فکر کردن در اینترنت نه به عنوان زندگی واقعی
وظایف و فعالیت ها تفریحی متعدد در یک زمان: دیدن تلویزیون، متن، مطالعه
یک کار و لذت در یک زمان
مسائل امنیتی: تصاویر نامناسب آنلاین، و سرقت هویت، تهاجم به حریم خصوصی( دزدی از حساب های ایمیل، سایت های شبکه های اجتماعی)
مسائل امنیتی مثل آدم ربایی، حمله، سرقت
بنابراین می توان گفت که بومیان دیجیتال اطلاعات را سریع دریافت می کنند و چندین وظیفه را با هم انجام می دهند و خواستار لذت فوری و پاداش های مکرر هستند و همچنین بازی را به کار جدی ترجیح می دهند ولی مهاجران دیجیتال برعکس بومیان رفتار می کنند. هدف چنین مقایسه ای ایجاد زمینه برای تغییر شیوه، دیدگاه و روش یادگیری و آموزش است(پرسنکی، ۲۰۰۱).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۵-۱ نظریه نابرابری دیجیتالی کاوسنی
کاوسنی[۷۴](۲۰۰۶) با طرح نظریه«نابرابری دیجیتالی» تلاش کرده است تا به تبیین شکاف فناورانه بین نسل ها، طبقات اجتماعی و گروه های متفاوت بپردازد. این نظریه در اندیشه های سرمایه اجتماعی پی یر بوردیو جامعه شناس فرانسوی ریشه دارد. بوردیو بر نقش فرهنگ و عوامل به وجود آورنده آن در نظم اجتماعی تاکید می کند و کوسنی با عاریت گرفتن باز تولید فرهنگی از او معتقد است، فناوری های دیجیتالی با تأثیر گذاری بر عوامل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی چالش های جدیدی را برای بازتولید فرهنگی در جامعه ایجاد کرده است. او ابتدا سواد فناورانه را به عنوان یک فرهنگ در نظر می گیرد که برای کلیه ابعاد زندگی شهروندان جامعه اطلاعاتی احاطه یافته است.
کاوسنی در نظریه «نابرابری دیجیتالی» به شش عامل؛ سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی، سرمایه اقتصادی، بستر و ابزارهای فناورانه، اصلاحات سازمانی و زمان تاکید می کند. در یک جامعه محتوای رسانه های ارتباطی مکتوب، دیداری و شنیداری، آداب و رسوم گذشتگان و داستان ها سرمایه های فرهنگی، گروه ها، خانواده ها و نحوه تعاملات بین آنها سرمایه های اجتماعی و میزان تولید ملی، واردات و صادرات سرمایه های اقتصادی را شکل می دهند. همچنین سازمان های اجتماعی به طور مستمر تلاش می کنند تا در راستای پاسخگویی به نیازهای مشتریان امکانات و خدمات خود را به روز نمایند. به اعتقاد کاوسنی بسترها و امکانات فناورانه کلیه تعاملات، کنش و واکنش ها، فرآیندها و نتایج این عوامل را تحت تأثیر قرار میدهد و فضای تازای را ایجاد می نماید. با گذشت زمان و تأثیر فناوریها بر سرمایه های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ویژگی های سازمان ها درک و تعاملات نسلهای مختلف، گروه ها، طبقات اجتماعی از یکدیگر دستخوش تغییر می شود. بر اساس این نظریه مکانیزم های نظام آموزشی نظیر برنامه درسی مدارس، نظام ارزشیابی، شیوه های تدریس معلمان و میزان تلفیق فناوری ها در مدارس می تواند ویژگی های سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را تغییر دهد و بر این اساس توسعه سواد فناورانه در مدارس گرچه از جهتی تلاشی در راستای آمادگی دانش آموزان به جامعه اطلاعاتی و دانش بنیان است ولی می تواند موجب فاصله بین نسل ها از یکدیگر شود
۲-۶ پیشینه پژوهش
۲-۶-۱ پژوهش های انجام گرفته در خارج کشور
کرتلی[۷۵] (۲۰۱۲) در پژوهشی تحت عنوان ویژگی ها و کاربردهای سواد فناورانه در کلاس درس دریافتند دانش آموزان، معلمان و مدیران در کلاس و خارج از کلاس به منظور مباحثه، دسترسی به اطلاعات و تبادل آن و نوشتن در آن با بهره گرفتن از فناوری های مختلف در جهان اطراف با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند بر اساس این پژوهش فناوری بخشی از فضای زندگی معلمان، دانش آموزان و مدیران آموزشی امروزی را تشکیل می دهد.
لی ها (۲۰۱۲) برای بررسی نقش آموزش فناوری در پرورش خلاقیت دانش آموزان در ایرلند، دانشآموزان دوره ابتدایی، متوسطه و دانشجویان دانشگاه را با هم مورد مقایسه قرار داد. نتایج این پژوهش نشان داد، دانش آموزان ابتدایی در مقایسه با دانش آموزان متوسطه به یادگیری فناوری اشتیاق بیشتری نشان می دهند و قصد دارند در بستر فناورانه به طور خلاقانه در طراحی و کاربرد ابزارها از آن بهره گیرند ولی در دانشجویان دانشگاه در مقایسه با دانش آموزان متوسطه و ابتدایی به یادگیری طراحی و استفاده از فناورانه رغبت کمتری نشان می دهند. ابزار این پژوهش پرسشنامه های رغبت سنج فناوری و پرسشنامه استاندارد خلاقیت بوده است و چنین فرض شده است که خلاقیت به عنوان بخشی از فعالیت طراحی از طریق فناوری ها است.
لوکی و رید (۲۰۱۲) در پژوهشی به مقایسه سواد فناورانه دانش آموزان متوسطه و دانشجویان تربیت معلم در آفریقای جنوبی پرداختند. آنها در این پژوهش سواد فناورانه را از دو بعد فهم فناوری و نحوه تعامل با فناوری مورد بررسی قرار دادند. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش مصاحبه، آزمون سنجش عملکرد فناورانه و مشاهده عملکرد بود و نتایج این پژوهش نشان می دهد که در بعد نحوه تعامل با فناوری، عملکرد دانشجویان دبیری مبتدی تری از دانش آموزان بود ولی در فهم فناوری هر دو گروه در سطح بالا و مطلوب قرار داشتند.
ماوسون (۲۰۱۱) در پیمایشی که روی کودکان سه تا چهار ساله منطقه اوکلند نیوزیلند انجام داد. این کودکان از چهار کودکستان انتخاب شدند و برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه، مشاهده و داده های زمینه ای استفاده شد. پژوهشگر دریافت که کودکان با کاربرد برخی از فناوری های جدید ماننددی وی دی، بازی های رایانه ای، گوشی تلفن همراه و تلویزیون دیجیتال آشنایی دارند. آنها غالبا برخی از ابزارهای فناورانه را می شناسند و با کاربردهای آن آشنایی دارند. بر اساس یافته های این پژوهش پیشنهاد شده است که برنامه درسی دوره ابتدایی باید با توجه جدی به تقویت و توسعه سواد فناورانه دانش آموزان طراحی و اجرا شود.
بانکس[۷۶](۲۰۰۹) وضعیت سواد فناورانه در آموزش و پرورش بنگلادش را از سه بعد؛ منطق برنامه درسی، دانش معلمان و میزان یادگیری دانش آموزان مورد بررسی قرار دادند. پژوهشگران در این پژوهش از ابزارهای کمی مانند پرسشنامه، آزمون های پیشرفت تحصیلی و مصاحبه ساختار یافته و ابزارهای کیفی نظیر مصاحبه، مشاهده و تحلیل محتوا بهره گرفتند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در برنامه درسی متوسطه این کشور به پرورش سواد فناورانه دانش آموزان توجه نمی شود و دانش معلمان در زمینه آموزش سواد فناورانه چندان بالا نیست و عملکرد دانش آموزان نیز در سواد فناورانه در حد پایین قرار دارد.
ایزنکرفت (۲۰۰۹) وضعیت سواد فناورانه در آمریکا را از بعد فهم فناوری در دانش آموزان ۱۵ ساله مورد بررسی قرار داد. بر اساس نتایج این پژوهش، دانش آموزان با برخی از مزایا و معایب فناوری های جدید آشنایی دارند. فهم دانش آموزان در زمینه نحوه طراحی بر اساس فناوری از سایر ابعاد برجسته تر است.
کلارک (۲۰۰۹) در پژوهشی با عنوان « بررسی شکاف نسلی بین نوجوانان و والدین آنها در نحوه استفاده از رسانه های دیجیتال» با بهره گرفتن از رویکرد کیفی به مقایسه میزان استفاده و راهبردهای والدین و نوجوانان در بهره مندی از رسانه های دیجتیال می پردازد. در این پژوهش ۵۵ نفر از والدین و ۱۲۵ نفر نوجوان مورد مصاحبه قرار می گیرند. بر اساس نتایج این پژوهش، گرچه والدین تلاش می کنند تا در آموزش نحوه استفاده از رسانه های دیجیتال به فرزندان نوجوان خود نقش ایفاء کنند؛ اما اغلب والدین به ویژه والدین خانواده نابرخوردار و سطح پایین از لحاظ اقتصادی با اغلب راهبردهای استفاده از رسانههای دیجیتال آشنایی ندارند و نمی توانند بر نحوه استفاده فرزندان خود از آن رسانه ها تأثیر گذار باشند.
والک (۲۰۰۵) در پژوهشی به بررسی «جایگاه آموزش فناوری در برنامه درسی دوره متوسطه هنگ کنگ» می پردازد. او در پیمایشی از ۷۵۰ بزرگسال که فرزندان شان در دوره متوسطه مشغول به تحصیل هستند، دریافت؛ آموزش فناوری از نظر والدین بخش مهمی از برنامه درسی دوره متوسطه است و برای توسعه آن باید کمک های دولتی به مدد مدارس برسد. به نظر والدین، فرزندان به عنوان شهروندان جامعه اطلاعاتی باید در طراحی، نحوه استفاده و مفهوم فناوری به حد کافی آشنایی داشته باشند.
ورشور، کنبل و استون[۷۷] (۲۰۰۴) در پژوهشی به بررسی « وضعیت توزیع فناوری در بین دانشآموزان طبقه پایین و بالا اقتصادی- اجتماعی در شهر کالیفرنیا» پرداختند. این پژوهش به شیوه کیفی، مهارت ها، دانش و فهم دانش آموزان دو طبقه اقتصادی- اجتماعی از سواد رایانه ای را به عنوان یکی از مؤلفه های مهم سواد فناورانه مورد بررسی قرار داد. نتایج آن نشان داد، دانش آموزان هر دو طبقه گرچه از لحاظ میزان دسترسی و مجهز بودن مدارس به رایانه در وضعیت مشابه ای قرار دارند، ولی دانش آموزان طبقه پایین اقتصادی- اجتماعی به دلیل نبود شبکه حمایت های انسانی مستمر، عدم دسترسی منظم به رایانه در منزل و فشار آزمون های رایج مدرسه، نسبت به دانش آموزان طبقه بالا در فهم ماهیت، به کارگیری، درک پیچیدگی طراحی و اعمال آن در زندگی با مشکلات عدیده ای روبرو هستند. این یافته ها بیانگر وجود فاصله دیجیتالی در بین دو طبقه اقتصادی- اجتماعی دانش آموزان است که در یک زمان در یک شهر زندگی می کنند ولی از لحاظ طبقه اقتصادی- اجتماعی با یکدیگر تفاوت دارند.
۲-۶-۲ پژوهش های انجام گرفته در داخل کشور
حریری و زمانی راد(۱۳۹۱) در پژوهشی شکاف دیجیتالی بین نسل ها را از نظر آشنایی، علاقه و میزان استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات مورد بررسی قرار دادند. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان پسر دوره راهنمایی و متوسطه شهر تهران و والدین آنها تشکیل می دادند و ابزار پژوهش نیز پرسشنامه بود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که میزان آشنایی، علاقه و استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات در نزد دانش آموزان بالاتر از والدین شان است و از لحاظ شکاف دیجیتالی بین والدین و فرزندان در میزان آشنایی، علاقه و کاربرد تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود دارد. در این پژوهش چنین نتیجه گیری می شود که بین دانش آموزان و والدین از لحاظ آشنایی، علاقه و استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات شکاف نسلی به وجود آمده است.
فتحی، پیراهری و شیرین بیان(۱۳۹۰) در پژوهشی با بررسی تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر شکاف نسلی بین خانواده های شهرستان گرمسار در می یابند که بین میزان شناخت، علاقه و نحوه استفاده فرزندان و والدین از فناوری اطلاعات و ارتباطات تفاوت معنی داری وجود دارد؛ به نحوی که اغلب فرزندان از فناوری اطلاعات و ارتباطات به صورت حرفه ای و نیمه حرفه ای استفاده می کنند ولی والدین عمدتا از آن امکانات به شیوه مبتدی بهره می گیرند. همچنین بر اساس این پژوهش بین فاصله سنی و اختلاف تحصیلی والدین و فرزندان در استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات اختلاف معنی دار وجود دارد.
بلاش (۱۳۸۷) در پژوهشی با عنوان تأثیر به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات بر شکاف نگرش اخلاقی بین نسلی پرداخت. جامعه پژوهش، نمونه ای هدفمند و غیر تصادفی از دانش آموزان مدارس پسرانه مناطق ۳ و ۴ و ۱۵ آموزش و پرورش شهر تهران به تعداد کل ۱۸۰ نفر از پسران تک فرزند در خانواده همراه با پدارنشان بود. یافته های این پژوهش که با بهره گرفتن از پرسشنامه انجام گرفت گرفت، نشان داد که شاخص های مورد نظر در فناوری اطلاعات و ارتباطات بر شکاف نگرش اخلاقی بین نسلی پدران و پسران مؤثرند.
بوربور حسین بیگی(۱۳۸۵) در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه اینترنت و شکاف ارزشها در بین دو نسل( مطالعه موردی کلیه دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه تهران و والدین آن ها)، هدف رساله بررسی رابطه میزان استفاده از اینترنت بر روی شکاف ارزشهای دو نسل در میان دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه تهران و والدین آنها بود. مهمترین نتایج این پژوهش در دو سطح توصیفی و استنباطی به ترتیب زیر است:
میزان دسترسی و استفاده دانشجویان از رسانه های جدید نظیر اینترنت بیش از سایر رسانه ها است.
در حالی که اکثریت نسل اول «والدین» دسترسی بسیار کمی به این رسانه ها داشته اند. این امر توانایی نسل دوم «دانشجویان» را در استفاده از این رسانه و جذابیت منحصر به فرد این رسانه در مقابل رسانه های دیگر را نشان می دهد. اما دسترسی والدین به رسانه های سنتی نظیر تلویزیون بیشتر است و میزان استفاده از این رسانه از سوی اکثریت والدین پاسخگو، بالای یک ساعت در شبانه روز برآورد گردیده است، این امر نشان می دهد که نسل اول تمایل به استفاده از رسانه های سنتی تر با کاربری آسانتر دارند. نتایج نشان داد که میزان استفاده از اینترنت بر روی ارزشهای دو نسل مؤثر است به عبارت دیگر اینترنت توانسته است مشکلات ارزشی را به وجود آورد و از آنجا که شکاف ارزشی نشان دهنده ی یکی از مؤلفه های شکاف معنایی است، میتوان گفت که بین میزان استفاده از اینترنت و شکاف ارزشی رابطه وجود دارد ولی این رابطه خطی نیست یعنی اینترنت نمی تواند عامل مؤثر بر شکاف ارزشهای دو نسل باشد بلکه مؤلفه ها و فاکتورهای متعددی برروی نگرشها و رفتارهای آدمی مؤثر هستند که کنترل تمامی آنها غیرممکن است. با توجه به این که بیشترین میزان استفاده نسل دوم (دانشجویان ) از رسانه اینترنت است، میتوان گفت که این میزان استفاده از اینترنت و شکاف ارزشها و به تبع آن شکاف نسلی رابطه مستحکمی وجود دارد.
۲-۷ جمع بندی و نتیجه گیری از مبانی نظری و پیشینه پژوهش
شهروندان جامعه اطلاعاتی در انجام امور روزمره زندگی با فناوری های گوناگون ارتباط دارند. با توسعه فناوری های دیجیتالی، شکل، ماهیت، فرایند و نحوه کارکرد همه فناوری های قبلی دستخوش تحول شده است. در این بستر نظام های آموزشی تلاش می کنند تا کودکان امروز و شهروندان را به شیوه های مختلف با ماهیت، کارکرد و نحوه طراحی این فناوری ها آشنا سازند
سواد فناورانه یکی از انواع سوادهای عصر دیجیتال است. داشتن سواد فناورانه در قرن ۲۱ لازم وضرورى محسوب مى شود؛ چون کار، تحصیل و زندگى افراد با فناورى مرتبط است. به طور کلی سواد فناورانه عبارت است از دانستن در این که فناوری چیست، چگونه کار می کند، با چه هدفی کار می کند، و چگونه می تواند به طور اثربخش برای دستیابی به اهداف ویژه به کار رود. نیاز به سواد فناوری و مهارت یادگیری مادام العمر در جامعه اطلاعاتی مطرح شده است. آموزش و پرورش مسولیت ویژه در ارتقاء سواد فناورانه دارد. هدف برنامه درسی «آموزش فناوری» کمک به توسعه سواد فناورانه دانشآموزان است و برنامه درسی آموزش فناوری در مقطع متوسطه درک دانش آموزان از فرآیندهای فناورانه را ارتقا می دهد و همچنین برنامه درسی باید با توجه جدی به تقویت و توسعه سواد فناورانه دانش آموزان طراحی و اجرا شود.
دانش آموزان در جامعه اطلاعاتی در طراحی، نحوه استفاده و مفهوم فناوری آشنایی کافی دارند و به همین دلیل به آن ها بومیان دیجیتال گفته می شود. آنها در جهان فناورانه غوطه ور شده اند و فناوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان بخش جدایی ناپذیر از زندگی روزمره خود می دانند و همچنین دانشآموزان به یادگیری فناوری اشتیاق بیشتر دارند و در بستر فناورانه به طور خلاقانه در طراحی و کاربرد ابزارها از آنها بهره گیرند.
چون دانش آموزان و دبیران از لحاظ سن و تحصیل با هم فاصله دارند بین آنها از لحاظ آشنایی، علاقه و استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات فاصله نسلی وجود دارد.
نتایج پژوهش های داخلی و خارجی نشان می دهد که بین بومیان دیجیتال و مهاجران دیجیتال از لحاظ فهم و درک فناوری فاصله نسلی وجود دارد.
هدف کلی از این پژوهش شناسایی تفاوت سواد فناورانه دانش آموزان متوسطه با دبیران آنها در آموزش و پرورش شهر همدان که از دو نسل متفاوت هستند می باشد. پژوهش های انجام شده در ایران و خارج از کشور محدود و کلی است و این نشان دهنده تازگی این موضوع است.
فصل سوم
روش شناسی پژوهش
۳-۱ مقدمه
تحقیق در تعلیم و تربیت به مجموعه فعالیت هایی اطلاق می شود که از طریق آن و با عنایت به اصول و روش های علمی، پدیده های آموزشی و تربیتی مورد پژوهش قرار می گیرد و هدف آن کشف اصول کافی یا تفسیر رفتاری است که از آن برای تبیین، کنترل و پیش بینی رویدادهای آموزشی استفاده می شود(دلاور، ۱۳۸۶: ۳۱).
در این فصل پژوهشگر ابتدا به روش پژوهش که مورد استفاده قرار گرفته اشاره می کند و سپس جامعه آماری، حجم نمونه و روش نمونه گیری، ابزار جمع آوری اطلاعات، روایی و پایایی ابزار و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات را مطرح می کند.
۳-۲ روش پژوهش
روش های پژوهش مختلفند و در هر پژوهش انتخاب روش با توجه به نحوه گردآوری اطلاعات و هدف پژوهش صورت می گیرد. هر پژوهشگر به دنبال یافتن مناسب ترین روش انجام پژوهش است در هر تحقیق برای رسیدن به هدف یا اهداف مورد نظر باید روشی را برگزید. در این پژوهش با توجه به ماهیت موضوع، اهداف و سوالات تحقیق و استفاده از پرسشنامه جهت جمع آوری اطلاعات از روش تحقیق توصیفی از نوع علی- مقایسه ای استفاده شده است. روش علی-مقایسه ای یا روش پس رویدادی معمولا به تحقیقاتی اطلاق می شود که در آن ها، پژوهش گر با توجه به متغیر وابسته به بررسی علل احتماعی وقوع آن می پردازد. به عبارت دیگر تحقیق علی-مقایسه ای، گذشته نگر بوده و سعی بر آن دارد که از معلول به علت احتمالی پی برد(سرمد، بازرگان و حجازی، ۱۳۸۰).
۳-۳ جامعه آماری، روش نمونه گیری و حجم نمونه
۳-۳-۱ جامعه آماری: جامعه آماری عبارتند از کلیه دبیران زن(۸۷۸ نفر) و دانش آموزان دختر(۱۲۵۲۶) که در دوره متوسطه در شهر همدان در سال تحصیلی ۹۲-۹۳ مشغول به تدریس و تحصیل می باشند. طبق آمار اخذ شده از مدیریت آموزش و پرورش استان همدان تعداد آن ها به تفکیک در جدول ۱-۳ آمده است:
جدول۱-۳: توزیع مشارکت کنندگان در پژوهش
ناحیه
دبیران زن
دانش آموزان دختر