نَبّیُ وْ وَلِی اَللّه ثَابِت کَرد
۱) ترجمه بیت: پیامبرفرمودند به خداوند بی همتا من ولی وسرپرست شما هستم وخداوندمتعال پیامبری وولایت مرا برشما به اثبات رسانیده است. (اگر در مصراع دوم نُبی باشدمعنی مصراع دوم چنین است خداوند یکتا دستور داده است که من ولی امروسرپرست شماهستم معجزه من قرآن و رهبری من برشما را از طریق معجزهام قرآن ثابت نموده است).
۲) نکات بلاغی: فَرد با کَرد: کلمه قافیه وجناس اختلافی است، نبی وولی تکرار، واج آرایی واو، صبین نَبّی، ولی، یزدان والله مترادف است.
۳) شرح مفاهیم عرفانی: ولی درمعنی: وَلایت ـ به فتح واو - به معنی نصرت خداونداست، و وِلایت ـ به کسر واو - به معنی اِمارت وفرمان روایی است، اگرهردومصدرِوَلَیت باشند. اگراین طور باشد پس باید داری دومعنی باشد، همانند دَلالت و دِلالت ونیزوَلایت ربوبیّت حق است خداوند ـ تعالی ـ درآیه(۴۴)سوره الکهف فرمود:( هُنَالِکَ الْوَلَایَهُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا﴾، که کفارتولّی به آن کنند و به آن میگرایند و ازآفریدگاران خود دوری میجویند، ونیزوِلایت به معنی محبّت باش. وباید وَلّی فعیل باشد خداوند ـ تعالی ـ درسوره الاعراف آیه(۱۹۶) میفرماید:( إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ﴾ که خداوند ـ تعالی ـ بندگان خود را به حال خود رها نمیکند، بلکه آنان را درکنف هدایت خود قرارمیدهد وشایسته این است که خداوند فعیل به معنی فاعل باشد، تا بنده به حضرت حق تولی به جوید وبه کمال برسد، وازغیروی اعراض کند. (ر. ک. کشف المحجوب هجویری، ۱۳۸۶: ۳۱۷)، دراین ابیات مثنوی ملاپریشان تأکید داردکه حضرت رسول الله صاحب مقام امامت و ولایت هردو بوده است. ولایت: درمعنی عرفانی به معنی قرب ونزدیکی است به خداوندسبحان؛ امّا برخلاف اعتقاد عام و واضح فقه ها که نبوت را اساس هدایت مردم میدانند، عرفا وصوفیه به ولایت اهمیت داده وآن را اساس هدایت وراهنمایی مردم میدانند. امامت را بالاتر از نبوت به حساب میآورند، ولایت: دراصطلاح اهل معرفت حقیقت کلیّهای است که شأنی از شئونات ذات حق است. درسوره شوری آیه (۲۸) می فرماید: (وَهُوَالْوَلِی الْحَمِیدُ) وسوره بقره آیه ی(۲۵۷): (اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾.
ولایت: به معنی قرب، درجات ومراتبی دارد تا به مقام قرب الهی منتهی شود. ولایت دوگونه میباشد:
۱- ولایت خاصه: خاص افرادی است که از فنافی الله با تمام و کمال در ذات حق فانی شدهاند واینان باقی بالله شدهاند. ولایت بازهم تقسیم میشود: به کسبی که از طریق ریاضت و مجاهدت بدست میآید، دوّمی عطایی: که ازجذبه وکشش به سوی حق ایجاد میگردد و مقدمهای برای ولایت کسبی است، پیامبربا بیان قرآن میفرماید: انجام نوافل مقدمهی دوستی وقرب است ونتیجهی آن محبت است که این نتیجهی ولایت کسبی است. ۲- ولایت عامه: برای تمام افرادی که به خدا ایمان آورده اندوعمل صالح انجام میدهند، واینان کسانی هستند که ازظلملت به سوی نورهدایت شدهاند. خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند، آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (امّا) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند، که آنها را از نور، به سوی ظلمت ها بیرون میبرند، آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. ولایت یک حقیقت است: که دارای مراتب سیرصعودی و سیر نزولی است و به مطلقه، مقید، عامه وخواصه تقسیم شده است. ولایت: صفتی از اوصاف یزدان میباشد ولایت عامه شامل تمام اهل ایمان است. ولایت انبیاء: ولایت مطلقه است که تمام اهل ایمان را در برمیگیرد برابرآیه (۲۵۷) بقره که بیان گردیده است، و مرتبهی بالای ولایت شامل کشف و شهود که آن هم بهری اهل برّهان ومراتب دانای ایمان است، ومربوط به مقلدین اهل یقین است. خاصه که اهل سلوکند وشهود که درحق فانی و باقی بالله وتمام صفات بشری وی به صفات الهی مبدل می گردد. ازنظرعرفا انبیاء، فانی درحق وباقی به حقند به همین خاطر است که از اسرارحق وغیب خبرمی دهند، درنتیجه نبّوت ظاهرولایت و ولایت جهت باطن نبّوت است، و ولایت جهت حقی و نبوت جهت خلق با این بیان نبّوت منقطع میگردد، اما ولایت هیچگاه منقطع نمیگردد. نبوت درمرتبه پایین قراردارد ومربوط به برزخ است، اما امامت درمرتبه بالاترآن قراردارد. براساس عقیده عرفا ولایت ونبّوت برچهارپایه است: ۱- ولی که علم به شریعت وحقیقت است، ظاهر وباطن است امّا پیامبران تنهابه شریعت آگاهی دارند. ۲- رسالت حق ازطریق انبیاء محدود به زمان ومکان خاصی است، ولی کن امامت نه به زمان ونه مکان ونه قطع میگردد. ۳- رسول علم خاص خود را ازخداوند میگیرد، امّا امام ازحقیقت محمّدیه وذات حق دریافت می کند. ۴- بالاترین اسم خداوند، اسم(الولی) که منشأ هرموجودی تعینی از اسماء الهی میباشد، که آن هم مظهری ازاسم (الولی) است. ۵- هرکدام دارای خاتمی هستند انبیاء واولیاء که اولیاء فیوضات علم حقیقت را از حقیقت محمّدیه کسب می کند، درنتیجه عرفا اصول کارخود را ازشریعت وعین اسلام می دانند و آن را حقیقت اسلام میشمارند. وشیخ سیِد حیدرآملی عارف قرن هشتم بنابرروایتها و دستورات پیامبر وائمه تصوف را شریعت دانسته، وشریعت را شامل مراحل: شریعت، طریقت وحقیقت میدانند واشاره دار به حدیثی از حضرت رسول که میفرماید: شریعت دستوراتم، طریقت اعمالم وروشم وحقیقت احوال من است وبراین اساس بردیگران فخروسربلندی دارم. (ر. ک، یحیی یثربی، ۱۳۷۲: ۳۸۹ – ۳۹۹).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
وَیَک حَرف کِردِش سِه مَطلَب تَمَام
کَلَام ُالْمُلُوک، مُلُوکُ الْکَلام
۱) ترجمه بیت: خداوند متعال با نزول جبرئیل امین سه جریان مهم را بیان و به کمال رساند وآن بعثت پیامبر، معجزه وی قرآن وجانشینی حضرت علی به جای خود بود سخن پادشاهان و فرمانروایان وپادشاهان سخن وسخن سرایی رادرجای خود نشاند وآنچه لازم بود فرمودند.
۲) نکات بلاغی: «صنعت ارسال المثل است.» (نظراستاد مسعود سپه وندی)، واج آرایی: (ک)، کَلَام ُالْمُلُوک، مُلُوکُ الْکَلام: تکراربرای تاکید.
۳) مفاهیم عرفانی: سه مطلبی که خداوند آن رایک جا به اتمام رساند وحجت را برمسلمانان وبشر تمام کرد عبارتند از: ۱- بعثت پیامبراسلام که ازقبل توسط انبیاء الهی خبر داده بود. ۲- هرپیامآوری با نشانه و آیتی همراه است تا دلیل بر رسالتش باشد ومعجزه حضرت محمّد مصطفی قرآن کلام وحی توسط جبرییل امین بود. ۳- جانشینی برای رسالت که رسالت بعد ازخود پیامبرمنقطع گردید، اما جانشینی و ولایت هیچ گاه منقطع نمیگردد، وآن ولایت حضرت علی علیه السلام وآل رسول الله میباشد. که آن را نشانه سعادت بشرقرارداد ومولوی هم یک اهل تسنن است این مطلب امام و ولایت را مطرح کرده.
چــون مقــرّرشـــد بـــــزرگـی رســــول
پـــس حســـدنــــایــــدکــسی را از قبـــول
پــــس بهـــــردوری ولـــیّ قـــایــمست
تــــــا قیــــــا مت آزمــــایـــش دایــمست
هـــرکـــه را خــــوی نکـوبــاشـدبـرسـت
هــــرکســی کـــوشیشــه دل بــاشـد شکست
(مثنوی ۲/۸۲۰- ۸۲۲)
مهـــدی وهـــــادی وی ست ای راه جـــو
هـــم نهــــان و هــــم نشستـــه پــــیشِ رو
اوچــو نــوراست و خــردجبــرییـل اوست
آن ولـــــیّ کـــم ازوُ قنــــدیــــل اوســـت
(مثنوی ۲/۸۲۴- ۸۲۵)