگهداری میشود، زاده خواهند شد. به این شکل که در پایان جهان، دوشیزهای از خاندان زردشت، با شستشوی خود در آب این دریاچه، از این نطفه آبستن خواهد شد و در موعد معین پسری خواهد آورد که هوشیدر نام دارد. دوباره همین اتفاق تکرار میشود و دو موعود دیگر زاده میشوند.[۶۸۷]
بر اساس روایات منعکس شده در متون پهلوی، در زمان ظهور هوشیدر، خورشید به مدت ده شبانه روز بر بالای زمین میایستد. در زمان وی نه تنها دین زردشتی دوباره رواج مییابد، بلکه زمین آباد میشود و صلح و آشتی در جهان گسترش مییابد. در زمان ظهور هوشیدرماه نیز خورشید ۲۰ شبانه روز بر بالای زمین میایستد. او نیز دین زردشتی را دوباره رواج خواهد داد و در زمان او تمام خرفستران نابود میشوند و زمین آبادان خواهد شد. پس از وی در زمان ظهور سوشیانت، خورشید ۳۰ شبانه روز بر بالای زمین میایستد و مردگان زنده میشوند (صد در بندهش، در ۳۵؛ بندهش، ۱۸: ۲۱۸-۲۲۰).
با توضیحات مذکور، میتوان احتمال داد که خرمدینان اندیشه ظهور منجی را از زردشتیان گرفته باشند، اما صدیقی معتقد است که هر چند عقیده به ظهور منجی در دین زردشتی مطرح بوده، ولی چون در این دوره، شیعیان در ایران به نشر عقاید خود میپرداختند، احتمال دارد که خرمدینان اندیشه ظهور منجی را از شیعیان گرفته باشند.[۶۸۸]
۳-۹- اعتقاد به دو اصل روشنی و تاریکی
روایات برخی منابع از وجود اصل ثنویت در بین خرمدینان خبر میدهند.[۶۸۹] برخی منابع خرّمدینان را شاخهای از دین زردشتی میدانند که به ثنویّت نور و ظلمت اعتقاد دارند و از نظر آنان، تاریکی محو شدن نور است.[۶۹۰] در برخی دیگر از منابع نیز آمده است که خرّمدینان بر این باورند که خداوند نور است و ارواح از او به وجود میآیند.[۶۹۱] در منبعی دیگر نیز آمده خرمدینان از فرق مجوس هستند که خوبی و خیر را از نور و شر و بدی را از ظلمت میدانند، آنان همچنین بر این باورند که اصل عالم نور است که بخشی از این نور به تاریکی بدل گشته است.[۶۹۲] همانطور که میبینیم منابع اذعان داشتهاند که اندیشه ثنویت در خرمدینان متأثر از ثنویت زردشتی بوده است. در ادامه برای روشن شدن بحث ثنویت در دین زردشتی، به بررسی عقیده ثنویت در این دین میپردازیم.
در دین زردشتی ثنویت جایگاه بالایی دارد. بنا بر سرودههای گاهان (۶۰۰-۹۰۰ پ.م) پس از اهورهمزدا در جهان دو اصل اخلاقی اشه[۶۹۳] و دروغ[۶۹۴] وجود دارد که سپندمینو[۶۹۵] و انگرهمینو[۶۹۶] (اهریمن) نمایانگر آن دو میباشند. این دو، در اندیشه، گفتار، کردار، باور، خرد و روان مخالف هم هستند و در امور معنوی، اخلاقی، مادی و جسمانی در مقابل هم قرار دارند. به عبارت دیگر، یکی از این دو نیرو نیک و دیگری بد است (یسنا۳۰: ۳؛ یسنا ۴۵: ۲).
در دین زردشتی جهان صحنه نبرد بین این دو نیرو است و انسان در گزینش بین این دو نیرو آزاد است. او مختار است که از میان دو راه اشه و دروج یکی را برای خود برگزیند (یسنا ۳۰: ۲). در اوستا به زردشتیان توصیه شده که از میان اشه و دروج، اشه را انتخاب کنند. همچنین از آنان خواسته شده که از گروندگان به دروغ، دوری کنند و به کسانی بپیوندند که اشه را انتخاب نمودهاند. (یسنا ۳۱: ۱۸-۱۹). علاوه بر این، به زردشتیان مژده داده شده که روان کسانی که به اشه بپیوندند، در روشنی به سر خواهند برد و برعکس، روان کسانی که به دروغ بپیوندند در تاریکی، کورسویی و پشیمانی (یسنا ۳۱: ۲۰)؛ روان گروندگان به اشه در جاودانگی و کامروایی به سر خواهد برد و روان گروندگان به دروغ در رنج (یسنا ۴۵: ۷).
هر چند که منابع عقیده ثنویت خرمدینان را همان ثنویت زردشتی میدانند، ولی باید گفت که ثنویت مطرح شده در خرمدینان با ثنویت زردشتی اندکی تقاوت دارد. عقیده به اینکه نور، نور محض بوده و پارهای از آن به ظلمت بدل شده است، در تضاد با عقیده سنتی زردشتی قرار دارد؛ چرا که بر اساس این عقیده، شر اساساً از خیر ناشی شده است،[۶۹۷] این در حالی است که در دین زردشتی، دو اصل نور و ظلمت یا خیر و شر از اهورهمزدا صادر شدهاند و هیچکدام عامل به وجود آمدن دیگری نیستند. با توجه به آنچه در گاهان آمده است سپندمینو و اهریمن دو موجود همزاد هستند که هر دو از اهورهمزدا پدید آمدهاند. به گفته برخی ایران شناسان، اگر چه ظلمت یا شر از اهورهمزدا پدید آمده است، اما اهریمن ذاتاً یک نیروی بد نبوده، بلکه با انتخاب خود به بدی گراییده است.[۶۹۸] شایان ذکر است که یکی از فرقههای منسوب به دین زردشتی مسخیه نام دارد. آنان نیز معتقد بودند که بخشی از نور تبدیل به ظلمت شده است.[۶۹۹] به نظر میرسد که خرمدینان در این مورد متأثر از عقاید مسخیه بودهاند.
۳-۱۰- آزار نرساندن به حیوانات و گیاهان
خرّمدینان معتقد بودند هیچ موجودی را نباید آزار داد؛ نه حیوانات را و نه گیاهان را. اعتقاد آنان در این مورد تا حدی بود که از فرو کردن میخ به زمین خودداری میکردند و معتقد بودند که این عمل موجب آزار رسیدن به زمین میشود.[۷۰۰] باید اشاره داشت که اگر چه خرمدینان هنگام تبلیغ این اندیشه، خود را پارسیان نامیده بودند و منع آزار حیوانات در دین زردشتی از اهمیت زیادی برخوردار است، اما واقعیت این است که خرمدینان در این اندیشه، متأثر از مانویان بودهاند نه زردشتیان؛ چرا که مطالعه منابع مربوط به دین زردشتی نشان میدهد که در بین زردشتیان چنین چیزی وجود نداشته و به احتمال زیاد ریشه این عقیده را باید در دین مانوی جستجو کرد. در اینجا ضروری است برای فهم این مسئله، به بررسی این اندیشه، هم در دین زردشتی و هم در دین مانوی بپردازیم.
در دین زردشتی توصیه شده که باید با حیوانات مهربان بود و رفتار ملایمی با آنها داشت. زردشتیان در قبال حیوانات وظایفی دارند که باید به انجام آنها مبادرت ورزند. آنان موظفند به چهارپایان توجه کنند و در پرورش و نگهداری آنها کوشا باشند. در برخی از کتب زردشتی، قوانینی در مورد چگونگی رفتار با چهارپایان ذکر شده است. در بین این قوانین، آمده است که باید به اندازه کافی به چهارپایان آب و علوفه داد و آنان را سیر نگه داشت؛ چرا که آنها در صورت گرسنه بودن، صاحب خود را نفرین میکنند (صد در بندهش، در ۲۶). علاوه بر حفظ آنها از گرسنگی و تشنگی، باید از آنها پاسبانی نمود و آنها را از چنگال دزدان و گرگان در امان داشت. در کنار این کارها، زردشتیان موظفند امنیت آنها را در مقابل سرما، گرما و آفات تأمین کنند و از انجام دادن کارهای سنگین با بهره گرفتن از آنها خودداری ورزند (دینکرد پنجم، ۱۹: ۱۳-۱۴).
به زردشتیان هشدار داده شده که اگر به چهارپایان آزار برسانند و یا اینکه آنها را گرسنه و تشنه نگه دارند، بارهای سنگین خود را با آنها حمل کنند و در هنگام مریضی و ناتوانی اقدام به درمان آنها نکنند، به مکافات این اعمال، گاوان در دوزخ، آنان را در زیر پای خود انداخته و به پیکار با او برمیآیند. روان چنین فردی عذاب و شکنجههای رقتبار و سختی را متحمل میشود و امکان رهایی از این شکنجهها برایش میسر نیست (ارداویرافنامه، ۷۵: ۱-۴؛ ۳۰: ۱-۳؛ ۷۷: ۱-۴). علاوه بر این، خطاب به زردشتیان آمده است که اگر در مورد حیوانات گناهی از آنان سر بزند، هرگز به گرزمان راه نخواهند یافت.[۷۰۱]
در عوض، به آنان مژده داده شده که روان چوپانان و کسانی که از چهارپایان و گوسفندان حمایت کرده، آنها را پرورش داده و از گرگ، دزد، گرسنگی، تشنگی، سرما و گرما در امان دارند، نه تنها پس از مرگ مورد اذیت و آزار آنها قرار نمیگیرند، بلکه در روشنی به سر خواهند برد (ارداویرافنامه، ۱۵: ۱-۴).
علاوه بر این، زردشتیان باید از کشتن چهارپایان خودداری کنند (دینکرد پنجم، ۱۴:۱۳-۱۹)؛ چرا که اگر بیهوده چهارپایان را بکشند، به مکافات این عمل، متحمل عذاب خواهند شد (صد در بندهش، در۵۴). آنان همچنین نباید سگی را بکشند؛ چرا که روان کشنده سگ، با شیون به جهان دیگر خواهد رفت و در آن جهان، هیچ روانی به دیدار روان او نخواهد آمد و در برابر شبیخون دیوان، کسی به فریادش نخواهد رسید (وندیداد، ۱۳: ۸-۹).
همانطور که پیش از این بدان اشاره شد، در دین زردشتی اندیشه منع آزار حیوانات، فقط شامل چهارپایان و حیوانات مفید میشود و چنین ممنوعیتی در مورد سایر حیوانات وجود ندارد. این در حالی است که به عقیده خرمدینان به هیچ حیوانی نباید آزار رساند، چه مفید و چه مضر. بنابراین، به نظر میرسد، عقیده آنان متأثر از مانویت باشد. در ادامه برای درک بیشتر این شباهت به بررسی این عقیده در دین مانوی میپردازیم.
همانطور که پیش از این ذکر شد، در مانویت جهان به دو قلمرو کاملاً مجزای نور و ظلمت تقسیم شده است. روح از ماده جدا بود و رشک اهریمن و دیوان به جهان روشنایی، باعث شد که به جهان نور بتازند. در این جنگ که بین ایزدان نور با اهریمن و دیوان رخ داد، پارههایی از نور ایزدان به چنگ دیوان افتاد و اینگونه دوران آمیختگی نور و ظلمت آغاز شد. در جریان نجات نور، هنگامی که دوشیزه روشنی خود را برهنه به دیوان نشان داد، نور اسیر شده در بدن آنها، به دلیل انزال از بدنشان به زمین ریخت. در نتیجه، بخشی از این نطفهها، به دریا ریخت و غول دریایی بزرگی از آن به وجود آمد و بخشی دیگر به زمین ریخت و منشأ زندگی درختان و گیاهان شد. دیوان ماده در دوزخ نیز جنینهای خود را سقط کردند و با سقط این جنینها، نوری که در بدنشان بود به زمین ریخت و منشأ پیدایش حیوانات گردید.[۷۰۲]
پس حیوانات و گیاهان موجوداتی زمینیاند، اما ذراتی از نور در آنهاست. مانی معتقد بود که تقوا و فضیلت، در رها کردن نوری است که در ماده اسیر است. او میگفت نباید به هیچ وجه به این نور آزاری رساند. بنابراین، وی کشتن حیوانات و خوردن گوشت آنها را حرام دانست؛ زیرا ذراتی از نور در آنها وجود داشت. چیدن گیاهان و شکستن شاخه آنها نیز به دلیل آزار رسیدن به نور موجود در آنها گناه تلقی شد.[۷۰۳]
میدانیم مانی پیروان خود را به دو گروه برگزیدگان و نیوشاگان تقسیم کرده بود. از بین این دو گروه، برگزیدگان زندگی بسیار سختی داشتند. هر چند همه مانویان سبزیخوار بودند، ولی برگزیدگان از شراب، ازدواج و تملک هم باید پرهیز میکردند. بر اساس اصول دین مانوی، برگزیدگان میبایست زندگی سیاری داشته باشند و برای یک روز، غذا و برای یک سال، لباس داشته باشند. یک برگزیده موظف بود که به سه مهر دهان، دست و دل وفادار باشد.[۷۰۴] منظور از مهر دهان؛ دوری از دروغ، پیمانشکنی، سوگند، شراب و غذای ناپاک؛ منظور از مهر دل؛ خودداری از ازدواج خصوصاً تولید مثل و منظور از مهر دست، اجتناب از هر عملی بود که به موجودات جهان آزار میرساند؛ مانند کشاورزی که زخمزنی بر پیکر زمین بود یا میوهچینی که باعث آزار درخت میشد.[۷۰۵]
علاوه بر این محدودیتها، خوردن گوشت حیوانات و چیدن گیاهان نیز به دلیل آزار رسیدن به نور موجود در گیاهان و حیوانات، برای برگزیدگان ممنوع بود، آنان نباید حیاتی را از کسی یا چیزی سلب میکردند. بنابراین کاشتن، درو کردن و حتی شکستن نان، برای آنان حرام بود؛ چرا که با این کار به نور موجود در آن نان آزار میرساندند. بنابراین، چون خود آنان نمیتوانستند برای خود غذایی آماده کنند، نیوشاگان موظف بودند که غذای مورد نیاز آنان را فراهم کنند. نیوشاگان موظف بودند گیاهی را که برگزیدگان از چیدن آن محروم بودند، بچینند.[۷۰۶]
۳-۱۱- اعتقاد به تناسخ ارواح
در مورد اعتقاد خرمدینان به تناسخ ارواح[۷۰۷] و رستاخیز، روایات ضد و نقیضی ذکر شده است. بنا به روایتی، آنان رستاخیز را انکار میکردند[۷۰۸] و بنا به روایتی دیگر، بر این باور بودند که منظور از رستاخیز، حلول روح از یک بدن به بدن دیگر است؛ به این معنا که روح پس از مرگ از جسم قبلی خارج شده و به جسم دیگری وارد میشود. آنان معتقد بودند که جسم انسانها در قیامت تغییر میکند و روح انسانها بسته به بدیها، نیکیها، انکار یا اقراری که در مورد امامان داشته باشند، پس از مرگ یا در قالب انسان و یا در قالب جانورانی چون عقرب، مار، خوک و غیره ادامه حیات میدهند.[۷۰۹]
در حالی که بنا به این روایات، خرمدینان معتقد بودند روح انسانها بسته به اعمالشان در قالب انسان یا حیوان ادامه حیات میدهد، برخی دیگر از منابع آوردهاند که از نظر خرمدینان، روح همه انسانها اعم از نیکوکار و بدکار پس از مرگ، در قالب حیوانات حلول خواهد کرد. بر این اساس، اگر میزان گناهان شخص کم باشد، پس از مرگ روحش در قالب حیواناتی چون پرنده، اسب و حیواناتی از این دست داخل میشود و پس از مدتی که در آن ماند، وارد قالب یک انسان خواهد شد، اما اگر میزان اعمال بد او زیاد باشد، روحش در قالب حیواناتی چون سگ، الاغ و حیواناتی از این دست حلول میکند و پس از اینکه به اندازه گناهانش در آن قالب ماند، به پیکر یک انسان داخل میشود.[۷۱۰]
علاوه بر این، خرمدینان سالها پس از بابک، به رهبری افرادی به نام ابوالعلاء و یوسف اعتقاد داشتند و بر این باور بودند که هر کس این دو را خدا بداند، پس از مرگ در کالبد یک انسان به این جهان باز میگردد و در غیر این صورت در قالب چهارپایان و حیوانات وحشی در خواهد آمد.[۷۱۱]
مشابه عقیده خرمدینان در مورد تناسخ روح پس از مرگ، در مانویت نیز وجود دارد. شاید نتوان با صراحت و قاطعیت گفت که خرّمدینان در این اندیشه متأثّر از مانویّت بودهاند، اما میتوان حداقل اظهار داشت که در این مورد تشابهی هر چند کوچک بین این دو وجود دارد. در ادامه به بررسی اندیشه تناسخ ارواح در دین مانوی و بیان ربط و نسبت آن با تناسخ موجود در خرمدینان میپردازیم.
همانطور که پیش از این ذکر شد، مانی پیروانش را به دو گروه برگزیدگان و نیوشاگان تقسیم کرده بود و به هر کدام از آنان دستوراتی داده بود. با توجه به عقاید دین مانوی، هر کدام از نیوشاگان و برگزیدگان در صورتی که بر اساس دستوراتی که به آنان داده شده، عمل کنند از چرخه تناسخ یا حیات دوباره خارج میشوند و به بهشت روشن واصل میشوند. در غیر این صورت، دوباره به جهان باز میگردند تا تکلیف خود را به پایان برسانند.[۷۱۲]
بر اساس اعتقادات این دین، اگر چه برگزیدگان پس از مرگ امکان رفتن به بهشت نو را داشتند، اما چنین امکانی برای نیوشاگان وجود نداشت و آنان امیدوار بودند که پس از مرگ، از طریق تناسخ، در سلک برگزیدگان درآیند و اینگونه شایستگی رفتن به بهشت نو را به دست آورند. بر اساس اصول اخلاقی دین مانوی، برگزیدگان نباید حیوانی را بکشند و یا اینکه به درختی صدمه بزنند. اگر آنان مرتکب چنین اعمالی شوند، محکوم میشوند که دوباره به این جهان بازگردند. به عنوان مثال اگر گیاه کاشته شدهای را از بین ببرند، پس از مرگ و تولّد مجدّد به صورت دم ذرّت در خواهند آمد و اگر موشی را بکشند، در زندگی بعد به صورت یک موش در خواهند آمد.[۷۱۳]
علاوه بر این، بر اساس اصول دین مانوی، روان بلافاصله پس از مرگ نزد داور دادگر میرود و در محکمه داوری حاضر میشود تا سرنوشت او بر اساس اعمالش رقم بخورد. این ایزد اعمال او را مورد داوری قرار میدهد و پس داوری و اعلام نتیجه قضاوت، روان یا شایستگی ورود به بهشت نو را مییابد و وارد بهشت نو میشود یا دوزخی شناخته شده و به دوزخ رانده میشود و یا اینکه دوباره به این جهان بر خواهد گشت.[۷۱۴]
در این مورد، هنگامی که انسان درستکاری میمیرد، هرمزدبغ (انسان نخستین) ایزدی به نام داور دادگر را به صورت حکیمی راهنما به سوی او میفرستد. سه فرشته نیز همراه این داور هستند که با خود کوزه آب، جامه و تاجی از نور دارند. اهریمن، دیو آز و دیوان دیگر نیز بر این فرد ظاهر میشوند. همین که درستکار آنان را میبیند، ترس بر او مستولی میشود و از داور دادگر و سه فرشته همراه او طلب یاری میکند و از آنان میخواهد که وی را از دیوان و آزارهای آنها برهاند. این چهار تن به او نزدیک میشوند و او را از آزار و اذیت دیوان مصون میدارند. همین که چشم اهریمن به آنان میافتد پا به فرار میگذارد. داور دادگر و سه فرشته همراه او درستکار را با خود میبرند، جامه را به تنش میکنند، کوزه آب را به دستش میدهند و تاج نور را به سرش میگذارند. سپس از طریق ستون روشنی او را به سوی ماه، خورشید و بهشت نور میبرند. خورشید و ماه قوای بدن او را که آب، آتش و نسیم است به سوی خود جذب میکنند، سپس خود فرد به نور ایزدی تبدیل میشود و باقیمانده جسدش که ظلمت محض است به دوزخ انداخته میشود.[۷۱۵]
اما فردی که کیش مانی را پذیرفته و با درستکاران همراهی کرده و در عین حال گناهی از وی سرزده باشد، به هنگام مرگ در ترس و نگرانی به سر میبرد و هم ایزدان و هم دیوان نزد او حاضر میشوند. او طلب بخشش میکند و به اعمال نیک خود متوسل میشود و ایزدان نیز او را از دست دیوان نجات میدهند، اما این فرد به دلیل گناهی که از وی سر زده، در نهایت به دوزخ رانده میشود. انسان گناهکاری که شهوت و آز بر او غلبه کرده، در هنگام مرگ مورد شکنجه اهریمن و دیوان قرار میگیرد. چنین فردی باید دوباره با کالبدی دیگر به جهان پست مادی برگردد. او باید مدتی در این جهان بماند یا اینکه وارد دوزخ شود.[۷۱۶]
۳-۱۲- سرنوشت روان پس از مرگ
بر اساس آنچه مقدسی گفته است، خرّمدینان معتقد بودند که روان مردگان پس از مرگ از طریق ستارهها به ماه و از آنجا به مکان برتر انتقال مییابند.[۷۱۷] هر چند وی درین مورد اطلاعات جامعتری را در اختیار ما قرار نمیدهد، اما اشاره کرده که این اندیشه یک اندیشه مانوی است. در این جا لازم است برای روشن شدن سخن مقدسی، جریان نجات را در دین مانوی مورد بررسی قرار دهیم.
در مانویت پدربزرگی حاکم جهان روشنی و اهریمن حاکم جهان تاریکی یا دوزخ بود. با حمله اهریمن به جهان روشنایی، پدربزرگی انسان نخستین را برای مقابله به سوی وی فرستاد، اما انسان نخستین در طی این ماجرا مغلوب شد و بخشی از عناصر روشنیاش در جهان مادی گرفتار آمد و دیوان این نورها را بلعیدند. مهرایزد به دستور پدربزرگی برای نجات این انوار با دیوان وارد نبرد شد، وی پس از غلبه بر دیوها، از بدن دیوهایی که کشته بود هشت زمین، از پوست آنها ده آسمان و از استخوانهای آنها کوهها را ساخت.[۷۱۸]
وی سپس درصدد برآمد نورهای زندانی در بدن دیوها را نجات دهد. در نتیجه، از بخشی از نورهای بلعیده شده که هنوز چرکین و آلوده نشده بودند، خورشید و ماه را آفرید و از نورهایی که آلوده شده بودند، ستارهها را پدید آورد. نوبت به دستهای از نورها رسید که در برخورد با ماده به شدت آلوده شده بودند. برای نجات این دسته از نورها، پدربزرگی آفرینش سوم را فرا خواند که در طی آن خدایان نجاتبخش فراز آمدند: «نریسه ایزد» و «دوشیزه روشنی».[۷۱۹]
این دو خدا، خود را برهنه به رؤسای دیوان که در آسمان در بند بودند، نشان دادند. با دیدن آنها، دیوان نر دچار انزال شدند و با این انزال نوری که در بدنشان بود، به زمین ریخت. از طریق سومین خدا، «ستون روشنی» -که عبارت از راهی است که نورهای نجاتیافته از آن به آسمان میروند- روانهای پرهیزگار به ماه رفتند و این خود سبب بزرگ شدن ماه و رسیدن به حالت بدر بود. روانها سپس از ماه به خورشید رفتند - و ماه از نو هلال شد- و از خورشید به بهشت نو - که بام ایزد آن را ساخته بود- منتقل شدند. احتمالاً این نورها از طریق این صعود تطهیر میشدند.[۷۲۰] هر چند در این مورد شباهت اندیشه خرمدینان با مانویان بارز است، امّا خرّمدینان عقیده تناسخ خود را اسلامی میدانند و برای اثبات حلول روح از یک بدن به بدن دیگر، به آیات قرآن متمسک شدهاند.[۷۲۱]
۳-۱۳- اشتراک در مال و ناموس
برخی از عقاید خرّمدینان آشکارا عقاید مزدکیان را نشان میدهند و از همانندیهای بین این دو دین خبر میدهند. خرمدینان اموال و زنان خود را مشترک میدانستند و استفاده از این دو را برای همه جایز میشمردند.[۷۲۲] به علاوه، به روایت مقدسی، خرمدینان لذت بردن از زنان را به شرط رضایت از خودشان جایز میدانستند.[۷۲۳] در کنار این روایات که به عقیده اشتراک زنان در بین خرمدینان اشاره دارند، روایتی وجود دارد که نشان میدهد اعتقاد خرمدینان به این عقیده، نه تنها سالها پس از مرگ بابک، کمرنگ نشده است، بلکه اعتقاد به آن تقویت شده و شاخ و برگ بیشتری یافته است. بر اساس این روایت، بازماندگان خرمدینان که به رهبری فردی به نام بُدَیل به اسماعیلیه پیوستند، نه تنها زنان را برای همه حلال میدانستند، بلکه بر این باور بودند که به دلیل اشتراک زنان، نیازی به ازدواج و تعیین مهریه نیست. اعتقاد آنان در این مورد به حدی بود که زنان را همچون آب میدانستند که همه تشنگان میتوانند از آن آب بخورند و سیراب شوند.[۷۲۴]
چیزی شبیه به همین عقیده در بین مزدکیان نیز وجود داشت. در منابع آمده است که مزدک، زنان را همچون آب و آتش میدانست که محدود به افراد خاصی نیست، کسی نمیتواند آنان را فقط حق خودش بداند و در نتیجه، تمام انسانها میتوانند از آنان استفاده کنند.[۷۲۵] اعتقاد مزدک به اندیشه اشتراک زنان، در فصول پیش مورد بررسی قرار گرفت.
خرمدینان عقیده داشتند که اجتماعی که بر ظلم، اجحاف و عدم تساوی مالی مبتنی باشد، آفریده تاریکی یا اهریمن است و باید با چنین اجتماعی مبارزه نمود. آنان ریشه بیعدالتیها را مالکیت خصوصی زمین و عدم تساوی اجتماعی میدانستند و خواهان مالکیت عمومی زمین و تسلیم تمامی زمینهای کشاورزی به روستاییان بودند. آنان میکوشیدند روستاییان را از تابعیت سرمایهداران و پرداخت خراج نجات دهند و مساوات عمومی را در جامعه برقرار نمایند.[۷۲۶]
همانطور که میبینیم از نظر خرمدینان عدم تساوی مالی و اجتماعی در بین افراد جامعه بیعدالتی است و باید با این بیعدالتی مبارزه نمود. چنین عقیدهای در بین مزدکیان نیز وجود داشت. مزدک نیز خطاب به پیروانش میگفت باید کوشید تا بقایای شر را از روی زمین محو کنیم. از نظر وی پشتیبان و رواجدهنده این شرور، که همان عدم مساوات اجتماعی و مالی است، بیش از همه، دولت است و باید کوشید تا این عدم مساوات را از بین برد. از نظر وی، برای به وجود آوردن اجتماعی که بر پایه عدل استوار باشد، باید همه مردم به طور مساوی از مال و زن برخوردار باشند.[۷۲۷]
۳-۱۴- آزار نرساندن به مردم
خرمدینان بر این عقیده بودند که باید با مردم رفتاری پسندیده داشت و از آزار رساندن به آنان خودداری کرد. اعتقاد آنان در خوشرفتاری با مردم تا حدی بود که به عقاید و اندیشه های آنان، حتی اگر بر خلاف عقایدشان بود، احترام میگذاشتند و از تمسخر و استهزاء آنان اجتناب میکردند. از نظر آنان، تمام مذاهب و ادیان با وجود تفاوتها و اختلافاتی که با هم دارند، با یکدیگر برابرند و در همه آنها امید به نجات وجود دارد. با توجه به آنچه منابع گفتهاند، خرمدینان از خونریزی و کشتار مردم خودداری میکردند و فقط در مواقع خاصی جنگ را جایز نمیدانستند.[۷۲۸]
باید اشاره داشت که اگر چه خرمدینان در زمان بابک، این اصول اخلاقی را زیر پا گذاشتند و به کشتار مردم روی آوردند، اما از نظر محققان، این اعمال خشونتآمیز خرمدینان، نوعی دفاع از خود در برابر ظلم و ستم بوده و جزء همان مواقع خاص و ضروری به شمار میآمد و از آنجا که خرمدینان جنگ و خونریزی را در مواقع ضروری جایز میدانستند، این اعمال آنان مغایرتی با اصول اخلاقی ایشان نداشته است.[۷۲۹]
شبیه همین اصول اخلاقی در دین مزدک نیز وجود داشت. گفته های ابنندیم از رواج این اصول اخلاقی در بین مزدکیان حکایت دارد. با توجه به آنچه وی گفته است، مزدک به پیروان خود توصیه میکرد که نسبت به هم رفتار و کرداری نیک داشته باشند. طبق دستورات مزدک، پیروانش نه تنها از ظلم و ستم در حق یکدیگر منع شدهاند، بلکه موظفند از هر نوع آزاری نسبت به یکدیگر خودداری ورزند. علاوه بر این، مزدک نیز مانند خرمدینان هواداران خود را از قتل و کشتار دیگران منع میکرد.[۷۳۰]
۳-۱۵- محبت و مهماننوازی
از بررسی منابع روشن میشود که خرمدینان به محبت، مهربانی و مهماننوازی معروف بودهاند.[۷۳۱] این محبت و مهماننوازی در بین خرمدینان، قابل مقایسه است با مهماننوازی در بین مزدکیان؛ چرا که این اصول اخلاقی در بین مزدکیان نیز وجود داشت و از اصول مهم و اساسی آنان به شمار میرفت. مزدکیان برای مهمان خود اهمیت زیادی قائل بودند و به رفاه حال آنان توجه زیادی داشتند. در مورد اهمیت مهمان در نزد مزدکیان، احترامی که آنان در قبال مهمان از خود نشان میدادند و خدماتی که به آنان ارائه میکردند، در فصل راوندیه سخن گفته شد.
۳-۱۶- لذتجویی
در روایتی آمده است که از نظر خرمدینان لذتجویی بلامانع است و تنها شرط آن، آزار نرساندن به سایرین است.[۷۳۲] از مصادیق لذتجویی در بین خرمدینان میتوان به لذت بردن از زنان و نوشیدن شراب اشاره کرد.[۷۳۳] علاوه بر این موارد، خرّمدینان – اعم از زنان و مردان- سالی یکبار دور هم جمع میشدند و به جشن و پایکوبی میپرداختند. آنان در اثنای این جشن، سرود میخواندند و شراب میخوردند و در پایان آن، بدون هیچ محدودیتی، با یکدیگر رابطه جنسی برقرار میکردند.[۷۳۴]