رهیافتهای مطالعات مردمشناسی گردشگری
چهار موضوع اصلی در مطالعات مردمشناسی گردشگری در درجه اول اهمیت قرار دارند عبارتاند از: تناقض مفهوم بومی بودن در یک جهان یکپارچه، گردشگری و مراسم آیینی، گردشگری همچون ماجراجویی، اسطورهشناسی و گردشگری و تغییرات اجتماعی است. در دستهبندی دیگری مالکوم کریک[۲۸] که معرف مردمشناسی گردشگری است سه رهیافت را ارائه نموده است:
نشانهشناسی، مطالعهی معنا و روابط میان یک تصویر یا نماد (دال) با مفهوم برگرفته از آن (مدلول) که براساس برداشت جامعه از معنی اصلی و معنی ضمنی یک تصویر خاص شکل میگیرد (مقالهی بارت درباره برج ایفل یک مثال کلاسیک در این زمینه است). گردشگران طی جریان بازدید، فضای فرهنگی را اشغال میکنند و در جستجوی خود به دنبال چیزهای «اصیل»، اعتبار و ارزش خاصی به آنها بخشیده و آنها را از سایر چیزها متمایز میکنند، حتی اگر آن اماکن یا سایتها به خودی خود متمایز نباشند.
اقتصاد سیاسی، مقولههای قدرت و نظارت و نیروهای مؤثر در توسعه سیاسی گردشگری در یک مقصد خاص. بنابراین حوزههای اقتصادی و سیاسی چنان به هم پیوند میخورند که درک عمیقتر کارکردهای سیاسی توسعه و اقتصاد، ممکن میشود.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
تغییرات اجتماعی، در هر دو منطقه تولید کننده و پذیرنده، به ویژه در کالایی کردن خاص مکان و فرهنگ، پیامدهای فرهنگی مورد بازدید و گردشگری در جستجوی اصالت است.
اری موضوع انگیزههای جدیتر گردشگر را با ارجاع به «مفاهیم کلی استانهای وارونگی» بسط میدهد. آستانهمندی، در اینجا، طبق تعریف جنپ یعنی «رهایی از ساختار متداول جامعه». اما اری دیدگاهی متفاوت از بورستین و نش دارد. او ایدهی جستجو در پی اصالت به عنوان انگیزه اصلی گردشگری را رد میکند (گرچه این انگیزه را مهم میداند). او دربارهی مبانی شکلگیری میگوید: تفاوت بین محل زندگی / کار عادی شخص (و تجربهی گردشگری) را میتوان یکی از عوامل اصلی دانست…؛ زیرا از برخی جهات با تجربیات روزمره متفاوت است». در اینجا بار دیگر به موضوع آستانهای اشاره میشود. گردشگری یک نوع واحد ندارد. تجربهای که گردشگر در پی آن است، انواع مختلف دارد. نش در توضیح تحلیل کوهن از گردشگر، میگوید: «این افراد، بسته به میزان بیتفاوتیشان نسبت به شرایط اجتماعی زندگی خود، در پی اصالت کمتر یا بیشتری هستند.» وی به همین منوال در ادامه میگوید: «در واقع انواعی از گردشگر وجود دارد (و شاید سایر انواع میزبان) که اصالت برایشان اهمیتی ندارد.» در این موضوع، اری به فیفر[۲۹] استناد میکند که قاطعانه گفته است: «گردشگری که به دیدن یک مکان تاریخی میرود، «مسافر زمان» نیست و وقتی در ساحلی استوایی شب را میگذراند، یک وحشی اصیل نیست و اگر «واقعگرا» باشد، نمیتواند موقعیت خود را به عنوان یک خارجی انکار کند».(همان: ۷۷و۷۶)
تاکنون مردمشناسان گردشگری چنین پذیرفتهاند که قسمت عمدهی گردشگری معاصر بر پایهی «جستجو در پی دگر خود» شکل گرفته است… جستجو در پی «بیگانهی اصیل» و جستجو در پی «خویشتن اصیل» که سازندهی انگیزهی تمام گردشگری است. در اینجا این سؤال پیش میآید که چرا انواع گردشگری خاص، در گروههای اجتماعی به خصوص و در یک دورهی تاریخی ویژه مشاهده میشود. همچنین این پرسشهای بیپاسخ که: چرا رفتارهای خاص و چرا گروههای خاص؟ جدیدترین پاسخ به این پرسشها را در کتاب پاساریلو[۳۰] میتوان یافت که دربارهی گردشگری تفریحی طبقه متوسط جامعه مکزیکی است. در این کتاب سه عامل معرفی شده است که هم نحوهی پیدایش این الگوهای موجود را شرح میدهد و هم به پیشبینی الگوهای بیشتر کمک میکند:
درآمد اختیاری، که انتخاب سبک، مسافت و مدت زمان سفر را تعیین میکند. اما، آیا فقط به اندازهی کافی پول داشتن یک توجیه مناسب است؟
عزت نفس فرهنگی، کسب شده طی دوران کودکی و تحصیل. ولی آیا میتوان ثروت طبقهی متوسط را به عزتنفس فرهنگی مرتبط دانست؟ یا آیا میتوان چنین پنداشت که مقولات دربرگیرندهی تحصیلات طبقهی متوسط (ادبیات اسطورهی یونانی، هنرها و غیره) تنها عناصر ارزشمند فرهنگ هستند؟
وارونگی فرهنگی، که معانی و قوانین رفتارهای معمولی را معلق یا واژگون میکند. اما آیا میتواند توجیهی برای فحشا، میخوارگی و تنبلی کودکان باشد؟
در تحقیق پاساریلو، مشاهده میکنیم که انتخاب نوع گردشگری، به فرهنگ و موقعیت افراد در جامعه خوشان بستگی دارد. ولی اگر نظریه وارونگی رفتار گردشگران را به طور کلی بپذیریم، مردم بر چه اساسی این تغییرات را انتخاب میکنند؟ آیا فقط مواردی را انتخاب میکنند که نمیتوانند آن را در زندگی عادی خود (به خاطر محدودیت ناشی از درآمد اختیاری و عزت نفس) تغییر دهند؟ نظر به اینکه وارونگی یک موضوع پیوسته حاضر در مردمشناسی است، ارزش آن را دارد که به دلیل ارتباط نزدیک آن با گردشگری، آن را دقیق بررسی کنیم. توجه داشته باشید که وارونگی در هر جهتی ممکن است و قطبها ارتباط متقابل با هم دارند؛ گردشگران معمولاً در جستجوی بیش از یک تغییر هستند، بنابراین فقط بخش یا بخشهایی از مجموعهی رفتاری خود را تغییر میدهند. ».(همان: ۷۸)
نقش جهانگردی در گسترش و تعمیق دیدگاههای مردمشناسی
در جهان امروز، اهمیت اندیشههای انسان و رویدادهای اجتماعی بر کسی پوشیده نیست. چه بسا اندیشهای بر سرنوشت بسیاری از جامعهها تأثیر بگذارد و چه بسا رویدادی سرنوشت مردمانی را تغییر دهد؛ زیرا انسان نمیتواند در برابر رویدادهای طبیعت بیتفاوت باشد. از این رو، ابتداییترین کوششهای انسان، تنظیم و تبیین این رویدادها و اندیشههای جهان هستی با ابداع نظریه است. نظریه، راهنمای مردمشناسان در انتخاب موضوع پژوهش و طرحریزی و مطالعه آن است. نظریه برای فراگرد تحقیق، ارزش بنیادی دارد، زیرا هر الگوی نظری که محقق برمیگزیند بر نوع پرسشها یا علایق تحقیق او تأثیر میگذارد. نظریه چارچوبی را برای تحقیق فراهم میآورد تا او بتواند به راهنمایی آن، پرسشهای ویژه را مطرح سازد و به او کمک میکند که فرضیههای خاصی را صورتبندی کند. بر پایه همین چشمداشت نظری داشت که پژوهشگران میتوانند نتایج به دست آمده از کارشان را ارزیابی کنند؛ بیشتر نظریههایی که مردمشناسان به کار میبرند، درباره این پرسشهای بنیادی است: چرا جامعههای بشری از هم تفاوت دارند؟ چگونه فرهنگها از هم تأثیر میپذیرند؟ چه رابطهای میان فرد و جامعه برقرار است؟ (رنجبر و ستوده، ۱۳۸۳: ۶۶).
در گسترش و تکوین دیدگاههای مردمشناسی دو مفهوم شناخت و تقابل نقش اساسی دارند.
الف) شناخت: ارائه نظریه مستلزم امر شناخت[۳۱] است. بدون شناخت نمیتوان نظریهای عرضه داشت. «شناخت» در فرهنگ فارسی به معنی آشنایی، دریافت، ادراک، فهم و معرفت آمده است و شناخت عبارت است از دانستن، معرفت یافتن، وقوف یافتن و اقرار و اعتراف کردن است (معین، ۱۳۶۲ : ۲۰۸).
ب) تقابل: تقابل[۳۲] به معنی روبهروی هم قرار گرفتن است، وقتی دو پدیده در مقابل هم قرار میگیرند، در حقیقت «تفاوت» آنها از هم مشخص میشود. اصل تقابل بر این نکته تأکید دارد که پدیدهها با هم اختلاف دارند. اصولاً دو مفهوم شناخت و حرکت بدون اصل تقابل قابل فهم نیست. در واقع جهل است که ما را به طرف شناخت یا علم سوق میدهد و تقابل است که ما را به سوی حرکت میکشاند. بنابر اصل تقابل نه تنها حرکت ممکن میشود؛ بلکه شناخت هم صورت میگیرد (رنجبر و ستوده، ۱۳۸۳: ۶۷).
میتوان نقش گردشگری را در مفاهیم فوق بازشناسی کرد. هنگامی که گردشگران از یک جامعه و فرهنگ متفاوت وارد یک جامعه دیگر میشوند با یک محیط و بستر فرهنگی – اجتماعی متفاوت روبهرو میشوند. همین امر خود موجب افزایش و معطوف شدن توجه گردشگران به ویژگیها و خصوصیاتی میشود که با خصوصیات اجتماعی و فرهنگی جامعه خودشان متفاوت است و یا اصلاً وجود ندارد. از طرف دیگر، ممکن است که همین ابعادی که برای گردشگران بسیار جالب هستند از دیدگاه مردم و عالمان جامعه میزبان اموری ساده و پیشپا افتاده باشند. در حقیقت گردشگران از یک دیدگاه و زاویه بیرونی به فرهنگ و ؛آداب رسوم جامعه میزبان نگاه میکنند. در نتیجه همین امر خود میتواند موجب وسعت و گسترش شناخت مردمشناسان از موضوع و مسئله مورد بررسیشان بشود.
از طرفی دیگر با در نظر گرفتن مفهوم تقابل ما شاهد تفاوت دیدگاه و تجربیات فرهنگی – اجتماعی گردشگران با جامعه مردم میزبان هستیم، در حقیقت در سایه روشن همین تفاوتها و تمایزات است، که میراث فرهنگی – اجتماعی منحصر به فرد و متمایز جوامع شناسایی و معرفی میگردد. همانطور که میدانیم یکی از حوزههای اصلی و مورد علاقه مردمشناسان برای انجام تحقیقات مردمشناسی مطالعهی همین میراث فرهنگی – اجتماعی منحصر به فرد و خاص جوامع مختلف است. از دریچهای دیگر توسعه گردشگری ایدههای نو و انگیزههای بالایی برای رشد و توسعه مطالعات مردمشناسی را ارائه می کند. استفاده از دستاوردهای مردمشناسان در سیاستهای توسعه گردشگری میتواند وجه کاربردی به این رشته علمی ببخشد. در ضمن امروزه برنامهریزان و مجریان برنامههای توسعه شهری تحت تأثیر گردشگران و نوع نگرش آنان و با بهرهگیری از دیدگاههای گردشگری با بازسازی هویت فرهنگی و جلوههای مختلف میراث فرهنگی شهرها میپردازند.
نقش مؤلفههای مردمشناسی در جذب گردشگری
محققان حوزه جهانگردی و گردشگری، جاذبهها و منابعی را که نقش ایجاد انگیزه و تحریک را برای گردشگران ایفا میکنند تا آنها رنج و سختی سفر را به خود بخرند تا از این جاذبهها دیدن کنند، در دو دسته کلی جاذبههای طبیعی و جاذبههای فرهنگی قرار میدهند.
مؤلفههای مردمشناختی یکی از مهمترین جاذبههای فرهنگی گردشگری هستند. امروزه در بسیاری از نقاط و شهرهای بزرگ دنیا همچون ایران موزههای مردمشناسی تأسیس شدهاند که حاصل دستاوردهای مردمشناسی و آثار و بقایای مردمشناسی را در معرض نمایش اقشار گوناگون به ویژه جهانگردان میگذارند. هر ساله میلیونها گردشگر به کشورهای مختلفی همچون هند و چین میروند تا نظارهگر جشنها و مراسم مذهبی و سنتی آنها باشند. علاوه بر این، امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان، گنجینههای مردمشناسی که ارائه دهندهی شیوهی زندگی گذشتگان و سیر تحولات آن در طول تاریخ است، ضمن ایجاد مرکزی برای پژوهشهای مردمشناختی، انبوهی از گردشگران را به سوی کشور خود جلب میکنند.
گنجینهها، از جمله گنجینههای آثار تاریخی و مردمشناختی، مکانهایی برای نمایش و بررسی و آثار و اشیاء گذشته هستند که به گونه علمی و فنی تنظیم و ترتیب یافتهاند تا دگرگونیهای تاریخی را نشان دهند. گذشته از لذتهای روحی، که انسان از دیدن گنجینهها و موزه و آثار آنها میبرد. و الهامی که هنرمندان هر دوران از این زیباییها میگیرند، به طور کلی گنجینهها، از نشانههای مهم فرهنگ بشری به شمار میآیند و شماری از گردشگران را به سوی خود فرا میخوانند (افشار، ۱۳۸۳: ۸۳).
نمونههای زیادی از نیروی میراث فرهنگی و مردمی یا نمادهای مهم در جذب گردشگران وجود دارد. جشنهای قومی و فرهنگی ممکن است به عنوان محصولات فرهنگی در جهت اهداف جهانگردی مورد استفاده قرار گیرند (هال، ۱۹۹۸: ۱۷۶). سازمان جهانگردی بریتانیا برآورد میکند که هر سال حدود ۷ میلیون نفر از موزه بریتانیا دیدن میکنند، در حالی که تنها ۳/۲ میلیون نفر به بازدید از برج لندن میروند که پربازدیدکنندهترین بنای تاریخی بریتانیاست. اگر این ارقام را با جاذبههای فرهنگی اروپا مقایسه کنیم، به اهمیت آن مکانها از نظر دیدارکننده پی میبریم. مرکز پومپید و در فرانسه پذیرای هشت میلیون گردشگر در سال است؛ و اگر در سطحی وسیعتر به مؤلفههای فرهنگی توجه کنیم، میبینیم که دنیای دیسنی در فلوریدای آمریکا هر سال پذیرای دوازده میلیون نفر است و این خود شاهدی بر جذابیت فرهنگی دنیای نوین جهانگردی است (گی، ۱۳۸۲: ۳۰۷).
امروزه ابتکاراتی در زمینه احیا و ارائه فرهنگ پیشینیان و رونق جهانگردی شکل گرفته است. برای نمونه میتوان به گنجینهها در هوای آزاد اشاره کرد. از سال ۱۹۵۲، مسئولان ایالتی لیمبور مکزیک تصمیم گرفتند با الهام از گنجینههایی که در کشورهای اروپای شمالی و هلند وجود دارد، گنجینهای ایجاد کنند که حال و هوای گذشتهی بوکریک را احیا کند و جلوهای از سنتها و آداب و رسوم پیشین فلامانها را در معرض تماشای مردم بگذارد. بدین سان، کم کم در محیط گنجینه، نمونههایی از روستاهایی که یادآور شیوههای زندگی و معماری فلامانها در سده دوازدهم است، ایجاد شد. باید خاطرنشان کرد که مزارع، طویلهها، انبارهای غلّه، تنورها و آسیابهای بادی و آبی قدیمی را به تدریج از جای خود در روستاهای کهن جدا کردند و در محلهایی که به همان سبک قدیم در فضای گنجینه ایجاد شده بود، نه به صورت اشیائی در فضاهای جدا، بلکه در هر روستا و در محل مناسب خود و در هماهنگی با ساخت و ساز و به طور کلی با بافت روستایی و زندگی روستانشینان جای دادند. جالب است که هیچ وسیله آمد و رفت موتوری، به استثنای وسایل موتوری مربوط به بخش خدمات گنجینه، حق ورود به قلمرو این روستای باستانی را ندارد (محلاتی، ۱۳۸۰: ۱۱۴). موفقیت مجموعه بوکریک، هم از نظر حفاظت از طبیعت و هم از نظر گردشگری و بالا بردن سطح آگاهی و شناخت و آموزش بازدیدکنندگان بومی یا جهانگردان، غیر قابل انکار است. براساس آمار، هر سال بیش از دو میلیون گردشگر از این گنجینهی «در هوای آزاد» دیدن میکنند.
فصل سوم
جغرافیا، تاریخ، فرهنگ و جاذبههای گردشگری استان فارس و شهر شیراز
بررسی موقعیت جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی و جاذبههای گردشگری استان فارس و شهر شیراز:
معرفی استان فارس و شیراز (محل تحقیق) و اشاره ای به قابلیتها و توانمندیهای موثر در جذب جهانگرد
استان زیبای فارس که یکی از بزرگ ترین قطبهای فرهنگی ایران به شمار می آید از جمله مناطق بسیار دیدنی و مشهور ایران است که بخش مهمی از تاریخ تمدن کهن و بزرگ ایران را در برگرفته است. طبیعت جذاب و غنی استان فارس به یاری منحصر به فردترین آثار تاریخی و باستانی این منطقه آمده و جلوههای اعجاب انگیزی از زیباییهای طبیعی و تاریخی را به نمایش گذاشته و استان فارس را از هر لحاظ در ردیف ممتاز ترین مناطق ایران قرار داده است.
شیرازیکی از کلان شهرهای ایران و مرکز استان فارس است. برپایهٔ آخرین سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۸ خورشیدی، این شهر جمعیتی بالغ بر ۱٬۴۵۵٬۰۷۳ افزایش پیدا کردهاست.
موقعیت طبیعی و جغرافیایی شیراز
شهر شیراز مرکز استان فارس در جلگه ای تقریباً مستطیل شکل در ۲۹ درجه و ۳۸ دقیقه عرض شمالی و۵۲ درجه و۴۰ دقیقه طول شرقی قرار گرفته است. این جلگه که دارای جهتی شمال غربی جنوب شرقی است به ارتفاع ۱۵۸۵ تا ۱۶۰۰ متر از سطح دریا به صورت تشتکی در میان کوههای جنوبی زاگرس واقع شده است. درازای این دشت سرسبز از خلّار[۳۳] واقع در سر راه نوبنجان تا دریاچه ی مهارلو نزدیک به ۱۲۰ کیلومتر و پهنای آن از کوههای شمالی تا جنوبی بین ۱۲ تا ۱۵ کیلومتر است.(امداد، ۱:۱۳۳۹)
(تاریخ عکس: ۱۳۹۰، عکاس: نگارنده پایان نامه، موضوع عکس: عکس هوایی شهر شیراز)
حدود جغرافیایی : شهرستان شیراز از سوی شمال به شهرستان مرودشت از جنوب به شهرستان فیروزآباد و جهرم، از شرق به شهرستان فسا و نیریز و از غرب به شهر کازرون و ممسنی و قسمتی از شهرستان بهبهان و سپیدان محدود میباشد. (خوب نظر،۲۳:۱۳۴۶)
جلگه ای شهر شیراز را در برگرفته که حدود چهل کیلومتر درازا و پانزده کیلومتر پهنا دارد و پیرامون آن را کوههای بلندی فرا گرفته است. کوههای سمت شمال و شمال غربی متّصل به شهر است و دامنهی آن همواره دارای بناها و باغهای زیاد و منبع چشمههای فراوانی بوده که چشمههای رکن آباد و زنگی از مشهورترین آنهاست.
(تاریخ عکس: ۱۳۹۰، عکاس: نگارنده پایان نامه، موضوع عکس: عکس هوایی شهر شیراز)
از نظر اهمیّت و تأثیری که این رشته کوهها بر شهر شیراز داشته به شرح اجمالی و تقسیمات آن میپردازیم :
کوههای شمالی جلگه که چسبیده به شهر است خود از چند رشته ی موازی هم تشکیل شده و تنگ الله اکبر، آنجا که دروازه قرآن در مدخل آن واقع شده و تنگ سعدی یا آب خان که آرامگاه سعدی ما بین آن قرار گرفته این رشته کوه را به سه قسمت تقسیم کرده است :
یکم : کوههای قسمت شرقی که تا ساحل شمالی دریاچه مهار لو امتداد مییابد، کوه سعدی و در قسمت دیگر برم دلک نام دارد.
دوم : قسمت میانی کوه چهل مقام یا رحمت یا چاه مرتاض علی نامیده میشود. این رشته به کوهها ی بَمو پیوسته است. در گذشته در دامنه ی جنوبی این کوهها باغها و بوستانها و بقاع زیادی وجود داشت که بقایای آنها هنوز وجود دارد.
سوم : قسمت غربی بنام باباکوهی یا صبوی خوانده میشود. این کوه از سوی غرب به سمت مغرب و جنوب پیش رفته و این قسمت که ارتفاع کمیدارد به سبب وجود آسیابی قدیمیدر بالای آن کوه آسیاب سه تایی نام گرفته است. دامنه این قسمت پوشیده از باغها و تاکستانهایی است که از جمله باغ ارم را میتوان نام برد.
از دامنه ی کوههای شمال غربی به سمت جنوب شرقی رودخانه ای است که بنامهای رودخانه خشک یا بهاره یا خرّم درّه خوانده میشود. این رودخانه که به موازات کوههای شمالی شهر جریان دارد در زمستان و اوایل بهار به علّت آب شدن برف کوههای قلات و دراک غالباً پر آب و سیلابی است و در تابستانها خشک و یا بسیار کم آب است. در اطراف بستر این رودخانه همیشه باغهای زیاد و آبادی وجود داشته است و درّه مصفّایی را تشکیل داده که آنرا خرّم درّه نامیدهاند. آب و هوای شیراز برّی است، ولی به سبب بلندی زیاد از سطح دریا و محصور بودن به کوهها و تپهها، از شهرهای نزدیک و نقاط هم عرض خود خنک تر و عتدل تر میباشد، و استعداد بیشتری هم برای پرورش انواع درخت و گل و سبزه دارد. میزان بارندگی در شیراز زیاد نیست و برف در این شهر کم میبارد و در بیشتر ماههای سال درجه حرارت از درجه ی متوسط که ۵/۱۶است فاصله ی زیادی ندارد، لذا در اسفند ماه شکوفه بر درختان نمایان میگردد و صحراها و دشتها سبز و خرّم میشود. اعتدال هوا و حاصلخیزی خاک سبب شده که در شیراز همه گونه فراوردههای تابستانی و زمستانی و سبزیجات وصیفی جات و علوفه به دست آید. باغهای شیراز دارای انواع درختان میوه و درختان زینتی و سایه دار میباشد و کاریزهای سعدی و رکن آباد و نهر اعظم و آب رودخانههای کوچک اطراف آنها را مشروب میسازد. در گذشته از چاههای متعددّی که در خانهها و زمینهای جنوب شرقی شهر وجود داشته برای آبیاری باغها و باغچهها و زمینهای کشاورزی استفاده میکردهاند. در دامنه ی کوهها و در جلگه مسطّح شیراز از آثار تاریخی و باغها و تکیههای فراوانی مربوط به هر دوره و عصری وجود دارد که هرکدام گویای رخدادها و خاطرات کهن و تلخ و شیرینی است.(آریان پور، ۱۳۶۵:۱۰۶)
موقعیت تاریخی شیراز
فارس یا پارس مهد تمدن کهن ایرانی و شیراز پایتخت فرهنگی ایران است.دیار پهناور فارس که بزرگترین مرکز تمدّن و فرهنگ سرزمین ایران به شمار میرود از ۳۰۰۰ سال پیش بنام پارسها شناخته شد.
پارسیانی که حکومتی سامان یافته در این دیار برقرار کردند، در کوتاه مدّت با تصرّف سراسر ایران کنونی و سرزمینهای پیرامونی باستان، نخستین امپراتوری را بنا نهادند . پارس (فارس) بسان کانون حیات سیاسی اجتماعی در شکل گیری حکومت داری، تمدن کهن ایران، خاستگاه زبان و خط پارسی پیش از اسلام نقش بنیادین و اساسی در تاریخ فرهنگ، تمدّن،ادبیّات، دگرگونیهای سیاسی و اندیشه ایران داشته است و همواره این نقش بالنده را با افت و خیزها نگهبان بوده است. (خوب نظر، ۷:۱۳۴۶)