از آنجا که عناصراخلاقی امری غریزی است، لذا به سادگی امکان تغییر در آن وجود ندارد.
n هر کیخو، دوعایه، گُوما کُنه ، امی ورآیه. هر کسی که دعایش را گم کند پیش ما میآید.
har ki xu duāye gumā konə , āmi var āyə.
دوعا: دعا، یَدعُو، خواندن، صدا زدن، دعا، در این زبانزد در واقع نوعی تعویذ است، در مناطق گیلان به ویژه در منطقه لشت نشاء لفظ دعا، با عناوینی مانند «کتابسر» ، «ران نویس» ، «کیتاب بازکون» و … قابل شناسایی است.
اشخاصیاز قدیم ایام، حرفه و کارشان دعاگری بود که نسل اندرنسل به شخص بعدی منتقل میگردید. مردم برای این که مشکلات روحی و جسمیخود را بهبود بخشند، هیچ دستآویزی بهتر از دعا نمیتوانستند پیدا کنند. به دلیل این که دعانویس یا ملا، همیشه در دسترس بود و پول زیادی نیز دریافت نمیکرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بشر آن روز، به دلیل قّلت امکانات و اطلاعات، کمی قشر روشن فکر و آگاه، مخصوصاً در روستاها برای رفع مشکلات خود و ارضای خاطر نفسانی، دست به کارهایی میزد که منجر به باور و اعتقاد در اشخاص میگردید و به مرور زمان تداوم این طرز تفکر به قشر جوان انتقال داده میشد، و این حال و هوای خرافه پرستی و اعتقادات سست و بیمورد تا سالهای سال بشر را به خود مشغول داشت.
«در سرزمین گیلان هم، باورها که هنوز رگ و ریشه های کهن را در خود دارند، در کنار اعتقادات دوره های بعدی تا امروز استمرار یافتهاند و در موارد بسیار این تلقین کهنه و نو بسی جاندار شده است. کهنههایی که خود را با نو همساز و هماهنگ کردهاند و تا امروز به حیاتشان ادامه دادهاند، جلوههای زیبایی از جریان اندیشه گردیدهاند، به تار و پود فرهنگ مردم جان بخشیده شیرینی و لطفی دلچسب دادهاند.
در جهان باورها رابطۀ انسان با محیط خود شکلی خاص پیدا میکند. سنگ، کوه، آب، گیاه، زمین، آسمان و هر آنچه در پهنه هستی است، جان میگیرد و با انسان به سخن در میآید. انسان و همۀ پدیده ها به هم خشم میگیرند، نفرین میکنند، شادی میبخشند و در واقع با هم زندگی میکنند.
(اصلاح عربانی، ۱۳۸۰: ۴۲۵)
بنابراین باورها، نَمودی از نحوه اندیشگانی و جهان بینی قوم گیلک را در برههه خاصی از زمان نشان میدهد. اما آنچه که این زبانزد بیشتر بر آن تاکید دارد، کمک و یاری است یعنی انسانها تا زمانی که احساس نیاز و خواستن در وجودشان متبلور نشود به کسی سر تعظیم فرود نمیآورند، همین که جوهر نیاز در وجودشان هویدا گشت آن وقت است که احساس نیاز میکنند.
n تی مورغانه همساده شینه ، تی کت کتاز امی شینه .
تخم مرغ تو متعلق به همسایه است، آوازش به ما میرسد.
ti murqānə hamsādə šinə ti kat katāz ami šinə
- زبانزده بیانگر این موضوع است که شخص تلاش و کوشش را انجام میدهد، ولی به جای اینکه خودش از بهره آن استفاده نماید، فقط آثار آن تلاش خستگی و فرسودگی نصیبش میگردد.
- کار کردن خر و خوردن یابو
- خوش خوشونت با اونا، غم و غصهات پیش ماست.
- استفاده از صنایع بدیعی ذکر جزء اراده کل.
- از همسایه جز سروصدا چیزی نصیب ما نمیشود.
n کَلَ پِیچا گب اَمرَا، وارش، نایا. با حرف گربه نر، باران نمیبارد.
kalə pičā gabə amra vārəš naya.
- این زبانزد به انسانهایی که عاطفه و خوی انسانیت خودشان را از دست میدهند و به خوی حیوانیت بدل میشوند اشاره دارد.
- همچنین میتواند اشاره به یکی از آیات قرآن نیز داشته باشند. «کَلالانعام بَل هُم اَضّل[۲۰]»
- آدم گرسنه دین و ایمان ندارد.
- حدیث از پیامبراکرم (ص)« من لَا معاش له لا معادَ لَه[۲۱]»
- آن چه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج
n پوشتَه سَرَ مورده، گب نوازَن. پشت سر مرده ، سخنی نگو.
puštə sər murdə gab navāzan.
- این زبانزده نقش غیبت را در جامعه نشان میدهد. شخص در غیاب دیگری شروع به بدگویی میکند، در حالی که در حضور وی از گفتن همان سخنان امتناع میورزد. غیبت از جمله اخلاقیات زشت و ناپسند است که در تمامی جوامع مورد مذمت قرار گرفته است. به ویژه در اسلام تا آن حد که در قرآن و احادیث نبوی جزو گناهان کبیره محسوب میگردد.
- «الغیبتُ اَشّدَ ِمن الِزّناء[۲۲].»
- عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگرنیکم و گربد تو برو خودرا باش هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
(دیوان حافظ)
- این زبانزد قداست انسان را حتی بعد از مرگ بیان میکند و توصیه میکند که بعد از مرگ همنوع خود، نباید وی را به بدی یاد بکنی.
۴-۱-۵ زبانزدهایاخلاقیبارویکرد اخلاق اجتماعی
n بومُردَه گو، تراز[۲۳] نَدارَه. گاو مرده تراز ندارد.
bu murdə go tərāz nedarə.
- این زبانزد در جایی کاربرد دارد، که شخص با رفیق خودش بر سر چیزی با هم به توافق میرسند، و تعهد میکنند در صورت تحقق آن عمل به قول یکدیگر وفا کنند؛ در این اثناء، رفیق آن شخص از قولی که داده بود بر میگردد.
- نوعی حاشا کردن، زیرقول زدن.
- شتر دیدی، ندیدی.
n شَأل بُوگوتَه: خُومُردن خُورَه غَم نیه ، مُردُومَ چُو فکُون، چُوفکون، مَرهَ غَمه .
شغال گفت: غم مردن خود را ندارم ، از بگو مگوی مردم غمگینم.
šaāl bugutə: xu mordan xurə qəm niyə mordomə xu fokun , xu fokun mərə qəmə.
- این زبانزد تمثیل فراموش شدهای را به تلویح بیان میکند، که ریشه در فرهنگ و ادبیات عامیانه دارد که از گذشتگان سینه به سینه نقل گردید گاهی این ا
فسانهها و داستانها از زبان حیوانات بیان میشود، تا برای شنونده ملموستر باشد.
از آنجایی که شغال حیوان مکار و حیلهگر است چون به دام بیافتد برای نجات جان خود از هر حیله و شگردی استفاده میکند، یکی از آنها این است که خود را به مردن میزند. اشخاص برای این که مطمئن شوند که شغال مرده است یا نه، چوب را به پشت و پهلو آن فرو میکنند تا بدین وسیله از مردن شغال یقین حاصل کنند.
- این زبانزد تعریضی به انسانها دارد، این که شخصی پشت سر شخص دیگری بد او را بگوید که غیبت محسوب میشود و در دین مبین اسلام مورد مذمت است.
n سُفَره بداری، بَرار و خاخور فراوانه. اگر سفره داشته باشی، برادر و خواهر زیادنند.
sofrə bedāri beraru xāxur fərāvānə.
- این زبانزد می گوید، گشاده دستی، آقایی، دارا بودن است. بذل و بخشش در آموزه دینیمان بسیار سفارش شده است، کسانی که تمکن مالی دارند لازم است مقداری از آن انفاق نمایند.
گاهی افراد فرصت طلبی هستند که هم و غّم شان استفاده از مال و منال دیگران است. آدمهای ریزهخوار و تنبل در جامعه مورد مذمت قرار میگیرند.